تاریخ حوزه طهران
🗓به بهانه ۱۷ شعبان سالروز رحلت آیتالله #سید_ابوالحسن_طالقانی پدر آیتالله #سید_محمود_طالقانی 📷آیت
✍ پس از مشروطه، تهاجمات فکری و عقیدتی بسیاری علیه اسلام و تشیع صورت گرفت که این تهاجمات و القای شبهات از سوی مسیحیان و بهائیان بیشتر بود. از اینرو، حوالی سال 1303ش، آیتالله سید ابوالحسن طالقانی با کمک آیتالله #شیخ_علی_مدرس_تهرانی و همراهی و مساعدت مالی برخی از تجار متدین، همچون #عباسقلی_بازرگان (پدر #مهندس_بازرگان)، اقدام به تأسیس «مؤسسۀ بحث و مناظرۀ دینی» در فضای #مدرسه_مروی نمود تا از ظرفیت علمی فقها و حکمای بزرگوار این مرکز علوم دینی برای پاسخگویی به شبهات دینی استفاده نماید. البته ظاهراً این جلسات در ابتدا بیشتر جنبۀ سیاسی و مبارزاتی علیه دیکتاتوری #رضاخان داشته و بهصورت سرّی در مدرسۀ مروی و محلۀ قناتآباد برگزار میشده، اما چون به خیانت برخی از اطرافیان لو رفته و رضاخان مطلع میشود، آیتالله طالقانی این جلسات مخفی و سیاسی را به جلسات بحث و مناظرۀ دینی تغییر میدهد.
✨در مجموع این اقدام ارزشمند، مورد توجه و تأیید مراجع عظام تقلید ایران و عراق قرار گرفت. ازجمله آیتالله العظمی #سید_ابوالحسن_اصفهانی در نامهای خطاب به سید ابوالحسن طالقانی چنین نوشت: «از اینکه برای رفع شبهات معاندین دین و حفظ عقاید ضعفای مسلمین، بنای تأسیس مرکزی در مدرسۀ مروی دارید که مرکب از فضلا و صلحا باشد، بیاندازه مسرور شدم. و البته به نحو اکمل، موجب سرور حضرت ولیعصر ـ ارواحنا له الفداءـ خواهد بود... حقیر هم بر حسب وظیفۀ دینیۀ خود، به مقدار مقدور، مساعدت خواهم کرد و هر مطلبی که دخالت در تأیید این مطلب داشته باشد و از حقیر برآید، اشاره فرمایید، کوتاهی نخواهد شد و اگر فرصت شد شاید یک دستورالعمل اساسی کلی برای دخول مطلب عرض کنم که پسند آن ذوات مقدسه باشد.»
این مؤسسه اقدام به انتشار نشریهای هم به اسم «بلاغ» نمود تا محتوای جلسات خود و پاسخهایی که به شبهات مسیحیان و بهائیان داده میشود، در اختیار عموم قرار گیرد. اما با فشار #تیمورتاش، وزیر دربار رضاشاه، هم نشریۀ بلاغ توقیف شد.
🍁آیتالله سید ابوالحسن طالقانی در روز دوشنبه ۱۷ شعبان ۱۳۵۰ق/ ۶ دی ۱۳۱۰ش وفات نمود و بنا به وصیت خود، پیکرش پس از تشییع باشکوه در تهران که برخلاف ممنوعیتهای رضاخانی بود، به نجف اشرف حمل و در وادیالسلام دفن گردید.
🕌 @tarikh_hawzah_tehran
💠#آیت_الله_محمدعلی_گرامی:
ابوالزوجه بنده مرحوم آشيخ مهدى معزالدوله تهرانى است... از بعد تربيتى مربى عده اى از خواص و عوام بود. در سالهاى آخر عمرش روحيه اى بسيار لطيف داشت كه مرحوم كشميرى درباره اش گفته بود: خيلى لطيف شده است، فكر مىكنم بزودى او را مىبرند، نمىگذارند در اين دنيا بماند...
🔹 آقاى آشيخ مهدى روح ولايتش عجيب بود. من اين جملهاى را كه عرض مىكنم در احدى نديدم: نشنيده بودم كه فردى خودش براى خودش روضه بخواند. حاج شيخ مهدى همه روزه صبحها بعد از نماز صبح براى خودش روضه مىخواند، گريه مىكرد و پس از آن بلند مىشد مىرفت دنبال كارش.
🔸او پس از فوت پدرش مرحوم حاج شيخ محمدباقر، جاى پدر اقامه جماعت مىكرد و ضمناً دارى محضر هم بود و تدريس هم داشت...
زمانى كه محضرها دولتى شد #تيمورتاش گويا كسى را نزد ايشان فرستاد و تقاضا كرد كه شما كار محضرتان را ادامه بدهيد با تابلويى كه ما به شما مىدهيم. ايشان گفت: من زير اين تابلو نمىنشينم و محضر را پس دادند، با اينكه افرادى آنجا واسطه مىگرفتند كه محضر را بگيرند. بعداً هم پهلوى مساجد را بست.
🔹 ايشان ديگر خانهنشين شد ولى افراد علاقهمندى داشت كه در منزلش رفت و آمد مىكردند. زمانى كه مسجدها باز شد مىگفتند خيلى گردوخاك مسجدها را گرفته بود. ايشان فرستادند مسجد را باز كردند و اولين كارشان تشكيل مجلس عزادارى بود كه آن موقع ديگر فراموش شده بود. براى من نقل شد كه ايشان حتى فرش منزلش را براى تهيه قند و چاى مجلس روضه فروخت. به هر حال حالات ولايتى ايشان خيلى عجيب بود كه من كم ديدهام.
🕌https://eitaa.com/tarikh_hawzah_tehran