eitaa logo
تاریخ یزدآباد📚✍
230 دنبال‌کننده
3.3هزار عکس
781 ویدیو
44 فایل
یزدآباد سرزمین مردان و زنان تلاشگر و محجوبی است که کشت سبزی و صیفی گلخانه را در ایران عزیز بنا نهادند. پاینده باد یاد ۸۹ قهرمان شهیدش و مردان غیور و زنان پاک سرشتش.ما باغ را به گلخانه و گلخانه را به ایران هدیه دادیم @Aghajanyrohola
مشاهده در ایتا
دانلود
📙 📚 عنوان کتاب: زن آقا ✍️ نویسنده: زهرا کاردانی 🏡 ناشر: سوره مهر 📖 صفحات: 140 صفحه 📗 معرفی کوتاه کتاب زن و شوهری طلبه هر سال در ماه‌های رمضان و محرم برای تبلیغات مذهبی به نقاط مختلف ایران سفر می‌کنند. کتاب شرح سفر 30 روزه‌ی این خانواده به یکی از روستاهای جنوب ایران در سال 1396 است. نویسنده با زبان و ادبیاتی صادقانه تمام وقایع را شرح می‌دهد و تصاویری که در پایان کتاب وجود دارد به باورپذیری داستان می‌افزاید. 📖 کوتاه از کتاب دخترم را زمین ‌گذاشتم. به تجربه فهمیده بودم که این‌طور وقت‌ها خنده‌ه‌اش نقش پررنگی در آغاز یک رابطه دارد. توجّه‌ها کم‌کم به او جلب ‌شد. چند نفری آمدند طرفمان و دورش جمع ‌شدند. بعد به مرحلۀ بغل به بغل رفتن ‌رسید. تا صحبت‌های سید دربارۀ برنامه‌های مسجد «خیلی خوشحالیم که در خدمتتان هستیم» تمام شود، چند ده تا سلام و احوال‌پرسی کرده‌ و لبخند زده‌ بودم. سید گفته بود: «لبخند خیلی مهمّه! ... 🪴
📙 📚 عنوان کتاب: هدیه پنهان ✍️ نویسنده: مسلم ناصری 🏡 ناشر: پیام بهاران،پیام آزادی 📖 صفحات: 88 صفحه این کتاب با نثری ساده و روان و با بهره‌گیری از منابعی معتبر به روایت 12 قصۀ آموزنده و تاثیرگذار از زندگی امام (ع) می پردازد، داستان‌هایی حقیقی که گوشه‌ای از کرامات، اخلاق و منش این امام بزرگوار را نمایان می‌سازد. 📖 کوتاه از کتاب ... چشمانش را تنگ‌تر کرد. سوار نزدیک و نزدیک‌تر می‌آمد. از همان راهی که امام را برده بودند، سواری با شتاب پیش می‌تاخت. قلب ابوخالد چون سم ضربه‌های سنگین اسبی بر سینه‌اش کوبیده می‌شد. آوای آن را در سکوت غروب می‌شنید. سوار لحظه به لحظه نزدیکتر می‌شد. ابوخالد با دیدن قیافۀ سوار که در تاریکی غروب پیش می‌آمد، امام را شناخت. از صخره پایین پرید و شروع کرد به دویدن. انتظارش طولانی بود امّا چه شیرین! وقتی به حضرت رسید، امام افسار را شل کرد. استر نفس نفس می‌زد. اسب ابوخالد از پشت صحرا بیرون آمد و با شوق شیهه کشید. ابوخالد خود را روی گامهای امام انداخت. بعد گریه اش را باد برد. 🪴