eitaa logo
طرز طنز
65 دنبال‌کننده
140 عکس
7 ویدیو
2 فایل
ارائه مطالب ادبی - پژوهشی در حوزه ادبیات طنز - ارتباط با مدیر کانال: @chapaak
مشاهده در ایتا
دانلود
📚لبخند😊 😉تبسم، انقلابی در کشور لب‌هاست و اخم، کودتایی در پهنهٔ پیشانی! 😄افزایش لبخندهای در حال گردش از نرخ دل‌های متورم می‌کاهد! 😅اگر کارهای برخی از سیاستمداران نبود، نسل پوزخند منقرض می‌شد! 😝بعضی‌ها معتقدند «نیشخند» لبخندی است که کله‌اش بوی قورمه‌سبزی می‌دهد! 😐دهانی که هرگز نمی‌خندد، فقط به درد مسواک زدن می‌خورد! 🥴اگر «دهن‌کجی» تربیتِ درستی داشت، لبخند می‌شد! 🤒فقر ویتامین، جسم را تهدید می‌کند و فقر لبخند، روح را! 😬لبخند برنامه‌ریزی شده از اختراعات سیاستمداران است و لبخند بی‌ریا از ابتکارات عاشقان! 🤓در جامعهٔ لب‌های در حال رشد، لبخند، شرط اول «توسعه» است! 🤣اگر برای اخم مالیات وضع می‌شد، بعضی‌ها شب و روز ریسه می‌رفتند! 👨‍👩‍👧‍👦بعضی محافظه کاران معتقدند برای خندهٔ «دسته جمعی» هم باید از مقامات مسئول، مجوز گرفت! 🧐در محلهٔ ما معمولاً ابرقدرتِ «غم نان» طرح توزیع عادلانهٔ لبخند را «وتو» می‌کند! 😎با «دل خونین» «لب خندان» آوردن، زیباترین شکل تقیه کردن است! 🥰خنده یک حادثهٔ فیزیکی در چهره نیست، یک پدیدهٔ متافیزیکی در دل است! 😆هیچ شورایی صلاحیت خنده به ریشِ دنیا را رد نمی‌کند! 👌در راهپیمایی آرام و تاریخیِ خنده‌های معنی‌دار، پلاکارد اصلی به دست عبید زاکانی است! 🔗🔗🔗 منبع: (سکانس کلمات. سعید یوسف‌نیا. صفحات۲۹۷-۲۹۹) 🆔 ایتا : @tarzetanz 🆔 تلگرام : @tarzetanz 🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📜طنز در تاریخ جهانگشای عطاملک جوینی🤓 🔸🔹🔸 حَنَانَيْكَ رَسْمُ الْحَقِّ وَ الصِّدْقِ قَدْ عَفَا وَ إِنَّ أَسَاسَ الْمَكْرُمَاتِ عَلَى شَفَا مُنِينَا بِأَعقَابٍ قَد أَتَّخَذُوا عَمَّى لأعْقَابِهِمْ مُشْطَاً وَ لِلمُشْطِ مِنْشَفَا ✍[رحمت بر تو باد، بی‌تردید نشانهٔ حق و راستی از بین رفته است و همانا اساس و بنیان خوبی‌ها بر لب پرتگاه است. ما گرفتار فرزندانی شدیم که از روی کوری (و نادانی) برای پاشنه‌های پایشان «شانه» و برای سرشان «سنگ پا» را برمی‌گزینند.] کذب و تزویر را وعظ و تذکیر دانند و تَحَرْمُز[حرام‌زادگی] و نَمیمت را صَرامت[شجاعت] و شهامت نام کنند؛ وَ يَعْتَدُّهُ قَوْمٌ كَثِيرٌ تِجَارَةً وَ يَمْنَعُنِى عَنْ ذَاكَ دِينِي وَ مَنْصِبي ✍[گروه بسیاری، آن (حرام‌زادگی) را برای خود تجارت به حساب می‌آورند؛ در‌حالی‌که دین و مقام من، مرا از این کار بازمی‌دارد.] 📖(بیت از بعیث بن حُریث است) و زبان و خط اُيغورى[قومی ترک] را فضل و هنرِ تمام شناسند؛ هر یک از ابناءالسّوق[مردم کوچه و بازار] در زيِّ اهل فسوق، امیری گشته و هر مزدوری، دستوری[صاحب‌ مسند] و هر مُزوِّری[شیّاد]، وزیری و هر مُدبِری[بخت برگشته‌]، دبیری و هر مُستدفى[نازپرورده‌]، مُستوفی‌ای و هر مسرفی، مُشرفی[ناظر] و هر شیطانی، نایبْ‌دیوانی[قائم‌مقام] و هر کون‌خری[بی‌ارزشی]، سر صدری[بالانشین] و هر شاگرد پایگاهی، خداوندِ حرمت و جاهی و هر فراشی، صاحبْ دورباشی[نیزه‌ای دوشاخ مرصّعی که در قدیم پیشاپیش شاهان می‌بردند تا مردم بدانند که پادشاه می‌آید و خود را کنار کشند] و هر جافی‌ای، کافی‌ای و هر خسی، کسی و هر خسیسی، رئیسی و هر غادری[بی‌وفا] قادری و هر دستاربندی[عمّامه‌دار]، بزرگوار دانشمندی و هر جَمّالی[شتربان] از کثرتِ مال باجمالی و هر حمّالی از مساعدت اقبال، با فُسحت‌ِ[گشادگی]حالی: وَمَا تَسْتَوِى أحْسَابُ قَوْمٍ تُوُورِثَتْ قَدِيماً وَأَحْسَابٌ نَبَتْنَ مَعَ البَقْلِ ✍[اصل و نسب قومی که از قدیم دارای وراثت بوده، با اصل و نسب کسانی که مثل گیاهان هرز، روییده‌اند(اقوام تازه به دوران رسیده) برابر نیست.] 📖(بیت از عمرو بن الهذیل العبدی است) آزاده‌دلان گوش به مالش دادند وز حسرت و غم سینه به نالِش دادند پشت هنر آن روز شکسته‌ست درست کاین بی‌هنران پشت به بالش دادند كَمْ أَرَدْنَا ذَاكَ الزَّمَانَ بِمَدْحٍ فَشُغِلْنَا بِذَمِّ هَذَا الزَّمَانِ ✍[چه‌بسا که تصمیم به ستایش آن زمان گرفتیم، ولی به بدگویی این زمان مشغول شدیم(و این اشتغال، ما را از آن مدح بازداشت).] 📖(بیت از ابوالعلاء مَعرّی است) ضَرْط[تیز دادن] و صَفع[پشت گردنی، سیلی] را از لطف طبع، طَبَعَ اللهُ عَلَى قُلُوبِهِمْ[خدا بر دلهای ایشان مُهر نهاد] پندارند و مُشاتمت[دشنام دادن] و سِفاهت[کم‌عقلی] را از نتایج خاطرِ بی‌خطر شناسند...(بیان مصنّف در عبارات اخیر طنزگونه است.) 🖇🖇🖇 منبع: (تاریخ جهانگشا. عطاملک جوینی. احمد خاتمی. صفحات۴۳-۴۵) 🆔 ایتا : @tarzetanz 🆔 تلگرام : @tarzetanz 🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📖تو را خواهم خورد!😋 آمد رمضان، نه صاف داريم و نه دُرد از چهرهٔ ما، گرسنگی رنگ ببُرد در خانهٔ ما ز خوردنی چيزی نيست ای روزه! برو ورنه تو را خواهم خورد! 🔸رباعی طنزآمیز عبدی شوشتری، یکی از نمونه‌های موفق طنز کلامی است. روزه‌داری و شاید هم روزه‌خواری شاعر، در عین طنزآمیز بودن، تراژیک هم هست. شاعر گرسنه، روزه را تهديد می‌کند که دور و بر او پيدايش نشود، وگرنه از شدت گرسنگی به روزه نيز رحم نخواهد کرد! 🔗🔗🔗 منبع: (عرفات‌العاشقين.جلد۴.ص ۲۵۷۹) 🧷🧷🧷 کانال "چهار خطی" : https://telegram.me/Xatt4 🆔 ایتا : @tarzetanz 🆔 تلگرام : @tarzetanz 🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📚بخل و انفاق📝 🔹«أَبونواس» گوید: أَنْتَ لِلْمَالِ إِذا أَمْسَكْتَهُ وَ إِذَا أَنْفَقْتَهُ فَالْمَالُ لَكَ ✍ترجمه: تو از آنِ مال هستی، هرگاه خشك‌ناخنی ورزی، و چون آن را ببخشی و خرج کنی مال از آن تو است. 🔹و باز در شعر عربی آمده است: يُفْنِي البَخيلُ بِجَمْعِ المَالِ مُدَّتَهُ وَ لِلْحَوادِثِ وَالأَيامِ مَا يَدَعُ كدَودَةِ القَزِّ مَاتَبنيهِ يَهْدِمُها وَ غَيْرُها بِالَّذي بَيْنَيْهِ يَنْتَفِعُ ✍ترجمه: بخیل با گردآوری مال، عمر خود را تباه می‌کند و آنچه برجا می‌گذارد، از آنِ حوادث و روزگار است. او مانند کرم پیله[ابریشم] است که آنچه می‌سازد - مایهٔ ویرانی خود او است و از آنچه می‌سازد، دیگران بهره‌مند می‌شوند. 🔹و سعدی در گلستان آورده است: «مال از بهر آسایش عمر است، نه عمر از بهر گِرد كردنِ مال.» [باب هشتم - در آداب صحبت] 🖇🖇🖇 منبع: (مضامین مشترک در ادب فارسی و عربی. سیدمحمد دامادی. صفحه۶۶) 🆔 ایتا : @tarzetanz 🆔 تلگرام : @tarzetanz 🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📖حکایت خواجهٔ بخیل و درویش🖍 🔸درویشی نزد خواجهٔ بخیلی آمد و گفت: «پدر من و تو آدم است و مادر ما حوّا، پس ما برادران باشیم و تو را این‌همه مال است، خواهم که مرا قسمت برادرانه بدهی.» غلام را گفت: «یک فلوس سیاه به وی ده.» گفت: «ای خواجه! چرا در قسمت سَویت[مساوات] رعایت نمی‌کنی؟» گفت: «خاموش باش که اگر برادران دیگر خبر یابند این قدر نیز به تو نرسد.» 🔗🔗🔗 منبع: (لطایف‌الطوایف. فخرالدین علی صفی. حسن نصیری جامی. صفحه۳۲۱) 🆔 ایتا : @tarzetanz 🆔 تلگرام : @tarzetanz 🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📕طنزآوری‌ در غزل‌های سعدی✍ از صومعه رختم به خرابات برآرید گرد از من و سجادهٔ طامات برآرید تا خلوتیان سحر از خواب درآیند مستان صبوحی به مناجات برآرید آنان که ریاضت‌کش و سجاده‌نشینند گو همچو ملک سر به سماوات برآرید در باغ امل شاخ عبادت بنشانید وز بحر عمل دُرّ مکافات برآرید رو ملک دو عالم به میِ یک‌شبه بفروش گو زهد چهل ساله به هیهات برآرید تا گرد ریا گم شود از دامن «سعدی» رختش همه در آب خرابات برآرید 🔸تمام غزل در برائت جویی از اهل ریاضت و ریاکاری است، از همان آغاز می‌خواهد که از صومعهٔ زاهد به خرابات برود و با مستان صبوحی‌زده به مناجات بپردازد. این است که با لحنی پر از کنایه به ریاضت‌کشان و سجاده‌نشینان می‌گوید که شما چون فرشتگان به آسمان بروید و در پی رسیدن به آرزوها این‌همه عبادت کنید و منتظر پاداش باشید! اما اهل خرابات آنانند که مُلک دو عالم به میِ یک‌شبه می‌فروشند و زهد چهل ساله را به دور می‌افکنند و دامن خویش را از گرد ریا به آب خرابات می‌شویند. 📎📎📎 منبع: (لبخند سعدی.اسماعیل امینی.صفحه۳۶۲) 🆔 ایتا : @tarzetanz 🆔 تلگرام : @tarzetanz 🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📖گفتار طرب‌انگیز طنز سعدی✍ 🔸باب چهارم بوستان در تواضع است. سعدی در این باب چون خیلی تواضع نشان داده، مطالبش کمی طولانی شده است. اما خواننده نباید زیاد نگران باشد، چون بعضی از طنزها را فعلاً نمی‌شود مطرح کرد. از این بابت هم نگران نباشید، اگر از بعضی طنزها سخنی نگوییم، سرنخی به دستتان می‌دهیم تا در بوستان سعدی خودتان آن را پیدا کنید و بخوانید. البته اگر حال و حوصله‌اش را داشته باشید و گرفتاری‌های روزمره وقتی برای مطالعه بگذارد. 🔹تواضع و فروتنی در کلام سعدی مفاهیم گسترده‌تری دارد. تواضع یعنی خود را ندیدن و درک حضور دیگران. سعدی این مفهوم را با تمثیلی زیبا بیان می‌کند: یکی قطره باران ز ابری چکید خجل شد چو پهنای دریا بدید که جایی که دریاست من کیستم گر او هست حقا که من نیستم... 🔸برخلاف تمثیل سعدی، گاهی در جامعه قطره‌هایی را می‌بینیم که برای دریا قیافه می‌گیرند. مثل مگسی که در مثنوی معنوی روی خسی بر بول خر می‌نشیند و می‌پندارد کشتیبان است و فرمانروای همه دریاها! اگر مردم در گفت‌وگوهای خود دلیل و منطق داشته باشند و خود را برتر از دیگری ندانند، جامعه کمتر دچار تزلزل و آشوب می‌شود. سعدی در طنزی زیبا این مفهوم را بیان کرده است: فقيهان طريق جدل ساختند لَم و لانُسَلِّم در انداختند گشادند بر هم در فتنه باز به لا و نعم کرده گردن دراز تو گفتی خروسان شاطر به جنگ فتادند در هم به منقار و چنگ! 🔹سعدی در این چند بیت با كلمات، كاريكاتور جالبی از افراد بی‌منطق ترسیم کرده و چنین نتیجه گرفته است: دلایل قوی باید و معنوی نه رگ‌های گردن به حجت قوی ... 🖇🖇🖇 منبع: (گفتار طرب‌انگیز طنز سعدی در بوستان.عمران صلاحی. تهران.گل‌آقا.صفحه ۵-۴۱) 🆔 ایتا : @tarzetanz 🆔 تلگرام : @tarzetanz 🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📚دو کلمه حرف حساب✍ 🔸مقدمهٔ کتاب دوکلمه حرف حساب به قلم زنده‌یاد روانشاد 🆔 ایتا : @tarzetanz 🆔 تلگرام : @tarzetanz 🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
🌺به‌مناسبت روز معلم🥸 🔸حکایت آن استاد که فیل هوا می‌کرد: آن شنیدستی که آن استاد شعر بود در دستش شلنگِ بادِ شعر اهل غوغا بود، نه اهل سکوت باد می‌کرد این و آن را در سه‌سوت این یکی اسطورۀ نسل جوان آن یکی غولِ چراغِ شاعران این یکی استادِ فرم و محتوا آن یکی دلچسب، مثل باقلوا جوجه شاعرها همه می‌آمدند نزد آن استاد و کُنده می‌شدند با شلنگِ بادِ شعرِ بی‌بدیل باد می‌شد جوجه می‌شد قدّ فیل فیل‌های بادی خیلی سبک شاعران شهرت و جنجال و شوک شاعرانِ بادیِ سر در هوا شاعرانِ گندهٔ بی‌محتوا شاعرانِ بادِ جمعاً زنده‌باد زنده بادا شاعرانِ اهل باد! شاعرانِ بادیِ انبوه‌ساز جای شعر، از کاهِ واژه کوه‌ساز شعرهای سانتی مانتال قشنگ شعرهای گل‌درشت زرد رنگ با کلام خوشگلِ تودل‌برو تو دلِ خوانندهٔ خوشگل برو هی نشستی شعر خوشگل ساختی از خودت صدجور عکس انداختی این منم، این دست‌خط شعر من حال کردی جون من؟ لایک‌و بزن! مرحبا فیلی که با باد آمده با شلنگِ بادِ استاد آمده فیل ما پیدا و ناپیداست باد جانمی جان، جانِ شعرِ ماست باد فیل‌ها با نخ به استادند وصل فیل‌ها فرعند و استادست اصل چون هوای فیل‌ها را دارد او برخلافِ میلِ او چیزی نگو گر تو ناراحت کنی استاد را ول کند، خالی کند آن باد را هر کسی از نزد آن استاد رفت در افق‌ها محو شد، بر باد رفت تا بود در دستِ آن استاد باد جان فدای نامِ آن استاد باد 📎📎📎 منبع: (ببر در کوزه. اسماعیل امینی.صفحات۱۱۷-۱۱۹) 🆔 ایتا : @tarzetanz 🆔 تلگرام : @tarzetanz 🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📚طنز در مقامه‌نویسی✍ بخش اول✏️ 🔸مقامات بدیع‌الزمان همدانی(۳۹۸-۳۵۸هجری) نیز گاهی «تیپ‌سازی» جالبی دارد. قسمت عمدهٔ این مقامات دربارهٔ کدیه و گدایی است و کسانی را توصیف می‌کند که به نحوی از انحا از مردم اخاذی می‌کنند. همدانی با روش خاص خود تصویر زنده‌ای از اجتماع پر از فساد و تباهی و ریا و تزویر آن روزگار می‌کشد و مردمی را برای ما مجسم می‌سازد که برای رسیدن به مال و منال از هیچ کاری روی‌گردان نیستند. 🔸دکتر فارس ابراهیمی حریری در کتاب «مقامه‌نویسی در ادبیات فارسی» می‌نویسد: «همدانی مانند یک روان‌شناس زبردست و هوشیار، عقده‌های روانی و خصوصیات فکری مردم عصر خود را تشریح می‌کند و با عبارات ادبی خنده‌دار و بسیار لطیف طبقهٔ نوکیسه و تازه به دوران رسیده و قاضیان مال‌مردم‌خوار را با بی‌پروایی رسوا می‌کند. در داستان‌های او روح نیرنگ و افسون موج می‌زند. گاهی خواننده را به خنده وامی‌دارد و گاهی او را به خشم در می‌آورد. 🆔 ایتا : @tarzetanz 🆔 تلگرام : @tarzetanz 🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📚طنز در مقامه‌نویسی✍ بخش دوم✏️✏️ 🔸مثلاً در «مقامهٔ اصفهانیه»، ممکن نیست که کسی پس از خواندن آن از کار مزوّرانهٔ ابوالفتح اسکندری، که نمونه و فرد شاخص آن عصر در کسب مال حرام است، مشمئز نشود و از طبقه‌ای که به نام دین اسلام به عوام‌فریبی می‌پردازند و هر روز به عنوانی دکان باز می‌کنند، در خشم نشود و منزجر نگردد. 🔸ذیلاً قطعهٔ کوچکی از «مقامهٔ نیشابوریه» ترجمه می‌شود که در آن عیسی‌بن‌هشام در نیشابور مشغول نماز جماعت بوده که ناگهان مردی در لباس مخصوص قاضیان از آنجا می‌گذرد. پس از نماز می‌پرسد: این کیست؟ مردی که کنارش بوده او را چنین وصف می‌کند: «او ساسی است که جز بر لباس یتیمان نمی‌افتد. ملخی است که جز بر مزرعهٔ حرام فرود نمی‌آید. دزدی است که جز به خزانهٔ اوقاف نقب نمی‌زند. راهزنی است که جز بر ضعیفان یورش نمی‌آورد. گرگی است که خلق خدا را جز بین رکوع و سجود پاره نمی‌کند. جنگجویی است که مال خدا را جز پیش چشم شاهدان و عاهدان غارت نمی‌کند. او دست از دینش شسته و دنائت خویش را پنهان ساخته است. لسان قضاوت او درست است و زبان و دستش کج. او سبیلش را کوتاه ساخته و ظاهرش را آراسته و در عوض دامش را گسترده است. زبان‌آوری و ورع او به چشم می‌زند، در حالی که دروغ‌ها و طمع‌کاریش پنهان است. 📎📎📎 منبع: (تاریخ طنز در ادبیات فارسی. حسن جوادی. صفحه۸۹) 🆔 ایتا : @tarzetanz 🆔 تلگرام : @tarzetanz 🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📖حد و مرز شوخی در روایات✍ 🔸مُعَمَّربن خَلاد نقل می‌کند: «سَأَلْتُ أَبَاالْحَسَن عَلیه‌ِالسَّلام»؛ از حضرت موسی‌بن‌جعفر -سلام خدا بر او باد- سؤال کردم: «فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ الرَّجُلُ يَكُونُ مَعَ الْقَوْمِ فَيَجْرِي بَيْنَهُمْ كَلَامُ يَمْزَحُونَ وَيَضْحَكُونَ»؛ شخصی در میان گروهی هست که با هم صحبت می‌کنند، با یکدیگر شوخی می‌کنند و می‌خندند. «فَقَالَ لَا بَأْسَ مَا لَمْ يَكُنْ فَظَنَنْتُ أَنَّهُ عَنَى الْفُحْشَ»؛ حضرت فرمودند: اشکالی ندارد؛ اما تا جایی که گمان نبری این‌ها می‌خواهند به یکدیگر فحش بدهند؛ یعنی مرز دارد. «ثُمَّ قَالَ»؛ سپس حضرت فرمودند: «إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى‌اللهُ عَليهِ و سَلَّم كَانَ يَأْتِيهِ الْأَعْرَابِيُّ فَيُهْدِي لَهُ الْهَدِيَّةَ ثُمَّ يَقُولُ مَكَانَهُ أَعْطِنَا ثَمَنَ هَدِيَّتِنَا»؛ یکی از عرب‌های بیابانی نزد پیغمبر اکرم(ص) می‌آمد و برای حضرت هدیه‌ای می‌آورد و همان موقع به حضرت عرض می‌کرد پول این هدیه‌ام را بدهید! هدیه؛ یعنی مجانی آوردم؛ اما آن عرب بیابانی به پیغمبراکرم(ص) عرض می‌کرد پول این هدیه را بدهيد! «فَيَضْحَكُ رَسُولُ الله»، پیغمبر شروع می‌کردند به خندیدن. «وَ كَانَ إِذَا اغْتَمَّ يَقُولُ مَا فَعَلَ الْأَعْرَابِيُّ لَيْتَهُ أَتَانَا»؛ وقتى پیغمبر اکرم(ص) مهموم و مغموم می‌شدند می‌فرمودند الان آن کاری که عرب بیابانی می‌کرد لازم است. ای کاش او به سراغ ما بیاید. به تعبیر خودمانی؛ یعنی ای کاش بیاید مقداری شوخی کند و ما بخندیم! 🔹[۱. الكافي، ج ۲، ص ۶۶۳ - بحار الأنوار، ج۱۶، ص ۲۵۹]🔹 📎📎📎 منبع: (آفات زبان. استهزا شوخی خنده. مجتبی تهرانی. صفحات ۱۲۹-۱۳۰) 🆔 ایتا : @tarzetanz 🆔 تلگرام : @tarzetanz 🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan