eitaa logo
طرز طنز
65 دنبال‌کننده
129 عکس
6 ویدیو
2 فایل
ارائه مطالب ادبی - پژوهشی در حوزه ادبیات طنز - ارتباط با مدیر کانال: @chapaak
مشاهده در ایتا
دانلود
📖شعرهای گاوی🐄 🔸قلعه‌ی حیوانات🔸 در کوچه، گوسفندم در مدرسه، طوطی در اداره، گاو به خانه که می‌رسم، سگ می‌شوم چوپانی از برنامه کودک داد می‌زند گرگ آمد! گرگ آمد! و من کنار بخاری شعر تازه‌ام را پارس می‌کنم! (صفحه۱۶) 🔹حمایت🔹 گاو، گاو است چه در هلند باشد، چه در اسپانیا چه مال مش‌حسن باشد، چه کار مهرجویی من به دادخواهی گاوهای جهان آمده‌ام قصاب مهربانی هستم جنب سفارت هند گوشت گوساله موجود است! (صفحه۱۷) 🔸شاخدار شکنی🔸 همه‌ی گاوها، گوساله به دنیا می‌آیند منِ گوساله، گاو به دنیا آمدم شیرم را دوشیدند شاخم را شکستند از دباغ‌خانه که برگشتم عزیز شدم حالا نشسته‌ام پشت ویترین گالری کفش سایز ۳۷ درست اندازه‌ی پای ملیحه! (صفحه۱۹) 🔹اقرار🔹 چوپان چراگاه ارض موعودم گوسفندان زیادی در من می‌چرند گرگ‌های زیادی از من می‌درند سگ‌های زیادی با من می‌دوند چیزی به موسی شدنم نمانده است این گوساله‌ها اگر بگذارند! (صفحه۲۲) 📎📎📎 منبع: (شعرهای گاوی. اکبر اکسیر. ابوالقاسم تقوایی) 🆔 ایتا : @tarzetanz 🆔 تلگرام : @tarzetanz 🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📜شاعر بَنگی😪 تذکره نگاران در شرح‌حال کاهی میانکالی (۹۸۸ق) نوشته‌اند: میرغلامعلی«آزاد» بلگرامی این مطلب را از ثمرات‌القدس نقل کرده است وقتی که کاهی رباعی زیر را در تعریف «بنگ» سرود: هرکس که ز اسرار خدا آگاه است پیوسته میان بنگیانش راه است! از بنگ شود سرّ انا‌الحق ظاهر چون هر برگش به‌صورتِ اللّه است! شيخ عبدالنّبى صدرالصدور او را تکفیر کرد و اکبر پادشاه را بر آن داشت که او را تعزیر کرده و به خاطر شهرت دادن این مطلب در میان مردم، مورد بازخواست قرار دهد. کاهی را در مجلس حاضر کردند و جرم کاهی را به او تفهیم کردند. کاهی از اکبر پادشاه خواست تا از حضرت شیخ بپرسد که آیا گاهی بر سبیل تفتن از «بنگ» استفاده کرده است یا نه؟! شیخ از شنیدن این حرف برآشفت و گفت: استغفرالله! تاکنون صورت بنگ را ندیده‌ام تا چه رسد به چشیدن آن! کاهی سخن حضرت شیخ را پذیرفت و گفت: اگر اندکی از آن را تناول کرده بودند در مقام انکار من برنمی‌آمدند و چون من اناالحق می‌گفتند! و اکبر پادشاه که خود مذهب آفتاب‌پرستی را رواج می‌داد و به باورهای دینی پای‌بند نبود، از پاسخ کاهی بر سر ذوق آمد و او را از حضور خود مرخص کرد. [خزانه عامره.صفحه۵۲۸] 🖇🖇🖇 منبع: (چنته درویش.محمدعلی مجاهدی.صفحه۵۲) 🆔 ایتا : @tarzetanz 🆔 تلگرام : @tarzetanz 🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📖هنر در انتخابات📽 📝مؤسسه‌ی تبلیغاتی و سینمایی «جینگیلی مَستون» آمادگی خود را برای ساختن فیلم‌ها و سریال‌های تبلیغاتی نامزدهای انتخابات اعلام کرد. طبق اعلام روابط‌عمومی این مؤسسه، کلیه‌ی نامزدهای انتخابات اعم از چپ، راست، یه‌وری و بی‌طرف می‌توانند از امروز با در دست داشتن مدارک نامزدی خود، با مراجعه به‌ این مؤسسه و پر کردن فرم‌های مربوطه فیلم تبلیغاتی خود را در ژانرهای ملودرام، معمّایی، جنگی، علمی - تخیلی، معناگرا، مخاطب خاص و نیز ژانرهای ترکیبی سفارش دهند. در ضمن این مؤسسه این امکان را فراهم کرده است که بازیگران دلخواه و مورد علاقه‌ی هر نامزد، در نقش مقابل وی به ایفای نقش بپردازند. 📎📎📎 منبع: (وقایع اختلافیه. امیدمهدی‌نژاد. صفحه۳۴) 🆔 ایتا : @tarzetanz 🆔 تلگرام : @tarzetanz 🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📚مقام طنز و طیبت در سخن سعدی✍ 🔹طنز زبانی دارد که نمی‌توان آن را به زبان عمومی برگرداند. درست مثل زبان شعر که اگر به نثر برگردانده شود، چیزی دیگر از آب درمی‌آید. اما طنز بیش‌تر به حکمت و فلسفه نزدیک است، به‌خصوص که اهل طنز حماقت و قول و فعل بی‌خردانه را نشان می‌دهند. 🔸طنز صورت‌های متفاوت دارد، یک قسم آن طنز روان‌شناسی است که به خلقیات و منش اشخاص بازمی‌گردد. غالب طنزها در ادبیات ما در این حوزه جای می‌گیرند. به این نمونه از حکایت سعدی توجه کنید: 📝📝📝 یکی در مسجد سنجار به تطوع بانگ گفتی، به ادایی که مستمعان را از او نفرت بودی و صاحب مسجد امیری بود عادل نیک‌سیرت، نمی‌خواستش که دل آزرده گردد. گفت: ای جوان‌مرد، این مسجد را مؤذنان‌اند قدیم. هر یکی را پنج دینار مرتب داشته‌ام، تو را ده دینار می‌دهم تا جای دیگر روی. بر این قول اتفاق کردند و برفت. پس از مدتی در گذری پیش امیر باز آمد. گفت: ای خداوند! بر من حیف کردی که به ده دینار از آن بقعه به در کردی، که این‌جا که رفته‌ام بیست دینارم همی دهند تا جای دیگر روم و قبول نمی‌کنم. امیر از خنده بی‌خود گشت و گفت: زنهار تا نستانی، که به پنجاه راضی گردند. به تیشه کس نخراشد ز روی خارا گل چنان‌که بانگ درشت تو می‌خراشد دل 🔗🔗🔗 منبع: https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/1496124/%D8%B7%D9%86%D8%B2-%D9%88-%D8%B7%DB%8C%D8%A8%D8%AA-%D8%AF%D8%B1-%D8%B3%D8%AE%D9%86-%D8%B3%D8%B9%D8%AF%DB%8C 🆔 ایتا : @tarzetanz 🆔 تلگرام : @tarzetanz 🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📖بررسی طنز در متون کهن ادب فارسی✍ بخش اول✏️ سگی پای صحرانشینی گزید به‌ خشمی که زهرش ز دندان چکید شب از درد بیچاره خوابش نبرد به خیل اندرش دختری بود خرد پدر را جفا کرد و تندی نمود که آخر تو را نیز دندان نبود؟ پس از گریه مرد پراکنده‌روز بخندید کی بابک دل‌فروز مرا گرچه هم سلطنت بود و نیش دریغ آمدم کام و دندان خویش محال است اگر تیغ بر سر خورم که دندان به پای سگ اندر برم توان کرد با ناکسان بدرَگی ولیکن نیاید ز مردم، سگی 🆔 ایتا : @tarzetanz 🆔 تلگرام : @tarzetanz 🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📖بررسی طنز در متون کهن ادب فارسی✍ بخش دوم✏️✏️ 🔸بنای اصلی و اساسی طنز در این حکایت منظوم، طنز عبارت است و به‌جهت ساختار دوگانه‌ی آن به لطیفه شباهت دارد. بخش اول و مبتدا، وقتی است که یک سگ پای صحرانشینی را می‌گزد. بخش دوم و منتها، گفتگوی پدر با دخترش است. 🔹لطیفه‌ها اغلب ساختاری دوبُنی دارند، که از مبتدا شروع می‌شوند و گزارش می‌دهند و بخش منتها در تضاد با بخش اول است. همچنان‌که در این حکایت، در مبتدا، مرد صحرانشین را سگ می‌گزد و در بخش منتهاست که دخترک با پدرش تندی می‌کند که: «که آخر تو را نیز دندان نبود؟» و پدر خنده‌کنان پاسخ می‌دهد: «مرا گرچه هم سلطنت بود و نیش دریغ آمدم کام و دندان خویش محال است اگر تیغ بر سر خورم که دندان به پای سگ اندر برم» 🔸مطابق با سبک و سیاق سعدی، این حکایت لطیفه‌وار نیز پیامی دارد: «توان کرد با ناکسان بدرگی ولیکن نیاید ز مردم، سگی» 📎📎📎 منبع: (بررسی طنز در بوستان. محمدعلی علومی. صفحه ۱۳۲-۱۳۳) 🆔 ایتا : @tarzetanz 🆔 تلگرام : @tarzetanz 🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📝شعرهای فرانو✏️ 🔸اعترافات🔹 از دو کلمه بیزارم: عشق و سیاست مادر به عشق رسید، کور شد پدر به صندلی رسید، لال شد یک روز صندلی را از زیر پاش پراندند زبان درآورد و مادر پرفروش‌ترین کتاب سال شد! 📎[بفرمایید بنشینید صندلی عزیز. صفحه۷۵] 🔸مواجب🔹 حقوق بشر حقوق حيوانات حقوق کودکان کار حقوق زنان حقوق شهروندی حقوق معلمان حقوق کودکان عقب مانده حقوق عقب مانده‌ی کارگران وای... ما چقدر حقوق‌بگیر داریم! 📎[رادیاتور .صفحه ۲۸] 🆔 ایتا : @tarzetanz 🆔 تلگرام : @tarzetanz 🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📜حکایت ✍ احمقی از کنار قبرستان عبور کرد، قبر[ی]خالی دید. با خود خیال کرد، می‌روم در قبر می‌خوابم، ببینم نکیر و منکر راست است؟ رفت و خوابید، قافله رسید. یک‌بار[ه] از قبر درآمد. قاطرها رم کردند، بارها را انداختند. مُکاری مرد را زیر چوب انداخت و بزد. چون به خانه آمد، زنش گفت: کجا بودی که رخت‌هایت پاره و سرت شکسته؟ گفت: من مرده بودم، این حالت مرده است. زن گفت: در قبر و قیامت چه خبر است؟ گفت: اگر قاطر مردم را رم ندهی خبری اصلاً نیست. 🖇🖇🖇 منبع: (کتاب مستطاب حمدان و نمدان. میرزا مهدی بدایع نگار لاهوتی. نسخهٔ خطّی محفوظ در امریکا. برگ۶۲) 🔸آدرس کانال هزلیات و هجویات: @hazliatvahajviat 🆔 ایتا : @tarzetanz 🆔 تلگرام : @tarzetanz 🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📖نماز بی‌‌وضو!✍ 🔸ملاّ فرخ حسین «ناظم» هروی، از سخنوران ولایی و بنام سده‌ی یازدهم هجری در سبک هندی است. او درباره‌ی شرف زیارت حرم علوی در نجف اشرف برای زائران بیت‌الله‌الحرام رباعی زیبایی دارد: در وصف علی خرد فرو می‌ماند خاک نجفش به آبرو می‌ماند از راه نجف به کعبه هرکس نرود حجّش به نماز بی‌‌وضو می‌ماند! 🔹[دیوان ناظم هروی. ص ۵۸۷]🔹 📎📎📎📎 منبع: (چنته. محمدعلی مجاهدی. صفحه ۲۰۰) 🆔 ایتا : @tarzetanz 🆔 تلگرام : @tarzetanz 🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📖حکایت✍ 🔸این ییلاق و قشلاق را از کجا آورده‌اید؟🔸 🔹 مرحوم میرزا ابوالحسن خان دکتر، از اولین اطبایی بود که به اسلوب طب جدید درس خوانده و بالطبع از چهار مزاج و چهار خلط قدما اطلاعی نداشت و یا اگر داشت درست نمی‌دانست. زنی برای استعلاج پیش او آمده گفت: «حکیم باشی! طبعم گرم است و استخوان‌هایم سرد، سردی می‌خورم با من نمی‌سازد و گرمی هم ضرر می‌کند. دکتر به تعجب پرسید: «خانم! این ییلاق و قشلاق را از کجا آورده‌اید؟!» 🔗🔗🔗 منبع: (خواندنی‌های ادب فارسی. علی‌اصغر حلبی. صفحه۵۳) 🆔 ایتا : @tarzetanz 🆔 تلگرام : @tarzetanz 🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📜 من و ریاکاری؟ هرگز! 👳‍♂ ✍ ابوالعلای مُرایی واعظی بوده است مشهور و معروف، و به صفت سُمعه و ریا موصوف. روزی بر سر منبر گفت: « مردم مرا مرایی می‌گویند و حال‌آنکه در کمال صدق و اخلاص‌ام و از شائبهٔ ریا و سمعه خلاص‌ام و همیشه در إخفای طاعات و ستر عبادات می‌کوشم و خیرات و مبرات خود را از جمیع بریات می‌پوشم. دوش صد رکعت نماز گزارده‌ام و امروز روزه دارم و صد درم تصدق کرده‌ام. و امشب و فردا نیز همین طاعت به‌جا خواهم آورد. و هرچه دارم در راه رضای خدای تعالی صدقه خواهم داد و آن را به هیچ احدی ظاهر نخواهم کرد، و آن میان من و خدای من است!» 📎📎📎 منبع: (از لطافت‌های زندگی. شهاب‌الدین عباسی. صفحه ۱۱۹) 🆔 ایتا : @tarzetanz 🆔 تلگرام : @tarzetanz 🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan