📜حکایت ✍
#حمدان_و_نمدان
#میرزا_مهدی_بدایع_نگار
احمقی از کنار قبرستان عبور کرد، قبر[ی]خالی دید. با خود خیال کرد، میروم در قبر میخوابم، ببینم نکیر و منکر راست است؟ رفت و خوابید، قافله رسید. یکبار[ه] از قبر درآمد. قاطرها رم کردند، بارها را انداختند. مُکاری مرد را زیر چوب انداخت و بزد. چون به خانه آمد، زنش گفت: کجا بودی که رختهایت پاره و سرت شکسته؟ گفت: من مرده بودم، این حالت مرده است. زن گفت: در قبر و قیامت چه خبر است؟ گفت: اگر قاطر مردم را رم ندهی خبری اصلاً نیست.
🖇🖇🖇
منبع:
(کتاب مستطاب حمدان و نمدان. میرزا مهدی بدایع نگار لاهوتی. نسخهٔ خطّی محفوظ در امریکا. برگ۶۲)
🔸آدرس کانال هزلیات و هجویات:
@hazliatvahajviat
#طنز_مقدس
#طنز_و_دین
#طنز_و_اخلاق
#فکاهیات_مطایبات
#شگردهای_طنزپردازی
#معرفی_کتابهای_طنز
#حکایات_حکیمانه_و_کوتاه_نوشتهای_طنز
🆔 ایتا : @tarzetanz
🆔 تلگرام : @tarzetanz
🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan