﷽✨
💠امروز دوشنبه
🌤۲۳ اردیبهشت ۱۳۹۹
🌛۱۸ رمضان ۱۴۴۱ قمری
📿 ذکرروز: ۱۰۰ مرتبه یا ارحم الراحمین
🍽طبخ غذابه نیت: حضرت رباب س)
🌷 @taShadat 🌷
﷽
#نهج_البلاغه
#حکمت36
══🍃🌷🍃════
💠وَ قَالَ [علیه السلام] مَنْ أَطَالَ الْأَمَلَ أَسَاءَ الْعَمَلَ .
🔷 كسى كه آرزوهایش طولانى است كردارش نیز ناپسند است .
🌷 @taShadat 🌷
#شهادت
بارانی اسـت که
بر هرکـس نمیبارد✨
و #شَـهادت نام گِرِفت...!
وقتی خُدا کسی را کُشت
اَز شِدَّت ✨عِـشق ✨
#شهید_سیدرضا_طاهر🌹
🌷 @taShadat 🌷
❤️🍃
💠 حلقهی ازدواج 💍
🔰حلقه ی ازدواج من هزار تومن💵 قیمتش بود. ابراهیم به من گفت: من حلقه ی طلا✨ و پلاتین نمیخوام❌ اگه صلاح بدونین،من فقط یه انگشتر #عقیق بر می دارم☺️ یک #انگشتر_عقیق بر داشت به قیمت ۱۵۰تومان.
🔰آن موقع #پدرم مخالفت کرد و
می گفت: زشته برای ما که #دامادمون حلقه ی ۱۵۰تومنی بر داره. تو آبروی مارو بردی😶 گفتم: مگه چی شده⁉️ گفت: آخه کی تاحالا برای دامادش حلقه💍 ۱۵۰تومنی گرفته؟ زشته بابا،می خندن به ادم
🔰وقتی #ابراهیم به خانهٔ مان زنگ زد📞 موضوع را با او در میان گذاشتم، با #پدرم صحبت کرد. به او گفت: آقای بدیهیان،این #حلقه از سرم هم زیاده.شما دعا کنین که من بتونم توی زندگی، حق همین انگشتر رو هم #درست ادا کنم👌 باقی اش دیگه دست خدا و مصلحت اوست.
🔰سَرِ حرفش هم ایستاد. همیشه و در #هر_شرایطی حلقه اش را دست میکرد و خیلی به آن توجه داشت😍 وقتی در یکی از عملیات ها،حلقه شکست💔، رفت و #عین_همان انگشتر با همین عقیق و همان رکاب خرید و دستش کرد.
🔰خندیدم و گفتم: حالا چه اصراریه⁉️ اینقدر نسبت به این حلقه #مُقَیَّدی؟
گفت:«این حلقه توی زندگی،سایه ی یه مرد یا یه زنه👤 من دوست دارم همیشه #سایهٔ_تو بالا سرم باشه❤️ این حلقه همیشه در #اوج_تنهایی، تو رو یادِ من میاره و من محتاج اون هستم.می فهمی #محتاج شدن یعنی چی؟
✍راوی: همسر شهید
#شهید_محمدابراهیم_همت🌷
💓 #سبک_زندگی شهدا
🌷 @taShadat 🌷
#شهید_حاج_محمد_ناظری
#ولادت
روز ششم خرداد ماه ۱۳۳۴ در یک خانواده مذهبی و متوسط اقتصادی در جوار حرم امامزاده حسن (ع) در جنوب تهران چشم به جهان گشود
#شهادت
سردار محمد ناظری در شامگاه بیست و یکم اردیبهشت ماه سال ۱۳۹۵ همزمان با ایام میلاد باسعادت امام حسین (ع) و روز پاسدار در حین مأموریت در منطقه نازعات (خلیج فارس) به علت عارضه شیمیایی به شهادت رسید و به یاران شهیدش پیوست.
#ایام_شهادت
❖✨﷽✨❖
✱ ما هر چہ داریمـ از #شهدا استــ ...
راه شـــــهدا
و قدمـ هایے ڪه آنها برداشتہ اند
مثل روز روشـن استــ .
#شهید_محمد_سلیمانی
#روزتون_متبرک_با_یاد_شهدا
🌷 @taShadat 🌷
🌱. . . | وقتی یه قطره جوهر می افته روی آینه ، شاید دستمال برداری و قطره رو پاک کنی ولی آینه کدر میشه !
🌷 @taShadat 🌷
🌹بـِسـْمِـرَبـِالعـَلـٖےعلیہالسلام🌹
🌹مقام: امام اول
🍃نام معصوم: علی
🌹لقب: مرتضی
🍃کنیه: ابوالحسن
🌹نام پدر: ابوطالب(عمران)
🍃نام مادر: فاطمه(دختر اسد بن هاشم)
🌹تاریخ تولد: 13 رجب(10 سال قبل از بعثت پیامبر)
🍃محل تولد: کعبه
🌹امامت: 30 سال
🍃طول عمر: 63 سال
🌹تعداد فرزندان: 12 پسر و 16 دختر
🍃تاریخ شهادت: 21 رمضان سال 40 هجری
🌹سبب شهادت: ضربه شمشیر عبدالرحمان ابن ملجم
🍃محل دفن: نجف اشرف
🌹🍃حضرت علی(ع) فرزند ابوطالب ده سال پیش از بعثت متولد شد و پس از شش سال در اثر قحطی که در مکه اتفاق افتاد بنا به در خواست پیغمبر اکرم(ص) از خانه پدر به خانه پسر عموی خود یعنی پیامبر منتقل گردید و تحت سرپرستی و پرورش مستقیم آن حضرت درآمد.
🍂پس از چند سال که پیغمبر اکرم(ص) به موهبت نبوت نایل شد و برای نخستین بار در(غار حرا) وحی آسمانی به وی رسید وقتی که از غار رهسپار شهر و خانه خود شد، شرح حال را فرمود، علی(ع) به آن حضرت ایمان آورد و باز در مجلسی که پیغمبر اکرم(ص) خویشاوندان نزدیک خود را جمع و به دین خود دعوت نموده فرمود:
نخستین کسی که از شما دعوت مرا بپذیرد خلیفه و وصیه و وزیر من خواهد بود، تنها کسی که از جای خود بلند شد و ایمان آورد علی(ع) بود و پیغمبر اکرم(ص) ایمان او را پذیرفت و وعده های خود را درباره اش امضا نمود و از این روی علی(ع) نخستین کسی است در اسلام که ایمان آورد و نخستین کسی که هرگز غیر خدای یگانه را نپرستید.
🍃علی(ع) پیوسته ملازم پیغمبر(ص) بود تا آن حضرت از مکه به مدینه هجرت نمود و در شب هجرت نیز که کفار خانه آن حضرت را محاصره کرده بودند و تصمیم داشتند آخر شب به خانه ریخته و آن حضرت را در بستر خواب قطعه قطعه نمایند، علی(ع) در بستر پیغمبر اکرم(ص) خوابیده و آن حضرت از خانه بیرون آمده رهسپار مدینه گردید و پس از آن حضرت مطابق وصیتی که کرده بود، امانتهای مردم را به صاحبانش رد کرده، مادر خود و دختر پیغمبر را با دو زن دیگر برداشته به مدینه حرکت نمود.
🌹در مدینه نیز ملازم پیغمبر اکرم(ص) بود و آن حضرت در هیچ خلوت و جلوتی علی را کنار نزد و یگانه دختر محبوب خود فاطمه را به وی تزویج نمود و در موقعی که میان اصحاب خود عقد اخوت می بست او را برادر خود قرار داد.
🍃علی در همه جنگها که پیغمبر اکرم شرکت فرموده بود حاضر شد جز جنگ تبوک که آن حضرت او را در مدینه به جای خود نشانیده بود و در هیچ جنگی پای به عقب نگذاشت و از هیچ حریفی روی نگردانید و در هیچ امری مخالفت پیامبر(ص) را نکرد چنانچه آن حضرت فرمود:هرگز علی از حق و حق از علی جدا نمی شود.
🌹علی(ع) در روز رحلت پیامبر اکرم 33 سال داشت و با اینکه در همه فضایل دینی سرآمد و در میان اصحاب پیغمبر ممتاز بود به عنوان اینکه او جوان است و مردم به واسطه خون های که در جنگها پیشاپیش پیامبر اکرم(ص) ریخته با وی دشمنند از خلافت کنارش زدند و به این ترتیب دست آن حضرت از شئونات عمومی به کلی قطع شد وی نیز گوشه خانه را گرفته به تربیت افراد پرداخت و 25 سال که زمان سه خلیفه پس از رحلت پیامبر اکرم(ص) بود گذرانیده و پس از کشته شدن خلیفه سوم مردم با آن حضرت بیعت نموده و به خلافت برگزیدند.
🍃آن حضرت در خلافت خود که تقریبا 4 سال و 9 ماه طول کشید سیرت پیامبر اکرم(ص) را داشت و به خلافت خود صورت نهضت و انقلاب داده به اصلاحات پرداخت و البته این اصلاحات به ضرر برخی از سودجویان تمام می شد و از این رود عده ای از صحابه که پیشاپیش آنها عایشه، طلحه، زبیر و معاویه بودند خون خلیفه سوم را دستاویز قرار داده سر به مخالفت برافراشتند و بنای شورش و آشوب گری گذاشتند.
🌹آن حضرت برای خوابانیدن فتنه جنگی با عایشه و طلحه و زبیر در نزدیکی بصره کرد که به جنگ جمل معروف است و جنگی با معاویه در مرز عراق و شام کرد که به جنگ صفین معروف است و یک سال و نیم ادامه داشت و نیز جنگی با خوارج در نهروان کرد و به جنگ نهروان معروف است.
🍃 به این ترتیب در ایام خلافت خود بیشتر مساعی آن حضرت صرف رفع اختلافات داخلی بود و پس از گذشت زمان کوتاه سحر روز نوزدهم ماه رمضان سال چهلم هجری در مسجد کوفه در سر نماز به دست ابن ملجم ملعون که از خوارج بود ضربتی خورده و در شب بیست و یکم همان ماه به شهادت رسید...
#اللهم_العجل_الولیڪ_الفـرج 🍃
#بصیرت
#این_الطالب_البدم_العلے🌹🍃
#شب_هاے_قدر
#التماس_دعا
#صلوات
🚫نکتہ:یکی از علائم حتمی ظهور،صیحه ی آسمانی است.طبق روایات این صیحه در شب۲۳رمضان به گوش جهانیان خواهد رسید ولی زمان دقیقش مشخص نیست.ان شا ءالله در شب های قدر اولین دعامون ظهور آقاباشه و ۲۳رمضان امسال خبرآمدن آقا برپا بشه.یاحق
⭕️ ۱۲ توصیۀ رهبر انقلاب برای استفاده بهتر از شبهای قدر
🔹با آمادگی معنوی وارد شب قدر شوید.
🔹ساعات لیلةالقدر را مغتنم بشمارید.
🔹از رذائل مادی خود را دور کنید.
🔹بهترین اعمال در این شب، دعاست.
🔹به معانی دعاها توجه کنید.
🔹با خدا حرف بزنید.
🔹از خدای متعال عذرخواهی کنید.
🔹دلهایتان را با مقام والای امیر مؤمنان آشنا کنید.
🔹به ولیّعصر، توجّه کنید.
🔹در آیات خلقت و سرنوشت انسان تأمّل کنید.
🔹برای مسائل کشور و مسلمین دعا کنید.
🔹حاجات خود و مؤمنان را از خدا بخواهید.
#شب_قدر #رمضان #ماه_رمضان
@tashadat
﷽
#براساس_داستان_واقعیق
#رمان_نسل_سوخته
══🍃🌷🍃══════
#قسمت_شصت
🔹 جایی برای مردها
پرونده ام رو گرفتیم ... مدیر مدرسه، یه نامه بلند بالا برای مدیر جدید نوشت ... هر چند دلش نمی خواست پرونده ام رو بده ... و این رو هم به زبان آورد ... ولی کاری بود که باید انجام می شد ... نگران بود جا به جایی وسط سال تحصیلی... اونم با شرایطی که من پشت سر گذاشتم ... به درسم حسابی لطمه بزنه ...
روز برگشت ... بدجور دلم گرفته بود ... چند بار توی خونه مادربزرگ چرخیدم ... دلم می خواست همون جا بمونم ... ولی ... دیگه زمان برگشت بود ...روزهای اول، توی مدرسه جدید ... دل و دماغ هیچ کاری رو نداشتم ... توی دو هفته اول ... با همه وجود تلاش کردم تا عقب موندگی هام رو جبران کنم ... از مدرسه که برمی گشتم سرم رو از توی کتاب در نمی آوردم ...
یه بهانه ای هم شده بود که ذهن و حواسم رو پرت کنم ... اما حقیقت این بود ... توی این چند ماه ... من خیلی فرق کرده بودم ... روحیه ام ... اخلاقم ... حالتم ... تا حدی که رفقای قدیم که بهم رسیدن ... اولش حسابی جا خوردن ...سعید هم که این مدت ... یکه تاز بود و اتاق دربست در اختیارش ... با برگشت من به شدت مشکل داشت ... اما این همه علت غربت من نبود ... اون خونه، خونه همه بود ... پدرم، مادرم، برادرم، خواهرم ... همه ... جز من ... این رو رفتار پدرم بهم ثابت کرده بود ... تنها عنصر اضافی خونه ... که هیچ سهمی از اون زندگی نداشت ...
شب که برگشت ... براش چای آوردم و خسته نباشید گفتم... نشستم کنارش ... یکم زل زل بهم نگاه کرد ...
کاری داری؟ ...
دفعه قبلی گفتید اینجا خونه شماست ... و حق ندارم زیر سن تکلیف روزه بگیرم ... الان که به تکلیف رسیدم ... روزه مستحبی رو هم راضی نیستید؟ ... توی دفتر پدربزرگ دیدم... از قول امام خمینی نوشته بود ... برای برنامه عبادی ... روزه گرفتن روزهای دوشنبه و پنجشنبه رو پیشنهاد داده بودن ...
خیلی جدی ولی با احترام ... بدون اینکه مستقیم بهش زل بزنم ... حرفم رو زدم ...
یکم بهم نگاه کرد ... خم شد قند برداشت ...
پس بالاخره اون ساک رو دادن به تو ...
و سکوت عمیقی بین ما حاکم شد ... فقط صدای تلویزیون بلند بود ... و چشم های منتظر من ... نمی دونستم به چی داره فکر می کنه؟ ... یا ...
- هر کار دلت می خواد بکن ...
و زیر چشمی بهم نگاه کرد ...
- تو دیگه بچه نیستی ...
باورم نمی شد ... حس پیروزی تمام وجودم رو فرا گرفته بود... فکرش رو هم نمی کردم ... روزی برسه که مثل یه مرد باهام برخورد کنه ... و شخصیت و رفتار من رو بپذیره ... این یه پیروزی بزرگ بود ...
🌷 @taShadat 🌷
﷽
#براساس_داستان_واقعیق
#رمان_نسل_سوخته
══🍃🌷🍃══════
#قسمت_شصت_یک
🔹 شاگرد
جدای از برنامه های عبادی اون دفتر ... برنامه های سابق خودم رو هم ادامه می دادم ... قدم به قدم و ذره به ذره ...
از قول یکی از اون هادی ها شنیده بودم ... نباید یهو تخت گاز جلو بری ... یا ترمز می بری و از اون طرف بوم می افتی ... یا کلا می بری و از این طرف بوم ...
چله حدیثیم تموم شده بود ... دنبال هر حدیث اخلاقی ای که می گشتم ... که برنامه جدید این چله بشه ... یا چیزی پیدا نمی کردم ... یا ...
چند روز از تموم شدن چله قبلی می گشت ... و من همچنان ... دست از پا درازتر ...
سوار تاکسی های خطی ... داشتم از مدرسه برمی گشتم که یهو ... روی یه دیوار نوشته بود ... "خوشا به حال شخصی که تفریحش، کار باشه" ... امام علی علیه السلام ...
تا چشمم بهش افتاد ... همون حس همیشگی بلند گفت...
- آره دقیقا خودشه ...
و این حدیث برنامه چله بعدی من شد ... تمام فکر و مغزم داشت روی این مقوله کار می کرد ... کار ...
قرار بود بعد از ظهر با بچه ها بریم گیم نت ... توی راه چشمم به نوشته پشت شیشه یه مغازه قاب سازی افتاد ... چند دقیقه بهش خیره شدم ... و رفتم تو ...
ـ سلام آقا ... نوشتید شاگرد می خواید ... هنوز کسی رو استخدام نکردید؟ ...
خنده اش گرفت ... چنان گفتم کسی رو استخدام نکردید ... که انگار واسه مصاحبه شغلی یا یه مرکز دولتی بزرگ اومده بودم ...
- چند سالته؟ ...
ـ 15 ...
جا خورد ...
ـ ولی هنوز بچه ای ...
ـ در عوض شاگرد بی حقوقم ... پولش مهم نیست ... می خوام کار یاد بگیرم ... بچه اهل کاری هم هستم ... صبح ها میرم مدرسه ... بعد از ظهر میام ...
🌷 @taShadat 🌷
🔘شهید آوینۍ:
#شهدا ،
شاهدۍ بر باطن و حقیقت عالَمند؛
و آنانند که
به دیگران
حیــات مۍبخشند!
🕊 #شهید_عبدالله_زارع_منصوری
🌷 @taShadat 🌷
⚘﷽⚘
#یک_قرار_معنوی
#ساعت_۸_به_وقت_امام_هشتم🕗
تاخراسان راهی نیست...✋
دست بر سینه و عرض ادب
🌷بسم الله الرحمن الرحیم
🌷اللّهُمَّ صَلِّ عَلى
🌷علِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضا الْمُرْتَضَى
🌷الاِمامِ التَّقِیِّ النَّقِیِّ
🌷و حُجَّتِکَ عَلى مَنْ فَوْقَ الاَرْضِ
🌷و مَنْ تَحْتَ الثَّرى
🌷الصِّدّیقِ الشَّهیدِ
🌷صلاةً کَثیرَةً تامَّةً
🌷زاکِیَةً مُتَواصِلَةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَةً
🌷کاَفْضَلِ ما صَلَّیْتَ عَلى اَحَد مِنْ اَوْلِیائِک...
تو بزن نقـاره زن اسیر آهنگ توام...
به امام رضابگوبدجوری دلتنگ توام...
خوشبختی یعنی تو زندگیت امام رو رضا داری....
📖 السَّلامُ عَلَيْكَ يَا غریب الغربا
📖 السَّلامُ عَلَيْكَ يَا معین الضعفا
📖 السَّلامُ عَلَيْكَ يَا علی بن موسی الرضا
🌷 @taShadat 🌷
قرائت دعای هفتم صحیفه سجّادیه.mp3
11.47M
#صوت
قرائت دعای هفتم صحیفه سجادیه
🎶#حاج_محمودکریمی
🌷 تاشهادت🌷
http://eitaa.com/joinchat/2567897106Cb024eb90db
5_6332214084292837401.mp3
508K
#مناجات
باز اومدمبین خوبا آشتی کنم باهات خدا
الهی العفو😔
حاج سعید حدادیان
#سلام_بر_شهدا
#رفیق_شهیدم
•┄❁#قرارهرشبما❁┄•
فرستـادن پنج #صلواتــ
بہ نیتــ سلامتے و
ٺعجیـل در #فرجآقاامامزمان«عج»
هدیہ بہ روح مطهر تمامی شهدا مخصوصا شهید
#شهیدعلی_امرایی
🌷 @taShadat 🌷
﷽✨
💠امروز چهارشنبه
🌤۲۴ اردیبهشت ۱۳۹۹
🌛۱۹ رمضان ۱۴۴۱ قمری
📿 ذکرروز: ۱۰۰ مرتبه یاحی و یا قیوم
🍽طبخ غذابه نیت:حضرت رقیه(سلام الله علیها )
🌷 @taShadat 🌷