eitaa logo
ٺـٰاشھـادت!'
2.7هزار دنبال‌کننده
17.8هزار عکس
5.5هزار ویدیو
194 فایل
شہـد شیـرین شـہـٰادت را کسانی مـے چشند کـہ..!! لذت زودگذر گنـٰاه را خریدار نباشند .. 💔 دورهمیم واسہ ڪامل تر شدن🍃 '' ناشناس'' @nashanastashahadat🍂 گوش جان @montazeralhojja🌿 ڪپے؟! با ذکر صلواٺ حلالٺ ؛ براے ظہور مولا!!
مشاهده در ایتا
دانلود
امام علی (علیه السلام) دو چیز مردم را هلاک کند: ترس از فقر و فخر فروشی. (تحف العقول؛2:215) ꧁•♡ټاشَہـادَټ♡•꧂
22.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
໑🥀♥️ شهـادت بـ🕊ـال نمیخواد حال میخواد ... !^^ ⸤ 🌿'⸣ • • • • • • • • • • • • • • • ꧁•♡ټاشَہـادَټ♡•꧂
4_5782751947383638352.mp3
3.89M
🌺🌺🌺🌺 🍃🌺خوشبختي یعني بہ نیابت از امام زمانمون هر روز قرآڹ بخونيم😍😍😍😍 ꧁•♡ټاشَہـادَټ♡•꧂
namaaz9.mp3
4.04M
نماز سکوی ۹☘ 🎤 استاد بسیار شیوا مفید تاثیر گذار برای آشنایی بیشتر با نماز ‌ ꧁•♡ټاشَہـادَټ♡•꧂
VID_20220319_092402_432_۱۹۰۳۲۰۲۲.m4a
2.34M
🎵 سلام‌فرمانده...♥️ سلام از این نسل غیور جامانده سلام فرمانده . . . سیدعلی‌دهه‌ی‌ِنودی‌هاشوفراخوانده ꧁•♡ټاشَہـادَټ♡•꧂
هدایت شده از {داڔالـڄنـوݩ}
5.25M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
|✨🥀| ‌ با‌هم‌رفتیم‌قم جلو‌ضریح‌بهم‌گفت‌:احمد آدم‌باید‌زرنگ‌باشھ ما‌از‌تِهران‌اومدیم‌زیارت باید‌یہ هدیہ‌ بگیریم، گفتم‌چۍمۍخواے ؟ گفت شهادت ..:)!💔✨ 🌱' _🌸🌱_____🌸🌱____ @nokararbabb131318 🌿🌼 _🌸🌱_____🌸🌱____
9.16M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💥 جنگیدن ساده است؛ اما گاهی باید یاد گرفت چگونه نجنگیده پیروز میدان شد! ※ ویژه‌ی میلاد ꧁•♡ټاشَہـادَټ♡•꧂
هدایت شده از  ٺـٰاشھـادت!'
به وقت ☕️😍
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ٺـٰاشھـادت!'
✍️ رمان #دمشق_شهر_عشق #قسمت_صد_و_چهارده 💠 می‌دانستم می‌خواهد سیدحسن را به خانواده‌‌اش تحویل دهد ک
✍️ رمان 💠 طعم تلخ اشک‌هایم را با نگاهش می‌چشید و دل او برای من بیشتر لرزیده بود که میان کلامم عطر عشقش پاشید :«سیده سکینه شما رو به من برگردوند!» نفهمیدم چه می‌گوید، نیم‌رخش به طرف حرم بود و حس می‌کردم تمام دلش به سمت حرم می‌تپد که رو به من و به هوای (علیهاالسلام) عاشقانه زمزمه کرد : «یک ساله با بچه‌ها از دفاع می‌کنیم، تو این یکسال هیچی ازشون نخواستم...» 💠 از شدت تپش قلب ، قفسه سینه‌اش می‌لرزید و صدایش از سدّ بغض رد می‌شد :«وقتی سیدحسن گوشی رو قطع کرد، فهمیدم گیر افتادین. دستم به هیچ جا نمی‌رسید، نمی‌دونستم کجایید. برگشتم رو به حرم گفتم سیده! من این یکسال هیچی ازتون نخواستم، ولی الان می‌خوام. این دختر دست من امانته، منِ ضمانت این دختر رو کردم! آبروم رو جلو شیعه‌هاتون بخر!» و دیگر نشد ادامه دهد که مقابل چشمانم به گریه افتاد. خجالت می‌کشید اشک‌هایش را ببینم که کامل به سمت چرخید و همچنان با اشک‌هایش با حضرت درددل می‌کرد. شاید حالا از مصیبت سیدحسن می‌گفت که دوباره ناله‌اش در گلو شکست و باران اشک از آسمان چشمانش می‌بارید. 💠 نگاهم از اشک مصطفی تا گنبد حرم پر کشید و تازه می‌فهمیدم اعجازی که خنجرشان را از تن و بدن لرزانم دور کرد، 🕊کرامت (علیهاالسلام) بوده است، ... 🌷 @tashahadat313 🌷