#خاطره_شهدا
#اسیر_که_نیاوردم!!!
#شهید_حاج_رضا_شکری_پور
انگار نه انگار از جبهه رسیده است ؛ از در که وارد شد، آستین هارا زد بالا و نشست کنار تشت لباس ها😳 .
گفتم :« کارشما نیست .کارمن است !»
خیلی جدی گفت :« یعنی میخواهی بگویی این قدر دست و پا چلفتی ام ؟!» 😆😅
گفتم :« نه بابا! می گویم این وظیفه من است .»
زل زد توی چشم هایم😍 :
« خانم جان😊! #اسیر که نیاورده ام توی خانه ام . حالا بگذار این دو تکه رخت را هم ما بشوییم .»