eitaa logo
ٺـٰاشھـادت!'
2.7هزار دنبال‌کننده
17.5هزار عکس
5.2هزار ویدیو
194 فایل
شہـد شیـرین شـہـٰادت را کسانی مـے چشند کـہ..!! لذت زودگذر گنـٰاه را خریدار نباشند .. 💔 دورهمیم واسہ ڪامل تر شدن🍃 '' ناشناس'' @nashanastashahadat🍂 گوش جان @montazeralhojja🌿 ڪپے؟! با ذکر صلواٺ حلالٺ ؛ براے ظہور مولا!!
مشاهده در ایتا
دانلود
روانشناسی قلب 19.mp3
6.3M
19 🎧آنچه خواهید شنید ؛ ❣️قلب ما؛ درست مثل جسم مون،غذا میخواد😊 اول لذیذترین غذاهارو، دراختیار قلب تون بذاريد... وبعد ازش انتظارشادی وآرامش داشته باشین‌. @tashahadat313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
😔 چی شد که از اون حالات قشنگ رسیدیم به رفتارهای خودخواهانه امروز آن ۴۸ نفر ببینید جالب بود👌 @tashahadat313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ٺـٰاشھـادت!'
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 خورشید_نیمه_شب جلد دوم شهریور (درام، معمایی، تریلر) ✍️به قلم: فاطمه شکیبا قسمت 102 شان
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 جلد دوم شهریور (درام، معمایی، تریلر) ✍️به قلم: فاطمه شکیبا قسمت 103 *** گالیا دندان‌هاش را بر هم فشار می‌داد و تیتر خبر را برای چندمین بار می‌خواند: سکته مغزی رئیس موساد؛ مهم‌ترین نهاد اطلاعاتی کشور در بحران. متن خبر به گواه منبعی که نخواسته بود نامش فاش شود، درباره به کما رفتن هرئل و احتمال آسیب مغزی شدید او حتی در صورت بهوش آمدن سخن می‌گفت و درباره رئیس بعدی موساد گمانه‌زنی می‌کرد. گالیا تقریبا مطمئن بود آن منبع مرموز، ایلیاست و به دلیل نامعلومی از ایلیا بدش می‌آمد؛ شاید چون ایلیا با وجود تازه‌کار بودنش، زود راهش را تا دفتر مئیر باز کرده بود و توجه‌ها را به سمت خودش و هوش و کارآیی‌اش می‌کشاند. شاید هم چون خانواده‌اش از خانواده‌های بانفوذ اسرائیلی بودند و متمایل به احزاب راست‌گرا و مذهبی؛ خانواده‌ای که دل خوشی از سیاستمداران میانه‌رو و سوسیال دموکرات نداشتند؛ از جمله پدر گالیا. ایلیا سربازی‌اش را در یگان ۸۲۰۰ گذرانده بود؛ درواقع استعداد ایلیا در کلاس‌های رایانه و برنامه‌های غربالگری ارتش اسرائیل شناسایی شده و یگان برایش دعوتنامه فرستاده بود. آنجا هم طوری خوش درخشیده بود که به راحتی بتواند وارد بخش تکنولوژی و پشتیبانی فنی موساد شود و جایگاه سازمانی‌اش را به سرعت ارتقا دهد. سرش را روی میز خم کرد. موهایش دور صورتش ریخت. با انگشت شصت و اشاره، پیشانی‌اش را ماساژ داد. -وضعیت مئیر چیزی نبود که بشه قایمش کرد. شاید بهتره دیگه خلاف جهت آب شنا نکنم. کف هر دو دستش را روی صورتش گذاشت و چندبار بالا و پایین کشید؛ طوری که چشمانش به سوزش بیفتند. -درسته که معاون مئیرم و تا وقتی که بمیره من جانشینش هستم، ولی بعد مرگ مئیر، کسی به من اهمیت نمی‌ده. منو کنار می‌زنن و یه خرفت دیگه مثل مئیر رو رئیس می‌کنن... نگاهش را چرخاند سمت ساعت. ده دقیقه مانده بود که نیمه‌شب بشود. سرش نبض می‌زد، هماهنگ با تیک‌تاک ساعت. انگشتانش را دورانی روی ابروانش حرکت داد. -باید قبل از مردن مئیر جای پای خودمو سفت کنم... طوری که هیچ‌کس نتونه به گزینه‌ای غیر از من فکر کنه. چشمش خورد به تیتر روزنامه معاریو که روی صفحه نمایشگر می‌درخشید. زیر لب گفت: به رسانه نیاز دارم... و به یه تیم وفادار، چندتا سرباز... 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 خورشید_نیمه_شب جلد دوم شهریور (درام، معمایی، تریلر) ✍️به قلم: فاطمه شکیبا قسمت 104 کاغذی از دفترچه یادداشتش جدا کرد تا نام‌هایی که به ذهنش می‌رسد را بر آن بنویسد. اولین نفر، رافائل بود. لبش را کج کرد و خیره به حروف رافائل، زیر لب گفت: شاید قلعه خوبی باشه، برای وقتی که در خطر باشم و بتونه خودشو فدا کنه. چندتا خط افقی روی هر سطر برگه دفتر یادداشت کشید و جلوشان علامت سوال گذاشت. -یه آدم رسانه‌ای می‌خوام و چندتا نیروی خوب و وفادار از بخش‌های مختلف... فیل، اسب، وزیر، سرباز... باید بهترین هر بخش رو بیارم سمت خودم. نام بخش‌های موساد را نوشت: بخش جمع‌آوری اطلاعات، بخش همکاری و اقدام سیاسی، بخش تبلیغات و ضدتبلیغات، بخش تحقیقات، بخش کیدون، بخش تکنولوژی... و رسید به بخش عملیات ویژه. ذهنش رفت سمت دانیال و ناخودآگاه خودکار را در دستش فشرد. -اون احمق یه اسب فوق‌العاده بود، می‌تونست خیلی موانع رو رد کنه... حتی به اندازه یه وزیر استعداد داشت... اگه حماقت نمی‌کرد، خیلی می‌تونست کمک کنه. تیغه بینی‌اش را با دو انگشت گرفت. باید یک نیروی عملیاتی دیگر پیدا می‌کرد. سر خودکار را کمی عقب آورد، بخش تکنولوژی. ناخودآگاه اولین اسمی که به ذهنش آمد ایلیا بود. لبش را کج و کوله کرد و اسم ایلیا را نوشت. -انگار چاره‌ای نیست. ایلیا سرباز خوبیه، سربازیه که می‌تونه خودشو به آخر صفحه شطرنج برسونه و وزیر شه... سرش را عقب آورد و با فاصله بیشتری به صفحه نگاه کرد. نام دیگر بهترین‌ها را هم نوشت؛ با آن‌ها مشکل چندانی نداشت، می‌توانست جذبشان کند. بیش از همه، به یک آدم رسانه‌ای نیاز داشت، خارج از سازمان. -باید انقدر جاه‌طلب و کله‌شق باشه که باهام راه بیاد، جوون و احمق، در عین حال باهوش و زرنگ... بین آدم‌هایی که در بخش تبلیغات می‌شناخت، چنین کسی پیدا نمی‌شد و نمی‌توانست از آن‌ها سراغ بگیرد؛ نباید جلب توجه می‌کرد. باید کارها را خودش پیش می‌برد و این برای یک مقام امنیتی که همیشه از خبرنگارها فرار کرده بود، کار ساده‌ای نبود. رفت سراغ رایانه‌اش؛ چشمش خورد به نویسنده گزارش وضعیت مئیر در خبرگزاری معاریو. تلما کوهن. 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 @tashahadat313
📖 تقویم شیعه ☀️ امروز: شمسی: جمعه - ۰۶ مهر ۱۴۰۳ میلادی: Friday - 27 September 2024 قمری: الجمعة، 23 ربيع أول 1446 🌹 امروز متعلق است به: 🔸صاحب العصر و الزمان حضرت حجة بن الحسن العسكري عليه السّلام ❇️ وقایع مهم شیعه: 🔹ورود حضرت فاطمه معصومه به قم، 201ه-ق 📆 روزشمار: 🌺11 روز تا ولادت حضرت عبدالعظیم حسنی علیه السلام 🌺15 روز تا ولادت امام حسن عسکری علیه السلام ▪️17 روز تا وفات حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها 🌺41 روز تا ولادت حضرت زینب سلام الله علیها ▪️49 روز تا شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها (روایت 75روز) @tashahadat313
🔖 پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله: محبوبترین خانه‌های شما نزد خداوند، خانه‌ای است که در آن یتیمی محترم است. @tashahadat313
❣سلام_امام_زمانم❣ 📖السَّلامُ عَلَيْكَ يَا وَعْدَ اللَّهِ الَّذِي ضَمِنَهُ ▫️ سلام بر تو ای وعده خدایی که خداوند آن وعده را تضمین کرده! سلام بر تو و سلام بر صبحی که ؛ با سپاهی از خواهی آمد...🌷 هفته گرامی‌باد @tashahadat313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽 ۲۳ ربیع الاول سالروز ورود حضرت فاطمه معصومه سلام‌الله‌علیها به شهر مقدس قم گرامی باد.🍃🌸🍃 ❇️ زیارت این بانوی کریمه، بهشت را بر پیروان خاندان رسالت به ارمغان می آورد. 📎 📎 📎 اللهم‌عجل‌لولیک‌الفرج @tashahadat313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅ ‏پدر معدنچی محمدجواد قاسمی هم میگوید که پسرش به مسئولین معدن هشدار داده بود که بلوک c معدن طبس گاز دارد اما انها به پسرش و بقیه کارگرها میگویند یا در اینجا با همین شرایط کار کنید یا فرم تسویه حساب را پر کنید..فاجعه طبس یک جنایت است. @tashahadat313
روانشناسی قلب 20.mp3
6.37M
20 ❣️علت اصلی اغلب ناآرامی ها، و افسردگی های ما، شرایط محیطی نیست. 💓اگر بتوانيم قلب قدرتمندی بسازیم؛ شرایط محیطی، قادرنیستند، بر قلب ما مسلط شوند @tashahadat313
😂 به سلامتی فرمانده.. دستور بود هیچ کس بالای ٨٠ کیلومتر سرعت🚖، حق ندارد رانندگی کند😓! یک شب داشتم می‌آمدم كه یکی کنار جاده🛣، دست تکان داد نگه داشتم😉 كه شد،🙂 گاز دادم و راه افتادم من با می‌راندم و با هم حرف می‌زديم!😍 گفت: می‌گن لشکرتون دستور داده تند نرید!🙄😒 راست می‌گن؟!🤔 گفتم: گفته😊! زدم دنده چهار و ادامه دادم: اینم به سلامتی باحالمان!!!😄 مسیرمان تا نزدیکی واحد ما، یکی بود؛ پیاده که شد، دیدم خیلی تحویلش می‌گيرند!!😟 پرسيدم: کی هستی تو مگه؟!🤔 گفت: همون که به افتخارش زدی دنده چهار...😶😰😨😱😂 @tashahadat313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‌ گُمـٰان‌میکُنیم‌‎حِجـٰاب بَراۍاین‌اَست‌کِہ‌شِناختِه‌نَشَویم. -اَمـٰاقُرآن‌میفَرمـٰایَد: حِجـٰاب‌رارَعایَت‌کُنیدتاشِنـٰاختِه‌بِشَوید بِه‌چِه‌چیزۍ!؟ بِه‌‎تـَقواوَ‎عِـفَت♥️🙂 @tashahadat313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ٺـٰاشھـادت!'
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 خورشید_نیمه_شب جلد دوم شهریور (درام، معمایی، تریلر) ✍️به قلم: فاطمه شکیبا قسمت 104 کا
🌸🌸🌸🌸🌸🌸 جلد دوم شهریور (درام، معمایی، تریلر) ✍️به قلم: فاطمه شکیبا قسمت 105 *** یک دور دیگر فهرست قربانیان را از پایین تا بالا نگاه کردم. فهرست بلندبالایی ست؛ حدود صد نفر. فهرستی پر از اسم‌های زنانه و نام‌های خانوادگی یکسان. خانواده‌های غیرنظامی که مرده بودند؛ یا نه... کشته شده بودند و جسدهاشان سوخته بود. خانواده‌های اسرائیلیِ ساکن در کیبوتس بئری. کشتار بئری؛ هفتم اکتبر ۲۰۲۳؛ ده سال از آن زمان گذشته است؛ کودکانِ آن زمان بزرگ شده‌اند و جوان‌ها میانسال. بیشتر مردم آن را به خاطر دارند، ولی نمی‌خواهند درباره‌اش حرف بزنند. اگر هم حرفی به میان بیاید، همه‌ی تقصیرها به گردن نظامیان حماس می‌افتد؛ حرفی که تنها بر زبان جاری می‌شود و از گوش عبور می‌کند، ولی عقل آن را نمی‌پذیرد. نقشه هوایی بئری را پیدا می‌کنم. جایی در پنج کیلومتری دیوار حائل؛ که الان متروکه است. هیچ‌کس دوست ندارد آنجا زندگی کند؛ هرچند الان در قلمرو نیروهای فلسطینی است. یک کیبوتس کوچک، که از روی تصویر ماهواره‌ای می‌توان سقف‌های شیروانی گلبهی رنگ خانه‌هایش را دید. خانه‌های یک شکل و منظم، و احتمالا طبیعتی سرسبز و فوق‌العاده؛ مثل تمام مناطق فلسطین. فهرست درواقع عکسی بود که دانیال با عجله، از یکی از اسناد شاباک گرفته بود. بعضی اسم‌ها واضح نبودند، نور روی کاورِ روی عکس افتاده بود و خواندنِ بعضی از قسمت‌های فهرست را دشوار می‌کرد. بخشی از دست دانیال را می‌شود گوشه فهرست دید. حتی می‌توانم صدای نفس‌های مضطرب دانیال را از عکس بشنوم و ببینمش که دارد دور و برش را با چشمان محطاط می‌پاید، مبادا کسی ببیندش. درباره کشتار بئری با هم حرف زده بودیم. دانیال آن زمان نوجوان بوده؛ نوجوانی پایتخت‌نشین که اخبار جنگ را متعصبانه دنبال می‌کرد و تنها تجربه‌ی واقعی‌اش از جنگ، آژیر خطر و رد موشک‌های حماس در آسمان بود. -باورم نمی‌شد چنین اتفاقی بیفته. هیچ‌کس نمی‌تونست باور کنه که فلسطینی‌ها بتونن یه قدم از دیوار حائل غزه بیان اون‌طرف‌تر؛ ولی اومدن. 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 خورشید_نیمه_شب جلد دوم شهریور (درام، معمایی، تریلر) ✍️به قلم: فاطمه شکیبا قسمت 106 دانیال این را گفته بود و یک مکث طولانی کرده بود. خیره به زمین شده بود؛ نه خشمگین یا غمگین؛ بیشتر بهت‌زده. بعد گفته بود: اول که خبر کشتار بئری رو شنیدم، مطمئن بودم کار حماس بوده، تا وقتی یاسمین پورات مصاحبه کرد. می‌دونی، اولش شبیه یه شوخی خنده‌دار بود... ولی بعد کم‌کم معلوم شد شوخی نیست. خشم را می‌توانستم در چشمان دانیال ببینم. سخت است باور کنم یک قاتل از این که هم‌مسلک‌هایش، مردم را کشته‌اند عصبانی بشود. به احتمال خیلی زیاد، دانیال هم اگر هفتم اکتبر در بئری بود، همان کاری را می‌کرد که بقیه نیروهای ارتش اسرائیلی کردند. من فکر می‌کنم آن‌ها به شدت ترسیده بودند، انقدر که اصلا نفهمند مقابلشان نیروهای حماس هستند یا ساکنان اسرائیلیِ بئری. انگار کور شده بودند، مست بودند یا چیزی مشابه این. به هرحال اسرائیلی‌ها مشکل چندانی با کشتن غیرنظامی‌ها ندارند، شاید برای همین هیچ‌کدام از سربازانی که به بئری رسیدند، به خودشان زحمت ندادند که نظامی‌های حماس را از غیرنظامی‌های اسرائیلی جدا کنند! به هرحال کشتار بئری هم بخشی از نقشه انتقام من و دانیال بود. حرف زدن درباره آن کشتار، می‌توانست در آتشِ خفته در خاکسترِ اعتراضات بدمد و خانواده‌های اسرا و کشته‌ها و مجروحان جنگ هفتم اکتبر را به خیابان بکشاند. جنگ هفتم اکتبر برای اسرائیل یک باتلاق بی‌انتهاست؛ باتلاقی که من می‌توانم با غواصی در آن، ماهی و مروارید برای خودم صید کنم. فقط باید یکی از بازمانده‌ها را برای مصاحبه پیدا کنم. یاسمین پورات... این اولین اسمی ست که به ذهنم می‌رسد و ناخودآگاه در نوار موتور جستجو می‌نویسمش. او مهم‌ترین بازمانده است؛ بازمانده‌ای که برای حرف زدن شجاعت کافی داشت. پورات در روز حادثه چهل و چهار ساله بود و الان باید پنجاه و چهار سال داشته باشد. نتیجه جستجو، تنها سایت‌های خبری ده سال پیش هستند که گفته‌های پورات را نوشته‌اند. هیچ اطلاعاتی درباره محل زندگی و زندگی شخصی‌اش وجود ندارد؛ صفحه شخصی‌ای هم به نامش پیدا نمی‌کنم. حتی فیلم مصاحبه‌اش هم نیست؛ فیلمی که خبرگزاری‌ها به آن استناد کرده‌اند. 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 @tashahadat313
❌️توییت نجاح محمدعلی : سید حسن زنده است @tashahadat313
نجاح محمد علی درباره سلامتی سردار قاآنی هم توییت زن @tashahadat313
💯 همچنان صبر کنید… خدا با ماست، این وعده خودشه همینطور وایستادیم تا خبر خوبی از دل زمین بیاد ان شاءالله به امید خدا @tashahadat313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💯 امشب از اون شباست درسته گیج و مبهوت و نگرانیم اما هم باید دعا کنیم، هم باید کار … @tashahadat313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♨️ حملات جنگنده ها با بمب های سنگر شکن همچنان در بیروت ادامه دارد @tashahadat313
♦️‌ ️بلومبرگ به نقل از یک مقام ارشد اسرائیلی: احتمال دارد که ايران پاسخ حمله‌ی بیروت را بدهد @tashahadat313
شهیدی که با سیدحسن نصرالله او را اشتباه می‌گرفتند! این تصویری که تحت عنوان حضور سیدحسن نصرالله در تهران سال ۱۳۵۷ در کانال‌های برانداز منتشر شده است در اصل مربوط شهید محمد سلمان از محافظین سیدحسن نصرالله است که همیشه به خاطر شباهت زیاد وی را با سیدحسن اشتباه میگرفتند تصویر مربوط به جنوب لبنان است @tashahadat313