eitaa logo
ٺـٰاشھـادت!'
2.7هزار دنبال‌کننده
17.5هزار عکس
5.2هزار ویدیو
194 فایل
شہـد شیـرین شـہـٰادت را کسانی مـے چشند کـہ..!! لذت زودگذر گنـٰاه را خریدار نباشند .. 💔 دورهمیم واسہ ڪامل تر شدن🍃 '' ناشناس'' @nashanastashahadat🍂 گوش جان @montazeralhojja🌿 ڪپے؟! با ذکر صلواٺ حلالٺ ؛ براے ظہور مولا!!
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸 ﷽ 🌸 🔰 نماز تن‌هایی ✨نه اینکه اهل نماز جماعت و مسجد نباشد، بلکه گاهی همینطوری به قول خودش برای خنده،😂 بعضی از بچه‌های ناآشنا را دست به سر می‌کرد، ظاهراً یک بار همین کار را با یکی از دوستان طلبه کرد. ✨وقتی صدای اذان بلند شد آن طلبه به او گفت: «نمی‌آیی برویم نماز؟»🍃✨ ✨پاسخ می‌دهد: «نه، همینجا می‌خوانم» ✨آن بنده خدا هم کمی از فضایل نماز جماعت و مسجد برایش گفت. اما او هم جواب داد: «خود خدا هم در قرآن گفته:«ان‌الصلوه تنهاء...» تنها، حتی نگفته دوتایی، سه‌تایی.😳😳 ✨و او که فکر نمی‌کرد قضیه شوخی باشد یک مکثی کرد به جای اینکه ترجمه صحیح را به او بگوید، گفت:«گفته، تن‌ها» یعنی چند نفری، نه تنها و یک نفری ... 😳😳😊 ✨و بعد هردو با خنده برای اقامه نماز به حسینیه رفتند😁😁
🔴 با همان پای قطع شده باز هم به جبهه رفته بود؟ 🔷 بعد از جانبازی، فرمانده علی و حتی امام جمعه شهرمان از او می‌خواهند دیگر در عملیات شرکت نکند، اما با اصرار دوباره به جبهه برمی‌گردد. 🔹جریان جانبازی‌اش هم جالب است. ایشان همراه دو تن از همرزمانش برای شناسایی خطوط دشمن به داخل خاک عراق می‌روند که مین زیر پای علی و همرزمش جانباز یدالله کوهستانی منفجر می‌شود. 🔹بر اثر این انفجار پای چپ علی و پای راست آقای کوهستانی قطع می‌شود. چون اطلاعات مهمی دستشان بود اسناد و اطلاعات را به نفر سوم می‌دهند و با اصرار از او می‌خواهند به خط خودی برگردد. 🔹بعد این دو نفر با وجود هوشیاری دشمن و کوهستانی بودن منطقه، حدود چهارکیلومتر را چهار دست و پا طی می‌نمایند تا اینکه صبح نیرو‌های خودی آن‌ها را پیدا می‌کنند. راوی 👈 برادر شهید ▫️ســـــردار مدافـــــع حـــــرم▫️ 🌷
محمد در مدتی که منطقه بود، در طول روز شاید سه مرتبه زنگ می‌زد و گاهی هم یک هفته‌ از ایشان بی‌خبر می‌ماندم. در طول همصحبتی اجازه نمی‌دادم که بغض‌ها و اشک‌هایم دل محمدم را خالی کند. یک هفته مانده به بازگشت محمد و اتمام مأموریتش، رزمندگان متوجه می‌شوند که داعش منطقه‌ای که آنها در اختیار گرفته بودند را مجدداً تصرف کرده است، به خاطر کم بودن نیروی دیدبان محمد داوطلبانه به کمک بچه‌ها می‌رود. نزدیکی‌های ظهر از بچه‌ها سؤال می‌کند که اذان گفته شده یا نه، بعد از خواندن نماز ظهر با اصابت ترکش به چشم راستش بیهوش شده و به بیمارستان منتقل می‌شود. در نهایت بعد از جانبازی از ناحیه چشم در ساعت ۱۱و ۳۰دقیقه ۱۵ آبان ماه سال ۱۳۹۴به آرزوی دیرینه‌اش می‌رسد. راوی:همسر شهید
دعای روز بیستم ماه مبارک رمضان بسم الله الرحمن الرحیم اللهمّ افْتَحْ لی فیهِ أبوابَ الجِنانِ واغْلِقْ عَنّی فیهِ أبوابَ النّیرانِ وَوَفّقْنی فیهِ لِتِلاوَةِ القرآنِ یا مُنَزّلِ السّكینةِ فی قُلوبِ المؤمِنین. خدایا بگشا برایم در آن درهاى بهشت و ببند برایم درهاى آتش دوزخ را و توفیقم ده در آن براى تلاوت قرآن اى نازل‌كننده آرامش در دلهاى مؤمنان. 🌹
🌸 ﷽ 🌸 ♨️ 🔷استاد سرکار گذاشتن بچه‌‌ها بود. روزی از یکی از برادران پرسید: «شما وقتی با دشمن روبه‌رو می‌شوید برای آنکه کشته نشوید و توپ و تانک آنها در شما اثر نکند چه می‌گویید؟» 🔹آن برادر خیلی جدی جواب داد: البته بیشتر به اخلاص برمی‌گردد والا خود عبادت به تنهایی دردی را دوا نمی‌کند. اولاً باید وضو داشته باشی، ثانیاً رو به قبله و آهسته به نحوی که کسی نفهمد بگویی: 《اللهم ارزقنا ترکشاً ریزاً بدستنا یا پاینا و لا جای حساسنا برحمتک یا ارحم‌الراحمین》😁 🔻طوری این کلمات را به عربی ادا کرد که او باورش شد و با خود گفت: «این اگر آیه نباشد حتماً حدیث است» اما در آخر که کلمات عربی را به فارسی ترجمه کرد، شک کرد و گفت:«اخوی غریب گیر آورده‌ای؟»😳😂😂 #
✨﷽✨   ✍ ... شما را وصيت می‌کنم که از غافلان نباشید ‌روزی برسد که حسرت بخورید که عمر بر باد رفت و پایم لب گور رسید، ولی آمادگی ندارم و بهترین توشه برای این سفر بزرگ که منزلگاه‌ها و عقبه‌های هولناک دارد، تقوا و عمل صالح است... .  🌷
﷽ 🌷 🌷 ‼️ ‼️ اینڪه استاد پناهیان گفتند شاید بزرگترین اثرے ڪه براے ما دارد ، این است ڪه ما را بہ وا مےدارند ! فڪر... فڪر... فڪر... فڪر اینڪه خودشان را ! و خدا قربانے ڪرد آن ها را ... این ڪه شهیدے آلبوم عڪس هاے خود را از بین میبرد ڪه نڪند حالا بعد شهادت ، اسمش بر سر زبان ها بیفتد و دیده شود ... و یا شهیدے پلاڪش را پرت ڪند در ڪانال پرورش ماهی ... ڪه در فڪرش تشییع با شڪوهے برای خودش متصور شد ! بخشڪاند ... و فرماندهان شهیدے ڪه حاضر شدند در جمع سربازان سینہ خیز بروند ... در پوتین بسیجےها آب بخورند ... و ....... درس قربانی ڪردن است ! براے خدا شدن آسان نیست ! چون نباید قدرت داشتن ، داشت... نباید دیده شدن داشت ... و برای ما سخت است قربانے ڪردن چون براے ما تقرب بہ خداوند ، از لذت هاے ڪم_ارزش دنیا ڪمتر است ... حالا ما چہ ڪارها ڪه نڪره ایم براے دیده شدن ... و شهدا از آن سو بہ ما بیچارگان میخندند ! و شاید اشڪ میریزند ... ڪه در ماندیم ! و لباس را از تن در نیاوردیم ... در ماندیم... در ماندیم... در ماندیم... بہ قول حاج حسین یڪتا : و هنوز گیر یہ قرون و دوزار این دنیاییم . ڪه یڪے بیاد نگاهمون ڪنہ ... شهدا مےخشڪوندند ! ڪه یوسف زهرا نگاشون ڪرد ... جان بہ هر حال قرار است ڪه بشود ... پس چه خوب است ، ڪه قربانـی بشود ...
🕊 مهدے از شناسایـے ڪه اومد نیمہ شب بود و خوابید . بچہ ها ڪہ براے نماز شب بیدار شده بودند او را صدا نڪردند چون مےدونستند حسابـے خستہ ست . اما او صبح ڪه براے نماز بیدار شد با ناراحتے گفت مگر نگفتہ بودم منم براے نماز شب بیدار ڪنید ؟ دلیلش را گفتند ؛ آه سردے ڪشید و گفت : افسوس شب آخر عمرم ، نماز شبم قضا شد ... فردا شب مهدے هم بہ خیل شهیدان پیوست . 🕊 🌷
مامانش گفت : رضا جان خسته نمیشی همش مداحی گوش میدی عزیزم؟؟؟ 🍃 گفت : مامان کل ارض کربلا❤️ و کل یوم عاشورا 🌹
بـا خنـده گفتمـش بـہ سلامـت سفـر بخیـر... وقتــی کــہ رفــت از تـو چـہ پنهــان دلــم گرفـت... 🌷
: سربندش رو بسته بود، اومد در حالي كه قاب عكست رو بغل كرده بود،"گفتم مواظب باش الان ميوفته روي پاهات خيلي سنگينه" عزيزم چكار به قاب عكس بابا داري گفت ميخوام با ، بابا سجادم سلفي بگيرم.🙂 حرفي براي گفتن نداشتم😔 قاب عكست رو گذاشت كنار ديوار و نشست كنارت و عكس دو نفري كه ميخواست رو گرفت💔 گفت مامان عجب عكسي شد🙂 ببين انگار بابا سجاد منو بغل كرده انگار نشستم روي پاهاش🙂😭 شهیدمدافع‌حرم
❃↫🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ خبر رسید که با حمله به روستایی نزدیک سنندج ، دکتر جهاد سازندگی را به اسارت برده است. صبح اول وقت راه افتادیم. مصطفی، عمامه به سر، اما با بند حمایل و یک نوار فشنگ تیر بار دور کمر قوت قلب همه بود. پیش_مرگ های کرد که در کنار ما با دشمن می جنگیدند، چپ چپ به مصطفی نگاه می کردند . باور نمی کردند او اهل رزم و درگیری باشد همان صبح زود، ضد انقلاب دکتر را به شهادت رسانده بود امادرگیری تاعصر ادامه داشت، وقت برگشتن، پیش مرگ ها تحت تاثیر شجاعت مصطفی، ول کن او نبودند. یکی از آنها بلند، طوری که همه بشنوند گفت : - اینو می گن آخوند، اینو می گن آخوند! مصطفی می خندید. دستی کشید به سبیل های تا بناگوش آن کاک مسلح و گفت : اینو میگن سبیل. اینو می گن سبیل 🌷
ﺭﻭﯼ ﺳﻨﮓ ﻣﺰﺍﺭ ﺍﯾﻦ #ﺷﻬﯿﺪ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ « ﻣﺎﺩﺭﺍﻥ ﻭ ﺧﻮﺍﻫﺮﺍﻥ ﺑﺮ ﺳﺮ ﻣﺰﺍﺭ ﻣﻦ ﮔﺮﯾﻪ ﮐﻨﯿﺪ😔😭 ﮐﻪ ﻣﻦ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺷﻬﺮ ﻏﺮﯾﺒﻢ ﻭ ﭘﺪﺭ، ﻣﺎﺩﺭﻭ ﺧﻮﺍﻫﺮﯼ ﻧﺪﺍﺭﻡ ﮐﻪ ﺑﺮﺍﯾﻢ ﮔﺮﯾﻪ ﮐﻨﻨﺪ 😭 مزار #شهید_رجب_غلامی 🌸🌹🌸 برای شادی روح بلنداین شهید که تا ابد شرمنده قطره قطره خونشان هستیم اگر مایل هستید #سوره_ملک را قرائت کنید🌹
#افعانــــی_با_غیـــــرت عراقچی متن زیر را بخواند: شهید رجب غلامی یکی ازشهدای افغانی دفاع مقدس تخریب چی بود. پس از باز کردن معبر مین به سیم خاردار های حلقوی میرسید که به هیچ عنوان نمیشد ان را قطع کنه ،به روی سیم های خاردار می خوابد و در حالی که غرق در خون بود، بیش از ۱۶۰نفر از روی بدن او عبور میکنند...😔 #شهید_رجب_غلامی🌷 #افغانی_باغیرت #فاطمیون #تخریبچی
دعای روز بیست و یکم ماه مبارک بسم الله الرحمن الرحیم  اَللّـهُمَّ اجْعَلْ لى فیهِ اِلى مَرْضاتِکَ دَلیلاً وَلا تَجْعَلْ لِلشَّیْطانِ فیهِ عَلَى سَبیلاً وَاجْعَلِ الْجَنَّةَ لى مَنْزِلاً وَمَقیلاً یا قاضِى حَوآئِـجِ الطّالِبینَ  خداوندا در این روز مرا به سوی رضا وخشنودی خود راهنمایی کن وشیطان را بر من مسلط مگردان وبهشت را منزل ومقامم قرار ده, ای برآورنده حاجات معرفت ومشتاقان حق وحقیقت. 🌹
✨﷽✨ ✍ خداوند بر همه کارها نظاره می کند. برای ساختن جامعه باید اول از خود شروع کرد تا بتوان جامعه را خوب ساخت در کارها و گفتارتان رعایت اخلاق اسلامی را بکنید همیشه باید حالت جذب کننده‌ای داشته باشید. نه دفع کننده و همیشه باید مواظب حرکات منافقین باشید. ▫️مدافـــــع حـــــرم▫️ 🌷 ●|زمان شهادت: تیر ماه ۱۳۹۶  ●|مکان شهادت: شمالغرب، سیلوانا، مرز ایران و ترکیه
🔻توی یکی از پاتک‌های دشمن، پایش ترکش خورد از آن ترکش‌های درشتی که هر کسی را زمین‌گیر می‌کند، ولی مهدی که وضع روحیه‌ی بچه‌ها را می‌بیند و فشاری که رویشان هست، تحمل کرد سوار موتورش شد، برگشت عقب.. 🔻فهمیدیم یک ساعتی رفت و برگشت، ولی نمی‌دانستیم رفته عقب، زخمش را باندپیچی کرده و شلوار خونیش را عوض کرده بعدها بچه ها از شلوار خونی که توی سنگرش پیدا کردند، فهمیدند.. راوی 👈 اصغر ابراهیمی 🌹
🔷🔹🔹 🔸درست است که ما مهمات کم داریم و آنها مهمات زیاد دارند ولی خدا از آنها بالاتر است؛ مهمات نیست که کار می‌کند بلکه ایمان و عقیده است که کار می‌کند؛ خدا با ما هست و دست خدا بر سر ماست پس هیچ هراسی از دشمن نداشته باشید. 🔸عزت امروز اسلام و مسلمين ثمره خون شهدا است. ■ســـــردار والامقام ■اولین سردار خراسان 🌹
علی اصغر خوش رو، خوش اخلاق، مومن، زن و بچه دوست، بی اهمیت به مال و مادیات دنیا بود☝️. فقط عاشق زن و بچه‌اش بود. پسرخوب، مومن و نمازخوانی بود همه خوبی‌ها را خدا جمع کرده و به او داده بود☺️. شکر خدا...! خوش رویی، خنده رویی‌ و لبخند پسرم زبانزد همه عالم است. همه عاشق خنده‌هایش بودند❤️. الان که پیکرش را بعد یک سال آوردند گوشت و پوست ندارد ولی باز می‌خندد. من پیکر پسرم را دیدم. تیر به پهلوی راستش خورده بود😔. خونریزی خیلی زیادی داشته است و یک یا علی گفته و شهید شده است🕊. پیکرش را نتوانستند به عقب برگردانند. بعد از یک سال توسط انگشتر و حلقه‌اش شناسایی شد، خودش دوست داشت گمنام باشد. نه پلاکی در گردنش بود نه مدارکی در جیب‌هایش، هیچ چیزی همراهش نبود..... شهید مدافع حرم علی اصغر شیردل🌹
دعای روز بیست و دوم ماه مبارک بسم الله الرحمان الرحیم : اَللّـهُمَّ افْتَحْ لى فیهِ اَبْوابَ فَضْلِکَ وَاَنْزِلْ عَلَى فیهِ بَرَکاتِکَ وَوَفِّقْنى فیهِ لِمُوجِباتِ مَرْضاتِکَ وَاَسْکِنّى فیهِ بُحْبُوحاتِ جَنّاتِکَ یا مُجیبَ دَعْوَةِ الْمُضْطَرّینَ. خداوندا در این روز در‌های فضل وکرمت را به روی من بگشا و برمن برکاتت را نازل فرما وبر موجبات رضا وخشنودیت موفقم بدار ودر وسط بهشتهایت مرا مسکن ده،‌ای پذیرنده دعای پریشانان. . 🌹
🔻🔻🔻 🔴 ◽️بابا در مدت حضورش در جبهه چند بار مجروح شده بود، اما دنبال پرونده جانبازی نمی‌رفت. ◽️یکبار در خانه ترکشی از کنار بینی‌اش خارج شد. آن روز به من گفت: یک خال سیاه بالای لب و کنار بینی‌اش درآمده است. چون ناگهانی این اتفاق افتاده بود. گفتم حتماً اشتباه می‌کنی. مگر می‌شود در یک آن خال به این بزرگی دربیاید. اما بابا گفت: برو یک پنس بیاور انگار قرار است یک ترکش از بینی‌ام خارج شود. ◽️جلوی چشم ما ترکش را درآورد و به من داد. هنوز هم آن ترکش را یادگاری نگه داشته‌ایم. این ترکش زخم دوران جنگ بود که رفته‌رفته جابه‌جا شده بود و از صورت بابا خارج شد. راوی 👈 فرزند شهید ▫️مدافـــــع حـــــرم▫️ 🌹
🔹گفتم : را می‌شناسی؟ پاسخ داد: آری. 🔹گفتم : سبب این نامگذاری چیست؟ چرا دوکوهه؟ گفت : علتش را نمی‌دانم، ولی دو کوهش را می‌شناسم. 🔻[از جیبش عکسی بیرون آورد و ادامه داد:] همین دو عکسی که بر روی ساختمانش جلوه نمایی می‌کند  و  ... 🔹گفتم : پس اگر این چنین است، باید به احترام همه بسیجیانی که قدم در اینجا نهادند؛ هزار کوهه بنامیمش...
🔆﷽🔆 چونکه صبح آمد و چشمم باز شد قلب من با چشم شما همـــراز شد غرق رحمــــت می‌شود آن روز که صبحــش با یـــاد شمـــــا آغاز شد نوشتنـــد زائـــــران کربـــــلا و چه زود به مقصد رسیدند ... 🌼
یـادِ تو می‌وزد ولـے بی‌خبرم زجـای تو ... ●جانشین فرمانده لشگر۳۱ عاشورا ●شهادت: عملیات‌ خیبر ●جزیره‌ مجنون ٦۲ ▫️ســـــردار بی‌نشان▫️ 🌷
🌸مادر شهید: سال 91، برای خرید به بازار رفتم. وقتی می دیدم خیلی ها به راحتی در ملا عام روزه خواری می کنند، بسیار ناراحت و عصبانی شدم😔😠، تا جایی که حتی قدرت خرید نداشتم و دست خالی به خانه برگشتم... مصطفی وقتی مرا دید با تعجب گفت: «به این سرعت خرید کردید😳؟» گفتم: «اصلا دست و دلم به خرید کردن نرفت.» و جریان را برایش تعریف کردم. مصطفی سری تکان داد و گفت: «کسی که روزه خواری می کند در واقع دارد با خدا علنی می جنگد☝️، چون خداوند برای کسانی که روزه خواری در ملا عام میکند حد معین کرده است. حالا فکر کنید با این کار چقدر دل امام زمان به درد می آید. قربون دل آقا بشم.» 😔💔💔 من آن روز ناراحتیم به خاطر نادیده گرفته شدن قانون بود و مصطفی دلش به خاطر رنجش امام زمان لرزیده بود💔. شهيد مصطفی صدرزاده شهید مدافع حرم 🍃🌸