رفقا
حواستون هست؟
شب عاشورا، امام حسینع هم با یاران باوفاشون بیدار بودن و مشغول عبادت..
رفیق، امشب شبیهشون شدیم...💔
#الحسین_یجمعنا
#گردراینغمجانبدهم_رواست ..
🏴|…
#جوهرعشق 🖤°
[ #چهڪردنبااینقافله..]
حسین؏ روی بلندی ایستاده بود و تکهتکهشدن رویایش را به چشم مےدید ،
کسے که مےتوانست با اشارهاش دنیا را کن فیکون کند ..
یاری برایش نمانده بود و
او دل نگران خیمه بود
مےدانست بعد او
سوی خیمه ها مے روند و ...
حال که در گودال بود و محاسنش با خون خضاب شده بود ، باز هم نگاهش به سمت خیمه ها بود، آغوش خاتم انبیا را به خود نزدیکتر مےدید و صدای 'بُنےَ' محزون مادرش زهرا'س' را مےشنید..
آخ ڪاش فاطمه'س' نمےدید!
نمےدید که سر حسینش را از قفا مےبرند..
نمےدید که انگشترش را
همراه انگشت به یغما مےبرند..
نمےدید که اسبها
به روی پیکر بےجانش مےتازند ..
نمے دید که ...
چه کردن با این قافله؟!
+ بهوقت روز دهم محرم ۱۴۴۲ 💔
✍️بهقلمسنا لطفے🍃
.
.
#عصرعاشورا
#گردراینغمجانبدهم_رواست
🏴|• @tasmim_ashqane •°
#جوهرعشق
[ بایدزینبباشے.. ]
به تمنای استقامت این قافله، بیرق لبیڪ در دل خود آویختے! به بهانهۍ تڪامل این ڪاروان، پیمان بنت الحیدر بستے! پیمان خواهر بودن! پیمان زینب بودن ..
بدو چشمروشنے به جهانت، از پیالهی عاشقے آب فراتت دادند و راز عاشقے، شد تمامت! حضور در کاروان عشق، تابِ درد سینهیسوخته و پهلوۍ شکسته را برایت معنا کرد.. تاب خفا و فراق مزار حضرت مادر را معنا کرد.. راه رام کردن توسن درد را برایت نمایان کرد.. حضور در قافلهی عشق، از تابِ درد تماشای فرق دونیمه، سخن گفت.. تاب آوردن بر غم مادر و غربت پدر را برایت تفسیر کرد.. تاب طاقے که طاقت جگر زهرخوردهی برادر را بکشد را چاره کرد!
چارهجویےِ غم این ڪاروان از تو، دمے رام نمےشود! این چارهجویے کاروان، جایے دیگر طاقت دردت مےشود؛ به بهانه ترقے استقامتت در معرکهی اعتقادِ عقل و احساس قلب است!
بهر سفر کربوبلا آرام آرام مهیا شو بانو ..
.
.
ریسمان اسارت که بر دستانت زنجیر مےشود، گودال را برای آخرین دیدار مےنگری و لحظهی تلالو آفتاب در راس آسمان وُ جولان سپاه بر راس برادر را از نظر مےگذرانے.. دمےپیش اگر آتش خیمهها، راه بر نگاهت نبسته بود، قدری افزونتر چهرهی سالم برادر را تماشا مےکردی.. ساعاتِ بدایتِ اسارت نمےدانستے که روزهای آتے جایے میان خاڪِ شام را به نام 'امانتِ جانت' باید بزنے تا نزد پدر و عمو و برادرانش، پساز روایت یڪ ڪربوبلا، آسوده چشم بر هم گذارد..
.
.
قصد بازگشتِ نزد برادر در طول سبیل ڪاروان، دمے جواز آزادی ردِ اشڪ محبوست را بر چهره نداد! بنتِ کاروان عشق با هرچه جز
'ما رایت الا جمیݪا' بیگانه است!
آرام باش بانوجان؛
سوز دل وُ آه جگرت را
لحظهای میانهی مسیر، خرج مکن!
به مدینه که بازگردی،
امالبنین اشکهایت را مادر است ..
✍ #زینب_میم | #بےپلاڪ
.
.
#گردراینغمجانبدهم_رواست :)
▫️|• @tasmim_ashqane •°
#جوهرعشق 🏴..
[ #غربتبعدتو ]
آتش خیمهها تازه فروکش کرده بود.
زینب'س' بعد از پیدا کردن کودکان و دلداریها تازه فرصت کرد به حسینش؏ فکر کند.. به گودالے که خون او را مکیده بود و حضیضے که از برکت او عزیز شده بود...
راهے قتلگاه شد، حال که که حتے انگشت او را به هوای انگشتر به یغما برده بودند،
حال که حتے به پیراهن کهنه و وصله دارش رحم نکرده بودند، زینب'س' باید از کجا برادر را مےیافت؟
به کدام نشانے؟
به کدام عطر ؟
به کدام لباس؟
اما برای زینب'س' که کاری نداشت، او با رایحه تن حسین؏ توان گرفته بود، فراموشش نکرده بود..
به گودال که رسید، شمیم جسمش که زیر شامهاش پیچید، ناباور لب زد:
آیا تو حسین؏ منے؟
تن بےجان و پیکر شرحهشرحهاش را به آغوش کشید، سعے کرد پیکر از هم نگسلد !
دلش مےخواست همان جا کنار او بماند، دل کندن از حسین؏ که آسان نبود، جان باید مےداد؛ اما حالا وقتش نبود، نباید کسے گریه و بےتابےهایش را مےدید..
پرچم عباسش؏ روی دوش او بود، نیروی کاروان به صبوریهای او وابسته بود...
او باید زینب'س' مےماند،
او زینت علے؏ بود
یاد نگاه آخر برادر جانش را مےسوزاند؛ یاد بوسهای که روی گردنش کاشته بود
کاش باز هم به عقب بر مے گشت و باز هم مےگفت :
مهلا مهلا یا بن الزهرا؏ ..💔
و حسین؏ بیشتر تعلل مےکرد، بیشتر مےماند، بیشتر میشد نگاهش کرد ..
حسین؏ مےدانست بعد او
کار برای اهل قافله سخت خواهد شد
و عرصه بر آنها تنگ تر خواهد شد ..
حال کاروان مانده و اسارت،
کاروان مانده و بے تابے ...
همراه وقوع حوادثے که
هیچ گاه نظیرش را نچشیدهاند..
شترهایے که بےڪجاوه اند ..
زینبے'س' که همیشه عباس؏ جلوی پایش زانو مےزد، علے اکبر؏ پرده کنار مےزد و حسین؏ بازویش را مےگرفت..
پیش این همه نگاه نامحرم و سنگین چطور سوار شتر شود ؟!
زینب'س' حق دارد اگر
بلند صیحه بکشد و با فغان بگوید :
عباسم ..حسینم ..
راستے برای کدام داغ
باید بیشتر گریست؟
برای کدام یک
بیشتر باید آتش گرفت ؟ ..
✍️نویسنده : سنا لطفے
پ ن:
ببخش اگر هنوز زنده ام ..
در غمت رواست که جان داد ..
پ ن:
حال اهل کاروان راهے دارالامارهاند،
چه لحظههایے پیش رو دارند..
راستے مےدانید شب اول سخت تر از همه چیز است؟ ..
+شامغریبانمحرم ۱۴۴۲ 💔
.
.
#گردراینغمجانبدهم_رواست
.•|| @tasmim_ashqane .•
مےدانے چرا
دمغروب دل مےگیرد؟
غروب بود؛
به اسیری گرفتند
دختران حسین را ..💔
.
.
#شبجمعہ..
#گردراینغمجانبدهم_رواست
.•|| @tasmim_ashqane .•
زینب غمت غم است وُ
قلم از غمت غمین
غمگینترین غزل
ز غمت مےخورد زمین
-مےخوردزمین ..
#حےعلےالعزا
#گردراینغمجانبدهم_رواست
.•|| @tasmim_ashqane .•