۴۱
(کوفه)
کوفیان بی حیا من دخت حیدر زینبم
زین همه ظلم و ستم ها کوفیان جان بر لبم
ای گل زهرا حسین۲
رو به روی محمل ما پس چرا صف می زنید
پیش سرهای بریده این همه کف می زنید
ای گل زهرا حسین۲
این سفر را یا حسین زینب نماید با تو طی
من به روی محمل و رأست برادر روی نی
ای گل زهرا حسین۲
ای شهید راه قرآن خونجگر گشتم حسین
رأس تو بر روی نی من دیده تر گشتم حسین
ای گل زهرا حسین۲
کوفیان بی حیا از بس که پستند و بدند
کودکان تشنه لب را ظالمانه می زدند
ای گل زهرا حسین۲
بر غریبی ات برادر من چو شمعی سوختم
در دل دشمن حسین جان شعله ها افروختم
ای گل زهرا حسین۲
تا که دیدم بر روی نیزه سرت خون شد دلم
یا حسین جان زین سبب سر را زدم بر محملم
ای گل زهرا حسین۲
با مدد از تو حسین در کوفه من غوغا کنم
خصم را با خواندن خطبه حسین رسوا کنم
ای گل زهرا حسین۲
خونجگر گردیده زینب روی نی دیده سرت
کن نگاهی ای سر ببریده بر این دخترت
ای گل زهرا حسین۲
#رضا_یعقوبیان
#سبک_خیمه_ها_میسوزدو_شمع
#سبک_برمشامم_میرسدهرلحظه(مرحوم توحیدی)
#کوفه
.
#راس_الحسین علیه_السلام
#حضرت_زینب
#کوفه
ای سرت سایه فکنده به سرم
همدمم، همسخنم، همسفرم
سایه انداخته بـر محمل من
هالـۀ دور سـر تـو دل من
حافظ محمل زینب شدهای
ساربـانِ دل زینـب شدهای
صوت قرآن تو بیتابم کرد
لب خشکیـدهی تـو آبم کرد
غم تو میشکند پشت مرا
زخم پیشانی تو کشت مرا
خاک و خون و رخ نورانی تو؟
کی زده سنگ به پیشانی تو؟
مردم کوفه عجب بیدردند
همـه انگشتنمایت کردند
حمله بر قدر و جلالت کردند
نیمـهی مـاه، هـلالت کـردند
مـن که از داغ تـو مالامالم
زائر جسم تو در گودالم
بـدن بـیکفنت را دیدم
تن بـیپیرهنت را دیدم
از تن پاک تو جز اسم نبود
جای یک بوسه بر آن جسم نبود
حال بگذار که رویت بوسم
بـر سـر نیزه گلویت بوسم
دست من بسته به بند است حسین
چـه کنم؟ نیزه بلند است حسین
یـا بیـا بـوسه بـه رویت بزنم
یا سر خویش به محمل شکنم
دختر فاطمه از تـوست خجل
تـو سرِ نیزه و مـن در محمل؟
کـاش ای دوش نبی سنگر تو
سـر مـن بـود به جای سر تو
ای چـراغ دل مـن! دور مشو
دیگر از محمل من دور مشو
همه جا دور سرت میگردم
سنگ آید، سپرت مـیگردم
دیدم از دور دعـایم کـردی
از سر نیزه صـدایم کـردی
دوش من هم به نماز شب خود
به دعای تو گشودم لـب خود
سوز ما در جگر «میثم» ماست
نظم او قصهی درد و غم مـاست
استاد حاج #غلامرضا_سازگار
.
@Asheghane_hazrat_zeynab