✨﷽✨
🍃داستانهای آموزنده (۵۵)
📌شُبهه بزرگ
🔻متوکل عباسی امام هادي را زندان کردند. در همان ایام بنا شد مردم نماز استسقاء بخوانند، مسلمانان رفتند نماز استسقاء خواندند اما باران نيامد.
🔸مسيحي ها گفتند يک فرصت هم به ما بدهيد، يکشنبه را براي مسيحي ها گذاشتند آنها رفتند نماز را خواندند و باران آمد. مسلمان ها خيلي مضطرب شدند، يکي دو هفته ي ديگر مسلمانان برای نماز رفتند اما باران نيامد. باز مسيحي ها رفتند دوباره باران آمد.
🔹متوکل خدمت امام هادی علیه السلام آمد گفت: آقا به داد دين جدت برس. حضرت فرمودند به يک شرط من قبول ميکنم. فرمودند به این شرط که هر چه زنداني داري آزاد کنی. متوکل گفت باشد و همه را آزاد کرد. بعد حضرت فرمودند بگو يک بار ديگر مسیحی ها برای نماز بیایند وقتی مسیحی ها به همراه کشيش خود آمدند و مشغول نماز شدند، ابرهاي سياه شروع کرد بالای سرشان جمع شد.
🔸حضرت فرمودند: دست این کشیش را باز کنید و نگه داريد. دستش را نگه داشتند، بعد حضرت جلو رفتند و تکه استخواني که در دستش مخفی کرده بود را برداشتند. بعد حضرت فرمودند که اين استخوان يک پيامبر است که باید پوشيده باشد زير آسمان که برده می شود رحمت خدا اقتضا مي کند که باران بیاید. این ها اين را پيدا کرده اند و از آن استفاده می کنند. بعد حضرت فرمودند اين استخوان را از او بگيريد. وقتی از او گرفتند حضرت به کشیش مسیحی فرمودند حالا برو دعا کن که دیگر بارانی نیامد.
#امام_هادی علیهالسلام
#داستان
https://eitaa.com/tazkeratolmottaghin6774
✨﷽✨
🍃داستانهای آموزنده (۵۸)
📌رحم کردن به دشمن
مادرِ متوکّل لعنه الله ، برای شفای او به إمام هادی علیه السّلام متوسل میشود.
قَالَتْ لَهُ کُنْتُ قَدْ نَذَرْتُ فِی عِلَّتِکَ لَمَّا أَیِسْتُ مِنْکَ إِنْ عُوفِیتَ حَمَلْتُ إِلَیْهِ مِنْ مَالِی عَشَرَةَ آلَافِ دِینَارٍ فَحَمَلْتُهَا إِلَیْهِ وَ هَذَا خَاتَمِی عَلَی الْکِیسِ .....
🛑کلینی رحمه الله روایت کرده از إبراهيم بن محمّد طاهرى که متوكّل بر اثر دُمل و زخم بزرگ و عميقى كه درآورد بيمار شد و به مرگ نزدیک شد و أحدى جرأت نكرد با ابزار آهنى او را جراحى كند. مادرش نذر كرد اگر او خوب شود ، پول بسيارى برای إمام هادی عليه السّلام از ثروت خودش بفرستد. فتح بن خاقان وزير متوكّل به متوكّل گفت اى كاش مرا نزد أبوالحسن علیّ بن محمد مىفرستادى ، زيرا او معالجه تو را مىداند. متوكّل كسى را نزد آن حضرت فرستاد و مرض او را شرح داد ، فرستادهٔ او اين دستور را آورد كه پِشكلهایی که از گوسفند زیر پایش ریخته را بگيرند و با گلاب مخلوط كنند و روى دُمل گذارند. وقتی قاصد ، دستور را آورد و به آنها گزارش داد ، آن را به باد مسخره گرفتند. خاقان گفت بخدا به آنچه كه گفت داناتر است. از اين روی به دستور حضرت عمل كردند. متوكّل را خواب گرفت و دردش آرام شد و دُمل سر باز كرد و آنچه در آن بود بيرون آمد و مژدۀ سلامتى او را به مادرش دادند. او ده هزار اشرفی را در کیسه گذاشت و مْهرِ خودش را بر آن زده و براى إمام عليه السّلام فرستاد. متوكّل نیز از بيمارى خود بهبودى كامل يافت.
بطحائى نزد متوكّل سخنچينى كرد كه پول و اسلحه براى آن حضرت مىفرستند و او قصد شورش دارد. متوکّل به سعيد حاجب دستور داد كه شبانه بخانۀ آن حضرت حمله کن و هرچه پول و اسلحه نزد او يافتى بردار و براى من بفرست. إبراهيم بن محمّد گويد👈 سعيد حاجب گفت من شبانه بخانۀ آن حضرت رفتم و نردبان را به همراهم بردم ، سر بام رفتم و چون در تاريكى به يكى از پلكانها سرازير شدم نمىدانستم از كجا وارد خانه شوم ، دیدم إمام فرياد زد اى سعيد ، بجاى خود باش تا برايت شمع بياورند. طولى نكشيد كه شمعى آوردند و من فرود آمدم ،👉 ديدم آن حضرت ، روپوشی پشمينى پوشيده و كلاه پشمينى بر سر نهاده و سجاده روى حصير برابر اوست و ترديد نداشتم كه مشغول نماز بوده. بمن فرمود اين اتاقها در اختيار توست همه را بگَرد. من به همۀ اطاقها رفتم و بازرسى كردم و چيزى را جز يك كيسه اشرفى كه مُهرِ مادر متوكّل را داشت و كيسه ديگرى هم سر به مُهر بود را نیافتم. بمن فرمودند اين جانماز را هم بازرسى كن. من آن را برداشتم و يك شمشير غلاف كرده و ساده زير آن بود ، آنها را برداشته و نزد متوكّل بردم. او چون به مُهر مادرش نگاه كرد او را خواست. مادرش نزد او آمد و يكى از خدمتكاران مخصوص بمن گزارش داد كه مادرش به او گفت در بيمارىِ تو من از بهبودت ناامید شدم و نذر كردم كه اگر سالم شدى ، از پول خودم ده هزار اشرفى براى او بفرستم و آنها را فرستادم و اين هم مُهر من است كه بر كيسه است. او كيسۀ ديگر را گشود و در آن چهارصد اشرفى بود ، و او يك كيسۀ اشرفى را بر آنها افزود و بمن فرمان داد كه آن را براى إمام ببرم. من آنها را بردم و آن شمشير را با سه كيسه پرداختم و به آن حضرت گفتم اى آقاى من ، بر من سخت است اين مأموريت دربارۀ شما. در پاسخ فرمودند ستمگران بزودى خواهند دید كه چه سرانجامى خواهند داشت.
📚:کافی ۱ / ۴۹۹ ، حدیث ۴.
#داستان
#اهل بیت
#امام_هادی
#رحمانیت
♻️کانال: تذکرة المتقين
https://eitaa.com/tazkeratolmottaghin6774
شرح روایت #امام_هادی(علیه السلام) در مورد حضرت #عبدالعظیم_حسنی(علیه السلام) توسط آیت الله خوشوقت
https://eitaa.com/tazkeratolmottaghin6774
💠 #امام_هادی (علیهالسلام)
«مَنِ اِتَّقَى اَللَّهَ يُتَّقَى وَ مَنْ أَطَاعَ اَللَّهَ يُطَاعُ وَ مَنْ أَطَاعَ اَلْخَالِقَ لَمْ يُبَالِ سَخَطَ اَلْمَخْلُوقِينَ وَ مَنْ أَسْخَطَ اَلْخَالِقَ فَلْيَيْقَنْ أَنْ يَحُلَّ بِهِ سَخَطُ اَلْمَخْلُوقِينَ»
------✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾------
هر كه از خدا بپرهيزد، از او بپرهيزند و هر كه خدا را اطاعت كند، از او اطاعت کنند و هر كه مطيع خدا است باکی از خشم مخلوق ندارد ولی هر كه خدا را به خشم آورد، بايد يقين كند كه به خشم مخلوق دچار مىشود.
📚 #تحف_العقول ، ج ۱، ص ۴۸۲ |
https://eitaa.com/tazkeratolmottaghin6774
✨﷽✨
🍃داستانهای آموزنده(۱۱۰)
📌 نیروهای مسلح حضرت امام هادی (ع)
♦️ متوکل عباسی برای تهدید و ارعاب امام هادی علیه السلام او را احضار کرد و دستور داد هر یک از سپاهیانش کیسه (و توبره) خود را پراز خاک قرمز کنند و در جای خاصی بریزند.
♦️تعداد سپاه او که نود هزار نفر بود، خاکهای کیسه های شان را روی هم ریختند و تلّ بزرگی از خاک را ایجاد کردند. متوکل با امام هادی علیه السلام روی آن خاکها قرار گرفتند و سربازان و لشکریان او در حالی که به سلاح روز مسلح بودند، از برابر آنان رژه رفتند.
♦️خلیفه ستمگر عباسی از این طریق می خواست آن حضرت را مرعوب سازد و از قیام علیه خود باز دارد. حضرت برای خُنثی نمودن این نقشه، به متوکل رو کرد و فرمود:
♦️«آیا می خواهی سربازان و لشکریان مرا ببینی؟»
♦️متوکل که احتمال نمی داد حضرتش سرباز و سلاح داشته باشد، یکوقت متوجه شد که میان زمین و آسمان پر از ملائکه مسلح شده، و همگی در برابر آن حضرت آماده اطاعت میباشند. آن ستمگر از دیدن آن همه نیروی رزمی، به وحشت افتاد و از ترس غش کرد.
♦️چون به هوش آمد، حضرت فرمود:
⬅️ «نَحْنُ لا نُناقِشُکُمْ فِی الدُّنْیا نَحْنُ مُشْتَغِلُونَ بِاَمْرِ الاْآخِرَةِ فَلا عَلَیْکَ شَی ءٌ مِمّا تَظُنُّ؛(8)
♦️ در دنیا با شما مناقشه نمی کنیم [چرا که] ما مشغول امر آخرت هستیم. پس آنچه گمان می کنی، درست نیست.»
📚 الخرائج و الجرائح، راوندی، ص 400، شماره 6
#امام_هادی علیه السلام
https://eitaa.com/tazkeratolmottaghin6774
💠 #امام_هادی (عَلَيْهِالسَّلاَمُ)
«اَلدُّنْیا سُوقٌ رَبِحَ فیها قَوْمٌ وَ خَسِرَ آخَروُنَ»
------✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾------
دنیا بازاری است که گروهی در آن سود میکنند و گروهی ضرر میکنند.
❤️یا اباالحسن الثالث ادرکنی
📚 #تحف_العقول ، ص۴۸۳
https://eitaa.com/tazkeratolmottaghin6774