eitaa logo
سیر و سلوک و طهارت نفس
176 دنبال‌کننده
239 عکس
253 ویدیو
1 فایل
طهارت نفس: یعنی ترک صفات رذیله ودوری از مصاحبت و همنشینی با افراد ناصالح و همنشینی باانسانهای پاک سرشت{شرح گروه}: 1 کسب اطلاع از واقعیات زندگی 2 تفکر در سرانجام مسیر انسان 3 یاد مرگ ، شناخت مبدا، معاد و قیامت @Alavi_09173413229
مشاهده در ایتا
دانلود
راههای عملی کسب عشق و محبت الهی عامل دوازدهم:مراقبه (قسمت دوازدهم ) ادامه... مراقبه و درجات آن از منظر رساله لب  اللباب  : مراقبه معنای عامّی است و به اختلاف مقامات و درجات و منازل سالک تفاوت می‏‌کند. در ابتدای امر سلوک، مراقبه‏ عبارتست از آنکه از آنچه به درد دین و دنیای او نمی‏خورد اجتناب کند و از امور بیهوده و غیر ضروری دوری گزیند و سعی کند تا خلاف رضای خدا در گفتار و کردار از او صادر نگردد، ولی کم‏کم این مراقبه شدّت یافته و درجه به درجه بالا می‏رود. گاهی مراقبه عبارت است از توجّه به سکوت خود و گاهی به نفس خود و گاهی به بالاتر از آن مثل حقیقت اسماء و صفات کلّیّه الهیّه.   هر چه سالک رو به کمال می‌رود و طیّ منازل و مراحل می‌کند، مراقبه او دقیق‏تر و عمیق‏تر خواهد شد و در این‏حالات بسیاری از مباحات در منازل اوّلیّه بر او حرام و ممنوع می‏گردد. مثلا مقربان الهی هیچ التفاتی به غیر نکنند و فقط یک همّت و اندیشه دارند.  پارسایان نیز کسانی‏اند که به یقین دانند که خدا بر ظاهر و باطن ایشان مطّلع است و لیکن در جلال و عظمت او مدهوش و مستغرق نشده‏اند و بیشتر به احوال و اعمال و مراقبت در آن‌ها التفات دارند.  از منظر اخلاق عملی، درجات مراقبه دارای چهار مرتبه است:  ۱. پرهیز از محرمات و انجام همه‌ی واجبات بدون کمترین سهل‌انگاری.  ۲. انجام همه‌ کارها برای رضای خدا و دوری از اموری که لهو و لعب نامیده می‏شود.  ۳. پیوسته ناظر خود دیدن پروردگار جهان، که در اثر آن سالک کم‏کم اذعان و اعتراف می‏نماید که خدای متعال در همه جا حاضر و ناظر و نگران همه مخلوقات است.  ۴. حاضر و ناظر دیدن خداو مشاهده‌ی جمال الهی به طور اجمال.  رساله لب الباب _سید محمد حسین حسینی طهرانی سیر و سلوک و طهارت نفس https://eitaa.com/joinchat/571736158Ca8d640cfa2
راههای عملی کسب عشق و محبت الهی عامل دوازدهم:مراقبه (قسمت سیزدهم‌) ادامه... مراقبه ونتایج آن  : در اثر مراقبه ي تام و اهتمام شديد به آن به تدريج چهار عالم بر سالک کشف خواهد شد:  عالم اول: است. يعني در ابتدا او درک مي کند که همه ي اعمالي که با اعضا و جوارح انجام مي دهد، همه مستند به نفس خودش است و سپس مي فهمد که نفس او قائم به ذات حق است و دريچه ي فيض و رحمت او، پس همه ي افعالي که در جهان خارج تحقق مي يابد به ذات مقدس حق استناد دارد.   عالم دوم: است که عبارت از اين است که سالک آنچه را با حواس خود درک و مشاهده مي کند، همه را مستند به خدا مي يابد.  عالم سوم: است که عبارت از اين است صفات را قائم به ذات درک کند، مثلاً عالميت، قادريت، سمعيت، و بصيرت خود را در خدا دانسته و در مي يابد که در همه ي عوالم قادر و عالم و سميع و بصير وحي فقط خداوند جل جلاله است.   عالم چهارم: است که به واسطه ي تجليات ذاتيه بر سالک مکشوف مي شود. يعني درک مي کند که ذاتي که همه ي افعال و صفات و اسما به آن مستند است، ذات واحد است. در اين مرحله توجه و مشهودش فقط ذات است و فقط خدا را مي شناسد و بس.  سالک در هر يک از عوالم چهارگانه ي فوق مقداري از اثر وجودي خود را از دست مي دهد تا بالاخره اصل وجود و هستي خود را گم مي کند. در عالم اول که به مقام فناي در فعل مي رسد مي فهمد که فعل از او سر نمي زند بلکه از خداست در اينجا تمام آثار فعلي خود را از دست مي دهد.  در عالم دوم چون به تجلي صفاتي مي فهمد که علم و قدرت و ساير صفات انحصاراً اختصاص به ذات حق سبحانه تعالي دارد. در اينجا صفات خود را از دست مي دهد و آن ها را گم مي کند و ديگر در خود نمي يابد و در عالم سوم چون تجلي اسمايي مي شود، ادراک مي کند که عالم و قادر اوست جل و جلاله، در اينجا، اسماء خود را گم مي کند و ديگر در خود نمي يابد. در عالم چهارم که تجلي ذاتي است وجود خود را گم مي کند و ذات خود را از دست مي دهد و ديگر ابداً خود را نمي يابد و ذات، ذات مقدس حضرت خداوند است.  اين مرحله از شهود يعني تجلي ذاتي را عرفا تعبير به«عنقا» و«سيمرغ» مي نمايند چه او موجودي است که هرگز صيد احدي نخواهد شد. سيمرغ آن ذات بحت و وجود صرف است که از آن به«عالم عمي» و«کنز مخفي» و«غيب الغيوب» و«ذات ما لا اسم له و لا رسم له» تعبير مي کنند. منبع : https://rasekhoon.ne سیر و سلوک و طهارت نفس https://eitaa.com/joinchat/571736158Ca8d640cfa2
راههای عملی کسب عشق و محبت الهی عامل دوازدهم :مراقبه (قسمت چهاردهم ) ادامه... مراقبه دری به سوی سکوت تام و موت ارادی : آیا شیطان از درون شخص است یا از بیرون اوست ؟ این جناب عزرائیل از بیرون می آید یا از درون خود این شخص برمی خیزد ؟ که شخص وقتی در مقام قطع تعلّقات قرار بگیرد ، خودش عزرائیلِ خودش می شود ، جبرئیل و میکائیل و اسرافیلِ خودش می شود ؟ یا اینکه نه ، حتما یک شیپور به دستی ، در یک جایی باشد و فوت کند که همه بمیرند !! به یک معنا مرگ یعنی سکوت تامّ و مردن یعنی ساکت شدن ! چه در مرگ طبیعی ، چه در مرگ ارادی ، شخص در مقام سکوت تامّ قرار می گیرد که شخص فقط با خودش باشد ، کاری با دیگران نداشته باشد و مطلقاً از غیر خودش قطع علاقه کند . به یک تعبیری به « من کیستم »ِ خودش برسد و آنکه در کلمه ی 19 رساله ی شریف صد کلمه فرمود آنکه در وادی مقدس من کیستم قدم ننهاده است خرواری به خردلی ، یعنی آنکه در وادی مقدس « سکوت »قرار نگرفته است تا ببیند که اسرار وجودی اش چیست و در خودش چه دارد برای اکثر ما که آن همّت را نداریم از خودمان قطع تعلّق کنیم و از غیرمان ببُریم ، مرگ طبیعی ، سکوت تامّ می آورد و در سکوت تامّ می افتد ، منتها موت طبیعی اش زمینه شده که از این بدنش که بزرگترین حجاب نفس است و از آن به جسم طبیعی یا جسم عاصی یا جسم مادّی یا به اصطلاح فلسفه به جسم تفاله دار تعبیر می گردد جدا شود . زیرا این حجاب ، اقتضائاتی دارد که نمی گذارد انسان در سکوت تامّ قرار بگیرد و لذا چون از این حجاب در نیامده او را با موت طبیعی در می آورند ، و بعد می گویند فلان کس مُرده است ، چون این آقا هنوز سفر نکرده و حالا از آنجا خبر ندارد شرح دروس معرفت نفس استادصمدی آملی ادامه دارد... سیر و سلوک و طهارت نفس https://eitaa.com/joinchat/571736158Ca8d640cfa2
عشق راههای عملی کسب عشق و محبت الهی عامل دوازدهم :مراقبه (قسمت پانزدهم ) ادامه... مراقبه از دیدگاه  امام خمینی ره : ایشان نمونه بارز و کامل انسانی است که شاید در یک قرن اخیر، میان عرفای دیگر به‌لحاظ جامعیت نظیر نداشته است. تلمذ در خدمت عارف کامل، مرحوم شاه آبادی‌(ره) از او فقیهی عارف ساخت به گونه ای که هم به عرفان نظری و هم به عرفان عملی تسلط کامل پیدا نمود. احاطه او به عرفان نظری از تفحص و تدقیق در آثارش به خوبی پیداست. حواشی او بر شرح فصوص‌الحکم قیصری و مصباح‌الانس ابن فناری، همچنین تألیف کتاب پرمضمون شرح دعای سحر و رساله مصباح‌الهدایه که به حق اثری است نفیس در عرفان نظری که به خلافت و ولایت و نبوت انسان کامل میپردازد، جایی برای چون و چرا در مباحث عرفان نظری او باقی نمی‌گذارد. همچنین مباحث اخلاقی و سیر و سلوکی او در کتاب اربعین حدیث، شرح حدیث جنود عقل و جهل و جهاد اکبر و موارد دیگر نشان از تسلط و اشراف او به چنین مباحثی دارد. در اینجا به یکی از اشارات و لطایف او در سلوک الی الله اشاره می شود . مراقبه  نفس «مراقبت و محاسبه نفس در تشخیص راه خودخواهی و خداخواهی از جمله منازل سالکان است.» (صحیفه امام ج16ص221) مراقبت در اوان سلوک، مواظبت از خود در گناه نکردن است، به نحوی که مقبول شرع و عقل باشد. یکی از وظایف مهم سالک در سلوک، توجه به مسئله مراقبه است زیرا تا مراقبتی نباشد تحولی صورت نخواهد گرفت؛ ولذا یکی از متفرعات مراقبه، محاسبه و مشارطه است. محاسبه در مراتب ابتدایی، عبارت است از اینکه سالک وقتی از شب یا روز را به حساب اعمال خود رسیدگی میکند؛ چنانکه گفته اند بهترین زمان آن آخر شب یا موقع خواب است. اما در مقام محاسبه، سالک دائماً از نفس خود حساب میکشد؛ چنانکه پیوسته مراقب اعمال خود است؛ اگر محاسبه متوقف به زمان خاصی نباشد، در پیشگیری از ارتکاب به گناهان بسیار مفید خواهد بود؛ در صورتی که پس از بیداری از غفلت، اطفاء نائره شهوت و غضب تا حدی شده باشد. همچنین مراقبه در مراتب میانی سلوک، عبارت است از مواظبت در تشخیص و تمییز میان راه حق و باطل یا راه خودخواهی و خداخواهی و عدم سلوک به سوی نفس که بسیار مورد توجه عرفا و مورد تاکید بزرگان دین است، به همین جهت از منازل مهم سالکان است. مراقبه_از_دیدگاه_امام_خمینی سیر و سلوک و طهارت نفس https://eitaa.com/joinchat/571736158Ca8d640cfa2
" نفس " همواره در پی انجام کاریست: ذهن فعال است ،ذهن همواره در پی انجام کاری است ،نفس پیوسته سعی می کند با انجام کاری احساس  "بودن"  و " هستی " نماید. نفس از " نیستی "می هراسد ،چون با فرا رسیدن نیستی ،ماهیت مجازی  او هم از بین میرود ،بنابراین سعی می کند شما را همواره به انجام کاری وادارد. مراقبه ،این فرصت را از " نفس " می گیرد ،مراقبه از ظهور نفس جلوگیری میکند .اعتقاد بر اینکه همواره باید کاری انجام داد از دام های نفس است ،تا خود را در پس انجام کاری مخفی نماید. بنابراین گاهی بهترین کار و شاید سخت ترین کار ،انجام ندادن کاری است ،به گوشه ای بنشینید و کاری انجام ندهید ،حتی اندیشیدن، و فقط و فقط به درون خود بنگرید. با انجام مراقبه ،فرصت به ظهور رسیدن" نفس"  را از " نفس"  بگیرید،مراقبه دامی است که"  نفس"  در آن خفه میشود. مراقبه و سکوت ،معیاد گاه سالک  است.مراقبه ملاقات و اتصال با هستی لایزال است. سیر و سلوک و طهارت نفس https://eitaa.com/joinchat/571736158Ca8d640cfa2
راههای عملی کسب عشق و محبت الهی : عامل دوازدهم :مراقبه (قسمت شانزدهم ) ادامه: مراقبه توام با مشارطه: مشارطه نوعی تلقین به نفس و بسیار مؤثّر است و باید جدّی گرفته شود و پیوسته انجام شود. امروزه بسیاری از كارهای درست یا نادرست، با تلقین به اشخاص و جوامع صورت می‌پذیرد. تلقین حتی نسبت به مردگان تأثیر دارد و لذا تلقین میت یکی از دستورات دینی ماست. پس سالک که دلی زنده و روحی سرزنده دارد، باید از آن بهره بجوید. مشارطه: سالک الی الله سپیده‌دمان، پیش از آغاز فعالیت روزانه، در خلوت خود در محضر پروردگار با نفس خویش همچون شریکی دقیق و حسابگر به مشارطه می‌نشیند و با او عهد و پیمان می‌بندد، پیمانی محکم و استوار که هرگز از آنچه وظیفۀ سلوکی اوست، تخلّف نورزد. مشارطه نوعی تلقین به نفس و بسیار مؤثّر است و باید جدّی گرفته شود و پیوسته انجام شود. امروزه بسیاری از كارهای درست یا نادرست، با تلقین به اشخاص و جوامع صورت می‌پذیرد. تلقین حتی نسبت به مردگان تأثیر دارد و لذا تلقین میت یکی از دستورات دینی ماست. پس سالک که دلی زنده و روحی سرزنده دارد، باید از آن بهره بجوید. سالک هر صبح‌گاه نفس خویش را مخاطب قرار داده و به او می‌گوید: مبادا در لحظه‌ای از لحظات امروز غفلت عارض تو گردد. و اگر نسبت به لغزشی یا دستوری ضعف دارد، همان را مورد تأکید قرار می‌دهد. مثلاً می‌گوید: مبادا در محیط کار نتوانی بر اعصابت مسلّط باشی و دلی را از خود برنجانی. این جملۀ شریف در روایت اشارتی به مشارطه دارد. «یصْبِحُ وَ شُغْلُهُ الذَّكْرُ وَ یمْسِی وَ هَمُّهُ الشُّكْر» یا «یمْسِی وَ هَمُّهُ الشُّكْرُ وَ‌ یصْبِحُ وَ شَغْلُهُ الْفِكْرُ» بحار الانوار ص 23؛ یعنی : «مؤمن در صبح‌گاهان همّتش بر یاد خدا و انجام اعمال و وظائف است و شامگاهان همتش بر سپاسگزاری است». مشارطه می‌تواند در روز بیش از یک بار تکرار شود، به‌ویژه اگر سالک برای کار بیش از یک بار از منزل بیرون می‌رود. منبع : رساله سیر و سلوک ایت اله رضایی تهرانی ص 368 سیر و سلوک و طهارت نفس https://eitaa.com/joinchat/571736158Ca8d640cfa2
مراقبت را باید در دو بُعد انجام داد:  الف)مراقبه قبل از شروع در عمل‏: عبارت از آن است که پیش از عمل بنگرد آنچه را تصمیمبه انجامش گرفته است، به خاطر خداوند است یا برای هوای نفس و پیروی از شیطان و باید در اینجا تأمل کند تا به مدد انوار حق، مطلب بر او روشن گردد. اگر عمل برای خداست آن را انجام دهد و اگر برای غیر اوست از آن دست باز دارد.   همانطور که امام صادق علیه السلام می‌فرماید: از شدیدترین کارها بر مردم یاد خدا در نزد حلال و حرام اوست که اگرطاعتی پیش آمد به آن عمل کند و اگر در معرض گناهی افتاد از آن بپرهیزد.  ب)مراقبه به هنگام عمل‏: عبارت از بررسی چگونگی عمل است تا حقی را که خداوند در آن داراست ادا شود و باید نیت خود را برای اتمام آن نیکو کند و صورت عمل را کامل گرداند و آن را به کامل‌ترین وجهی که برای او ممکن است انجام دهد؛ زیرا در هر صورت بنده یا در حال طاعت و یا در معصیت و یا در کاری مباح است.   رسالة لُبّ اللباب فی سیر و سلوک أولی الألباب، سیدمحمّدحسین حسینی طهرانی، ص ۱۱۳-۱۱۴.۲۷.  مراقبه_و_ابعاد_آن سیر و سلوک و طهارت نفس https://eitaa.com/joinchat/571736158Ca8d640cfa2
عشق راههای عملی کسب عشق و محبت الهی عامل سیزدهم :سکوت (قسمت اول ) توصیة المرحوم المیرزا حسینقلی الهمدانی (قدِّس سرُّه) است که فرموده اند : اَلحذر اَلحذر من القواطع الأربعة: کثرة الکلام، و کثرة اللطعام، و کثرة المنام، و کثرة المعاشرة مع الأنام؛ و علیک تبدیلها بذکرالله الملک العلّام»؛  یعنی :پرهیز کنید، پرهیز کنید از چهار چیز که راه شما را به سوی خدا قطع می­کنند: بسیار حرف زدن، بسیار خوردن، بسیار خوابیدن و بسیار با مردم معاشرت کردن؛ و در آخر فرمودند: بر توباد (ای سالک) که آن­ها را به ذکر پادشاهی که بسیار دانا است(خداوند متعال) عوض کنی. مانع اول- «كثرة الكلام»؛  این مطلب مضمون خیلی از آیات قرآنی و روایات است. این که می‌فرمایند شما باید از حرف زدن زیاد امتناع کنید، برای این است که وقتی انسان به حرف می­آید، تمام اعصاب مربوط به آن در بدن به حرکت در ­می­آیند، لذا در اول صبح همه اعضاء به زبان خطاب می­کنند که ای زبان! اگر تو آرام باشی، ما هم آرام خواهیم بود! لذا سالک باید حواسش را جمع کند و نباید فکر خود را با حرف زیاد پراکنده و مشوش و مضطرب کند و بعد گله­ مند است که چرا من در این راه پیشرفت ندارم، در حالی که باید بتواند یک مقدار تمرین کرده و سکوت را پیشه خود کند. سکوت به این نیست که سالک یک هفته صبر کند تا بیاید در جلسه نیم ساعت سکوت کند، بلکه باید سکوت را خارج از جلسه هم تمرین کرد. اما چگونه؟ باید زبان را مشغول کرد تا به چیزهای دیگر مشغول نشود، و لذا ایشان (مرحوم همدانی) می­فرماید: «و علیک تبدیلها بذکرالله» بر تو باد که این حرفِ زیاد را عوض و تبدیل کنی با ذکر و دعاها . لذا وقت سالك با دعاها و اذكار پُر مي‌شود و ديگر وقتي نمي‌ماند كه بخواهد اين‌جا و آن‌جا برود و بنشيند و با ديگران حرف‌هاي متفرقه بزنند كه البته يك مقدار از اين حرف‌ها هم خالي از معصيت نيست، چون وقتي آدم پُرحرفي كرد يا سبب آزار و اذيت مي‌شود كه اين يك معصيت است، يا سبب غيبت است كه اين هم معصيت است، يا استهزاء و مسخره كردن كه باز هم معصيت است؛ حالا ما فرض مي‌كنيم معصيت نيست، حرف‌هاي مباحي است و گناه حساب نمي‌شود، ولي حرف لغو است كه در اين خصوص قرآن مي فرمايد: «وَالَّذِينَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ»؛خداوند فرموده است كه مومن واقعي كسي است كه از حرف لغو و بيهوده (يعني) حرف‌هاي مباحي كه هيچ سر و ته ندارد و از شوخي‌ها امتناع مي‌ورزد. لذا بايد به صورت مكرر به خود يادآوري كرد كه تو در محضر خدا هستي، مواظب باش ملائكه در حال نوشتن (حرف‌ها و اعمال) هستند. اما مثل اين كه ما هنوز باورمان نيامده است كه همراه ما از طرف خداوند فرشته‌اي مامور است كه حرف‌ها (واعمال) خوب ما را بنويسد و فرشته ديگر مامور به نوشتن حرف‌ها (و اعمال) بد ما است؟! خب چرا به دست خودمان صحيفه اعمالمان را سياه كنيم و بعد هم در محضر خدا و هم در محضر ملائكه خدا و هم در محضر امام زمان (عجّل الله تعالي فرجه‌الشريف) و هم زماني كه نامه اعمال ما در روزهاي دوشنبه و پنجشنبه به دست ايشان مي‌رسد شرمنده شويم؟! استاد محمد صالح کمیلی مطالب السلوکیه سیر و سلوک و طهارت نفس https://eitaa.com/joinchat/571736158Ca8d640cfa2
راههای عملی کسب عشق و محبت الهی عامل سیزدهم :سکوت (قسمت دوم ) ادامه... سرور من ! سکوت ، نفس را قوی می کند ، هر اندازه که سکوت پیش بیاید الان که نفس در حالت بیداری است هر چیزی را که در جلو چشمتان هست می بینید ، یا در حال راه رفتن هستید و یا در حال انجام کارهای دیگر ، وقتی که خواب نباشد صداهایی که به گوشتان می خورد می شنوید اما وقتی که سکوت در خواب پیش آمد ، قوه ی لامسه ، فقط در بخش نفس نباتی در حال کار است و مشغول هضم و جذب غذایی است که خوردید ، مشغول رشد بدن است ، یعنی فقط قوای نباتی در کارند و قوای حیوانی در خوابند به یک تعبیر ، نفس فعلاً از چشم ظاهری برای دیدن استفاده نمی کند ، از گوش ظاهری برای شنیدن استفاده نمی کند . بدن در خواب است و به ظاهر چیزی لمس نمی کند ، نه سرما را و نه گرما را ، مگر وقتی که سرما و گرما به حدّی شدید باشد که قوّه ی لامسه ، آن را احساس کند تا انسان از خواب بیدار شود در خواب هم یک نحوه سکوت پیش می آید و وقتی کسی از خواب بیدار می شود به یادش می آید که در خواب چه چیزها دیده و شنیده است و چه اسراری را دیده است و همه ی آن اشکال و صُوَر در خودش است و هیچکدام از بیرون نیست . کسی هم که قوی می شود ، اشکالی را که ما در خواب می بینیم او همان اشکال را در بیداری مشاهده می کند ! همه ی اینها از برکت وجود سکوت است در شرح و تفسیر انفسی قرآن کریم در تفسیر آیات شریفه راجع به حضرت زکریا که از خداوند طلب فرزند می نماید و خداوند هم به او می فرماید می دهیم ! حضرت زکریا می گوید چطور بفهمم که چنین فرزندی به من عطا می فرمایید ؟ خداوند فرمود آن سه روزی که با مردم حرف نمی زنی ، خداوند به حضرت علامت سکوت را دادند اینها رابطه اش چیست؟ که اگر انسان بخواهد از او اسرار متولّد شود و انسان عقیم ، زایا شود ، حالا مرد یا زن ، هر دو طرفش را قرآن مثال آورد . هم مرد و هم زن را با سکوت از عقیمی در آورد . جناب مریم سکوت پیدا کرد و در سکوت حامله شد ، بعد جبرئیل در حقیقتِ جانش به صورت یک بشر ظاهر شد و حضرت باردار شد جبرئیل جدا نه ، بشر خدا نه ، قوه ی خیال که با سکوت قوی شد ، می بینید آنچه را که در سرّ و نهانخانه ی اوست برایش تجلّی می دهد.. استادصمدی آملی حفظه الله سیر و سلوک و طهارت نفس https://eitaa.com/joinchat/571736158Ca8d640cfa2
راههای عملی کسب عشق و محبت الهی عامل سیزدهم :سکوت (قسمت سوم ) ادامه... مرگ طبیعی سکوت تام می آورد: آیا شیطان از درون شخص است یا از بیرون اوست ؟ این جناب عزرائیل از بیرون می آید یا از درون خود این شخص برمی خیزد ؟ که شخص وقتی در مقام قطع تعلّقات قرار بگیرد ، خودش عزرائیلِ خودش می شود ، جبرئیل و میکائیل و اسرافیلِ خودش می شود ؟ یا اینکه نه ، حتما یک شیپور به دستی ، در یک جایی باشد و فوت کند که همه بمیرند !! به یک معنا مرگ یعنی سکوت تامّ و مردن یعنی ساکت شدن ! چه در مرگ طبیعی ، چه در مرگ ارادی ، شخص در مقام سکوت تامّ قرار می گیرد که شخص فقط با خودش باشد ، کاری با دیگران نداشته باشد و مطلقاً از غیر خودش قطع علاقه کند . به یک تعبیری به « من کیستم »ِ خودش برسد و آنکه در کلمه ی 19 رساله ی شریف صد کلمه فرمود آنکه در وادی مقدس من کیستم قدم ننهاده است خرواری به خردلی ، یعنی آنکه در وادی مقدس « سکوت »قرار نگرفته است تا ببیند که اسرار وجودی اش چیست و در خودش چه دارد برای اکثر ما که آن همّت را نداریم از خودمان قطع تعلّق کنیم و از غیرمان ببُریم ، مرگ طبیعی ، سکوت تامّ می آورد و در سکوت تامّ می افتد ، منتها موت طبیعی اش زمینه شده که از این بدنش که بزرگترین حجاب نفس است و از آن به جسم طبیعی یا جسم عاصی یا جسم مادّی یا به اصطلاح فلسفه به جسم تفاله دار تعبیر می گردد جدا شود . زیرا این حجاب ، اقتضائاتی دارد که نمی گذارد انسان در سکوت تامّ قرار بگیرد و لذا چون از این حجاب در نیامده او را با موت طبیعی در می آورند ، و بعد می گویند فلان کس مُرده است ، چون این آقا هنوز سفر نکرده و حالا از آنجا خبر ندارد شرح دروس معرفت نفس استادصمدی آملی سیر و سلوک و طهارت نفس https://eitaa.com/joinchat/571736158Ca8d640cfa2
افرادى كه زياد صحبت می کنند، قلب آنها مشوّش است، اضطراب دارد مثلًا مرحوم آقاى حدّاد، در مجلس كه می ‏نشستند، تا از ايشان سؤال نمی ‏كرديم حرف نمی زدند؛ يا علّامه طباطبائى، يك ساعت می نشستيم، همينطور به انسان نگاه می كرد. ولى بعضی ‏ها می گويند: آقا! يعنى چه؟ انسان بنشينند هِى همينطورى نگاه بكند، ساكت، يك حرفى بزنيم، يك چيزى، آقا! هوا گرم است، خيابان شلوغ است، جنسها گران شده، يك حرفى بالأخره بزنيم، این روش يعنى چه؟ اينها اضطراب دارند، در نفسشان اضطراب دارند، اين اضطراب نمى‏گذارد كه آرام باشند. ارتباط انسان با اينگونه افراد براى انسان مضرّ است. انسان با افرادى بايد ارتباط داشته باشد كه اين حالت در آنها كمتر است، حالت سكون و آرامش در آنها بيشتر است و در اين زمينه روايات زياد است كه ملائكه در سكون‏اند، شياطين در اضطرابند. یاد ها و خاطره ها سیر و سلوک و طهارت نفس https://eitaa.com/joinchat/571736158Ca8d640cfa2
عشق راههای عملی کسب عشق و محبت الهی عامل سیزدهم :سکوت (قسمت چهارم) ادامه... عاقل پرحرفی نمی کند : در روایات فرموده اند آنهایی که پرحرف اند اهل عقل نیستند از معیارهای تعقّل ، کم حرف زدن است اگر می بینی انسانِ پرحرفی هستی معلوم است که اهل خرد نیستی,و الّا عاقل پرحرفی نمی کند,و موقعی حرف می زند که حرفش به درد بخورد و حرفش روی حساب باشد غرض این که نکات مشرقیّه در هنگام سکوت برای شخص ، متجلّی می شود که مظهر اتمّ سکوت در رابطه با ادراکات ظاهری انسان ، حرف نزدن است و الّا بالاتر از حرف نزدن ، نشنیدن و نبوییدن و نچشیدن و لمس نکردن است روزه هم نحوه ای سکوت است . آن هم سکوت تنزّل یافته ، برای اینکه موقعی که روزه هستید قوّه ی لامسه ی بدن در بخش استنشاق و هواگیری و نفس کشیدن مشغول کار است ، فقط آب و غذا نمی خورد ، روزه ی ظاهری بیش از این اندازه که نیست چقدر برکت دارد در روزه ، یک جلوه ای از سکوت تجلّی می کند و الّا گوش هر چیزی را می شنود ، چشم هم که می بیند ، در اصل کار هر دو اینها از قوه ی لامسه است ، چون درست است که دیدن ، کار قوه ی باصره است ، اما دیدن ، لمس کردن نور توسط چشم است ، در غذا خوردن هم همینطور است ، لمس کردن غذا توسط دهان و معده و . . . کار قوه ی لامسه است در تمام ادراکات ما قوه ی ، لامسه تافته شده است در روزه ی ماه رمضان می فرمایید از صبح تا به غروب روزه دارم ، برای شما فقط یک نحوه سکوت پیش آمد و همین می بینید که چقدر نفس را قوی می کند شرح دروس معرفت نفس استادصمدی آملی سیر و سلوک و طهارت نفس https://eitaa.com/joinchat/571736158Ca8d640cfa2
هدایت شده از ۰۰ ۰۰
گفته ‏اند آدمى به دو سالگى (بچه، کودک) به حرف درمی‌آید اما تا خاموشى اختیار کند سال‏ها طول میکشد. به حرف درآمدن زود است اما سکوت خیلى مشکل است و خیلى ریاضت میخواهد، و چقدر زحمت میخواهد و چقدر کشیک نفس کشیدن میخواهد تا سکوت اختیار شود و تا حرف‏ها جمع و جور و غربال گردد تا هرزه‏ گو و هرزه خوار نباشد و روى حساب حرف بزند سپس کم‏ کم میبینید که قلمش سنگین میشود و عبارت‏هاى او وزین میگردد، و لذا آدم ساکت و آرام که حرف نمیزند یک وقتى میبینید که به حرف درآمده هر جمله اش کتابى میشود و اگر دست به قلم شود و چیزى بنویسد باید نوابغ دهر جمع شوند تا آن را شرح کنند. چنین انسانى با سکوت در گفتارش برکت پیدا میکند و قول ثقیل می‏شود: «إنا سنلقى علیک قولا ثقیلا» دیگر حرف و قول او سبک نیست و لذا افراد ساکت دیرگو و گزیده گو میشوند مثل معروفى هم هست که: «المکثار مهزال» پرگو بالأخره هرزه ‏گو و هزل‏گو می‌شود.  علامه حسن زاده املی (دروس شرح فصوص الحکم قیصری) سیر و سلوک و طهارت نفس https://eitaa.com/joinchat/571736158Ca8d640cfa2
راههای عملی کسب عشق و محبت الهی عامل سیزدهم :سکوت (قسمت پنجم) ادامه... سکوت و خلوت یکی از بهترین راههای شوراندن درون و مشاهده ملکات مکسوبه و مکتسبۀ نفسانی است : انگاه است که تمامی صفات و ملکات نفسانی در پیشگاه انسان محشور شده و انسان شاهد تمامی اعمال خود خواهد بود که؛ (اذا زلزلت الارض زلزالها) و آن هنگام زلزله ای در درون انسان پدید بیاید که هر چه در متن ذات نفسانی او موجود است بیرون بریزد. و مراد از آن زلزله ای که در قرآن بیان شده همین قیام ملکات انسانی است نه زلزله ای که مربوط به زمین و آسمان خارجی است. زلزله حقیقی موجود در نظام هستی که مورد کلام حق متعال در بسیاری از آیات قرآن قرار گرفته است، مربوط به جان و حقیقت نفس ناطقۀ انسانی است و آن زلزلۀ متعارف خارجی تمثیلی و اشاره ای از این حقیقت نفسانی است که فرموده اند عالم شرح عینی کتاب وجودی انسان است. لذا اگر می خواهی معنای واقعی زلزله را بدانی در ساعتی از شب از همه کناره بگیر و در تاریکی مطلق به سکوت نشسته و پیرامون حقیقت وجودی خود به تفکر بپرداز. یعنی در یک سکوت محض، سرت را خم کن و روی مشتت بگذار و در آن تاریکی از فکر هر چه این و آن است بیرون بیا، به طوری که هیچگونه صدایی اعم از تیک تیک ساعت و صدای جیک جیک پرندگان و غیر آن و هیچ گونه شکل و رنگ و بو و اندازه ای و حتی هیچ خاطره و حادثه ای از گذشته تو را مشغول نکند، در آن هنگام اگر خوب از هر چه بیرون ذات تو است انقطاع یافته و حتی از ظاهر اعضاء و جوارح خود نیز گذشتی و غرق در اندرون ذات خود شدی، خواهی دید معنای حقیقی زلزله چیست که قرآن کریم می فرماید: (إذا زلزلت الأرض زلزالها و أخرجت الأرض أثقالها) . زمین در لسان قرآن آن زمین پست شوره زار نفسانی است که بالا نرفته و با دنیا و کثرات خو کرده و عمری را در ظواهر گذرانده است و جز سنگینی و اثقالِ گناهان و معاصی چیزی را برای خود جمع ننموده است. و لذا سورۀ زلزال قرآن کریم به من و شما می فرماید اثقال پست زمین خبیث نفسانی ات را با زلزله ذکر و سکوت و اربعین و سحر از خود خارج کن تا آسمانی شوی و حقیقت انسانی خود را که در ذات و صفات و افعال به وزان حق متعال است مشاهده کنی. شرح دروس معرفت نفس استادصمدی آملی سیر و سلوک و طهارت نفس https://eitaa.com/joinchat/571736158Ca8d640cfa2
راه پیدا کردن حقیقت ، در سکوت نشستن و به درون نگریستن : حقيقت چيزي نيست كه بتوان به آن دست يافت. حقيقت از پيش درون ماست. ما خود حقيقت هستيم- جست و جوگر همان جست و جو شونده است. اما ما همچنان در اينجا و آنجا به دنبال حقيقت مي گرديم. هيچگاه حقيقت را در هيچ جايي نخواهيم يافت. يگانه راه يافتن حقيقت دست برداشتن از جست و جوي آن در بيرون است و تنها راه پيدا كردن حقيقت در سكوت نشستن و به درون نگريستن است. مساله انجام دادن كاري مطرح نيست، مساله، انجام ندادن هيچ كاري است. همين كه در حالت سكون قرار گيري و آرامش كامل يابي، حقيقت رخ مي نماياند. حقيقت هميشه در آنجا درون تو بوده است اما تو هيچگاه در آنجا نبوده اي. زماني با حقيقت رو در رو مي شوي كه تو نيز در درونت باشي. سیر و سلوک و طهارت نفس https://eitaa.com/joinchat/571736158Ca8d640cfa2
راههای عملی کسب عشق و محبت الهی عامل سیزدهم :سکوت (قسمت ششم ) ادامه... یکی از مسائلی که هم در اخلاق مطرح است و هم در عرفان و هم در سیر و سلوک، مسئله ی سکوت و کم حرف زدن است، اینکه آدم اهل خلوت باشد و تا ضرورت نداشته باشد حرف نزد، در روایات فراوان داریم که می فرماید شیعتنا الخُرس، خُرس جمع اخرس به معنی لال(بی زبان) است. شیعیان ما کسانی هستند که لال و کم حرفند، فراوان داریم در روایات صمت یعنی سکوت. خیلی در روایات داریم درباره ی خموشی و حرف نزدن. یک جاهایی واجب است انسان حرف بزند، حکم خدا را بگوید ولی همان جایی که واجب است حرف بزند، همیشه به حد اقل نه حد اکثر. احادیث اهل بیت را نگاه کنید، سخنان پیغمبر اکرم (ص) همه کوچک و بریده بریده است، کم پیدا می کنید در احادیث پیامبر حدیثی که دو سطری باشد، هر چه هست یک سطری یا نیم سطری است. در کل عمر مبارک رسول خدا صلی الله علیه و آله یکی دو خطبه داریم که مفصل است، و همان خطبه های مفصل را اگر عادی از رو بخوانیم 5 دقیقه طول می کشد، پس معلوم می شود رسول خدا آدمی کم حرف بود، ائمه اطهار علیهم السلام کم حرف بودند، خطبه های نهج البلاغه اگر خطبه ی قاصعه را استثنا کنیم، تمام خطبه ها را وقتی آدم بخواند 5 دقیقه بیشتر طول نمی کشد، خطبه ی قاصعه که مفصل ترین خطبه ی نهج البلاغه و امیرالمومنین علیه السلام است را 20 دقیقه ای می شود خواند یعنی مفصل ترین خطبه امام 20 دقیقه طول کشیده است. اینها شاهد این است که معصومین علیهم السلام آدم های کم حرفی بوده اند. مجالس امام خمینی را می گفتند مجالس مساکته بود یعنی وقتی کنارش می نشستید حرف نمی زد، وقتی جواب استفتاء فقها را که نگاه کنید، می بینید که معمولا در حداقل است نه حداکثر، یعنی وقتی سوالی را مطرح می کنند به حداقل جواب می دهند، یعنی هم در نوشتن اینطور است و هم در گفتار. یکی از چیزهایی که بر همه ما خوب است و لازم است این است که کم حرف باشیم، البته کم حرفی در جامعه و مجتمع ، اما با زن و بچه حرف زدن و هرچه بیشتر معاشرت داشتن بهتر است ، نسبت به خانواده و بچه ها، همین که آدم بنشیند با آنها حرف بزند ، گفتگو باشد، چه قصه و چه شوخی باشد، خوب است، ثواب هم دارد و ارزش دارد، ولی بیرون و با مردم، همیشه به حداقل کلام اکتفا کنیم بهتر از این است که زیاد حرف بزنیم. در شرح حال علامه طباطبایی نوشته اند که علامه طباطبایی یکبار نشد چیزی از استاد سوال کند، همیشه سکوت می کرد. بهرحال این گناهان کبیره ای که می گویند 75 تا است، 36 تا برای زبان است و 34 تا برای کل اعضای دیگر. یعنی بیشترین گناهان برای زبان است، حدیث است که و هل یکبّ النّاس علی مناخرهم(فی النّار) الّا حصائدالسنتهم ، آیا غیر از حرفهای زبان چیز دیگری آدم را به رو به جهنم می اندازد، یعنی آنکه آدم را با رو به چهنم می اندازد حصائد السنتهم است همین چیزهایی که با زبان درو می کنیم و بیرون می ریزیم. شرح حال علما و بزرگان را وقتی می خوانیم، امام خمینی اینطور بود، علامه طباطبایی این طور بود، بسیار بسیار کم حرف، نمی شد چیزی را بپرسید جواب بدهد و دوباره بپرسید و جواب بدهد، اگر دوباره می پرسیدید سکوت می کرد. یک مواقعی واجب است کسی مسئله می پرسد، یا جایی باید موعظه کنیم یا نصیحت کنیم، حرف زدن خوب است، با زن و بچه حرف زدن خوب است، پهلوی پدر و مادر نشستن و نفس اینکه در صورتشان نگاه کنیم، با آنها حرف بزنیم و شوخی کنیم، این گفتگو ثواب دارد ولی این در خانواده است و موارد دیگر سکوت کردن همیشه بهتر است از حرف زدن. و این هم در عرفان مطرح است هم در اخلاق و هم در سیر و سلوک تعبیر های فراوانی نیز در دین داریم، خُرس ، لال بودن، صمت، ساکت بودن، خلوت، سکوت و این تعابیر در آیات و روایات خیلی بکار رفته و می خواهد بگوید انسان کم حرف باشد خیلی خوب است . ادامه دارد... شرح دروس معرفت نفس استاد صمدی آملی سیر و سلوک و طهارت نفس https://eitaa.com/joinchat/571736158Ca8d640cfa2
سکوت ،صفات اولیاء الله : ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ ﺻﻠﻰ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﻭ ﺳﻠﻢ ﻓﺮﻣﻮﺩ : ﻫﺮ ﻛﺲ ﺧﺪﺍ ﻭ ﻋﻈﻤﺖ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﺸﻨﺎﺳﺪ ، ﺩﻫﺎﻧﺶ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺳﺨﻦ ، ﻭ ﺷﻜﻤﺶ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻃﻌﺎﻡ ، ﺑﺎﺯ ﺩﺍﺭﺩ ﻭ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻧﻤﺎﺯ ﻭ ﺭﻭﺯﻩ ﻣﺸﻐﻮﻝ ﺳﺎﺯﺩ . ﭘﺲ ﻣﺮﺩﻡ ﮔﻔﺘﻨﺪ : ﭘﺪﺭ ﻭ ﻣﺎﺩﺭﻣﺎﻥ ﺑﻪ ﻓﺪﺍﻳﺖ ﺍﻯ ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ ! ﺁﻳﺎ ﺍﻳﻦ ﮔﻮﻧﻪ ﺍﺷﺨﺎﺹ ، ﺍﺯ ﺍﻭﻟﻴﺎﻯ ﺧﺪﺍﻳﻨﺪ؟ ﻓﺮﻣﻮﺩ : ﺍﻭﻟﻴﺎﻯ ﺧﺪﺍ ﺳﻜﻮﺕ ﻛﻨﻨﺪ ، ﻭ ﺳﻜﻮﺕ ﺷﺎﻥ ﺗﻔﻜﺮ ﺑﺎﺷﺪ ، ﻭ ﺳﺨﻦ ﮔﻮﻳﻨﺪ ﻭ ﺳﺨﻦ ﺷﺎﻥ ﺫﻛﺮ ﺑﺎﺷﺪ ، ﻭ ﻧﻈﺮﺷﺎﻥ ﻋﺒﺮﺕ ﺍﺳﺖ ، ﻭ ﻧﻄﻖ ﻛﻨﻨﺪ ﻧﻄﻖ ﺷﺎﻥ ﺣﻜﻤﺖ ﺑﺎﺷﺪ . ﺭﺍﻩ ﺭﻓﺘﻦ ﺷﺎﻥ ﻣﻴﺎﻥ ﻣﺮﺩﻡ ﺑﺮﻛﺖ ﺍﺳﺖ . ﺍﮔﺮ ﺧﺪﺍ ﺑﺮﺍﻯ ﺁﻧﺎﻥ ﺍﺟﻠﻰ ﻣﻘﺮﺭ ﻧﻔﺮﻣﻮﺩﻩ ﺑﻮﺩ ، ﺍﺯ ﺗﺮﺱ ﻋﺬﺍﺏ ﻭ ﺷﻮﻕ ﺑﻪ ﺛﻮﺍﺏ ، ﺍﺭﻭﺍﺡ ﺷﺎﻥ ﺩﺭ ﺍﺟﺴﺎﺩﺷﺎﻥ ﻧﻤﻰ ﮔﻨﺠﻴﺪ. منبع:رساله لقاءالله ، ص198 سیر و سلوک و طهارت نفس https://eitaa.com/joinchat/571736158Ca8d640cfa2
چون آدمی از بدو تولد با احساس سر و کار داشته چشمش به  عالم ظاهر مشغول و گوشش به اصوات بیرون متوجه است طبعا با جهان طبیعت خو گرفته و بسا آنگونه است  که خبر از ملکوت و  عالم  باطن ندارد .نفسش آنقدر به علم حصولی پرداخته که از علم حضوری بازمانده ؛آن قدر گوشش شنیده و زبانش گفته که از  گلزار سکوت تا آخر عمر شمیمی به مشامش نرسیده ؛بنابراین چاره جز این نیست که خود را عادت دهی اقلا ساعتی چند از شبانه روز را در ،بر خود ببندی و رو به قبله بنشینی و از عالم طبیعت به درآیی و به خود نگری و راه درون را بگشایی و شاهراه آن فتح کنی و بیندیشی که کیستی ؟از کجا آمده ای ؟برای چه آمده ای و به کجایت می برند ؟و اکنون در چه کاری ؟ استاد کریم محمود حقیقی ساغر سحر ص 179 سیر و سلوک و طهارت نفس https://eitaa.com/joinchat/571736158Ca8d640cfa2
راههای عملی کسب عشق و محبت الهی عامل سیزدهم :سکوت ادامه... (قسمت هفتم) رسول خدا ص  فرمودند: زبانت را حفظ کن زیرا سکوت صدقه ای است که به خود می دهی((اخلاق شبر)) اگر چه که مدعیان وصول به یار بسیارند. اما باید دانست که: این مدعیان در طلبش بی خبرانند کانرا که خبر شد خبری باز نیامد۱ واصلان به محبوب که از قید قیل و قال رسته اند. و به حقیقت پیوسته اند. دیگر نمی توانند بسیار سخن گویند. و حرافی کنند. زیرا سینه آنان خزانه اسرار است. و اگر رازی را فاش سازند. دیگر آن چه که دارند راز نخواهد بود. گر چه که راز را به اهل راز می دهند. چنانچه خزانه را به دزد و راهزن نسپارند. بلکه خزانه داری امین کلید دار آن خواهد بود. هر که را اسرار حق آموختند مهر کردند و دهانش دوختند سالکان از اضافه کلام پرهیز دارند. تا موجب غفلت آن ها نشود. زیرا وقتی که غافل شدند. خطا خواهند کرد. پس این است که کسانی که بسیار سخن می گویند. خطایشان نیز بسیار است. سالکان می دانند که سکوت در سیر الی الله از اسباب بسیار مهم شمرده می شود. و روایات بسیاری شاهد این امر است. امام علی علیه السلام فرمودند: به چیری که به تو مربوط است. سخن بگو و آن چه را که به تو مربوط نیست رها کن. (معانی الخبار ص 195) امام صادق علیه السلام فرمودند: زبانت را از بیان چیزی که ضروری نیست باز دار (مصباح الشریعه ص 20) امام صادق علیه السلام فرمودند: بر تو باد به صمت طولانی زیرا صمت طولانی شیطان را طرد می کند و تو را بر امر دینت مدد می رساند.  (امالی ج 1 ص 1) ببینید این چند گرم جرم چه جرم هایی می کند. با یک جمله آبرویی میبرد. غیبت می کند. و الی ... این سخنهای چو مار و کژدمت مار و کژدم گردد و گیرد دمت اما باید توجه داشت این سخن ها و اعمال ما تجسم خواهند داشت. پس باید زبان را مانند مجرم های خطر ناک حبس کرد. تا به دیگران ضرری نرساند. چنانچه از امام علی علیهم السلام به این مضمون نقل است که زبان گزنده است. و اگر به حال خود رها شود می گزد. باید آگاه بود که این زبان می تواند در یک جمله چند گناه برای ما به بار آورد. ممکن است جمله ای بگوییم که هم غیبت باشد و هم دروغ و هم تهمت باشد. در ضمن باید به این نکته هم توجه داشت که نباید در هر جایی هم سکوت کرد. در جایی که ظلمی می شود در مقابل ظالم نباید سکوت کرد. برای احقاق حقی و یا دفاع از ارزش ها نباید سکوت کرد. در جایی که باید امر به معروف کرد .نباید سکوت کرد. در مجموع انسان باید موقع سخن سخن بگوید. و در غیر آن از کثرت سخن و بی هوده گویی بپرهیزد. در روایت آمده است که:(( حضرت آدم و عده ای از اولادش نشته بود. و همه مشغول و سرگرم حرافی و صحبت بودند. یکی از ایشان ((حضرت آدم)) پرسید: که شما چرا سخن نمی گویید. شما هم حرفی بزنید. حضرت آدم فرمودند:ما که از بهشت خارج شدیم خدای عزو جل وعده ای داد که اگر می خواهید دوباره به بهشت بازگردید.از راه سکوت باز گردید. ( در محضر استاد از حسن زاده آملی ) البته این سکوت هم باید سازنده باشد. به انسان حکمت بدهد. یعنی بی معرفت سکوت نکند. بلکه مدام در اندیشه و فکر و ذکر باشد. باید اندیشه حکیمانه و قلب و لسانی ذاکر داشت. ادامه دارد... سیر و سلوک و طهارت نفس https://eitaa.com/joinchat/571736158Ca8d640cfa2
‏عکس از علوی
معرفت شهودی و فکری در کلام و سکوت : معرفت شهودی، رسیدن و دیدن و چشیدن و شدن و سکوت کردن است. اما معرفت فکری شنیدن و تصور کردن و فهمیدن و حرف زدن است. لذا آنکه می چشد دائماً در سکوت است و از حرف زدن طفره می رود اما آنکه می فهمد دائماً مشغول کلام و سخن گفتن است و از سکوت دوری می گزیند، فرق بین معرفت فکری با معرفت شهودی فرق بین نطق و سکوت است که آن ظاهر را بر می انگیزد و این باطن را. به تعبیر دیگر در سکوت آدمی با خودش به سر می برد و در حرف زدن انسان با غیر، ایام عمر سپری می کند و هر کجا که پای غیر، به میان آمد انسان مغبون است و در مقابل هر چقدر انسان با خودش باشد، سود بیشتر می برد و بهره ها می گیرد و چه عجب که مؤونه سکوت به مراتب کمتر از حرف زدن است. اگر چنین است پس بگو حرف زدن دنیای انسان است و سکوت قیامت آدمی. رساله رابطه علم و دین علامه حسن زاده ی آملی شارح : استادصمدی آملی سیر و سلوک و طهارت نفس https://eitaa.com/joinchat/571736158Ca8d640cfa2
راههای عملی کسب عشق و معرفت الهی عامل سیزدهم :سکوت (قسمت هشتم ) ادامه... صمت و سکوت در کلام ابن عربی : از ریاضت های اهل سیر و سلوک، صمت و سکوت می باشد و اولیای الهی بر این امر مجاهده و تلاش فراوان می نمودند. در حالات برخی عرفا نقل شده است که سال ها سنگ ریزه در دهان می گذاشتند، و برخی از اهل مراقبه و سیر و سلوک چنان چه سخنی بیهوده می گفتند خود را جریمه نموده و صدقه می دادند یا نماز مستحبی می خواندند تا به این وسیله بر زبان تسلط پیدا نموده و این عضو کوچک که صعب العلاج ترین عضو بدن می باشد را اصلاح و تأدیب نمایند. معنای صمت و سکوت : اما صمت آن است که مرید با مخلوقی از جانوران و حشراتی که در سیاحتش با او ملازم گشتند یا در مکان عزلتش با او همراه شدند ، سخن نگوید . و اگر جنّی یا ملکی از ملأ أعلی بر او ظاهر گشت ، از آنان اغماض نماید و توجه ای نکند و نفس خویش را با گفتگو با آنان مشغول نسازد . و اگر ایشان با او سخن گفتند ، در این صورت اگر پاسخ واجب و فرض بود ، به اندازه ی اداء فرض – بدون هیچ افزایشی – جواب گوید . و اگر پاسخ فرض نبود سکوت برگزیند و به خویشتن مشغول شود. زیرا اگر ایشان او را بر این حال ببیند ، از او اجتناب کرده و دوری گزینند و معترض او نمی گردند و از دید او ناپدید و در پرده ی حجاب می شوند . چرا که می دانند کسی را که با خدا مشغول است و انس دارد ، به خود سرگرم سازند خدای تعالی آنها را به شدت عقاب نماید. صمت و سکوت در نفس اما صمت در نفس ، صمت مرید از حدیث نفس است . پس مرید به چیزی که امید تحصیل آن را در پایان سلوک خویش از خدای تعالی دارد حدیث نفس نکند. زیرا حدیث نفس این چنینی در مورد چیزی که هنوز حاصل نشده ، تضییع وقت است . چرا که آن چیز از آرزوهاست. و اگر مرید ، نفس خویش را به حدیث نفس عادت دهد ، آن حدیث نفس بین او و ذکر قلبی خدا حایل افتد . زیرا قلب گنجایش انجام دو کار همزمان – یعنی حدیث نفس و ذکر – را ندارد. در این صورت آن سببی که در عزلت و صمت ، مطلوب مرید است از میان برخیزد . و از مرید فوت می شود و آن سبب مطلوب ذکر الله است ، که با آن آینه ی قلب مرید روشن می شود . و پس از آن پروردگارش در قلب او تجلی می کند. (ریاضت سالکین ، انتشارات آل علی (ع) ، ص ۸۲) ادامه دارد... سیر و سلوک و طهارت نفس https://eitaa.com/joinchat/571736158Ca8d640cfa2