eitaa logo
خرقه تزویر ( 2 )✔
133 دنبال‌کننده
34 عکس
5 ویدیو
0 فایل
نقد تخصصی صوفیه و بیان حقایقی که کمتر دیده و شنیده‌اید 🔰تعالیم صوفیه و دراویش با نام عرفان و... ، در دروس ادبی و کتب درسی به شدت زیاد شده است ⚠️⚠️⚠️🔰 ✅زکات علم نشر آن است✅ 🚫کپی فقط با لینک مجاز است🚫 در برخی مطالب🔞 ارتباط با ما: @qaem10313t
مشاهده در ایتا
دانلود
🔍 بررسی شخصیت صاحب کتاب مثنوی 1⃣ 👤 جلال‌الدین محمد بلخی معروف به «مولانا، مولوی و ملای رومی»، از مشهورترین شاعران ایرانی پارسی ‌گوی است. وی از بزرگترین اقطاب صوفیه خصوصا فرقه مولویه میباشد. وی در سال  ۶۰۴ هجری قمری در بلخ زاده شد. البته محل تولدش اقوال دیگری نیز دارد که مشهورترینش بلخ است. پدر او محمد بن حسین خطیبی معروف به بهاءالدین ولد، از بزرگان صوفیه و نسبت خرقهٔ او به  می‌پیوست. برخی قائلند که پرچمدار شعر صوفیه، مولوی میباشد. 🔸وی چنانکه از آثارش پیداست، به نیشابوری ‌و علاقه خاصی داشته است. مریدان را به تکریم سنایی و برخورد با منتقدین وی سفارش میکرده است. تا جایی که نزد مریدانش، از الهی نامه سنایی، جهت قسم خوردن بجای قرآن استفاده میشده است.‼️‼️ همچنین سی و پنج فقره یا بیشتر، از حکایات یا مطالب مثنوی، مأخوذ از عطار است. اما آنچه مولوی بیش از هر چیز به مطالعه و دقت در آن میکوشید، یاد داشتهای پدرش (معارف بهاء ولد) بود که وی از آن به «فواید والد» تعبیر میکرد و در مثنوی انعکاسی از آن دیده میشود‌ و کمتر مطلبی در کتاب پدرش آمده که بنوعی مولوی در مثنوی یا فیه ما فیه آن را مطرح نکرده باشد. دکتر زرین کوب محقق ادبیات و تصوف، معتقد است که مثنوی حکایت از تجارب و روحیات مولوی میباشد. یعنی مولوی افکار و عقاید خود را به وضوح در مثنوی منعکس کرده است‌. 📚 جستجو در تصوف ایران، ۱/۲۷۴ 👈 یکی از کتبی که بسیار به احوالات و تفکرات مولوی پرداخته است، «مناقب العارفین» تألیف احمد میباشد. این کتاب هشتاد و دو سال پس از مرگ مولوی و به بنا بر نقل معروف، در مدت چهل و سه سال تألیف شد. این کتاب در ترکیه به کوشش تحسین یازیجی به فارسی طبع شد و عمده دلیل احیای این کتاب، نقل حکایات و احوالات مولوی در کتاب مذکور بوده است. همچنین رساله فریدون سپهسالار که به ادعای خودش چهل سال از عمرش را در حلقه یاران مولوی بسر برده، همچون کتاب احمد افلاکی، پر است از کرامات و خوارق برای مولوی. 🔹 بخش عظیمی از زندگی مولوی را، زمان سکونت او در قونیه تشکیل داده است‌. قونیه از همان زمان و تا کنون که قبر مولوی در آنجاست، مورد توجه صوفیان بوده است. جالب آنکه برخی از عرفای مشهور همچون بارها تصریح کرده به مثنوی علاقه دارد و بقول پسرش چندین بار به زیارت قبر مولوی در قونیه رفته است. همچنین او مثنوی را هم به زبان ترکی داشته هم به زبان فارسی. 📙عطش، بخش مصاحبات، مصاحبه با فرزند سید علی قاضی ✅ حقیر مطالب فوق را بعنوان مقدمه ای از این بحث طاقت فرسا و بسیار کلیدی مطرح کردم، تا مخاطب گرامی بداند که مولوی بسیار مورد توجه صوفیان و شاعران و‌ ادبیان و عارفان بوده و هست‌. لذا با عینک واقع بینی و مطالبی مستند و به دور از تعصب، به بررسی شخصیت وی خواهیم پرداخت، ان شاء الله‌‌. ⏭ ادامه دارد. @tazvir2
🔍 بررسی شخصیت صاحب کتاب مثنوی 2⃣ ↪️ همانطور که در قسمت اول بیان شد، بخش عظیمی از افکار و عقاید مولوی در مثنوی منعکس شده است. زیرا شخصیت یک شخص از طریق نقلها و مکتوبات و سخنان او برای ما قابل شناخت میباشد. لذا مولوی بخوبی شخصیت خود را در مثنوی منعکس کرده است. البته مخفی نماند که عدم اشتغال به درس و بحث و علم، عامل فراغت وسیع مولوی برای تألیف مثنوی بود‌، تا جایی که مثنوی را در حدود ۱۵ سال به اتمام رساند. این خود طعنی است بر شخصیت او که عمر گرانبها را صرف داستانها و قصه ها و شعر کرده است. حال آنکه نقل و عقل این سیره را مذمت و از آن نهی کرده اند. 💢 یکی از علل نفوذ کتاب مثنوی در بین اقشار مختلف، همین موضوع است که مولوی با مهارتی خاص، در قالب قصه و شعر و تمثیل، مطالب را تشریح و با آیات قرآن و بعضا روایات عامه آمیخته است‌. لذا جذابیتی که برای مخاطب ایجاد میکند انکارناشدنی ست. بعضا مضمون و مطالب مثبتی که در مثنوی بچشم میخورد، در فرهنگ عمومی مردم و محاورات آنان داخل شده و این خود عاملی برای نفوذ و شهرت مثنوی شده است. اما نکته اصلی اینجاست که این کتاب با آمیختن حق و باطل که از خطرناکترین و در عین حال پر طرفدارین روش است، مخاطب را فریب میدهد‌. لذا شخصی که تتبع و تحقیقی درباب دین و مذهب و ضروریات آن ندارد، براحتی با ظاهر و پوسته سخنان مولوی جذب و آن را حق میپندارد . اینجاست که غیرت دینی بر نمیتابد و ‌سکوت را خیانت میداند. لذا اگر مولوی به همان تمثیلهای عمومی و اشعار ذوقی اش که با آن قدرت سرایندگی گفته است بسنده میکرد، شاید احدی را با نقد او کاری نبود. اما وی در پوشش شعر و داستان چنان مذهب و مکتب وحی را به چالش کشیده است که کتابش را بیشتر به یک جبهه مذهبی تبدیل کرده است تا کتاب شعر. 🔷 او از همان مقدمه مثنوی که مدعی است شک و خلافی در حقانیت آن نیست و آن را برابر بلکه بالاتر از قرآن معرفی میکند، خط فکری خود را بوضوح آشکار کرده است. سپس از اولین شعرهای مثنوی که معروف به 👈🏻 نی نامه است، نوعی سنت شکنی اسلام محمدی (صلی الله علیه و آله) را نمایان کرده است. بجای آغاز کردن با نام خدا و حمد و ستایش پروردگار و عرض احترام به ساحت رسول اکرم و آل ایشان سلام الله علیهما، با نام «نی و ناله آن» شروع کرده است. چیزی که در کتاب و سنت اثری از آن نیست. قطعا زیبایی و لطایف نام خدا و آیات قرآن و‌ کلام حجج الهی کمتر از لطافت ناله نی نیست که مولوی آن را کنار زده است و نای نی را برگزیده است! و عجب آنکه برخی گفته اند: مثنوی چون خودش کتابی معنوی است، نیازی به ذکر بسم الله و‌ امثاله نیست. ‼️‼️ باید از آنان پرسید آیا شخص مولوی و کتابش از پیامبراکرم و اوصیائش علیهم السلام و قرآن بالاتر است؟ لذا قرآن در ابتدای هر سوره با بسم الله الرحمن الرحیم شروع میشود‌. أیضا خطبه ها و نامه ها و کلام حجج الهی، در بردارنده ذکر بسم الله و تأکید بر آن میباشد. هرچند عیب و نقص مثنوی اینگونه مطالب نیست. بلکه عیب و نقص آن، نقض توحید و نبوت و امامت است که به تبیین هریک خواهیم پرداخت ان شاء الله. 🔸بنابراین، مولوی تمام باورها و عقاید خود را در آثارش خصوصا مثنوی گنجانده است و‌ قصد وی تلقین و ترویج عقایدش به مخاطب است. حال باید دید مثنوی به ادعای مؤلفش کتابی حق و لاشک فیه است یا خیر. به یاری حق تعالی و رسولش و آل او علیهما السلام، با عینک دینی و علمی و عقلی، به تبیین این موضوع پر چالش خواهیم پرداخت‌. ⏭ ادامه دارد.... @tazvir2
🔍 بررسی شخصیت صاحب کتاب مثنوی 3⃣ ❌ مبالغه و تقدس تراشی برای مثنوی. 👈 مولوی چنان برای کتاب خود تقدس و ارزش قائل است، که صراحتا تعریفی عصمت آمیز از آن ارائه میدهد. وی مثنوی را: ♨️«اصول اصول اصول دین و فقه الله الاکبر و‌ شرع الله الازهر‌ و برهان الله الاظهر»♨️ میداند! عنوانهای بلند و مقدسی که فقط شایسته کتب آسمانی و سخنان معصومین علیهماالسلام است. البته وی به همین مقدار کفایت نکرده است. بلکه گامی فراتر نهاده و مدعی میشود که مثنوی حقِ محض است‌ و هیچ باطلی در آن راه ندارد و آیه ♨️«لا یأتیه الباطل من بین یدیه و لا من خلفه» و همچنین آیه «لا یمسه الا المطهرون» ♨️ را در وصف کتاب خود میگوید. لذا کتاب خود را در کنار کتب آسمانی میآورد و آن را از هر باطل و لغزشی منزه میداند! 💢 در کتاب مناقب العارفین که شرح حال مولوی و همفکران اوست و توسط یکی از مریدان و‌ نزدیک به زمان حیات او نوشته شده، در این زمینه داستانی عجیب و تأسف باری نقل شده است: «روزی سلطان ولد فرزند مولوی گفت: یکی از یاران به حضرتِ پدرم شکایتی کرد که دانشمندان با من بحث کردند که مثنوی را چرا «قرآن» گویند؟ من در جوابش گفتم که مثنوی تفسیر قرآن است. پدرم لحظه ای خاموش شد و سپس فرمود: ای سگ، ای خر، ای غرخواهر (دشنامی ناموسی)، چرا مثنوی قرآن نباشد حال آنکه در ظروفِ حروفِ انبیاء و اولیاء جز اسرار الهی مندرج نیست و کلام خدا از دل پاک ایشان بر زبانشان روان است. خواه سریانی باشد، خواه عربی، خواه سبع المثانی خواه عبری»😱⁉️‼️ 📗 مناقب العارفین، ص ۲۹۱ ✅ همانطور که مشاهده کردید، مولوی خود را همپای انبیاء و حامل اسرار الهی میداند و کتابش را نیز شامل علوم‌ و اسرار الهی میداند. این در حالی است که مثنوی شامل دهها حدیث تحریف شده و جعلی میباشد‌ (که دکتر زرین کوب در کتاب «سِرِ نی» تعدادی از این احادیث و‌ مطالب بی پایه را ذکر کرده که ما نیز بخشی از آن را خواهیم آورد) و نیز شامل تجلیل از صحابه معلوم الحال و داستانهای دروغ و بی اعتبار درباره سران تصوف است‌. شاید برخی با سخنان مولوی و همسان کردن مثنوی با قرآن متعجب شوند. اما این امر در میان صوفیه رایج و طبیعی است. زیرا آنان معتقدند که سالک پس از طی مراحلی، آنقدر بالا میرود که فنای فی الله میشود و خدا در آن حلول میکند و هرچه میگوید سخن خداست! بنابراین سخن و اراده و اعمال او همه از ناحیه خداست‌ (العیاذبالله). لذا مدعی هستند که خطا و اشتباه در مرشد و‌ پیر طریقت راه ندارد‌. مولوی در دفتر پنجم مثنوی میگوید: کان دعای شیخ نِی چون هر دعاست فانیست و‌ گفتِ او گفت خداست. همچنین ‌مولوی برای اینکه مریدان و شنوندگانش او را متهم به‌ کفر و یاوه گویی نکنند، حالاتی از سران اقطاب تصوف پیش از خودش را ذکر میکند، تا هم زمینه ای برای پذیرش مخاطب باشد و هم نگویند مولوی اولین نفری ست که این مطالب را گفته است. لذا ادعا میکند که بر بسطامی وحی نازل میشده و بر لوح محفوظ و‌ تولد آگاهی داشته است و میگوید اینکه صوفیان وحی الهی را وحی دل مینامیده اند، بخاطر تقیه از عوام بوده، وگرنه این نیز همان وحی واقعی و دور از خطا بوده است: از پس آن سالها آمد پدید بوالحسن بعد وفات بایزید جملهٔ خوهای او ز امساک وجود آن‌چنان آمد که آن شه گفته بود لوح‌ محفوظ است او را پیشوا از چه محفوظ است محفوظ از خطا نی نجوم است نه رَمْلست و نه خواب وحی حق الله اعلم بالصواب از پیِ روپوش عامه در بیان وحی دل گویند او را صوفیان. 📙 مثنوی، دفتر چهارم، بخش ۶۹ ⏭ ادامه دارد... @tazvir2
🔍 بررسی شخصیت صاحب کتاب مثنوی 4⃣ ❌ عصمت تراشی برای پیر و مراد. ↪️ همونطوری که تو قسمت قبل گفتیم، مولوی کتابش رو همپای قرآن و خودش رو از اولیائی میدونه که خدا حکمتهای زیادی رو از دل به زبانش جاری میکنه. البته این اعتماد به نفس😁 نه تنها در مولوی، بلکه در اقطاب قبل و بعد از اون هم جاری بوده و هست. (اعتماد به نفس اینو دریاچه نمک قم داشت، سالی دو بار برنج میداد😅) همچنین در مقالات شمس، از قول کسی که مولوی رو بنده خودش کرده بود میگه: «سؤال کردن و دلیل خواستن از مرشد، بدعت و خطاست.» (معلم بی سواد و راحت یعنی اینا👏🏻👏🏻😊) چون به زعم صوفیه، مرشد و ‌پیرٍ طریقت، مثل معصومی هست که ازش درباره اعمالش دلیل نمیخوان. اراده و خواست مرشد رو، اراده الهی میدونن. 😕به این نقل توجه کنید: 👈 در مناقب العارفین آمده است که: یک بار مولوی به خادم خود گفت فلان کار را برایم انجام بده و آن را به اتمام برسان. او گفت تمامش میکنم انشاءالله. مولوی بر وی خشم کرد و گفت: ای ابله، پس گوینده چه کسی است جز الله؟! (یعنی اراده من اراده الهی است) *کسی نمیگه داداش بیا پایین❓😅* 📙مناقب العارفین، ص ۳۱۲ شمس تبریزی، حتی فراتر از این رو درباره مولوی گفته: «اگر از مولوی بپرسند، بگو اگر درباره قولش میپرسی: أنما اذا أراد شیئا أن یقول له کن فیکون. یعنی اراده و قولش، اراده و قول الهی است. اگر از صفتش میپرسی: قل هو الله احد. اگر از نامش میپرسی: هو الله الذی لا اله الا هو. اگر از ذاتش میپرسی: لیس کمثله شیء.» 📜 مقالات شمس، ص ۲۰۳ ✅ در واقع ادعای اناالحق، اختصاص به و بسطامی نداره. بلکه این خودبرتربینی👃 و‌ شطحیات، تو همه اقطاب تصوف به نوعی جاری هستش. مولوی میگه: از شربت اللّهی وز جام اناالحقی هریک به قدح خوردند، من با خم و قنینه 📜دیوان شمس، ترجیعات، بخش ۹ 🔸سلطان ولد، فرزند و تربیت شده مولوی و‌ شمس، مدعیه که مقام فناء پدرش از حلاج به قدری بالاتره، که اگه پدرش در زمان حلاج بود، حلاج اون رو را دار میزد: 😌 اندرین دور اگر بُدی منصور حال ایشان شدی بر ایشان مستور خصم گشتی و قصدشان کردی در سیاست به دارشان بُردی 📜ولدنامه، ص ۱۹۸ خلاصه که پرچمدار انالحق گفتنا تو قرن هفتم، مولوی و شمس تبریزی بودن و دهها صوفی و قطب دیگه هم راه حلاج رو ادامه دادن. مثل: ابوالحسن یکی از بزرگای صوفیه و سر سلسله طریقه پر نفوذ شاذلیه، احمد قطب سلسله بدویه، نیشابوری شاعر و صوفی معروف که خیلی مورد توجه مولوی بوده، قطب سلسله کبرویه، اوحدالدین شاعر عشقی و شاهد باز معروف که اسمش تو کتاب فتوحات هم اومده . همچنین شهاب الدین شیخ المشایخ صوفیه بغداد و بنیانگذار طریقه سهروردیه که هم از تربیت شده های ایشون محسوب میشه. ⏭ ادامه داره... @tazvir2
خرقه تزویر ( 2 )✔
#صوفیه_نوظهور_نیست 🔍 بررسی شخصیت #مولوی صاحب کتاب مثنوی 4⃣ ❌ عصمت تراشی برای پیر و مراد. ↪️ همونط
🔍 بررسی شخصیت صاحب کتاب مثنوی 5⃣ 👈 یکی دیگه از روشای مولوی در تألیف مثنوی، مخلوط کردن حق و باطله. 🤔 این حالت، خطرناکترین حالتی هستش که تو روایات اهل بیت ع، به ما هشدار داده شده. چون تو این حالت، بیشتر مردم بخاطر دیدن همون یه ذره‌ی کم حقیقیت جذب فرقه میشن . و بعد از این، خواه یا ناخواه، به اون قسمتِ سراسر باطل، مجذوب میشن. در مرحله بعدم برای تمام عقاید باطل (حتی عقلی) اون فرقه، شروع میکنن به توجیه تراشی. لذا تو مثنوی، متاسفانه از معاویه و صحابه‌ی بد عاقبت و صوفیه‌ی منحرف (علیهما لعنة الله) تعریف و تمجید زیاده.🌑 از طرف دیگه، مولوی که دیده حرفاش خوب می‌چسبه😶، شروع کرده به جعل حدیث و روایت برا بعضیا... با توجه به‌ این‌ قانون‌(مخلوط حق و باطل)، اشعار یا الفاظ رکیک و زننده هم تو کتابای مولوی زیاده. ❌ دوستدارای مولوی، میتونن باور کنن که جناب مولوی با مکتب ناب محمدی و اوصیاء ایشان (سلام‌الله‌علیهم) کاملا بیگانه بوده⁉️ حتی یه نشونه ی ضعیفم از نهج البلاغه و صحیفه سجادیه تو کتاباش دیده نمیشه. باور میکنن که مولوی به اندازه یک صدم تعاریفی که از کرده، از امامان دوازده گانه نکرده‼️⁉️‼️ این در حالی هست که خیلی از صوفی های سنی مذهب، به بهانه های مختلف از ائمه شیعه و‌ فضائلشون، تو کتاباشون آوردن. عاشقان مولوی، باور میکنن که مولوی برای آدم شناخته شده و رسوا تو تاریخ اسلام، مثل معاویه😳 کرامت سازی کرده⁉️ 😳😳 و ضعفهایی که حتی مخالفین شیعه برای خلفای خودشون اعتراف کردن (مثل ناتوانی عثمان تو خطبه خوندن) این آقای مولوی، زیرکانه بشکل کرامت جلوه داده⁉️ با این وجود شما در بین حدود ۲۶ هزار بیت کتاب مثنوی، هیچ اثری از معارف و مکتب ائمه شیعه علیهم‌السلام نمی‌بینید. در پایه و اساس مثنوی، دهها حدیث جعلی و دروغین قرار گرفته. موافقین مولوی باور میکنن که این آقا، رقص سماع صوفیانه رو به نماز اول وقت ترجیح میداده🤦🏻‍♂🤦🏻‍♂🤦🏻‍♂🤦🏻‍♂🤦🏻‍♂🤦🏻‍♂🤦🏻‍♂ (تو پُستای اولی کانال این مطلب گذشت.) اینا مطالبی هستن که قابل توجیه و تأویل نیستن و به تفصیل توضیح میدیم. ان‌شاءالله ✅ اگه بگن مولوی، تو بعضی از شعر ها و مطالبش، به قرآن استناد کرده، میگیم ، مولوی به قرآنی استناده کرده که سراسرِ باطنش، درباره اهل بیت ع، ولایت و‌ برائت هست. لذا اون قسمت از مثنوی هم که بخاطر استناد به آیات قرآن (بقول بعضیا) درسته، درستی هست که باهاش نیت باطل داشته، چون تو مثنوی از تفسیر آیات قرآن کریم، بر اساس روایات معصومین خبری نیست. باطن، تأویل و تفسیر قرآن رو فقط «اهل‌الذکر» میفهمن. اهل الذکر هم فقط به اهل بیت عصمت اطلاق میشه: 💢الحسين بن محمد، عن معلى بن محمد، عن الوشاء، عن عبد الله بن عجلان، عن أبي جعفر عليه السلام في قول الله عزوجل: «فأسألوا أهل الذكر إن كنتم لا تعلمون» قال رسول الله صلى الله عليه وآله: الذكر أنا و الأئمة أهل الذكر. ✍ رسول خدا صلی الله علیه و آله درباره آیه: «از اهل ذکر سؤال کنید اگر نمیدانید» فرمود: مقصود از ذکر من هستم و اهل الذکر أئمه بعد از من هستند. 📚 الکافی، الاسلامیه، ۱/۲۱۰، (باب ان أهل الذكر الذين أمر الله الخلق بسؤالهم هم الأئمة عليهم السلام) لذا فقط بخاطر استفاده کردن یه کتاب از قرآن، نمیشه اون رو سالم و‌ بی عیب بدونیم. تک تک آیات قرآن رو باید زیر ذره‌بین روایات و تفاسیر معصومین ع ببریم تا بفهمیم منظور از آیات قرآن چیه. این دستورِ خودِ قرآنه «فأسئلوا اهل الذکر» پس نقل آیات قرآن بدون تفسیر‌ روایی و‌ فهمِ عمیق اون، خلاف دستور الهی هست. تعقل و تدبر واقعی در قرآن، بدون تفسیر حجة خدا، غیر ممکنه. ⏭ ادامه داره... @tazvir2
🔍 بررسی شخصیت صاحب کتاب مثنوی 6⃣ 💥جعل و کرامت سازی برای مولوی. 👈 قبل از اینکه وارد بحث زندگی مولوی و بررسی شعراش بشیم، لازمه بدونیم که اونقد تو کتابای صوفیه تناقض و جعلِ کرامت درباره مولوی زیاده، که بعضی وقتا خودشون هم، درباره این موضوع، اعتراف و یا شکایت دارن. برا مثال: این واضحه که نقش پیر و مراد مولوی رو داشته و مولوی هم مرید و دلباخته شمس بوده. ولی افلاکی توی مناقب العارفین، اولین ملاقات این دو نفر رو طوری ترسیم کرده که انگار شمس به دنبال یه پیر و مرشد، میگشته که یه دفعه مولوی رو پیدا میکنه و به مقصود خودش میرسه! 📗مناقب العارفین، ص ۹۹ این جعلها و تناقض گوییها به حدی واضحه که یکی از ارادتمندای مولوی میگه: 《افلاکی از جعل حکایت برای مولوی دریغ نکرد و مطالب بی اساس و خلاف واقعیت بسیار نقل کرده است.》 📘مقدمه تذکرة الاولیاء، ص ۴۱ مثال های زیادی از این جعلیات، براحتی قابل مشاهده هست. مثل: موعظه کردن سگها توسط مولوی و سر و‌ دُم تکون دادن اونا به علامت تأیید. 😳 پنجاه کاسه غذا خوردن مولوی تو یه مجلس.🤦🏻‍♂😄 حضور حضرت خضر، پای منبر مولوی.🧐 اعتراف حضرت خضر به کمک گرفتن از مولوی.😖 غیب شدن مولوی از داخل دستشویی به مدت چهل روز. 🤦🏻‍♂😆 اجازه گرفتن عزراییل از مولوی برای قبض روح صلاح الدین، اولین خلیفه مولوی.🤔 زنده کردن حمزه نِی زن (نوازنده مخصوص مولوی در سماع) و موارد خیلی زیاد دیگه... 📕مناقب العارفین، ص ۱۶۱ و ۳۱۹ و ۳۳۳ و ۳۳۲ و ۳۳۹ و ۲۹۴ و ۲۳۱ ❌درباره انگیزه جعل این مطالب، چند مورد قابل بررسیه که اول به مهم ترینشون اشاره میکنیم: الف:) از اونجا که زیاد بودن فضائل، مناقب و معجزات رسول اکرم و اوصیاء حضرت سلام الله علیهم، به کسی پوشیده نیست و دوست و دشمن بهشون، اعتراف دارن، صوفیه هم جعل کرامت و معجزه رو باز کردن تا هم ولایت اقطابشون رو ثابت کنن، هم با أئمه شیعه مقابله و مبارزه کنن، هم مردم رو به سمت خودشون جذب کنن. جالبه که بیشتر مطالب ذکر شده ای که تو کتاب مناقب العارفین اومده، بطور مستند و متواتر برای پیامبر و أئمه علیهم السلام نقل شده. علم معصومین به منطق و زبان حیوانات، سؤالات جناب خضر از أئمه شیعه، اجازه گرفتن عزراییل از رسول الله (ص) برای قبض روح و تأکید عزراییل به اینکه قبل از رسول اکرم و بعد از ایشان همچنین اتفاقی نیفتاده و نخواهد افتاد . زنده کردن مرده ها توسط معصومین به اذن خدا. تواضع و خضوع حیوانات و درندگان برای أئمه معصومین، و... که اگه برای هر کدوم مثال بیاریم، متن طولانی میشه. ولی خب اگه یه نگاهی به کتاب «الکافی و بصائرالدرجات» و ‌حتی کتاب های مخالفین شیعه بندازید، مثال های زیادی برای مطالب مذکور پیدا میکنید. ب:) ساده لوحی و حُسن ظن مرید ها به اقطاب و مرشدای تصوف، باعث شد که همه جعلیات رو پذیرفته و نشر بدن. لذا متاسفانه با نقل این مطالب بین عوام، این جعلیات تبدیل به یقینیات شد و مخالفت باهاشون سخت، و موجب بدبینی مردم به شخص نقد کننده شد که هنوز هم این بد بینی وجود داره. ج:) تنوع و زیاد بودن شعبه و شاخه تو صوفیه، باعث شد تا هر شاخه ای به دنبال جذب مرید بگرده، تا از شاخه های دیگه جلو بزنه. چون این جذب مرید، منافع مادی زیادی هم برای فرق محتلف به همراه داشت. لذا هرچی فضیلت و کرامت برای قطب شاخه بیشتر باشه، جذب مریدش بیشتر میشه. نتیجه موارد مذکور هم، میشه همین مطالبی که تو کتابای صوفیه میبینم. 🔺مشخصا، مریدای مولوی، بیشتر افراد عامی و بیسواد بودن یکی از مولوی شناسان نوشته: غالب مریدان او از محترفه و عامه بوده اند. 📙پله پله تا ملاقات خدا، ص ۱۵۱ و ۱۲۹ به همین علت، مولوی، بار ها مورد طعنه علما قرار می‌گرفته، نوشته اند: (هرگاه خداوندگار مولوی 😳جهت ازاله موهای زاید خود به حمام میرفت،🙈 اکثر مریدانش حاضر شده و جهت تبرک آن را بین خود تقسیم میکردند.🙊🤦🏻‍♂🤦🏻‍♂🤦🏻‍♂ 📓رساله سپهسالار، ص ۱۰۴ این نقل، کاملا واضح، فضای فکری مریدای مولوی رو نشون میده. ⏭ ادامه داره.... @tazvir2