✳️ روز باشکوه شهر کوچک
آنروز بچههای اندیمشک منتظر میهمانان عزیزی بودند؛ میهمانانی که روزهای قبل در اوج گرمای مردادماه این شهر گرمسیری بارها برای استقبال از آنها تا ایستگاه راهآهن رفته اما هربار ناامید برگشته بودند. اما ظاهراً خبرهای آنروز خوشحالکننده بود که گوسفند هم برای قربانیکردن آورده و جلوی پایگاه شهید جواد زیوداری را آبوجارو کرده، چای گذاشته و شربت درست کرده بودند. گروهی با ماشین به راهآهن رفته و عدهای هم خودجوش گل و شیرینی و هدیه به دست به پایگاه آمده بودند.
حالا لحظات نفسگیر شده و کسی گرمای بالای ۵۰ درجه را احساس نمیکند. همه در جنبوجوشند.
همه نگاهها به درِ مؤسسه است تا ماشین از راه برسد و میهمانان عزیز را با خود بیاورد. گوسفند برای قربانی هم آماده است. بالاخره انتظارها به پایان میرسد و در میان دود اسپندها و صدای صلواتها و شادی و خنده مردم و جوانان در روز میلاد امام محمدباقر«علیهالسلام» میهمانان عزیز میرسند...
***
حالا حتماً همه شما دارید حدس میزنید که این میهمانان عزیز چه کسانی هستند؟ شهید؟ با ماشین سواری؟ در میان خنده و شادی مردم؟ نه! یک مسئول بلندپایه دولتی و استانی؟ نه! یک سلبریتی؟ استقبال توسط یک پایگاه و بچههای مسجد؟ با اسپند و کندر و گوسفند؟! نه! میتوانیم باز هم دایره احتمالات را زیاد و زیادتر کنیم. اما بعید است حالا حالاها به جواب درست برسید. جواب حتماً شگفتزدهتان خواهد کرد. کتاب! بله کتاب. کتابهایی که بتازگی به زیور طبع آراسته شده و جمع زیادی از مردم و جوانان این شهر را ذوقزده کرده است. کتابهای «پلاکت کو؟» و «حبیبِ ممدآقا» با هم از زیر چاپ خارج شده و با هم به اندیمشک -زادگاه سوژههایشان- رسیدهاند. یکی درباره جنگ و دفاع مقدس و دیگری درباره جبهه مقاومت و دفاع از حرم، یکی درباره ایران اسلامی و یکی درباره امت اسلامی. یکی خاطرات شفاهی خانم سیده فاطمه موسوی امدادگر جهاد سازندگی و بیمارستان راهآهن اندیمشک در دوران دفاع مقدس و به قلم خانم معصومه پاپی و دیگری زندگی شهید مدافع حرم حبیب رحیمیمنش به قلم آقای روحالله قلاوندی.
البته در موضوع ما نحن فیه، فرقی نمیکند که کتابهای مزبور چه نام دارد، درباره چه کس یا کسانی است و توسط چه کس یا کسانی نوشته شده است؛ مهم این است که دو نویسندۀ غیرتهرانی با تشویق یک ناشر دلسوز دست به قلم شدند تا روایت فرزندان شهیدشان را بنویسند و نوشتهاند و خوب و جذاب نوشتهاند و مایه افتخار شهر و دیارشان شدهاند و مردم را گل و شیرینی و هدیه به دست به پایگاه بسیج کشاندهاند و با شور و شادی به استقبال نشاندهاند و روزی تاریخی در این شهر رقم زدهاند. گیرم که مسئولان بیمارستان متروکه اندیمشک حاضر نشده باشند که این روایتگری و برنامه در محل اصلی سوژه برگزار بشود؛ پشت دیوارهای بیمارستان را که از بچههای آتش به اختیار جبهه فرهنگ نگرفتهاند!
*
بیایید یک جور دیگر تصور کنیم. تصور کنیم این اتفاق در یکی از روستاهای یکی از کشورهای اروپایی مثل هلند و فرانسه و ایتالیا، یا نه در آسیای دور و آمریکای لاتین اتفاق افتاده بود و بعد روشنفکران و اصحاب رسانه ما چقدر از خود بیخود شده و آب از لبولوچهشان جاری شده و چقدر بهبه و چهچه کرده بودند که ببینید مردمی که قدر فرهنگ را میدانند و برای چاپ یک کتاب چه شادمانیها که نکردهاند و... اما در اینجا بجز در صفحه شخصی یکی از نویسندگان محلی بازخوردی نداشته، نه اداره فرهنگ و ارشاد کاری کرده نه سازمان تبلیغات اسلامی، نه صداوسیما فیلم و خبر رفته نه روزنامههای سراسری، نه سلبریتیها خودشان را برای این اتفاق خرج کردهاند و نه مدعیان دیگر خودشان را برای آن کشتهاند. هیچ و هیچ. بجز عاشقان فرهنگ و ادبیات مقاومت در یک پایگاه گمنام بسیج مردمی.
دو سه روز دیگر سالگشت هفته دفاع مقدس است. و حتماً و بدرستی باز هم درباره کتابهای خوب جنگ و دفاع مقدس سخن خواهند گفت و ناشرها چاپ چندم و تیراژهایشان را به رخ هم خواهند کشید. اما هنوز هستند خاطراتی که در کوچه و خیابانهای شهرهای دور خاک میخورند و نویسندگانی که حمایت نمیشوند و حماسههای بزرگی که دیده نمیشوند. آقایان مسئولان فرهنگی! این وجه قضیه را هم ببینید حتی اگر قرار باشد برای پر کردن رزومه و نشان دادن عملکردتان باشد نه آن بندههای خدایی که زحمت میکشند و تولید میکنند. ممنونیم!
@tdejakam
✳️ این یادداشت در صفحات اول و دوم شماره امروز دوشنبه سوم مهر ۱۴۰۲ #روزنامه_جوان منتشر شده است.
@tdejakam
✳ دفاعهای مقدستر!
شاید این حرف، تلخ و نامحبوب بنماید اما واقعیت این است که بسیاری از ما در جبهه جنگ و دفاع مقدس، بهجای سربازان و سرداران لشکرمان از دشمن دفاع کردهایم، به سود او گلوله شلیک کردهایم و بسیاری از نیروهای خودی را به شهادت رسانده و یا جانباز کردهایم. تعجب نکنید و فکر نکنید که نویسنده حرف خیلی پرتوپلایی نوشته است.
اجازه بدهید توضیح بدهم که در جریان جنگ هشتساله تحمیلی به میهن اسلامی، همه ما به نوعی در دفاع از مجاهدان اسلام و انقلاب و مدافعان تمامیت ارضی کشور اسلامی هر کار از دستمان برآمد انجام دادیم: بسیاری به جبههها شتافتند و در آنجا حاضری زدند، بسیاری پول و کالا و حتی طلا و جواهرات خود را دادند تا مخارج دفاع را بر دولت اسلامی سبک کنند، بسیاری در ساخت تجهیزات مرتبط با جبهه یاری رساندند، خیلیها با زبان و تبلیغ در تشجیع و تشویق مردم برای حضور در سنگرهای دفاع نقشآفرینی کردند، برخی حتی با کشیدن یک نقاشی برای رزمندگان اسلام عشق و ارادت خودشان را به آنان نشان دادند و قس علی هذا. اینها مواردی است که هیچکس حتی دشمنان هم در آن تشکیک نمیکند و همه به آن اذعان دارند.
اما موضوعی که در بسیاری از موارد مغفول واقع میشود، این است که ما جبهه جنگ را فقط همان مناطق عملیاتی و اشغالی دشمن تصور میکنیم و نمیدانیم یا فراموش میکنیم که دشمن فقط در این محدوده عملیات نمیکند و فقط تحرکات نظامی ندارد. مگر دشمن مغز خر خورده باشد که تمام همت و تمرکزش را روی بخش نظامی بگذارد و از مقوله فرهنگ و اقتصاد و تعلیم و تربیت و هنر غافل شود و این جبهههای مؤثرتر و کارامدتر را رها کند؟
بیایید بیتعارف باشیم و خودمان را جای دشمن بگذاریم و ببینیم وقتی میتوانیم در جبهههای دیگری که ذکر شد موفق و پیروز میدان باشیم چرا دست روی دست بگذاریم تا جمهوری اسلامی و سربازان انقلاب اسلامی در همه میدانها موفق و سربلند باشند و عرصه را روز به روز بر ما تنگ کنند؟
این است که میبینیم رهبر فرزانه انقلاب از دو سه دهه پیش، بر بحثهایی چون تهاجم و شبیخون فرهنگی دشمن یا تأکید بر جنبش نرمافزاری و تولید علم، تصریح چندینباره بر تولید داخلی و خرید کالاهای ایرانی، سبک زندگی اسلامی – ایرانی، فرزندآوری و گسترش جمعیت، نگارش تاریخ انقلاب و... اصرار دارند، اما در بسیاری از موارد همراهی لازمی بخصوص از سوی قشر دیندار جامعه و همان کسانی که شعار میدهند و میدهیم «از تو به یک اشاره، از ما به سر دویدن» و «ای رهبر آزاده، آمادهایم آماده» صورت نمیگیرد. ما هم تا یک جنس پرزرقوبرق خارجی میبینیم آن را بر تولید کارگر و کارخانۀ ایرانی ترجیح میدهیم، ما هم در تهاجم فرهنگی غرب کاملاً مانند سرباز آنها عمل میکنیم و به بمباران فرهنگ ملی و سرشار از حیا و عفت خودمان میپردازیم، ما هم از سختیهای موقت و امروزی فرزندآوری میترسیم و مشکلات و بحرانهای وحشتناک یکی دو دهه بعد و پیری فردای خودمان و جامعه را در نظر نمیگیریم و با این کارمان قند توی دل دشمنان آب میکنیم، تربیت فرزندمان را برخلاف همه توصیههای دینی و علمی رها کردهایم و به جمهوری اسلامی و مسئولان مدارس دایورت کردهایم، از مطالعه و کتابخوانی فراری هستیم و به همین دلیل دشمنان براحتیِ آب خوردن میتوانند جای شهید و جلاد را برایمان عوض کنند و... اینها همه جبهههای دفاع مقدسی هستند که ما در آنها سرباز اسلام و ایران نیستیم و دقیقاً -و خواسته و ناخواسته- در نقش ارتش دشمن عمل میکنیم. این کار ما باعث میشود کارگر ایرانی شهید و جانباز شود، عرصه علم از سنگربانانِ قوت و قدرت تهی شود، کشور از جوانان خالی و جوانان از هویت عاری شوند.
***
در هفته دفاع مقدس به این جبههها هم فکر کنیم. اگر با دیدن شجاعت شهیدان دفاع مقدس اشک میریزیم، در این عرصههای دفاع هم که هم مهمتر و هم مقدستر است، از آنان الگو بگیریم و شجاع باشیم و فقط خدا را در نظر بگیریم و دلیرانه اقدام و عمل کنیم و همانطور که شهیدان و رزمندگان اجازه ندادند یک وجب از خاک کشورمان جدا شود، اجازه ندهیم دشمن در این عرصهها پیروز میدان باشد و به اموال و امیال و سرنوشت آینده ما تسلط پیدا کند.
[این یادداشت در شماره امروز دوشنبه سوم مهر ۱۴۰۲ #روزنامه_جوان منتشر شده است.]
@tdejakam
Shahidan Khodaei.mp3
6.95M
✳️ #شهیدان_خدایی
هنوز بعد چهلوچهار سال بعد از انقلاب اسلامی، سرودی به زیبایی و دلنشینی و قدرت و فخامت این اثر ماندگار نشنیدهام.
#بیژن_کامکار
@tdejakam
✳ این یادداشت در صفحات اول و دوم شماره امروز دوشنبه دهم مهر ۱۴۰۲ #روزنامه_جوان منتشر شده است.
@tdejakam
✳ پدر! مادر! ما متهمیم...
روز جلسه معلم با اولیای دانشآموزان بود. بچهها را سپردم و آمدم به مدرسه. معلم ظاهر آراستهای داشت؛ شبیه خالههای مهربان توی تلویزیون. گفت و گفت و گفت تا رسید به اینکه: «ما توی مراسمهای کلاس، آهنگ میگذاریم. حالا اون وسط شاید یک قری هم دادیم.»!
این را یک مادر دغدغهمند و دلسوز در یک گروه مادرانه نوشته و اینکه کوتاه نیامده و کار را به مدیر مدرسه کشانده و اینکه واکنش عوامل مدرسه چه بوده است.
اگر در فیلم رقص با آهنگ مستهجن در حیاط مدرسه که اخیراً خبرساز شد و موارد متعدد مشابه دقت کرده باشید، چند تن از مادرانِ بچهها با گوشی تلفن همراه با شوق و ذوق بسیار در حال فیلم گرفتن از این رقص فرزندانشان با آهنگ مبتذل و شعر مستهجن بودند. این یعنی برخی از پدران و مادران برخلاف آنچه در یادداشت قبلی نوشتم، نهتنها کار تربیت صحیح را به محیط مدرسه و محل آموزش فرزندانشان دایورت کردهاند بلکه با آن همراه هم شدهاند. حتی اگر در این محیط، مخربترین فضاها ایجاد و بدترین آموزشهای اخلاقی هم داده شود، کک پدر یا مادر یا هردو نمیگزد و تازه خوشحال هم هستند و از صحنه فیلم هم میگیرند!
حاجآقا مجتبی تهرانی «رضوان الله تعالی علیه» که از کسانی بود که به بحث تربیت اهمیت زیادی میداد و مباحثی ویژه تربیت کودک و دانشآموز برای عموم و برای مربیان تربیتی و دستاندرکاران آموزش ارائه کرده بود، معتقد بود شاکله تربیت در چهار محیط شکل میگیرد: محیط خانواده، محیط آموزشی، محیط رفاقتی و محیط شغلی. و تأثیرگذاری و نقشآفرینی این محیطهای چهارگانه را هم به همین ترتیب ذکر میکرد. یعنی مهمترین و بنیادیترین نقش را در تربیت، خانواده و پدرومادر دارند که اگر درست به وظایف خود عمل کنند، شخص را تا حد بسیار زیادی در برابر آفات و حملات غیراخلاقی واکسینه و رویینتن میکنند و بعد محیط آموزشی است که اگر درست و صحیح عمل کند و ادامه تربیت سالم خانوادگی باشد، کار تقریباً به فرجام آرمانی خود نزدیک شده است. البته محیط رفاقتی و بعدها محیط شغلی میتوانند در این نقشآفرینی تأثیر منفی بگذارند و کار خانواده و مدرسه را خراب کنند یا برعکس از او یک انسان متعالی بسازند.
ایشان البته در ادامه به یک محیط پنجمی هم اشاره میکردند که اگر این محیط درست عمل بکند، میتواند در نقشآفرینی درست خانواده و محل آموزش و محیطهای رفاقتی و شغلی کارساز باشد و اگر خدای نکرده بد عمل کند، تمام زحمات قبلی را فاسد کند و از بین ببرد. این محیط پنجم، محیط اجتماعی و فضای عمومی جامعه است.
تجربه قبل از انقلاب اسلامی نشان داده است که تا چه حد نقش خانواده و سلامت آن در تربیت صحیح فرزندان مؤثر است. در محیطی که از سینما و تئاتر و کاباره و تلویزیون و مجلات و مشروبفروشیها و همهجای آن گناه و فساد و نکبت و سیاهی میبارید، خانوادههای بسیاری فرزندان خود را با تربیت صحیح و سالم اسلامی و دینی بزرگ کردند، آنها را با مسجد و قرآن و نماز و جلسات دعای ندبه و روضههای خانگی و عزاداری محرم و صفر و صله رحم و گعدهها و ارتباطات گسترده خانوادگی آشنا و مأنوس کردند و بخصوص در خانه برای همه وجوه انسان بودن و مؤمن زیستن فرزندانشان وقت گذاشتند؛ از پا جلوی بزرگتر دراز نکردن گرفته تا کمک به نیازمندان محله و همسایگان و... اینها همان فرزندانی بودند که بعدها در میدانهای مبارزه سیاسی یا فرهنگی یا رسیدگیهای اجتماعی پیشقدم شدند و در انقلاب اسلامی هم همین تربیتشدگانِ چنین پدرومادرانی نقشآفرینان اصلی شدند.
امروز بسیاری از خانوادهها برخلاف دقت بسیار در تاریخ مصرف محصول غذاییای که به خانه میآورند، نه چنان وقتی برای فرزندان خود میگذارند و نه ابایی دارند که کثافات و چرک شبکههای ماهوارهای خوراک روح و ذهن فرزندانشان شود. دیروز اگر فرزندی حرف زشتی بر زبان جاری میکرد چنان با تربیت صحیح پدرومادر درست میشد که دیگر حتی فکر کردن به کلام و ادبیات بد به ذهنش هم خطور نمیکرد اما امروز برخی پدران و مادران نه تنها حرف زشت، که ابایی ندارند فرزندانشان شعرهایی یاد بگیرند و تکرار کنند که آشکارا درباره رابطههای جنسی و غیراخلاقی است. و نه تنها یاد بگیرند که والدین گرامی! از این عملیاتِ شعرخوانی و رقص و... فیلم هم میگیرند و آنها را بدینترتیب تشویق هم میکنند. وقتی محیط خانواده و محیط آموزشی اینچنین و بیدروپیکر است چه انتظاری است که این کودک، سالم باشد و سالم بماند؟
البته این غیر از نقش و انتظار بحقی است که از دولت، سازمانها و مراکز حکومتی و بخصوص آموزش و پرورش و دانشگاهها و سازمانهای فرهنگی و تبلیغی و فضاسازی عمومی نظام در محیط اجتماعی داریم که اگر توفیقی باشد انشاءالله در یادداشتهای بعدی به آن خواهم پرداخت.
روح دکتر شریعتی شاد که در آن سخنرانی و کتاب معروف تأکید کرده بود: پدر! مادر! ما متهمیم...
@tdejakam
✳️ این یادداشت در صفحات اول و دوم #روزنامه_جوان امروز دوشنبه هفدهم مهر ۱۴۰۲ منتشر شده است.
@tdejakam
✳ درباره موجود مظلومی به نام «کار فرهنگی»!
کار فرهنگی. این یکی از شوخیهای این چند دهه است. نمیگویم ۴۴ سال چون واقعاً در سالهای اولیه انقلاب و جنگ شوخی نبود و کار جدی و پیگیر فرهنگی (با همه ضعفها و قوتهایش) انجام میشد و مدارس و دانشگاهها و مساجد و مراکز فرهنگی بهجد به آن میپرداختند. اما از ابتدای حاکمیت جسته گریختهٔ لیبرالها در دولت آقای هاشمی رفسنجانی این کار فرهنگی از مسیر سالم و صلاح خود به مسیر ناسالم و بتدریج بیدروپیکری افتاد که نتایج آن را اینروزها و اینسالها میبینیم.
حالا چرا به این کلیدواژه پرداختهام؟ برای اینکه همیشه در برابر هر اقدام تقابلی با فسادهای فرهنگی و بهتَبَع اخلاقی و ناهنجاریهای اجتماعی فوراً عدهای آمده و گفتهاند که آقا! بهجای این کارها شما باید کار فرهنگی کنید. بسیار خوب ببینیم سرنوشت این جناب «کار فرهنگی» در طی این سالها در ساحت مدیریت کشور چگونه بوده است.
همانطور که اشاره شد در سالهای اولیه انقلاب به مدد همت و تدبیر شهیدان رجایی و باهنر و راهاندازی نهاد «امور تربیتی» در آموزش و پرورش که جزئی فراموششده از نام این وزارتخانه هم محسوب میشد، تمامی مدارس کشور به عرصه همزمان پرورش و تربیت فرهنگی و معنوی و تفریحی سالم در کنار آموزش علم تبدیل شدند. همچنین شهادت استاد مرتضی مطهری به دست تروریستهای ضدفرهنگ هم باعث شد با توصیه و فرمان امام خمینی، کتابهای این عالم تیزبین در مدارس و دانشگاهها و مساجد در معرض مطالعه و غور و بررسی جوانان و نوجوانان قرار گیرد و آنان را از لحاظ عقیدتی در برابر تیرهای شبهات منافقین و مارکسیستها رویینتن کند.
این اتفاقهای خوش خیلی دیری نپایید و از فردای پایان جنگ بتدریج با حضور لیبرالهای با و بی نامونشان و معتقدان به تساهل و تسامح در بخش فرهنگ و هنر کشور چه در ارشاد و چه صداوسیما و چه آموزش و پرورش و دانشگاهها، مدیران و صاحبان این «کار فرهنگی» که یا صلاحیت این کار را نداشتند و یا حوصله و سواد و پشتکار قبلیها را و یا با دیدن رنگ و لعاب کارها و آثار غربی وانحرافی دل و دینشان را از دست داده و یا منافقانه خود را انقلابی و سالم و متدین نشان داده و توانسته بودند کرسیهای هدایت نسل جوان را از آن خود کنند، کار را به آنجا کشاندند که امروز بسیاری از مدارس و مهدهای کودک بخصوص در شهرهای بزرگ از یک محیط سالم و فرهنگی به یک مرکز رقص و موسیقی و ترویج و تعلیم شعرهای مبتذل تبدیل شود، بسیاری از فیلمها چه بر پرده سینماها و چه در شبکههای نمایش خانگی، فراوردههایی در ترویج رفتارها و عبارات اروتیک و جنسی باشد، حجاب نه یک ارزش که یک افزونه کسالتآور از سوی کسانی باشد که عقبافتاده یا مجرم یا بیسوادند، دینداران کسانی معرفی شوند که اهل ریا و نفاق و خلافهای اخلاقی هستند و... .
شما خودتان را جای جوان و نوجوانی بگذارید که پای این فیلم یا آن تئاتر یا آن کتاب مینشیند و محیط آموزشی و اجتماعی ساختهشده توسط لیبرالها هم در تنور آن میدمد، آیا تمایلتان به انقلابیگری و تدین و سلامت اخلاقی بیشتر میشود یا کمتر؟ اضافه کنیم اگر محیط خانوادگی هم تلاش لازم خود را نکرده و تربیت فرزندان را (همانطور که در یادداشتهای قبلی گفته شد) به امان خدا و محیط آموزشی و اجتماعی رها کرده باشد.
در حقیقت لیبرالها و غربزدگان نه اینکه معتقد به «کار فرهنگی» نباشند که آنها هم سفت و سخت به «کار فرهنگی» معتقدند و از اصول خود هم کوتاه نمیآیند؛ اما اصول آنها در تضاد با سازههای سالم فرهنگ اسلامی و مکتبی است و این است که نتیجه آن را این روزها در همهجا میبینیم.
دوستان! در یک کلام، از اول انقلاب تا همین امروز یک لحظه هم «کار فرهنگی» قطع نشده است؛ منتها در سالهای کوتاه اولیه به دست صالحان و مصلحان و در این سالها به دست پیادهنظام هوشیار و بابرنامهٔ دشمن و دولتهای سازشکاری که کار را به دست آنها دادند.
در یادداشت بعدی انشاءالله به نمونههایی از کار فرهنگی این طیفِ همیشهحاکم اشاره خواهم کرد.
@tdejakam
این یادداشت در صفحات اول و دوم شماره امروز دوشنبه ۲۴ مهر ۱۴۰۲ #روزنامه_جوان منتشر شده است.
@tdejakam
✳️ مردها و نامردها - بخش اول
از ویژگیهای حوادث و فتنهها این است که مرد و نامرد و اصلی و فیک از هم تمییز داده میشوند. به تعبیر عارف مجاهد شهید دکتر مصطفی چمران «هنگامی که شیپور جنگ نواخته میشود، مرد از نامرد شناخته میشود.» در ماجرای جنایات سبعانه و هولناک اخیر اسرائیل علیه محصوران در باریکه غزه که اینروزها آب و برق و ارتباطات مجازی و زمینی آنها هم قطع شده است، این شناخت بخوبی به دست آمد. کسانی که انتظاری از آنها نمیرفت موضع گرفتند و کسانی دیگر با توجه به ادعاها و موضعگیریهای قبلیشان، در کمال تعجب سکوت محض کردند یا به نفع جنایتکاران صهیونیست موضع گرفتند.
شاید بتوان گفت «محمود احمدینژاد» رئیسجمهور اسبق کشورمان که از مهمترین شعارهای دوران انتخابات و بعد از انتخابش درباره اسرائیل و هولوکاست و قربانیشدن نابحق مردم فلسطین به دلیل جنایات ادعایی در اروپا علیه یهودیان بود، از شاخصترین کسانی است که بسیاری تصور میکردند موضعی محکم علیه جنایات اخیر رژیم صهیونیستی اتخاذ خواهد کرد اما علیرغم تصور این افراد، او تا لحظه نگارش این یادداشت کوچکترین اعتراضی به اسرائیل نداشته و با اینکه در سمیناری خارجی بوده و امکان دسترسی بیشتری به مخاطبان جهانی داشته، حتی به کنایه هم سخنی نگفته است. این رفتار او البته درباره شهادت حاج قاسم سلیمانی هم مسبوق به سابقه است که از آنزمان تا امروز در اینباره زبان به کام گرفته و کوچکترین موضعی علیه قاتلان سرداران شهید فرودگاه بغداد نگرفته است. البته احمدینژاد فعلی با اواسط دهه هشتاد بسیار متفاوت است بخصوص از آنزمان که درباره ملت اسرائیل چیزهایی گفت که با واکنش مردم و بخصوص رهبر معظم انقلاب مواجه شد.
جالب اینجاست که این سکوت در شرایطی است که کسانی چون سیدمحمد خاتمی و بسیاری از اصلاحطلبان هم درباره جنایات اسرائیل موضع گرفتند و حتی کسانی چون محمدعلی ابطحی از این سکوت احمدینژاد تعجب کردند!
ساکتین مشهور جنایات اخیر اسرائیل زیادند، اما خوب است به نرگس محمدی هم اشاره کنیم که درست در روزهای منتهی به این جنایات جایزه نوبل صلح را به او دادند، اما دریغ از اینکه او هم در اینباره کوچکترین موضعی گرفته و حقوق بشر را در این باره هم یادآور شده باشد!
دسته دیگر کسانی هستند که موضع گرفتند اما در کمال تعجب، موضع آنها به نفع اشغالگران اسرائیلی یا علیه مجاهدان فلسطینی بود! عبدالحمید اسماعیلزهی امام جماعت مسجد مکی زاهدان و مهدی نصیری سوپرانقلابی و مدیرمسئول سابق روزنامه کیهان از این دسته هستند. عبدالحمید که پیشتر در سخن از فلسطینیان دفاع و از اسرائیل برائت میکرد، در نمازجمعه اخیر زاهدان گفت: «نابودی اسرائیل، شدنی نیست و بحران کنونی نیازمند راه حل عادلانه است. چاره بحران خاورمیانه، تشکیل دو دولت مستقل است، نه نابودی اسرائیل... واقعیت این است که نه مسلمانان میتوانند ریشه اسرائیل را بکنند و نه آنطرف میتواند. این شدنی نیست. وقتی که چیزی شدنی نیست چرا زور میزنند؟»
@tdejakam
✳️ مردها و نامردها - بخش آخر
اما مهدی نصیری که طی ماههای اخیر تمام تلاش خود را برای افتراق و دوگانهسازی بین مراجع انقلابی داخل ایران بخصوص رهبر معظم انقلاب و حضرت آیتالله سیستانی در عراق به کار بسته بود، پس از صدور بیانیه تند و انقلابی این مرجع بزرگوار علیه جنایات اسرائیل و به نفع مجاهدان و مردم مظلوم فلسطین، در موضعی جدید به حمایت حضرت آیتالله سیستانی از مجاهدان حماس تاخت.
وی که سالهای سال زمام مهمترین روزنامه سیاسی کشور تا سال ۷۳ را به دست داشت، درست مانند اشتباهش در مناظره با دکتر خانعلیزاده فعال رسانهای کشورمان که مستند مدعاهای خود را کانالهای تلگرامی معرفی کرد، اینبار هم با استناد به اراجیف رسانههایی که ادعای کشتار کودکان اسرائیلی توسط حماس را مطرح کردند و بعدها همان رسانهها به تکذیب اخبار قبلی خود پرداختند و حتی در داخل اسرائیل این ادعاها تکذیب شد، خطاب به مرجع عالی ساکن عراق نوشت: «چرا این مرجع، هیچ اشارهای به خشونتها و جنایات حماس نسبت به مردم غیرنظامی و بعضاً توریست اسرائیل نکرده است؟»
دیگر به آن بهاصطلاح استاد دانشگاه اشاره نمیکنم که در توییتی درباره علت سکوت و موضعنگرفتنش درباره جنایات اسرائیل نوشت: «اتفاقات تلخ و غیرانسانی در فلسطین مرتبط با حقوق بشردوستانه است که زیرمجموعه حقوق بینالملل است و نیز مرتبط است با حقوق جزای بینالملل که بنده در این دو شاخه، هیچ سررشتهای ندارم.»
خیلی سخت است بگویم این سکوتها یا موضعگیریها به نفع اسرائیل، در شرایطی است که کسانی چون وزیر اسبق رژیم صهیونیستی و نیز ستاره سابق صنعت پورن هم برای محصوران و مظلومان فلسطینی اشک ریختند اما سوپرانقلابیهای پشیمان برای اسرائیلیهای غاصب، نه!
این است معنای این سخن والای امیرالمؤمنین «علیهالسلام» در خطبه ۱۶ نهجالبلاغه که فرمود: شماها غربال خواهيد شد تا آنكه پايين است به رو آيد و آنكه بالاست به زير رود و آنان كه واپس ماندهاند جلو بیفتند و آنان كه پيش افتاده بودند واپس بمانند.»
روح شهید چمران شاد که از شیپور جنگ برای شناخت مرد و نامرد سخن گفت و دکتر شریعتی که نوشت: «وقتي در صحنه نيستی، وقتی از صحنه حق و باطل زمان خويش غايبي، وقتی که شاهد عصر خودت و شهيد حق و باطل جامعهات نيستی، هرکجا که ميخواهی باش؛ چه به نماز ايستاده باشی، چه به شراب نشسته باشی، هر دو یکی است.»
@tdejakam
این یادداشت در صفحات اول و دوم شماره امروز دوشنبه اول آبان ۱۴۰۲ #روزنامه_جوان به چاپ رسیده است.
@tdejakam
✳️ دانشجویان هاروارد و خودروی کنعانیزادگان
فلسطین همواره در این ۷۵ سال مظلوم بوده است، اما نه مانند مظلومیتی که در این یکی دو هفته تجربه میکند. مظلومیت او در اینروزها برای این است که حتی اکثر دولتها و مجامعی که از او حمایت میکنند، گوشه چشمی هم به رژیم صهیونیستی دارند و با تلمیح یا تصریح برای ساکنان غاصب هم دل میسوزانند.
حساب ملتها و مردم آزاده جهان البته متفاوت است. به همین دلیل است که اینبار نه تنها خلقهای خشمگین عراق و یمن و بحرین و لبنان و ترکیه و قطر و مراکش و تونس و آسیای مرکزی و شبه قاره و دیگر کشورهای عربی و اسلامی، که آزادهمردان و زنان در نیویورک و لندن و تگزاس و پاریس و واشینگتن و ادینبورگ و دوبلین و ملبورن و رم و تورنتو و دیگر شهرهای اروپا و آمریکا با پرچمهای فلسطین به خیابانها ریختند و علیه رژیم کودککش اسرائیل فریاد کشیدند.
در این میان، حرکتهای خودجوش مجامع دانشگاهی و دانشجویی در جهان افقهای امیدوارکننده بیشتری در پیش چشم ما باز میکند.
آنچه در دانشگاه هاروارد آمریکا اتفاق افتاد از این دست اقدامات امیدبخش جوانان روشنفکر و دانشجوست که طی آن بر اساس خبری که ایسنا به نقل از دیلیمیل ترجمه کرده است، ۳۳ گروه دانشجویی این دانشگاه متحدانه در یک تجمع و سپس راهپیمایی اعتراضی که از محل هاروارد در کمبریج تا محل یکی از دانشکدههای این دانشگاه در بوستون ادامه داشت و فارغالتحصیلان هاروارد و احزاب و گروههای حامی فلسطین هم در آن شرکت داشتند، رژیم «تلآویو را مسئول و زمینهساز حمله حماس» معرفی کردند و در بیانیه منتشره خود با اعلام همبستگی با مردم فلسطین، خواستار «پایان نسلکشی مداوم اسرائیل» شدند.
این فقط یک نمونه از حرکتهای خودجوش دانشجویان و احزاب و گروههای سیاسی در کشورهای غربی و عربی است.
با کمال تأسف باید گفت جنبش دانشجویی ایران که روزگاری یکی از زندهترین و فعالترین نمونهها در جهان بود و امروز در خمودی و بیتحرکی کسالتباری بسر میبرد، از خیلی از این تحرکات عقب مانده است. به یاد بیاورید که بعد از اظهار نظر آقای مهاجرانی در مقاله «مذاکره مستقیم» در اواخر دهه شصت، چگونه تشکلهای مختلف دانشجویی از چپ تا اسلامی و چپ اسلامی عرصه دانشگاهها و مراکز استانها را به تظاهرات پرشور علیه مذاکره و رابطه با «امپریالیسم آمریکا» تبدیل کردند.
همچنین به یاد بیاورید که در هر موضوع مهم داخلی و بخصوص بینالمللی اکثر احزاب سیاسی کشورمان در دفاع از جبهه حق و علیه استکبار و آمریکا بیانیههای فوری صادر میکردند و موضع میگرفتند اما در ماجرای ما نحن فیه بیانیه و موضعی از احزاب سیاسی ندیدیم؛ بخصوص که ایام انتخابات هم نیست که این احزاب از خوابهای دوساله و چهارساله خود بیدار شوند! به قول دوستی وقتی رئیسجمهور اسبق و شعاردهنده بزرگ علیه هولوکاست و اسرائیل لام تا کام حرف نزده، از احزاب سیاسی مختلف چه انتظاری باید داشت؟
این موضوع البته جای ناامیدی ندارد؛ جبهه حق روزبهروز از مردم آزاده جهان نیرو میگیرد. امروز حتی فودبلاگرهای مشهور جهان هم با واژه غزه غذا تهیه میکنند و ورزشکاران مشهور دنیا پرچم فلسطین را سردست بلند میکنند و در شبکه مجازی تیکتاک تا این لحظه بیش از یک میلیون و هفتصد ویدئو در چالش «سلام بر مهدی» بارگزاری شده است.
بگذار در شرایطی که در یک باریکه کوچک، پنج هزار مظلوم بیپناه از جمله ۲۵۰۰ کودک و زن شهید شدهاند و آب و غذا و گاز و سوخت و اینترنت آنان را قطع کردهاند، سینماگران و ورزشکاران و شهرههای کشورمان -بجز اندکی- ساکت باشند و مهمترین خبر اینروزهایشان خودرو صدمیلیاردی کنعانیزادگان باشد که پس از ناکامی در جام جهانی فوتبال، دولت جمهوری اسلامی اجازه واردات آن را به او داده است.
@tdejakam
این یادداشت در صفحات اول و دوم شماره امروز دوشنبه ۸ آبان ۱۴۰۲ #روزنامه_جوان منتشر شده است.
@tdejakam
✳ جنایت و مکافات لایکهای ممنوعه! - بخش اول
هنگامی که در صبح یک روز زمستانی در فوریه ۲۰۲۲، قوای روسیه به اوکراین حمله کردند، هیچکس فراموش نمیکند که واکنشهای دولتها و سازمانهای بینالمللی به این حمله چه بود. شورای امنیت با شدیدترین لحن ممکن این حمله را محکوم کرد و از مسکو خواست فوراً، کامل و بدون قیدوشرط تمام نیروهای نظامی خود را از خاک اوکراین خارج و این کشور را ترک کند. در این قطعنامه همچنین تأکید شد باید اجازه و تسهیل دسترسی سریع، ایمن و بدون مانع به کمکهای بشردوستانه به نیازمندان در اوکراین، برای محافظت از غیرنظامیان از جمله پرسنل کمکهای بشردوستانه و افراد در موقعیتهای آسیبپذیر از جمله کودکان مد نظر قرار گیرد. همچنین به کشورهای عضو سازمان ملل، سازمان امنیت و همکاری اروپا و سایر نهادها و سازمانهای بینالمللی و منطقهای تأکید شد تا از کاهش تنش در منطقه حمایت کنند.
چند روز بعد اروپا و آمریکا تمام داراییهای روسیه در بانکهایشان را مسدود کردند و دسترسی این کشور به بازارهای مالی را هم گرفتند. همچنین تیمهای ورزشی روسیه از شرکت و رقابت با ورزشکاران در بازیهای دوستانه و بازیهای رسمی محروم شدند.
شاید باور نکنید اما یکی از تبعات این حمله، حذف واحد مربوط به تدریس آثار داستایوفسکی از جمله رمانهای جنایت و مکافات، ابله، شیاطین و برادران کارامازوف در دانشگاه بیوکاکوی ایتالیا بود؛ داستاننویس شهیری که ۱۴۱ سال پیش درگذشته بود و تنها گناهش این بود که روسی بود!
همه این تضییقات و تحریمها در شرایطی بود که طرف اوکراینی چند سال پیش از آن تعهد کرده بود مانند دیگر کشورهای جداشده از اتحاد جماهیر شوروی سابق از هر گونه تلاش برای پیوستن به معاهدات امنیتی با آمریکا و سازمان آتلانتیک شمالی (ناتو) خودداری کند و در مقابل روسیه نیز فعالیت نظامی در اوکراین نداشته باشد.
حال برگردیم ببینیم دنیا و بخصوص همین کشورهای غربی و اروپایی در ماجرای اخیر غزه چه موضعی گرفتند. پیشتر به یاد داشته باشیم که روسیه، کشوری با قدمت زیاد و اوکراین کشور تازهتأسیسی است که جزئی از روسیه بوده و طی چند سال اخیر یعنی از سال ۱۹۹۱ استقلال پیدا کرده است. و در مقابل، این فلسطین است که کشوری به قدمت تاریخ است و رژیم غاصب اسرائیل، تازهتأسیسی که در سال ۱۹۴۹ از سوی سازمان ملل به رسمیت شناخته شد؛ آنهم در محدوده مشخص مرزهای ۱۹۴۸.
حالا این رژیم تازهتأسیس که به هیچکدام از قطعنامههای سازمان ملل وقعی نگذاشته و طی این سالها جنایتهای تاریخی در قانا و صبرا و شتیلا و دیر یاسین و غزه (در بارهای قبلی) با دهها هزار کشته بخصوص زنان و کودکان را در کارنامه سیاه خود دارد، حالا یک بار هم با واکنش طبیعی و البته حسابشده مجاهدان فلسطینی مواجه شده تا هم افسانه گنبد آهنین او به مضحکه خاص و عام تبدیل شود و هم فاتحه مراقبتهای اطلاعاتی و امنیتی آن خوانده شود و هم بیشترین تعداد اسیر و کشته از ابتدای تأسیس رژیم نامشروعش بهجا مانده باشد.
@tdejakam
✳️ جنایت و مکافات لایکهای ممنوعه - بخش آخر
اما این رژیم غاصب با این واکنش صاحبان اصلی سرزمین چه کرد؟ تا لحظه نگارش این یادداشت و در حالی که فقط چند هفته از آغاز درگیری گذشته است، اسرائیل بیش از هشتهزار نفر از ساکنان غزه را کشته و دهها هزار نفر را مجروح کرده که اکثرشان را زنان و بخصوص کودکان تشکیل میدهند. اما شورای امنیت حتی یک قطعنامه هم در اینباره صادر نکرده است. نهادهای رسمی حقوق بشری و برندگان نوبل صلح خفقان گرفتهاند. آمریکا رسماً گفته است که برای اسرائیل در حمله به غزه «هیچ خط قرمزی را به رسمیت نمیشناسد». هیچ ورزشکار اسرائیلی به طور رسمی تحریم نشده، اروپا و آمریکا نه تنها از یک واکنش ملایم و به قول ما سوسولی علیه اسرائیل خودداری کردهاند، که در اکثر اظهارنظرهای رسمی بشدت از او دفاع و حمایت همهجانبه هم میکنند. این دفاع و حمایت نه تنها زبانی که ارسال سریع و مکفی سلاح و نیروی تازهنفس نظامی و... هم بوده است بخصوص از سوی ایالات متحده آمریکا.
دبیر کل سازمان ملل در روزهای اول گفت از کشتهشدن صدها فلسطینی «وحشتزده» شده است. اما تحت فشار آمریکا و صهیونیستها فوراً حرف خود را رد کرد! سران کشورهای عربی به شوی همیشگی و تهوعآور «محکوم میکنیم» پیوستند و البته اکثرشان همزمان مجاهدان فلسطینی و جلادان صهیونیست را محکوم کردند؛ فقط محکوم کردند. البته اگر بخواهیم صادقانهتر بنویسیم باید یادآور شویم که تنها یک بار از آغاز حملات تاکنون کمکهای بشردوستانهای شامل ده مینیکامیون به غزه ارسال کردند که بار اصلی آن «کفن» بود!
حساب مردم کشورهای جهان البته در این ماجرا کاملاً فرق میکند. مردم نه تنها در کشورهای اسلامی و عربی بلکه علیرغم همه ممنوعیتها و مخاطرات در کشورهای اروپایی و آمریکایی بارها و بارها به خیابانها ریختند و با در دست داشتن پرچمهای فلسطین و با به آتش کشیدن پرچم رژیم کودککش، انسانیت و غیرت و زندهبودن خود را فریاد کشیدند. از ترس همین مردم، سفارتخانههای اسرائیل در کشورهای مختلف بخصوص کشورهای اسلامی یا تخلیه شده یا با کمترین نفرات و با شدیدترین مراقبتهای امنیتی روز را شب میکند. ورزشکاران و هنرمندان و بازیگران سینما و موسیقیدانان آزاده جهان هم شخصاً از این میدان خود را کنار نکشیدند و صریحاً از غزه و فلسطین دفاع کردند و علیه اسرائیل موضع گرفتند و البته بیغیرتها و ترسوها و وامداران به صهیونیستها هم ترجیح دادند همچنان سکوت کنند تا به جیفه دنیاییشان خسارتی وارد نشود! حتی اگر به گفته کارشناسان جهانی، به اندازه یک بمب اتم در غزه ویرانی بهبار آمده باشد.
در این میان، این مقایسه تلخِ تلخ هم بماند برای ثبت در تاریخ که همانها که تدریس آثار یک رماننویس بزرگ جهان را به جرم زادهشدن در کشوری که ۱۴۱ سال بعد سرانش به جایی لشکر کشیدند، از دانشگاههای خود حذف کردند، همانها در کشورهای خود هرگونه تظاهرات علیه رژیم کودککش صهیونیستی را ممنوع کردند و نمیدانم خندهدار یا گریهدار اینکه این دیکتاتورهای مدرن، کسانی را به جرم لایک کردن پستهایی که در فضای مجازی در دفاع از مظلومان فلسطینی منتشر شده، از کار برکنار یا بازداشت کردهاند! با همین وقاحت و به همین شگفتی!
@tdejakam
این یادداشت در صفحات اول و دوم شماره امروز دوشنبه ۱۴ آبان ۱۴۰۲ در #روزنامه_جوان منتشر شده است.
@tdejakam
✳️ خدا قوت آقای رئیسجمهور!
اینکه دولت سیزدهم زبان تبلیغ و حتی ارائه دستاوردهای خود را ندارد چیزی نیست که قابل انکار باشد. رئیسی نجابت زیادی به خرج داد که از گفتن آنچه از دولت قبلی به او رسید خودداری کرد. ممکن است کسانی در ردههای چندم دولت سیزدهم این کار را کرده باشند، اما خود رئیسجمهور یا چیزی نگفته یا مشتی از خروارها بدهیها و تعهدات و وابستگیها و خرابکاریها را نقل کرده و نگفته که «زمین سوخته» تحویل گرفته است.
شاید این یک موضع اخلاقی خوبی باشد، اما برای مردمی که میخواهند ببینند انتخابشان در رأی دادن یا ندادن به او درست بوده است یا نه، برای آنها که میخواهند ببینند اشتباه کردهاند یا نه و برای کسانی که میخواهند در انتخاب بعدی تصمیم بگیرند، مهم است بدانند که رئیسی و دولتش در این دو سال چه کارها کرده و چه کارها که نکردهاند!
در این مقال نه قصد آن را دارم و نه توان آن را که به این پرسش ولو به اختصار پاسخ بدهم، اما تنها میخواهم به سفر اخیر رئیسی به کردستان اشاره مختصری کنم. این سفر که در حقیقت دومین سفر رسمی رئیسجمهور و کابینه سیزدهم به کردستان بود، در شرایطی انجام شد که سال گذشته از استانهای هدف در آشوبهای فتنهگران بود. هنوز یادمان نرفته است آن مغازهدار شریف را که در جریان بازدید رئیسجمهور از بازار سنندج و گفتوگو با بازاریان، به او شکلات تعارف کرد و سیل حملات بیرحمانه به او و خانوادهاش آنچنان شدت گرفت که وی را مجبور کردند یکی دو روز بعد کلیپ عذرخواهی منتشر کند!
جالب اینجاست که سفر دور اول رئیسجمهور به کردستان در تابستان سال پیش، ۱۸۰ مصوبه با اعتبار ۱۵ هزار و ۵۰۰ میلیارد تومان داشت و جالبتر اینکه پیشرفت خوب این مصوبات، کردستان را از نظر سرانه تخصیص اعتبارات سفرهای استانی در رتبه اول قرار داده است.
حالا در سفر اخیر رئیسی، وی در میان استقبال کمسابقه مردم از او در خیابانهای شهر، بیتوجه به تمام تمهیدات امنیتی از خودرو پیاده میشود و به میان مردم میرود و با آنها گام برمیدارد و به سخنانشان گوش میکند.
این را مقایسه کنید با رئیسجمهوری که حتی به وزیرانش وقت ملاقات نمیداد و جلسات سفر! استانی را از راه دور و پشت مانیتور برگزار میکرد و یک بار هم که به یک کارخانه رفت، تا داخل خط تولید را با خودرو رفت و حتی حاضر نشد برای یک لحظه هم از خودرو شاسیبلندش پیاده شود و حرف یک کارگر را بشنود!
بیدلیل نیست که مردم شریف کردستان آنچنان استقبالی از رئیسی کردند که خبرنگاران را هم حیرتزده کرد. این استقبال نه تنها در سنندج که در سقز و بانه هم صورت گرفت. بهخوبی میشد نهایت شادمانی و نشاط را در مردمی دید که پس از ۱۹ سال از کلنگ خوردن طرح بزرگ راهآهن همدان – سنندج در دولت خاتمی، شاهد «افتتاح واقعی» این پروژه ۴۲۰ کیلومتری بودند، نه «افتتاح نمایشی» و ناقص و تمامنشده دولت قبل، که حتی یک بار هم در همه این سالها، از این خط قطاری حرکت نکرد!
همچنین مردم خوب سقز که پس از ۲۷ سال از کلنگخوردن پروژه فرودگاه این شهر، حالا با دست سید ابراهیم رئیسی بهرهبرداری از آن را به چشم دیدند و شادی کردند.
من به بسیاری از طرحها و پروژههای دیگر این سفر از جمله رفع مشکل کولبران و افتتاح بازارچه مرزی و ورزشگاه و آبرسانیهای جدید در کردستان اشاره نمیکنم تا تصور نشود که این یک یادداشت تبلیغاتی است؛ که البته اگر میبود هم خوب بود! اما واقعاً حیف است که اینهمه کار در این شرایط سخت اقتصادی و تحریم انجام شود و دستگاه تبلیغاتی دولت فعلی از حداقل تبلیغات رسانهای هم عاجز باشد، تا فرصت به دست نامردانی بیفتد که یک تپق کلامی از یک سخنرانی رئیسجمهور را دستمایه طنز و استهزا و کوبیدن مردی کنند که شب و روزش را برای خدمت گذاشته است، تا خدماتش و کارهای کارستانش دیده نشود؛ و متأسفانه باید گفت که آنها در کارشان موفقتر از کسانی هستند که وظیفه روشنگری از خدمات نظام را دارند. البته اگر مردم در سایر نقاط کشور از خدمات و تلاشهای رئیسی و دولتش در کردستان یا هر جای دیگر بیاطلاع بمانند، حداقل خود مردم آن مناطق که میدانند حالا چه اتفاقاتی در شهرهایشان افتاده است. مردم بانه و برخی شهرها که میدانند که پیش از این روزی شش ساعت بیشتر آب نداشتند. اهالی سنندج که میدانند تا سه روز پیش قطاری در این مسیر سوت نزده بوده و حالا دیگر نه یک شکلات، که شیرینیها پخش میکنند و از ملامت هیچ فتنهگر وابستهای هم نمیترسند و شادی خود را پنهان نمیکنند.
من هم مانند دهها هزار نفری که در هر شهر کردستان به استقبال رئیسی آمدند، شادمانی خودم را پنهان نمیکنم و میگویم: سلام آقای رئیسجمهور! خدا قوت.
@tdejakam
این یادداشت در صفحات اول و دوم شماره امروز دوشنبه ۲۹ آبان ۱۴۰۲ #روزنامه_جوان منتشر شده است.
@tdejakam
✳️ مردی که احساس تکلیف نکرد!
همیشه از دیدن کسانی که یک شغل و مسئولیت داشتهاند و تمام فکر و ذکر خود را معطوف آن کار کردهاند خوشم میآمده است. برعکس از کسانی که همزمان چندین شغل و مسئولیت غیرمرتبط داشتهاند و از این شرکت به آن اداره و از آن اداره به فلان مرکز و از فلان مرکز به بهمان مؤسسه در رفتوآمد بودهاند و البته گاهی از بس این مسئولیتها! زیاد بوده حتی فرصت شرکت در جلسات آنجاها را هم پیدا نمیکرده و فقط حقوقهای نجومی آخر ماه آنها را دریافت میکردهاند، بیزار بودهام. این غیر از بیزاری از کسانی است که خود را به آب و آتش میزنند تا به عنوان و مسئولیتی برسند و اصولاً حب جاه و مقام دارند و به تعبیر معصوم «طلب ریاست» دارند و به فرمایش رسول اعظم «ص» ریاست و مسئولیتی را پذیرفتهاند و میدانند که اهلیت آن را ندارند و سرانجام، «در قبر و قیامت جایگاه آنها پر از آتش خواهد شد».
این الزاماً به معنای غلط بودن این شیوه برای کسانی که مشاغل مرتبط دارند نیست؛ طبیعی است که یک رئیسجمهور طبق قانون رئیس شورای عالی اقتصاد و شورای عالی امنیت ملی و چندین بخش مرتبط دیگر هم است و چه بسا این جزو الزامات منطقی تصمیمگیری درست برای فرد اول اجرایی کشور باشد، اما مثلاً اینکه طرف مثل بسیاری از نمایندگان فعلی یا قبلی مجلس، هم نماینده مردم در پارلمان باشد، هم عضو یا رئیس هیئت مدیره یک یا چند شرکت اقتصادی و مالی و مؤسسه بانکی و خودروسازی، کاملاً غلط و فسادزاست و حداقل این است که از وظیفه اصلی خود در بررسی انبوه طرحها و لوایح و رسیدگی به جزئیات رویدادها در بخشهای مختلف کشور باز میماند.
اینکه آقای شریعتمداری مدیرمسئول کیهان هیچوقت پیشنهادات مختلف برای نمایندگی مجلس را نپذیرفت و خودش هم برخلاف بسیاری افراد، عضو یا رئیس شرکت و مؤسسه و مرکز دیگری نبود همیشه برایم جالب و تحسینبرانگیز بوده است. غلامحسین محسنی اژهای رئیس دستگاه قضا نیز با آنکه میتواند بدون آزمون در خبرگان رهبری وارد شود، و بهرغم جایگاه مهمی که میتوانست در این مجلس بهعنوان قاضیالقضات داشته باشد، ثبتنام نکرد نیز همتّی ستودنی دارد.
از وقتی هم که آقای مروی به تولیت آستان قدس رضوی منصوب شد، از اینکه میدیدم ایشان هیچ مسئولیت دیگری ندارد و تمام وقت خود را به رسیدگی به وظایف محوله در این مجموعه بزرگ و مهم اختصاص داده است بسیار خوشحال بودم. انصافاً مدیریت آستان قدس با زیرمجموعههای بزرگ و فراوان آن اگر نه بیشتر از یک وزارتخانه اصلی، به اندازه آن وقت و کار میبرد و چه خوب که آقای مروی تمام فکر و ذکر و همت خود را برای بهبود وضعیت همین مجموعه گذاشته است و بس.
البته در مسائل نظارتی شاید بتوان با اغماض قبول کرد که کسی مثلاً هم مسئولیت نمایندگی ولی فقیه در استانی را داشته باشد و هم عضو مجلس خبرگان (و نه مجلس شورای اسلامی) باشد. قاعدتاً مجلس خبرگان همانطور که از اسم آن پیداست محل اجتماع و اجماع خبرگان اینجا و آنجاست. با اینحال، وقتی آقای مروی برخلاف انتظار و تصور همه، اعلام کرد که برای عضویت مجلس خبرگان رهبری ثبت نام نخواهد کرد، علاقهام به ایشان چندین برابر شد. با اینکه متولیان قبلی آستان قدس یعنی مرحوم طبسی و آقای رئیسی با رأی مردم عضو مجلس خبرگان هم بودهاند و ظاهراً آن کار تداخل و تزاحمی با مسئولیت آنها نداشته است. اما اینکه کسی به همین مقدار هم نخواسته از تمرکز و جدیت در کار اصلی خود بازبماند، جای قدردانی و تحسین دارد.
متولی فعلی آستان قدس رضوی در اینباره گفته است: اگر در مقولهای به تکلیف و وظیفه شرعی برسم، از انجام آن ابایی نخواهم داشت، اما در خصوص حضور در مجلس خبرگان، احساس تکلیف شرعی نکردم و الحمدلله شخصیتهای شایستهای [برای این مسئولیت] حضور دارند... اگر بدون احساس تکلیف شرعی در این انتخابات شرکت میکردم، از حضرت رضا «ع» خجالت میکشیدم و ناسپاسی به درگاه حضرت بود، چراکه معتقدم توفیق نوکری دستگاه قدس رضوی بالاترین افتخار است و رهبر معظم انقلاب با آن مقام و شأن والا میفرمایند: "بهترین حکمی که در زندگیام گرفتهام، حکم خادمی حضرت رضاست"».
این جمله آقای مروی هم خیلی خوب و قابل توجه است که «اینکه گفته میشود به طور سنتی تولیتهای [البته متولیان]گذشتۀ آستان قدس رضوی عضو مجلس خبرگان رهبری بودهاند، نیز برای بنده تکلیف شرعی ایجاد نمیکند».
کاش دستگاههای تبلیغی و رسانهها، این شیوه حسنه آقای مروی و امثال ایشان را به عنوان الگو برای دیگران عادیسازی میکردند تا همیشه کارها در مسیر درست خود جریان داشته باشد و فسادها به حداقل برسد.
@tdejakam
✳️ از این فرهادکُش فریاد...
♦️هنوز پایم به تهران نرسیده که مجتبی مینویسد: امیر رو دیدی؟ دارم آتیش میگیرم. مینویسم: نگرفتم مجتبی جان! میگه: اینستا رو چک نکردی؟ میگم: نه. ولی تا مجتبی ایز تایپینگه، میرم اینستا و فرو میریزم...
🔷 چند نفری بودیم که توی تحریریه #کیهان، مثل پروانه دور امیر میچرخیدیم. بهش #علامه میگفتیم و این هیچ ربطی نداشت به ارادت وی به #علامه_محمدرضا_حکیمی که این را بعدها فهمیدیم. از بس که در موضوعات فکری و اندیشهای، صاحبِ نظر و تحلیل و تفسیر بود و ما را گاهوبیگاه به سرویس معارف روزنامه و دور خودش میکشاند تا از دانش و فهمش بخصوص در حوزه احادیث و روایات بهره ببریم و گاهی به بحثها و شوخیها و کلکلکردنهای او و علیرضا آل یمین گوش کنیم و دستشان بیندازیم.
بعدها در نمازخانه مؤسسه شروع کرد برای جمعی محدود و مشتاق، #الحیات خواندن و توضیح دادن و تعمیق باورها و اندیشهها.
🔷 امیر از همراهان و یاران #علامه_حکیمی بود و سخت بر دینداری و عدالت تأکید داشت؛ در عین حال بسیار مهربان و بانشاط و پرانگیزه و عمیق بود. بههیچوجه نگاه سطحی و شعاری و احساسی به مقوله #عدالت نداشت و آن را در کنار بقیه اجزای دین، در یک مجموعه متصل و مرتبط و لاینفک میدید و تبلیغ میکرد.
🔶 بسیار به محرومان و مستضعفان توجه و تأکید داشت و از دستاندرکاران مجموعهای از نزدیکان و دوستان #علامه_حکیمی بود که صندوقی ویژه رسیدگی به این قشر تشکیل داده بودند که ضوابطش با همه صندوقهای مشابه متفاوت و بهطرزی باورنکردنی سهل و آسان بود.
♦️قبل از اینکه به مشهد بیایم، سردبیری #نشریه_زائر از ضمائم #روزنامه_قدس را داشت؛ نشریه وزینی که آخر سر هم نفهمیدم ربط اسمش به محتوای کاملاً فرهنگی و نخبگانیاش (چیزی شبیه #کیهان_فرهنگی) چه بود؟
◼️امیر دیشب پس از زیارت #امام_رضا علیهالسلام، در حالی که به سمت تهران برمیگشت، در حادثهای تلخ به همراه پدر بزرگوارش به ضیافت مولای رئوفش شتافت و ما را با بهت و حیرت و اشک و حسرت تنها گذاشت.
💠 علیرضا چقدر خوب برای این حادثه از #حافظ مدد گرفته است:
جهان پیر است و بیبنیاد
از این فرهادکش فریاد...
برنامه تشییع پیکر این پدر و فرزند صبح پنجشنبه در بهشت زهرای تهران و مراسم ترحیمشان روز جمعه است. نشانی را در اینستا داستان کردهام.
برای شادی روح این دو درگذشته و شفای عاجل همسر و مادر گرامیاش حمد و صلواتی هدیه کنیم.
@tdejakam