eitaa logo
خورشید| نوشته‌های تقی دژاکام
445 دنبال‌کننده
125 عکس
5 ویدیو
0 فایل
خبرنگار؛ عا‌شق زیارت و کتاب و موسیقی و باران و گنجشک ارتباط با مدیر کانال با شناسهٔ: @Dejakam
مشاهده در ایتا
دانلود
🔻یک اعدام و چند نکته حسین شمسیان 🔸محسن شکاری اغتشاشگری که به چنگ قانون گرفتار شده بود، صبح امروز اعدام شد. 🔹درباره این اقدام قوه قضاییه- که واکنش های متفاوتی بدنبال داشت- چند نکته عرض میکنم: 🔸۱- اقدام قوه، کاملا قانونی و در مقابل اقدام شخص معدوم، مصداق بارز محاربه بود. برخی که می کوشند آن را به زخمی کردن و وارد کردن خراش و... تقلیل دهند، یا قصد فهمیدن ندارند و همسو با جبهه دشمن حرف می زنند یا از قانون بی اطلاعند. 🔹۲- سلاح کشیدن در جامعه و ایجاد رعب و وحشت، به تنهایی و بدون نیاز به هیچ جرم دیگری، مصداق محاربه است و قانون به آن تصریح دارد 🔸۳- اینکه برخی، اقدام محسن شکاری را «ترساندن ماموران» می دانند و نه ترساندن مردم! نشانه بی سوادی و جهل به مبانی قانون است، حتی اگر استاد دانشگاه و وکیل دادگستری باشند! و اگر بی سوادی در کار نباشد، اغراض و اهداف دیگری را باید در نظر گرفت. اینها چیزهایی است که یک دانشجوی سال های اول کارشناسی حقوق در درسهایش می خواند. 🔹۴-- در جرم محاربه، قتل و زخم و .... ملاک نیست. ملاک ارعاب یعنی ترساندن و ترسیدن مردم و ایجاد ناامنی در محیط است که در ماده ۲۷۹ قانون مجازات اسلامی به روشنی ذکر شده : 🔸«محاربه عبارت از کشیدن سلاح به قصد جان، مال یا ناموس مردم یا ارعاب آنها است، به نحوی که موجب ناامنی در محیط گردد» 🔹ماده به توضیح بیشتری نیاز ندارد بخصوص این قسمت آخر یعنی به نحوی که موجب نا امنی در محیط گردد» کدام عاقلی است که معتقد نباشد قمه عریان در دست یک جنایتکار، موجب ترسیدن مردم و ایجاد ناامنی می شود!؟ اگر کسی معتقد است که حمله فرد قمه به دست، موجب رعب نمی شود و به «انگیزه سازی» برای جنایتکاران مشغولند، خوب است یک شب آنها و خانواده اشان را با چند قمه بدست وحشی مواجه کنند، اگر نترسیدند و قالب تهی نکردند، می شود انگیزه دیگری برای جانی در نظر گرفت! اما حقیقت این است که این اقدام جانی در هر شرایطی موجب رعب و وحشت مردم می شود و در این نمیتوان شکی داشت. 🔹۵- بعضی ها به سرعت صدور و اجرای این حکم ایراد می‌گیرند و آن را دلیلی بر ناعادلانه بودن آن می دانند. حال آنکه تاخیر و تعجیل در رسیدگی قانونی معنایی ندارد، مهم رعایت آیین دادرسی و انطباق حکم با موازین قانونی است که در این فقره، از اقرار صریح متهم و بازسازی صحنه جرم تا شهادت شهود و تصاویر و.... جایی برای انکار باقی نگذاشته و از قضا باید از سرعت عمل و حقیقت جویی دستگاه قضایی تشکر کرد و انتظار داشت در همه پرونده ها چنین باشد. 🔸۶-فراموش نکنید، عمده کسانیکه الان هیاهو راه انداخته اند، همانهایی هستند که در ماجرای قتل عمد توسط نوید افکاری و اقرار صریحش، هشتگ نه‌ به‌ اعدام راه انداخته بودند!گویی باهر حق طلبی و عدالت خواهی مخالفند! 🔹۷- و در آخر، افزون بر تصریح قانون، مطالبه عمومی مردم برای برخورد با برهم زنندگان نظم و امنیت، پشتوانه اقدام موثر‌ و به موقع قوه قضاییه است. @makahufat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✳️ منتظر باشید خرمقدس‌های خشک‌مغز شروع کنند به اعتراض که «به چه حقی گروه کر دختران جلوی آیت‌الله خامنه‌ای شعر و آواز خواندند؟» @tdejakam
✳ ماستمالی عمل شنیع! تقی دژاکام همه شما حکایت آن فرد را شنیده‌اید که در مسجد عمل شنیع انجام داده و یکی از نمازگزاران از روی تنفر به روی او آب دهان انداخته بود. نیز شنیده‌اید که فرد مرتکب با جوسازی و غوغاسالاری کوشیده بود فضا را به گونه‌ای تغییر دهد که گویی خود هیچ عمل شنیعی مرتکب نشده و این نمازگزار است که حرمت مسجد را رعایت نکرده که در محیط آن، آب دهان انداخته است! حالا حکایت آن دو زن است که حکم قطعی شرع و قانون رسمی کشور و عرف حیاورزانه مردم ایران را دریده و با کشف کامل حجاب در انظار عمومی جامعه حاضر شده و یک مرد با حرکتی نابخردانه و نسنجیده آن‌ها را ماستی کرده است. مسلّم است که کار این مرد، خطا و خلاف است و اولین کسانی که به این کار در فضای مجازی اعتراض کردند طیف انقلابی و ولایتمدار بودند، اما خنده‌دار و گریه‌دار آنجاست که کسانی که تا دیروز به آنانی که در خیابان‌ها سر مأمور پلیس را بریدند، نیروی انتظامی کشور را آتش زدند، با چاقو و قمه بار‌ها به پیکر و سینه امثال شهید عجمیان کوبیدند و شهید آرمان علی‌وردی را با شنیع‌ترین شیوه شکنجه کردند و به شهادت رساندند، نه تنها کوچک‌ترین و کم‌ترین اعتراضی نکردند که حتی هنوز که هنوز است از عمل تروریستی آنان حمایت می‌کنند، در این ماجرا زبانشان باز شده که ‌ای وای! چرا این دو را ماستی کردند! بله این کار ناشایست بود و همان‌طور که گفته شد نخستین کسانی که به این حرکتِ غلط اعتراض کردند خود بچه‌مسلمان‌های دلسوز بودند، اما شما هم بگویید که چرا در آن ماجرا‌های مورد اشاره خفقان گرفته بودید و لام تا کام حرف نمی‌زدید؟ چرا آنجا‌ها که یک روحانی در نهایت ادب و با زبان به زنان هنجارشکن اعتراض کرد و آن بلا‌ها را به سرش آوردند، هیچ واکنشی نشان ندادید و رگ غیرت نداشته‌تان نجنبید؟ و کاش نمی‌جنبید که در اینجا و آنجا به دفاع از کسانی که به او حمله کردند هم برخاستید! آنجا که یک زن چادری با یک پلاکارد یا با یک تذکر ساده زبانی به خاک و خون کشیده شد شما کجا بودید تا از شأن انسانی و از شیوه اعتراض معمولی و حداقلی و درست دفاع کنید؟ این یک بام و دو هوای شما بیشتر به یک مضحکه و یک بازی خنده‌دار و البته تأسف‌برانگیز می‌ماند و بس! اما در این میان، خنده‌دارتر و تأسف‌برانگیزتر، رفتار و نوشته‌های عقلای اصلاح‌طلبی است که عمل استثناییِ خطایِ یک مرد در یک گوشه کشور را به «خطای کل حکومت» ربط می‌دهد و رکورد جدیدی از ربط دادن گودرز و شقایق در سال جدید به نمایش می‌گذارد... منتشرشده در: روزنامه جوان، دوشنبه ۱۴ فروردین ۱۴۰۲، صفحات ۱ و ۲. https://www.javanonline.ir/fa/publications?type_id=1&publication_id=1&issue_id=3699 @tdejakam
✳️ یک نامگذاری فرهنگی برای سال جدید: سال جلال! ۱. از ویژگی‌های آیت‌الله حاج‌آقا مجتبی تهرانی «رضوان‌الله تعالی علیه» این بود که معمولاً در جلسات خود – بجز یادکرد از استادش امام خمینی - بسیار کم از اسامی خاص استفاده می‌کرد. شاید در طول حدود سه دهه‌ای که پس از انقلاب کلاس داشت اسامی خاص افراد معاصری که ایشان به آن‌ها اشاره کرده بود، به سختی به ۱۰ نفر می‌رسید. اما یک بار نام کسی را برد و دقایقی طولانی به تجلیل از او پرداخت که موجب تعجب فراوان کسانی شد که با این سیره او آشنایی داشتند؛ یک روشنفکر که سابقه عضویت در حزب توده هم داشته است! و او کسی نبود جز زنده‌یاد «جلال آل‌احمد» نویسنده، مترجم، داستان‌نویس و منتقد ادبی و سیاستمداری که جزو چند روشنفکر تراز اول ایران محسوب می‌شود. حاج‌آقا به نامه‌ای که جلال سال ۴۳ از سفر حج به امام نوشته بود اشاره کرد و با ذکر جملاتی از آن، گفت: شما کجا سراغ دارید که مریدی نسبت به مراد خودش چنین بنویسد و از جمله این عبارت را خواند که «دیگر اینکه "‌غرب‌زدگی‌" را در تهران قصد تجدید چاپ کرده بودم با اصلاحات فراوان، زیر چاپ جمعش کردند و ناشر محترم متضرر شد، فدای سر شما.» ۲. سال‌ها قبل‌تر رهبر عزیز انقلاب در متن تحلیلی مکتوبی که برای ناشر کتاب‌های جلال نوشته بود، تصریح کرده بود: «به نظر من سهم جلال [در انقلاب اسلامی ایران] بسیار قابل ملاحظه و مهم است. یک نهضت انقلابی از "‌فهمیدن‌" و "‌شناختن‌" شروع می‌شود. روشنفکرِ درست آن کسی است که در جامعه جاهلی، آگاهی‌های لازم را به مردم می‌دهد و آنان را به راهی نو می‌کشاند و اگر حرکتی در جامعه آغاز شده است، با طرح آن آگاهی‌ها بدان عمق می‌بخشد. برای این کار، لازم است روشنفکر اولاً جامعه خود را بشناسد و ناآگاهی او را دقیقاً بداند. ثانیاً آن "‌راه نو‌" را درست بفهمد و بدان اعتقادی راسخ داشته باشد، ثالثاً خطر کند و از پیشامد‌ها نهراسد. در این صورت است که می‌شود: العلماء ورثة الأنبیاء. آل‌احمد، آن اولی را به تمام و کمال داشت (یعنی در فصل آخر و اصلی عمرش). از دوّم و سوّم هم بی‌بهره نبود. وجود چنین کسی برای یک ملّت که به سوی انقلابی تمام‌عیار پیش می‌رود، نعمت بزرگی است؛ و آل‌احمد براستی نعمت بزرگی بود. حداقل، یک نسل را او آگاهی داده است؛ و این برای یک انقلاب، کم نیست.» رهبر انقلاب چند سال بعد هم در دیدار اعضای انجمن قلم ایران که در دهه ۹۰ برگزار شد، اکثر وقت صحبت‌های خود را به تحلیل و تجلیل از روشنفکرانی چون جلال و شریعتی اختصاص داد و از جمله همان مضمون مکتوب فوق را به بیانی دیگر مطرح و تصریح کرد: «اگر جلال و شریعتی نبودند، انقلاب اسلامی به پیروزی نمی‌رسید.» ۳. حتی کسانی که پس از تعمیق مجدد پیوند‌های جلال به دین و روحانیت، با او بد شدند هم اعتراف می‌کنند که نقش و تأثیر مهم او حداقل بر ادبیات معاصر ایران کم‌نظیر است. چنین کسی با این میزان از قدرت قلم، نقش‌آفرینی سیاسی و تأثیرگذاری فرهنگی و زیرسازی اندیشه‌های انقلاب متأسفانه همچنان در ذهن و فکر مردم کشورمان، بخصوص نسل جدید یا کاملاً ناشناخته است یا بسیار بسیار کم حضور دارد. فعلاً کاری به علل و عوامل این اتفاق و مقصران آن نداریم، اما در همین اولِ سال خوب است یادآوری کنیم که امسال، چه جلال آل‌احمد دوم فروردین ۱۳۰۲ به دنیا آمده باشد و چه ۱۱ آذر ۱۳۰۲، یکصدمین سال تولد اوست. اگر جلال در شکل‌گیری انقلاب تا این حد نقش داشته است مسلماً در تداوم آن هم تأثیرگذار خواهد بود. پس آقایان مسئولان فرهنگی! عزیزان حوزه و دانشگاه! مدیران و دست‌اندرکاران ارشاد و سازمان تبلیغات و صداوسیما و مطبوعات! دوستان دلسوز در فضای مجازی! و همه کسانی که ناراحتید که یا شخصیت‌های برجسته فرهنگی، شناخته‌شده نیستند یا کسی نیست آن‌ها را به مردم و به نسل جدید بشناساند! بسم‌الله. اکنون یک موقعیت ناب پیش آمده است تا با همه ظرفیت خود، جلال را و شیوه شجاعانه او را در شناخت دوست و دشمن و حق و باطل و راه برگشت به خویشتن و توبه فرهنگی و اجتماعی و سیاسی او را به جوانان و نوجوانان کشورمان نشان دهیم و نقاط قوت و ضعف او را نقد کنیم و به معرض ارزیابی بگذاریم و به نوعی امسال را از لحاظ فرهنگی به «سال جلال» تبدیل کنیم و یکی از «افسوس»‌های رهبر فرزانه انقلاب را به شادمانی و سرور تبدیل کنیم؛ آنجا که در آخر آن متنِ پیش‌گفته نوشته بودند: - مسکوت ماندن جلال، تقصیر شماست ـ شمایی که او را می‌شناسید و نسبت به او انگیزه دارید. از طرفی مطهری و طالقانی و شریعتی در این انقلاب، حکم پرچم را داشتند. همیشه بودند. تا آخر بودند. چشم و دل «مردم» (و نه خواص) از آن‌ها پر است؛ و این همیشه‌بودن و با مردم بودن، چیز کمی نیست. اگر جلال هم چندسال دیگر می‌ماند، افسوس... منبع: روزنامه جوان، دوشنبه ۲۱ فروردین ۱۴۰۲، صفحات ۱و۲. @tdejakam
✳️ نصیری و  کوری و حجاب زوری! مرداد ماه سال ۱۳۶۹ بود. آن‌روز ناصر بهرامی راد یکی از دوستانی که تازه به سرویس اندیشه‌های روزنامه آمده بود مطلب خوبی درباره مادام کوری شیمیدانی که تحقیقات مؤثری درباره رادیواکتیو داشت نوشته بود. مطلب خوبی بود و گفتم آن را به خانم قدوسی تایپیست گروه بدهد تا برای چاپ در صفحه آماده کنیم. مطلب را به دوست خوب و هنرمندم علی رضایی هم که آن‌موقع طراح جوان و صاحب سبک و امروز مجسمه‌ساز خوبی است دادم که برای آن طرح بکشد. فردای آن‌روز وقتی کار تمام شد و صفحه را برای امضا پیش آقای نصیری مدیرمسئول وقت روزنامه کیهان بردم، خوب به صفحه نگاه کرد و گفت: مطلب خوبی است اما طرح را عوض کن. فکر کردم در جزئیات طرح مشکلی وجود دارد یا تصویر ماری کوری خوب از آب درنیامده است، اما وقتی گفت چرا مادام کوری را بدون حجاب کشیده است هم خنده‌ام گرفت و هم تعجب کردم! آخر مادام کوری مسیحی لهستانی که یک‌صدوخرده‌ای سال پیش زندگی می‌کرده چرا باید سرش روسری می‌کردیم؟ آن‌هم در طرح و نه در تصویر؟! آن‌هم در شرایطی که شبکه‌های مختلف تلویزیونی در فیلم و سریال و مستند و... زنان خارجی را با همان حالت بدون حجاب نشان می‌دهند!  گفتم آقای نصیری! مادام کوری را با حجاب کنیم مردم می‌خندند. راستش را بخواهید خجالت هم می‌کشیدم که او را آن‌هم در قالب طرح باحجاب کنیم. اما آقای نصیری کوتاه‌بیا نبود. به سرویس برگشتم و ماجرا را به دوست طراحمان گفتم. رضایی که اتفاقاً دامغانی هم بود و فکر کنم به همین دلیل آشنایی با آقای نصیریِ دامغانی به کیهان راه یافته بود، بیشتر از من تعجب کرد و البته ناراحت شد. هر چه به او گفتم که مادام کوری را با حجاب بکشد قبول نکرد و گفت این کار توهین به من و به خوانندگان روزنامه است. گفتم: صفحه گیر طرح توئه. گفت: یک کاری‌اش می‌کنم. و شروع کرد طرحی دم‌دستی از وسایل آزمایشگاهی شیمی کشید و داد و کلاً خانم مادام کوری را از طرح حذف کرد. طرح را به آقای نصیری نشان دادم. فهمید که این‌جور طرح کشیدن نوعی اعتراض است اما چیزی نگفت و صفحه را امضا کرد. *** این‌روزها خیلی کسان از مواضع اخیر مدیرمسئول سابق کیهان تعجب می‌کنند، اما تعجب من با توجه به نمونه‌هایی چون ماجرای ذکرشده، خیلی بیشتر از آن‌هاست. آقای مهدی نصیری حق استادی بر گردن من دارد و اگر درخواست او نبود قطعاً سرنوشت من به روزنامه‌نگاری پیوند نمی‌خورد، اما واقعاً فاصله امروز او با آنچه در کیهان اواخر دهه شصت و اوایل دهه هفتاد اعمال می‌کرد، کم و قابل چشم‌پوشی نیست. در این نوشته هم قصد من نقد و ارزیابی همه جوانب و اطراف و موضوعات متضاد سیاسی و فرهنگی‌ در نصیریِ سال ۷۰ و نصیری سال صفر به بعد نیست، اما مواضع باورنکردنی، پرحاشیه و مصرانه او در همنوایی کامل با کسانی که در داخل و خارج کشور در سرنای حذف قانون شرعی حجاب در ایران اسلامی می‌دمند، مرا به حیرت فروبرده است. دعا کنیم که هیچ‌کدام ما مصداق آن حکمت پرمغز امیرالمؤمنین«علیه‌السلام» نباشیم و نشویم که فرمود:  - لَا تَرَى الْجَاهِلَ إِلَّا مُفْرِطاً أَوْ مُفَرِّطاً. جاهل را همواره در این دو حالت می‌بینی: یا افراط یا تفریط. منتشرشده در: روزنامه جوان، دوشنبه ۲۸ فروردین ۱۴۰۲، صفحات ۱ و ۲. @tdejakam
✳️ اعتراف خوبی بود! یادتان هست مدت‌ها پیش از فتنه صدروزۀ سال گذشته، تنی چند از کسانی که دستی در رسانه بخصوص فضای مجازی داشتند، شروع کردند به پخش این مضامین که: بله، مردم از روحانیت بریده‌اند، مردم از نظام عبور کرده‌اند و حتی مردم از دین بدشان می‌آید و مواردی از این‌دست؟ آن‌هم به صرف وقوع مثلاً یک حادثه تروریستی که در حرم مطهر امام رضا«ع» دو طلبه جهادی را به شهادت رسانده بودند و یکی دو مورد معدود مشابه در سطح شهر. این رسانه‌ای‌های زیرک و -خوش‌بینانه- ساده‌لوح با همین چند نمونه انگشت‌شمار تصمیم گرفته بودند این خشم و اعتراض را به کل ۸۵ میلیون جمعیت ایران تعمیم بدهند. این ادعا در جریان فتنه گذشته هم تکرار شد و آن‌هم به استناد! عمامه‌پرانی چند جوانک به تحریک شبکه‌های بهایی و وهابی و انگلیسی که در نهایت به سی‌چهل مورد هم نرسید که بعضاً مجرمان با برخورد غیرتمندانه خود مردم فرار را بر قرار ترجیح می‌دادند و درمی‌رفتند. حالا همان کسانی که به صرف همان «چند حادثه بسیار معدود» این ادعای گزاف را مطرح می‌کردند، دربرابر این‌همه حضور مردم در عرصه‌های سیاسی و دینی و انقلابی این روزها و هفته‌ها، کاملاً زبان در کام گرفته‌اند و سعی می‌کنند خودشان را به آن راه بزنند و سوت‌زنان عرصه پاسخ‌گویی را ترک کنند؛ عرصه‌هایی چون راهپیمایی خیره‌کننده و اعجاب‌انگیز سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی امسال که حضور مردم در آن در سال‌های اخیر بی‌سابقه بود، راهپیمایی بزرگ مردم در روز قدس امسال با آن چهره‌های شاد و بشاش و پرانرژی آن‌هم در شرایطی که شب قبلش شب قدر و احیا بود و مردم تا صبح بیدار بودند و روزش هم روزه داشتند، حضور دو میلیونی مردم متدین در لحظه تحویل سال جدید در حرم مطهر رضوی و خیابان‌های اطراف که اعجاب خود مدیران آستان قدس را هم برانگیخت. این اتفاق در دیگر حرم‌های مطهر در شهرهای دیگر هم افتاد و مردمِ از دین برگشته! ترجیح دادند در آن ساعت شب، سالشان را با حضور در مکان‌های منسوب به اهل بیت «علیهم‌السلام» آغاز و متبرک کنند. اما آخرین عرصه این حضورهای پررنگ، شرکت در نماز عید فطر پایتخت به امامت رهبر عزیز انقلاب بود که علاوه بر پرشدن تمام عرصه وسیع مصلای بزرگ امام خمینی، تمامی خیابان‌ها و اتوبان‌های اطراف هم از مردم پرنشاطی پر شده بود که با هر سلیقه و تیپ و سن و سالی شعار می‌دادند «به عشق رهبر» آمده‌اند. این در حالی بود که همزمان در تمامی مساجد و مراکز مذهبی هم نماز عید فطر به امامت روحانیان برپا بود و مردمی که از دین و روحانیت زده شده بودند! در گوشه‌گوشه کوچه‌ها و خیابان‌های شهر (و البته دیگر شهرها و روستاها) به امامت آنان قامت بسته بودند. به نظر شما به آن‌ها که توهین و فرار چند جوانک را ملاک ارزیابی کلی قرار می‌دهند اما حضور محکم و ایستادگی میلیون‌ها مردم متدین و انقلابی کشورمان را در عرصه‌های متعدد و متنوعِ پیش‌گفته نمی‌بینند چه می‌توان گفت؟ جالب اینکه در حضور خیره‌کننده مردم در عرصه اخیر یعنی نماز عید فطر آیت‌الله خامنه‌ای، بعضی از انقلابیان پشیمان نوشتند: «الان می‌آیند و به استناد همین جمعیت می‌گویند: رفراندوم می‌خواهید؟ این هم رفراندوم!» اتفاقاً این یعنی حساب کار دستشان آمده است و فهمیده‌اند رفراندوم، حداقل در حوزه ارادت به اصل نظام اسلامی و ولایت فقیه و دینداری مردم، همین حضورهای پرتعداد و پرتکراری است که این‌روزها پشت سر هم اتفاق می‌افتد. برای همین است که این دوستان، خیلی زود این جمله را از صفحات مجازی خود حذف کردند تا با این اعتراف، ناخواسته همه رشته‌های خود را پنبه نکرده باشند! گفت که سرمست نه‌ای، رو که از این‌دست نه‌ای رفتم و سرمست شدم وز طرب آکنده شدم منتشرشده در: روزنامه جوان، دوشنبه ۴ اردیبهشت ۱۴۰۲، صفحه ۲. @tdejakam
✳️ هدف‌گیری دقیق و اشتباه بزرگ تروریست‌ها بخش‌هایی از یادداشت بلند امروزم در 🔹 شک نکنید که اگر زمان به عقب برمی‌گشت و دشمنان و ضد انقلاب تجربه الآن خود را داشتند، به‌هیچ‌وجه به ترور استاد مرتضی مطهری اقدام نمی‌کردند. نه برای اینکه در تشخیص یکی از افراد متفکر و صاحب‌ اندیشۀ انقلاب اسلامی درست عمل نکرده بودند؛ خیر، آنها اتفاقاً در این زمینه به هدف زده بودند اما تصور می‌کردند با از میان برداشتن فیزیکی مطهری می‌توانند از تولید اندیشه و فکر انقلاب جلوگیری کنند و حکومت نوپای اسلامی را در این زمینه با خلأ مواجه سازند. اشتباه آنها این بود که نمی‌توانستند تصور کنند که با یک پیام امام خمینی کتاب‌ها و آثار این متفکر شهید با چنان اقبال و نفوذی در میان توده مردم بخصوص جوانان و نوجوانان مواجه می‌شود که بر اساس آن یکی از مبارک‌ترین اتفاقات فکری بعد از انقلاب روی می‌دهد: تعمیق اندیشه و تفکر و زیرسازی فکری نسلی که می‌خواهد از این پس کار کند و اقدام کند و به تکلیف عمل کند. 🔸این هشدار دوباره امام باعث شد هم مردم و جوانان و هم دلسوزان فرهنگی کشور موضوع را جدی بگیرند و به همین دلیل کسانی که آن‌روزها را به‌خاطر دارند یادشان هست که کتاب‌های استاد مطهری در تمامی مدارس، دانشگاه‌ها، مساجد و حتی گعده‌های خانوادگی راه یافت و حتی می‌توان گفت که علت محدثۀ این گعده‌ها و تجمع‌ها شد. در حقیقت، مبارکی این اتفاق مهم هم به این بود که بچه‌ها و جوانان را دور هم گرد آورد و تشکلاتی را شکل داد و مهمتر اینکه همان‌طور که گفته شد زیربنای فکری نسل انقلاب را قوی و تقویت کرد. حالا با این زیربنای فکری محکم، یک جوان انقلابی می‌توانست به دل حوادث و سختی‌ها برود و سربلند بیرون بیاید: در مقابله با بمباران فکری گروهک‌های ضد انقلاب، در سربلند بیرون آمدن در مناظرات دانشجویی و دانش‌آموزی، در جهاد تبیین مواضع دینی و انقلابی در روستاها و شهرها و در افتادن به چرخه جدیدی از تبیین و تعمیق و ایجاد تشکلات دیگر. در حقیقت اندیشه‌های مطهری موجب نوعی بازسازی و پویایی دائمی در سال‌های اولیه انقلاب شد؛ چیزی که تروریست‌ها و دشمنان نه می‌خواستند و نه حتی احتمال آن را می‌دادند. به همین دلیل است که گفته شد آنها در تشخیص سوژه کاملاً به هدف زدند اما در رسیدن به نتیجه کاملاً نتیجه معکوس گرفتند. 🔹 حالا آنها هشیار شده بودند و تصمیم گرفتند دیگر از این شیوه برای حذف سوژه‌های مؤثر خود استفاده نکنند. آنها به «ترور شخصیت» روی آوردند که هم برای آنها هزینه «ترور فیزیکی» را نداشت و هم به اهداف خود از حذف وی از چرخه آدم‌سازی و نیروپروری و تعمیق اندیشه‌های اسلامی انقلاب می‌رسیدند. آنها حالا به شایعه‌پردازی و حاشیه‌سازی و تخریب ایدئولوگ‌ها و شخصیت‌های فکری بعدی انقلاب پرداختند و کوشیدند کسانی چون آیت‌الله مصباح یزدی را با این شیوه از معرض اندیشه‌سازی جوانان و دانشجویان حذف کنند و البته در این شیوه موفق‌تر از ترور استاد مطهری عمل کردند و به نتیجه رسیدند. 🔸 متأسفانه باید اعتراف کنیم امروزه از این تلاش مهم بسیار فاصله گرفته‌ایم و تذکرات و تأکیدات مکرر رهبر انقلاب در این زمینه در حد قابل قبول عملیاتی نشده است. بسیاری از رویش‌ها و نیروهای جدید انقلاب در زیرسازی فکری خود اقدام مناسبی انجام نداده‌اند و دیگران هم در این زمینه برای آنها کار درخوری نکرده‌اند. 🔹 این اتفاق البته در آن‌سو بیشتر به چشم می‌خورد. اگر در این‌سو جوانان ما با اندیشه‌های آیت‌الله خامنه‌ای، آیت‌الله مصباح یزدی و کسانی چون رحیم‌پور ازغدی تا حدودی ارتباط و دلبستگی دارند، در آن‌سو همین اندازه تلاش یا علاقه برای زیرسازی فکری وجود ندارد و به همین دلیل آنها به آدمک‌های سطحیِ تلگرام‌زدۀ احساساتی و بی‌تعقلی تبدیل شده‌اند که با یک استوریِ حقوق‌بگیران از کارفرمایانِ آن‌ور آب، خود را و مردم را به کشتن می‌دهند تا بعد از کشته‌شدن آنها، صاحبان کار با خیال راحت و در آرامش کامل حساب‌های بانکی خود را بیشتر کنند، ادوکلن زن زندگی آزادی خود را بفروشند و کنسرت‌هایشان را برپا کنند و به ریش نداشتۀ اینان بخندند! 🔸 دوستان! عزیزان! ارادتمندان انقلاب! هنوز که هنوز است ایران اسلامی به اندیشه‌سازی‌های کسانی چون مطهری و بهشتی و خامنه‌ای و مصباح یزدی نیاز دارد، هنوز هم به زیرسازی فکری نسل نو و رویش‌های مبارک جدید احتیاج داریم و هنوز هم تعمیق و تبیین، بزرگترین جهاد ضروری این روزهای ماست. غافل شویم، باخته‌ایم! منتشرشده در: روزنامه جوان، دوشنبه ۱۱ اردیبهشت ۱۴۰۲، صفحه ۲. @tdejakam
✳️ دلا در عاشقی ثابت‌قدم باش! این روزها وقتی به برخی افراد بخصوص «سوپرانقلابی‌ها»ی سابق اعتراض می‌کنیم که چطور از آن مواضع شداد و غلاظ سابق به این مواضع شداد و غلاظ جدید رسیده‌اید، از سوی خودشان یا طرفدارانشان می‌شنویم که «تغییر نشانه هوشمندی و تعقل است»، «انسانی که تغییر نکند مردابی بیش نیست» و امثال این مضامین. آیا واقعاً همین‌طور است؟ و هر تغییر و تحولی مثبت و ارزشمند و هر اصرار بر عقیده و ثباتی، منفی و مذموم است؟ آنچه هم آموزه‌های دینی و هم دستاوردهای عقلی می‌گویند این است که نه هر تغییر و تجدیدنظری الزاماً مثبت و نه هر ثباتی در اندیشه و عمل، منفی است. در حقیقت این مسیر تحول و نقطه ثبات است که ارزشمندی یا مذموم بودن آن را معین می‌کند و پیشاپیش حکم ثابت و کلی دادن برای هر کدام، خلاف عقل و بینش سالم است. در روایات معصومین «علیهم‌السلام» هم داریم که هر کس دو روزش با هم مساوی باشد، مغبون است. کلاً «اصلاح» به معنی تلاش برای تغییر وضع موجود از بد به خوب یا از خوب به خوب‌تر و بهتر است. اما اگر قرار باشد تغییر از ایمان و عمل صالح به گناه و طاغوت و مثلاً رشوه و فساد و بی‌بندوباری و شراب‌نوشی و حرامخواری و... در یک کلام «ارتجاع» باشد نه تنها هیچ ارزشی ندارد که بارها و بارها در آیات قرآن بشدت از آن نهی و با تعابیر تندی چون «بی‌عقلی» و «بی‌شعوری» یاد شده است. از آن‌طرف «ثبات» و «استقامت» در راه حق و جبهه حق نه تنها ممدوح و ارزشمند است که بارها بر آن هم در آیات و روایات و هم در دعاها و زیارات تأکید و توصیه شده و اصلأ راه فلاح و رستگاری همین ثبات و پایداری اعلام شده است. در زیارت عاشورا این ملاک و معیار بروشنی ارائه و تکرار شده: «إنی سلمٌ لمن سالمکم و حربٌ لمن حاربکم» و از خدا ثبات و پایمردی در این راه و مسیر خواسته شده است: «فأسئل الله... أن یُثبًت لی عندکم قدم صدقٍ فی الدنیا و الآخرة» یا «وَ ثَبًت لی قدمَ صدقٍ عندک مع الحسین و اصحاب الحسین»؛ یعنی نه تنها در دنیا که در آخرت هم بر راه امام حسین و نیز راه یاران امام حسین «ثابت‌قدم» بمانم و متزلزل نشوم و پشیمان نشوم و به تجدید نظر از این راه مبتلا نشوم. در ماجرای کربلا «حر» تصمیم گرفت و از گذشته پرخطای خود به دامان سیدالشهدا«ع» برگشت و در ماجرای سال‌ها قبل میثم تمار و ابوذر غِفاری با آنکه سخت‌ترین سختی‌ها و تضییقات را تحمل کردند، بر مسیر توحیدی نبی اکرم«ص» ثابت‌قدم و پایدار ماندند و از حق برنگشتند و البته هر سه نفر نام خود را به نیکی و عظمت در تاریخ جاودان ساختند. در هر حال برخلاف نظر کلی منقول از «جنید بغدادی» باید گفت: نه هر انسان صادقی الزاماً در یک روز به چهل حال درآید و نه هر منافقی چهل سال در یک حال بماند. در حقیقت انسان سالم باید هم نوزایی و رشد و تکامل و «تغییر» و اصلاح و بالندگی دائمی داشته باشد اما در مسیر حق، و هم «ثبات‌قدم» داشته باشد بر اصول و شالوده‌های مکتبی و عقلی تا لحظه مرگ(یوم الورود). در دعاهای ماه مبارک رمضان هر روز تکرار کردیم: «اللهم «غیّر» سوء حالنا بحُسن حالک» و در دعاهای همیشگی دیگرمان در روزوشب اصرار می‌کنیم که: «یا الله! «ثبّت» قلوبنا علی دینک.» تمام عبادات ما عادت است به بی‌عادتی کاش عادت کنیم منتشرشده در: روزنامه جوان، دوشنبه ۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۲، صفحات ۱و۲. @tdejakam
✳ یک تشکر جانانه از آقای مهدی نصیری [این مطلب در شماره امروز دوشنبه ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۲ در صفحات یک و دو و سه منتشر شده است.] بخش اول طی روزهای اخیر آقای مدیر مسئول پیشین روزنامه کیهان یک مطلب سه‌قسمتی با عنوان «آری من یک افراطی بودم» و یک مطلب با عنوان «حصر نجابت و شرافت» در صفحه اینستا و کانال تلگرامی جدیدشان منتشر کردند که به ذهنم رسید در ادامه مطلب قبلی‌ام [نصیری، کوری و حجاب زوری] در همین ستون، نکاتی را یادآور شوم. راستش نمی‌دانم آقای نصیری از کدام «مجاهدان تبیین» سخن می‌گوید، اما من اتفاقاً به‌هیچ‌وجه معتقد نیستم که ایشان در دوره مدیریت و ، «چهره‌ای افراطی» بوده است. بله من فقط یک خاطره، آن‌هم در باب حجاب، آن هم در ربط با مرحومه مادام کوری لهستانی نوشتم که ایشان با اصرار از من خواستند طراح مطلب، او را محجبه بکشد. من بجز این ماجرا و البته چند خاطره معدود مرتبط دیگر اتفاقاً چیز زیادی از افراطی‌گری در آن ایام در ایشان ندیدم و اگر کسانی در تنور چنین گزاره‌ای می‌دمند دقیقاً در زمین ایشان بازی می‌کنند که می‌کوشد با توجه به تجدیدنظرطلبی در بسیاری از اصول و معیارهای همه این سال‌های خودش، آن پایمردی‌ها بر مبانی انقلاب و اسلام انقلابی را «افراطی‌گری» قلمداد کند کما اینکه در عنوان این سه نوشته اخیر ایشان هم این تعمد خودنمایی می‌کند. در هر صورت یادداشت حاضر درباره آن موضوع نیست و برعکس بنده می‌خواهم در این نوشته بابت این سه فرسته اخیر «آری من یک افراطی بودم» از ایشان جداً تشکر کنم. این تشکر اصلاً جنبۀ کنایه و طعنه ندارد و واقعاً از مفاد این مطالب خوشحال شدم که در آن به چگونگی روابط رهبر عزیز انقلاب با ایشان در دوران مدیریت و پرداخته شده بود. اهمیت این موضوع زمانی بیشتر می‌شود که می‌بینیم آقای نصیری در یکی دو سال اخیر تقریباً هیچ نوشته‌شان بدون تعریض یا تصریح علیه شخص رهبر انقلاب نبوده است. گویی مأموریت اصلی ایشان حمله به است و بس! بگذریم از یکی دو باری که صریحاً نسبت به رهبر عزیز انقلاب فحاشی کرد و البته با توجه به بازتاب منفی گسترده‌ای که حتی از کامنت‌نویسان هوادار خود گرفت از آن فحاشی عذرخواهی کرد. این موضع‌گیری‌ها تا آنجا پیش رفت که نه فقط از سوی نیروهای ارزشی و انقلابی که حتی از سوی اصلاح‌طلبان هم مورد ملامت قرار گرفت به‌طوری که وقتی آقای نصیری در عید فطر اخیر به تبریک‌گویی آقای می‌رود، آقای صریحاً به او می‌گوید تو دیگر داری خیلی تند می‌روی! در هر صورت آنچه باعث خوشحالی و شادمانی ماست این است که آقای نصیری در این نوشته‌ها تصریح کرده است: - رهبر انقلاب در اردیبهشت ۱۳۶۹ و دادن حکم انتصاب به آقای نصیری از او با عنوان «جوان فاضل و انقلابی» یاد کرده و وقتی در اولین دیدار بعد از مدیرمسئولی، نصیری جوان از رهبر انقلاب می‌پرسد روزنامه را چگونه اداره کند، آقای خامنه‌ای به ایشان می‌گوید: «من به تشخیص تو اطمینان دارم؛ هر چه را حق تشخیص دادی، به همان عمل کن.» یا «من ظرف ۴سال شاید حتی یک بار هم چیزی را نپرسیدم و هر آنچه درست تشخیص می دادم، عمل می‌کردم. البته سالی یکی دو بار از سوی رهبری تذکراتی داده می شد.» آقای نصیری پس از آوردن این موارد، نتیجه می‌گیرد که پس مسئولیت همه افراطی‌گری‌های آن دوران من به شخص آقای خامنه‌ای برمی‌گردد! (باورتان می‌شود این استدلال قوی! از آقای نصیری باشد؟! استدلالی که حتی آقای تاج‌زاده را هم به خنده وامی‌دارد.) نه آقای نصیری! نه آن موارد افراطی‌گری‌هایتان ربطی به رهبر انقلاب دارد و نه آن پایمردی‌هایتان بر اصول و ارزش‌های انقلابی. بهترین نتیجه‌گیری که می‌توان از این داده‌ها داشت این است که رهبر انقلاب به یک «جوان انقلابی» اعتماد کرده و به او اختیار و گسترۀ عمل داده تا تمام ابتکار خود را به عرصه بیاورد و از تمام توان و فکر خود استفاده کند؛ بخصوص که تصریح کرده‌اید در ظرف سه‌چهار سال، دیگر چیزی از رهبر انقلاب نپرسیدید و ایشان هم کلاً در این مدت سه‌چهار «تذکر» بیشتر به شما ندادند. اتفاقاً این رفتار شایسته را خود شما نسبت به من و دیگرانی که شما به کیهان آوردید داشتید. شما وقتی به ما اعتماد کردید، کلاً کار را به ما سپردید و حتی وقتی بعد از اشتباه فاحشی در طول کار، استعفا نوشتم، گفتید «لازم نکرده استعفا کنی؛ بمون و سعی کن دیگه از این اشتباهات نکنی» و باز هم به ما اعتماد کردید و باز هم دست ما را برای ابتکار و ایده‌پردازی و طرح‌های نو و مضامین جدید باز گذاشتید تا ما با تدبیرِ خوبِ شما پرورده شدیم که البته برای همیشه از شما ممنون و متشکریم و دعاگو. این رفتار که شما لابد از رهبر انقلاب فرا گرفته بودید و ما را ساخت، بهترین کاری است که یک مدیر باهوش و با سعۀ صدر و عاقل می‌توانست و می‌تواند از خود بروز دهد. @tdejakam