eitaa logo
کانال رسمی سازمان دارالقرآن الکریم
18.4هزار دنبال‌کننده
9.6هزار عکس
2.1هزار ویدیو
41 فایل
کانال رسمی و اطلاع رسانی سازمان دارالقرآن الکریم پایگاه اطلاع رسانی: www.telavat.ir شماره تماس سازمان: ۰۲۱۶۶۹۵۶۱۱۰ آدرس: تهران.خیابان حافظ.پایین تر از طالقانی.خیابان رشت.شماره ۳۹
مشاهده در ایتا
دانلود
امام على عليه السلام: هرگاه با فكر خود به جايى نرسيدى، از انديشه خردمندى كه مشكل تو را حل مى كند پيروى كن 📚 غررالحكم حدیث 4156 👇👇👇 ✅ @telaavat
🔻🔻 🌸 اعوذ بالله من الشیطان الرجیم🌸 🔷 بسْمِ اللَّه الْرَّحْمَنِ الْرَّحِيمِ 🔷 🗯سلاَمٌ عَلَى مُوسَى وَهَارُونَ (120) 🗯إنَّا كَذَلِكَ نَجْزِى الْمُحْسِنِينَ (121) 🗯إنَّهُمَا مِنْ عِبَادِنَا الْمُؤْمِنِينَ (122) 🍁جزء 23 سوره صافات 🍂 ✍ ترجمه 💭سلام بر موسى و هارون. 💭ما این گونه نیكوكاران را پاداش مىدهیم. 💭همانا آن دو از بندگان مؤمن ما بودند. ⚡️نکته ها⚡️ در این سوره هر كجا فرمود: براى انبیا نام نیك باقى گذاشتیم، به سه عنصر اشاره كرده است: 1. احسان 2. ایمان 3. عبادت. «انّا كذلك نجزى المحسنین انّهما من عبادنا المؤمنین» 🔢پيام ها 🔢 1⃣ مردان خدا زنده اند و سلام ها را دریافت مى كنند. «سلام على...» 2⃣ در احترام به دیگران، سلسله مراتب حفظ شود. (اول سلام بر موسى بعد هارون) 3⃣ سلامِ بزرگ تر به كوچك تر مطلوب است. (خدا به مخلوق خود سلام مى كند). 4⃣ تبلیغ دین و تبیین معارف الهى، نوعى احسان است. «موسى و هارون... المحسنین» 5⃣ موسى و هارون، از الگوها و نمونه هاى نیكوكاران هستند. «نجزى المحسنین» 6⃣ الطاف الهى به نیكوكاران، یك سنّت و جریان است. «كذلك نجزى المحسنین» 7⃣ تشویق افراد نیكوكار لازمه مدیریّت و سنّت الهى است. «كذلك نجزى المحسنین» 8⃣ ایمان و احسان از یكدیگر جدا نیستند. «المحسنین - المؤمنین» 9⃣ راه دریافت الطاف الهى، ایمان به او و بندگى اوست. «من عبادنا المؤمنین» 👇👇👇 ✅ @telaavat
📖 آیه 7 از سوره مبارکه فرقان 👇👇👇 ✅ @telaavat
🔸✨ 💚آیتــ الله مجتهدے: آنهایی که هرچه میزنند،کارو بارشان جور نمیشود،به خاطر این است که نماز اول وقت نمیخوانند. اگر میخواهید دنیا وآخرت داشته باشید نماز اول وقت را ترک نکنید. 👇👇👇 ✅ @telaavat
🌿💕🌿💕 🌹 توصیه های مقام معظم رهبری برای موفقیت و شادکامی ✨ قرآن خواندن هر روز را فراموش نکنید. هر روز حتماً قرآن بخوانید. هر مقدارى مى‌توانید. آن‌هایى که ترجمه‌ى قرآن را مى‌فهمند، با تدبّر به ترجمه نگاه کنند. آن‌هایى که ترجمه‌ى قرآن را نمى‌فهمند، یک قرآن مترجم خوب -که الحمدلله زیاد هم داریم- کنار دستشان بگذارند و به ترجمه‌ى آن نگاه کنند. ممکن است ده دقیقه صرف وقت کنید و یک صفحه یا دو صفحه بخوانید، اما هر روز بخوانید. این را یک سیره‌ى قطعى براى خودتان قرار دهید. علامت بگذارید، فردا از دنباله‌اش بخوانید. 👇👇👇 ✅ @telaavat
معصومه (س)❤️ یعنی قداست مریم و عصمت فاطمه زهرا (س) و ادامه قصه غصه های زینب در جست وجوی برادر میلادحضرت معصومه (س) مبارک باد🎊🌻💖 👇👇👇 ✅ @telaavat
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 💠نماهنگ «همسایه سایه ات به سرم مستدام باد ... » 🔸شعرخوانی آقای حمیدرضا برقعی 🔸ویژه ولادت حضرت معصومه علیهاالسلام 👇👇👇 ✅ @telaavat
رساترين چيزی که بوسيله آن مى توانى رحمت خدا را به خود جلب کنى اين است که در باطن : نسبت به همه مردم خيرخواه و مهربان باشى😊 🍃🌺✨🍃🌺✨🍃🌺 👇👇👇 ✅ @telaavat
🌷من زنده ام🌷 به قدری خوشحال شده بودم که فراموش کردم دسته گلم را با خودم ببرم. پیش از آنکه فرصت پیاده شدن به آنها بدهم با عجله تلاش کردم سوار ماشین شوم. اما چهره ی همه ی بچه ها در هم رفته و چشم ها قرمز و خیس بود. علی که از همه کوچک تر بود و بیشتر از دو سال نداشت، توی بغل اقا بود و از گریه ی زیاد هق هق می زد. از سوار شدن به ماشین، صرف نظر کردم و عقب عقب رفتم تا سواره ها پیاده شوند. راننده یکی یکی بچه ها را بغل می کرد و پایین می گذاشت اما همه ی بچه ها شلوارهای عیدشان توی دستشان بود و به جای آن، دامن قرمز پوشیده بودند. همه همسایه ها با هلهله و گل و شیرینی و سلام و صلوات بچه ها را به خانه ی خاله توران بردند و چند دقیقه بعد صدای سازو دهل در تمام محله پیچید. من که همپای علی گریه می کردم، نمی دانستم این شیرینی و ساز و دهل برای چیست؟ بچه ها را ردیف کنار هم خوابانده بودند و برایشان ساز و نقاره می زدند. کاغذها و بادکنک های رنگی تمام خانه را پر کرده بود. خانه پر از میهمان شده بود و دقیقه به دقیقه شلوغ تر می شد. بین مهمان ها سینی سینی شربت پخش می کردند. من هنوز با صدای بلند گریه می کردم و مادرم که نمی توانست مرا ساکت کند یا علی را با تشر به من گفت: علی درد داره، تو چرا گریه میکنی؟ گفتم منم دامن قرمز میخوام به هر ضرب و زوری بود توانستم یک دامن سرخابی بپوشم و کنار احمد و علی بنشینم. جشن ختنه سوران هفت شبانه روز ادامه داشت و تا آن زمان، پسرها دامن های قرمزشان را به تن داشتند. بعد از ان من تا مدت ها فکر می کردم این دامن ها دامن جشن و سرور است و به این خاطر هر وقت جایی مراسمی بود، انتظار داشتم همه دامن قرمز بپوشند. توی ان هفت روز که گوشت و جگر گوسفندی که قربانی شده بود پسرها را تقویت می کردند ولی آنها نمی توانستند مثل گذشته بازیو شیطنت کنند. . . دامن های قرمز تنگ، مانع از جست و خیزشان می شدو آنها را خانه نشین کرده بود. به هر تقدیر پاداش این خانه نشینی در بخش پایانی جشن و سرور مسلمانی و مردانگی، این بود که در یک عصر بهاری که هوای آبادان هنوز دم بهاری داشت. آقا بچه ها را داخل میدان بزرگ جلوی محله جمع کرد تا معرکه ی ناصر پهلوان را تماشا کنند. او هم بساط پهلوانی اش را پهن کرد. تمام بچه ها از ریز و درشت و کوجک و بزرگ دور تا دورش می نشستند و شش دانگ حواسشان را جمع می کردند تا تردستی های او شروع شود، زنجیر پاره کند و ماشین از روی سینه ی او رد شود.همه آرزو داشتند مثل ناصر پهلوان باشند. ادامه دارد...✒️ 👇👇👇 ✅ @telaavat
خاک این شهر به چشمان تو عادت دارد خوش به حال نفس قم که لیاقت دارد چون تو یک روز ازین کوچه گذشتی عمری زندگی در دل این شهر سعادت دارد ✨ولادت باسعادت حضرت معصومه سلام الله علیها و روز دختر مبارک باد✨ 🌷شبتون فاطمی ✅ @telaavat
🔸🔶صفحه 460 قرآن کریم 👇👇👇 ✅ @telaavat
460.mp3
1.13M
🔸🔶 قرائت صفحه 460 قرآن کریم 👇👇👇 ✅ @telaavat
🗓 تقویم روز 👇👇👇 🔸 یکشنبه 🔸 ۲۴ تیر سال ۱۳۹۷ هجری خورشیدی 🔸 ۱ ذی القعده سال ۱۴۳۹ هجری قمری 🔸 ۱۵ جولای سال ۲۰۱۸ میلادی ذکر روز: ۱۰۰ مرتبه «یا ذالجلال والاکرام» 🗒 مناسبت‌ها: 🔻ولادت حضرت معصومه (س) دختر گرامی امام موسی کاظم (ع)(173 ق) 🔻درگذشت "شریک بن عبدالله نَخَعی" محدث و فقیه (177 ق) 🔻انقراض فرمانروایی اسماعیلیان در ایران توسط "هلاکوخان مغول" (654 ق) 🔻آغاز هفتهٔ حج 🔻مهاجرت علما و مردم تهران به قم و آغاز هجرت کبری در جریان نهضت مشروطه (1285 ش) 🔻ترور روحانی مجاهد آیت‌الله "سید عبدالله بهبهانی" یکی از سران اصلی مشروطیت (1289 ش) 🔻رحلت حکیم و زاهد متألّه آیت‌الله "سید موسی زرآبادی قزوینی" (1313 ش) 🔻شهادت شاعر و عالم متعهد علامه "سید اسماعیل بلخی" توسط ایادی رژیم افغانستان (1347 ش) 🔻رحلت آیت‌الله "سید محمدحسن آل طیب جزایری" عالم بزرگ خوزستان (1373 ش) 🔻درگذشت مریم میرزاخانی، ریاضیدان نابغه ایرانی و استاد دانشگاه استنفورد (1396 ش) 🔻تصرف و اشغال بیت‌المقدس در فلسطین توسط سپاهیان صلیبی (1099 م) 🔻تولد "پیر ژوزف پرودون" فیلسوف و نظریه‌پرداز فرانسوی (1809 م) 🔻بمباران گسترده ژاپن توسط بمب‌افکن‌های امریکا در جریان جنگ جهانی دوم (1944 م) 🔻مرگ "نوری سعید پاشا" نخست‌وزیر عراق در جریان کودتای این کشور (1958 م) 🔻ورود تفنگ‌داران آمریکایی به لبنان با درخواست رئیس‌جمهور این کشور (1985 م) 👇👇👇 ✅ @telaavat
حضرت امام جواد (ع) : من زار قبر عمتى بقم فله الجنة کسى که عمه ام را در قم زیارت کند پاداش او بهشت است 📚 کامل الزیارات ، صفحه 53 👇👇👇 ✅ @telaavat
🌹همیشه بوده فقط لطف، کار فاطمه ها که بوده ایل و تبارم دچار فاطمه ها اگر قرار بر این است بی قرار شوم خدا کند که شوم بی قرار فاطمه ها🌹 🔹ولادت حضرت فاطمه معصومه(س) و روز دختر مبارک باد 👇👇👇 ✅ @telaavat
توکل بر خدایت کن کفایت میکند حتما ... اگر خالص شوی با او صدایت میکند حتما ... اگر بیهوده رنجیدی از این دنیای بی رحمی ؛ به درگاهش قناعت کن عنایت میکند حتما 👇👇👇 ✅ @telaavat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸دختر بهشتی🌸 به مناسبت روز دختر ✨هنرنمایی دختر نابغه حافظ قرآن وسوالات استاد پرهیزگار از او 👇👇👇 ✅ @telaavat
#ببخشید_چند_لحظه راز نمازی که قرنهاست برما واجب شد ⚜تصویری که شبکه های اروپا بانشان دادن آن از مردم خواسته برای خالی شدن بارمغناطیسی بدن و جلوگیری ازسرطان این حرکت را روزانه 10دقیقه انجام دهند 👇👇👇 ✅ @telaavat
🌷من زنده ام🌷 من و احمد و علی یک سال تحصیلی با هم فاصله داشتیم. کتاب های درسی آنقدر دست به دست می شد، که وقتی به علی می رسید کلمات همه رنگ و رو رفته بود. عموما بعدازظهری بودیم و با یک ناهار مختصر کیف به دست راهی مدرسه می شدیم. وقتی از تیررس نگاه اهل خانه و محل دور می شدیم احمد کیف ما دوتا را روی سرش میگذاشت و ادای زنان دوره گرد عرب را در می آورد.احمد کیف به سر مثل باد می دوید و ما به دنبال او تمام مسیر خانه تا مدرسه را بدون ترس از زمین خوردن می دویدیم.طوری که وقتی به مدرسه می رسیدیدم حدود ده دقیقه روی کیفمان می افتادیم و نفس نفس می زدیم. اسم دبستان من مهستی بود و سر راه مدرسه ی آنها قرار داشت. آنها کیف مرا همان دم در مدرسه پرت می کردند و میرفتند. اولیای مدرسه فکر می کردند من به شوق مدرسه میدوم.غافل از اینکه این شوق وقت خروج از مدرسه بیشتر بود. با این تفاوت که در مسیر بازگشت احمد کیف هایمان را سر کوچه به دستمان میداد و مثل بقیه بچه ها راهی خانه میشدیم.آقا ما را بد عادت کرده بود.همیشه موقعی که خسته از مدرسه بر میگشتیم اورا میدیدم که جلوی در خانه ایستاده و با جیب هایی پر از نخودچی کشمش منتظر ماست. از سر کوچه چشم از در خانه بر نمیداشتیم. با دیدن آقا دلگرم می شدیم و خستگی های مدرسه از یادمان میرفت.آقا می گفت : هرکدومتون می تونه از توی جیب هام فقط یک بار به اندازه ی مشت هاش نخودچی کشمش برداره. به من می گفت: اول نوبت دختر تو جیبی باباس، بعد نوبت علی و بعد احمد. همه ی آرزویم این بود که بزرگ شوم و قدم به جیب آقا برسد چون همیشه کنار جیب هایش را از بس که حرص میزدیم پاره می کردیم. با این یک مشت نخودچی کشمش که هنوز مزه اش زیر زبانم مانده سرمان گرم بود تا خوردنی دیگری گیرمان بیاید.آنقدر شرطی شده بودیم که اگر آقا را دم در نمیدیدم بغض می کردیم. یک روز که من کلاس چهارم و احمد و علی کلاس دوم و سوم بودند، وقتی رسیدیم در خانه، آقا نبود. رفتیم داخل خانه، دیدیم داخل هم کسی نیست. حتی مادرم که عضو ثابت خانه بود، هم حضور نداشت. داداش حمید را که هنوز شیرخوار بود سپرده بودند به خاله توران. بعد از چند دقیقه خاله توران که همسایه ی دیوار به دیوار ما بود داخل آمد و گفت: بچه ها بریم خونه ما چای شیرین بخوریم. رفتیم چای شیرین خوردیم اما سراغ هرکس راکه میگرفتیم خاله توران می گفت: حالا می آن. جایی رفتن،کار داشتن. برید بازی کنید. نزدیک غروب شد و باز هم خبری نشد. بعد از غروب یواش یواش سرو کله ی آبجی فاطمه و بچه ها پیدا شد، همه ی قیافه ها هراسان و چشم ها سرخ و نمناک بود. اما باز هم از آقا و مادرم و کریم و رحیم خبری نبود. آنها بی آنکه توضیحی بدهند می گفتند: حالا پیداشون می شه. حالا می آن. اما نمی گفتند آنها کجا رفته اند. اواخر شب همه آمدند جز آقا. باز کسی نگفت چرا آقا نمی آ ید. آن شب مادرم تا صبح بیدار بود و پای سجاده اشک می ریخت و پیغمبر و امام ها را صدا می زد و قسم می داد و دخیل می بست. صبح که بیدار شدیم همه رفته بودند و دوباره خاله توران و چای شیرین و ناهار دمپختک. خورده نخورده رفتیم مدرسه. احمد آن روز کیف هایمان را بر سر نگذاشت و هر سه آرام آرام به مدرسه رفتیم. همه ی ما لحظه های آن روز سنگین را که سخت می گذشت سپری کردیم به این امید که وقتی به خانه برگشتیم آقا با جیب های پر از نخودچی منتظرمان باشد و بگوید اول دختر تو جیبی بابا. ادامه دارد...✒️ 👇👇👇 ✅ @telaavat
این جهان کوه است و فعل ما ندا سوی ما آید نداها را صدا این تصویر چرخه ی مهربونی رو نشون میده❤️ به بچه هاتون محبت کنید تا در آینده بهتون محبت کنن🙏 شبتون بخیر🌺 ✅ @telaavat
🔸🔶 صفحه 461 قرآن کریم 👇👇👇 ✅ @telaavat
461.mp3
1.09M
🔸🔶 قرائت صفحه 461 قرآن کریم 👇👇👇 ✅ @telaavat
🗓 تقویم روز 👇👇👇 🔸 دوشنبه 🔸 ۲۵ تیر سال ۱۳۹۷ هجری خورشیدی 🔸 ۲ ذی القعده سال ۱۴۳۹ هجری قمری 🔸 ۱۶جولای سال ۲۰۱۸ میلادی ذکر روز: ۱۰۰ مرتبه «یا قاضی الحاجات» 🗒 مناسبت‌ها: 🔻پناهندگی محمدعلی شاه قاجار به سفارت روس در پی تصرف تهران توسط مشروطه‌طلبان (1288 ش) 🔻شکست حملات ارتش بعث عراق در سومار (1367 ش) 🔻ارسال نامه سوم "صدام" به رئیس‌جمهور ایران پس از پایان جنگ (1369 ش) 🔻آغاز هفته بهزیستی 🔻روز تأمین اجتماعی 🔻درگذشت روح‌الله داداشی، قوی‌ترین مرد ایران (1390 ش) 🔻به مناسبت قتل سید عبدالله بهبهانی مجلس شورای ملی و بازار تهران تعطیل شد و عزای عمومی اعلام گردید. (1289 ش) 🔻دکتر محمد مصدق با شاه ملاقات کرد و تقاضا کرد وزارت جنگ را عهده‌دار شود ولی شاه نپذیرفت. (1331 ش) 🔻آپولوی یازده به سرنشینی آرمسترانگ، کولینز والدرین سفر تاریخی خود را به ماه آغاز کردند. (1348 ش) 🔻وفات "ابن خزیمه" محدث و فقیه (311 ق) 🔻درگذشت "میرخواندخاوند شاه" نویسنده و محقق (903 ق) 🔻افتتاح دومین دورهٔ اجلاسیهٔ مجلس شورای ملی ایران توسط احمدشاه قاجار (1327 ق) 🔻قتل‌عام خانواده سلطنتی روس در هنگامه انقلاب بزرگ روسیه (1918 م) 🔻انفجار آزمایشی اولین بمب هسته‌ای جهان در صحرای "آلاماگور دو" امریکا (1945 م) 🔻درگذشت سید متولی عبدالعال قاری سرشناس مصری (2015 م) 👇👇👇 ✅ @telaavat