﷽
🌍اوقات شرعی به افق تهران🌍
🖼️️امروز سهشنبه 29مرداد ماه 1398
🌞 اذان صبح: 04:53
☀️ طلوع آفتاب: 06:26
🌝 اذان ظهر: 13:08
🌑 غروب آفتاب: 19:49
🌖 اذان مغرب: 20:07
🌓 نیمه شب شرعی00:22
@telaavat👈
#تفسیرنور
⏮سوره بقره آيه 42_43
(بسم الله الرحمن الرحیم)
⤵️وَلَا تَلْبِسُواْ الْحَقَّ بِالْبَطِلِ وَتَكْتُمُواْ الْحَقَّ وَأَنْتُم تَعْلَمُونَ
🔷ترجمه
⤵️و حقّ را با باطل نپوشانید و حقیقت را با اینكه مى دانید، كتمان نكنید.
┅════🌦✼🕋✼🌦════┅
🔷نکته ها
✨كلمه «لُبْس» به معناى پوشاندن و «لَبْس» به معناى شكّ و تردید است.
امتیاز انسان، به شناخت اوست و كسانى كه با ایجاد شكّ و وسوسه و شیطنت، حقّ را از مردم مى پوشانند و شناخت صحیح را از مردم مى گیرند، در حقیقت یگانه امتیاز انسان بودن را گرفته اند و این بزرگترین ظلم است.
✨حضرت على علیه السلام مى فرماید: اگر باطل خالصانه مطرح شود، نگرانى نیست.
(چون مردم آگاه مى شوند و آن را ترك مى كنند.) و اگر حقّ نیز خالصانه مطرح شود، زبان مخالف بسته مى شود.
✨لكن خطر آنجاست كه حقّ و باطل، بهم آمیخته شده و از هر كدام بخشى چنان جلوه داده مى شود كه زمینه ى تسلّط شیطان بر هوادارانش فراهم شود.
┅════🌦✼🕋✼🌦════┅
🔷پيام ها ⚡️📨
1-🌿 نه حقّ را با باطل مخلوط كنیم و آنرا تغییر دهیم و نه باطل را در لباس حقّ مطرح سازیم. «لا تلبسوا الحقّ، لا تكتموا الحقّ»
2- 🌿وجدان وفطرت، بهترین گواه بر حقّ پوشى انسان است. «وانتم تعلمون»
⤵️وَأَقِيمُواْ الصَّلَو ةَ وَءَاتُواْ الزَّكَو ةَ وَارْكَعُواْ مَعَ الرَّ كِعِينَ
🔷ترجمه
⤵️و نماز را بپادارید و زكات را بپردازید و همراه با ركوع كنندگان، ركوع نمایید.
┅════🌦✼🕋✼🌦════┅
🔷پيام ها⚡️📨
1-✨ بعد از دعوت به ایمان، دعوت به عمل صالح است. «آمنوا... اقیموا»
2-✨نماز و زكات، در آئین یهود نیز بوده است. «اقیموا الصلوة و اتوا الزكوة»
3-✨رابطه با خدا، از طریق نماز و كمك به خلق خدا، از طریق زكات و همراهى با دیگران، یك مثلّث مقدّس است. «اقیموا، اتوا، اركعوا»
4-✨ اصل فرمان نماز، با جماعت است. اساس دین بر حضور در اجتماع و دورى از انزوا و گوشه نشینى است. «واركعوا مع الراكعین»
🆔 @telaavat
👆👆👆
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
📙 نام کتاب: نورالدین پسر ایران
📖 شماره صفحه: 389
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ـ چی کار میخوای بکنی! واستا منو نگاه کن!... پاشو آر.پی.جی تو بزن!
بنده خدا آر.پی.جی زن بود و بد موقعی داشت از من چاره میخواست. از کنارش گذشتم و لحظه ای بعد او هم افتاد! آمدم بالای سرش؛ در دم شهید شده بود. لحظه به لحظۀ آن شب دردناک بود. بچه ها داشتند قتل عام میشدند و عده معدودی شاهد این صحنه های تلخ بودیم. دیدم حداقل کاری که میتوانم بکنم گزارش اوضاع به فرماندهی گردان است، گرچه از آن مسئول دسته عصبانی بودم اما بیسیم را گرفتم و با فرمانده گردان صحبت کردم. موقعیت را به سید گفتم و در آخر اضافه کردم: «هر چه بگویید همان را میکنیم.»
سید اژدر به من گفت: «آقا سید! زخمی ها رو بفرست بیان عقب. اونایی که اونجان همانجا بمونن. خودت هم بیا عقب پشت خاکریز. من گنجگاهی و بچه ها رو میفرستم، اونا رو هدایت کن برن طرف عراقیها.» بعد از این دستور به بچه ها گفتم: «هر کس زخمییه خودشو عقب بکشه.» آنهایی که زخمشان سطحی بود به مجروحانی که زخم کاری تر داشتند، کمک کردند تا عقب بروند. کم کم آنجا خلوت شد. دیگر جز سه چهار نفر کسی نمانده بود. سه چهار نفر به اضافه شهدا که این سو و آن سو در خون خود خفته بودند. خودم هم تا پشت خاکریزی که از آنجا حرکت را شروع کرده بودیم، عقب آمدم. منتظر ماندم تا گنجگاهی و نیروهای دیگر آمدند. آنها ده دوازده نفر از نیروهای قوی گروهانهای یک و دو بودند و معاون گروهان یک هم با آنها بود. گنجگاهی از بچه های اردبیل بود و می شناختمش. میخواستند جلو بروند و از من موقعیت جلو را پرسید. وضع جلو را گفتم و پرسیدم: «با این وضع چرا میرید؟» گنجگاهی گفت: «آقا سید گفته. ما باید بریم!» راه را نشان دادم و به راه افتادند. بعید میدانستم زنده برگردند. آنها برای عمل به دستور فرمانده شان، بی هیچ بحثی وسط آن جهنم آتش رفتند.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
📙 نام کتاب: نورالدین پسر ایران
📖 شماره صفحه: 390
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
بعد از رفتن گنجگاهی و نیروهایش همانجا کنار خاکریز ماندم، یکی دو نفر دیگر هم از جلو برگشتند. آتش تیر مستقیم عراق ادامه داشت و توپخانه عراق به شدت کار میکرد. در آن لحظات، احساس میکردم از امیر سیر نشده ام، او مرا به سوی خود می کشید. تنهای تنها به سمت نوک حرکت کردم. محل شهادت امیر که جزء پیشتازان ستون بود، فقط حدود پنج متر با عراقیها فاصله داشت. حال عجیبی داشتم؛ بدون اسلحه، بدون نارنجک، در سرمای آن شب تلخ جلو میرفتم. انگار فقط پاهایم بود که مرا به سوی امیر میبرد. حتی نمیدانم کی به پایم ترکش خورده بود! تنها چیزی که در آن لحظات برایم مهم بود، این بود که کنار امیر برسم. قدم هایم انگار راه را بهتر از چشمهای مه گرفته ام می شناختند. بالاخره رسیدم. کنار امیر زانو زدم و صورتش را نگاه کردم. چشم های قشنگش بسته بود؛ برای همیشه. حس کردم عراقیها نارنجک می اندازند. یکی از نارنجکها افتاد میان شهدا. رضا به کمرش خرج آر.پی.جی داشت و با انفجار نارنجک، خرجها هم منفجر شدند. یک لحظه متوجه شدم یکی از شهدا آتش گرفت... در آن فضای سنگین بوی گوشت سوخته با بوی خون و باروت قاطی شده بود و من مستأصل مانده بودم چه کنم؟ امیر را چطور رها کنم و برگردم. اگر بمانم چطور بمانم؟ چه کنم خدا؟! بدنم داشت سرد میشد و رفته رفته از زخم پایم عذابی در وجودم منتشر میشد اما ذهنم فقط روی امیر قفل شده بود. چه زود خوابم تعبیر شد. گاهی فکر میکردم بس است، او را بگذارم و برگردم عقب و دقیقه ای بعد فکر میکردم کجا بروم بدون امیر؟ بمانم همانجا و ببینم خدا برای من چه میخواهد؟! زمان به من سخت گرفته بود. هرگز آن چنان در چنبرۀ غم گرفتار نشده بودم.
..ادامه دارد...✒️
👇👇👇
✅ @telaavat
﷽
🌍اوقات شرعی به افق تهران🌍
🖼️️امروز چهارشنبه 30مرداد ماه 1398
🌞 اذان صبح: 04:53
☀️ طلوع آفتاب: 06:26
🌝 اذان ظهر: 13:08
🌑 غروب آفتاب: 19:49
🌖 اذان مغرب: 20:07
🌓 نیمه شب شرعی00:22
@telaavat👈
#تفسیرنور
⏮سوره بقره آيه 44
(بسم الله الرحمن الرحیم)
⤵️أَتَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَتَنْسَوْنَ أَنفُسَكُمْ وَأَنتُمْ تَتْلُونَ الْكِتَبَ أَفَلاَ تَعْقِلُونَ
🔷ترجمه
⤵️آیا مردم را به نیكى دعوت كرده و خودتان را فراموش مى نمایید؟ با اینكه شما كتاب (آسمانى) را مى خوانید، آیا هیچ فكر نمى كنید؟
┅════🌦✼🕋✼🌦════┅
🔷نکته ها
📜دانشمندان یهود، قبل از بعثت پیامبر اسلام صلى الله علیه وآله، مردم را به ایمان آوردن به آن حضرت دعوت مى كردند و بشارت ظهور حضرت را مى دادند، امّا هنگام ظهور، خودشان ایمان نیاوردند و حتّى بعضى از آنان به بستگان خود كه اسلام آورده بودند، توصیه مى كردند كه مسلمان بمانند، ولى خودشان اسلام نمى آوردند.
📜در روایات آمده است: دانشمندى كه دیگران را به بهشت دعوت كند، ولى خودش اهل جهنّم باشد، بزرگترین وسخت ترین حسرتها را خواهد داشت.
📜حقّ تلاوت، عمل است. امام صادق علیه السلام فرمود: «كونوا دعاة النّاس باعمالكم و لاتكونوا دعاةً بالسنتكم» با اعمال خودتان مردم را دعوت كنید، نه تنها با گفتار. از حضرت على علیه السلام نقل شده است كه فرمود:
📜سوگند كه من شما را به كارى دعوت نمى كنم، مگر آنكه خودم پیشگام باشم و از كارى نهى نمى كنم مگر آنكه خودم قبل از شما آن را ترك كرده باشم.
📜در نهج البلاغه آمده است: هر كس خود را امام دیگران قرار داد، ابتدا باید به تعلیم خود بپردازد.
امام كاظم علیه السلام فرموده اند: «طوبى للعلماء بالفعل و ویل للعلماء بالقول»
📜 درود بر عالمانى كه به گفته خود عمل مى كنند و واى بر عالمانى كه فقط حرف مى زنند.
عالم بى عمل در قالب تمثیل
الف:🔻 در قرآن: عالم بى عمل، الاغى است كه بار كتاب حمل مى كند، ولى خود از آن بهرهاى نمى برد.
ب:🔻در روایات:
* رسول خدا صلى الله علیه وآله: عالم بى عمل، مثل چراغى است كه خودش مى سوزد، ولى نورش به مردم مى رسد.
*🔻 رسول خدا صلى الله علیه وآله: عالم بى عمل، چون تیرانداز بدون كمان است.
*🔻 عیسى علیه السلام: عالم بىعمل، مثل چراغى است بر پشتبام كه اتاقها تاریكاند.
*🔻 على علیه السلام: عالم بىعمل، چون درخت بى ثمر وگنجى است كه انفاق نشود.
*🔻 امام صادق علیه السلام: موعظه ى عالم بى عمل، چون باران بر روى سنگ است كه در دلها نفوذ نمى كند.
ج:🔻 در كلام اندیشمندان:
* عالم بى عمل:
گرسنهاى است روى گنج خوابیده.
تشنهاى است بر كنار آب و دریا.
طبیبى است كه خود از درد مى نالد.
📜بیمارى است كه دائماً نسخه درمان را مى خواند، ولى عمل نمى كند.
منافقى است كه سخن و عملش یكى نیست. پیكرى است بى روح.
┅════🌦✼🕋✼🌦════┅
🔷پيام ها⚡️📨
1-🔻 آمران به معروف، باید خود عامل به معروف باشند. «تأمرون الناس بالبرّ و تنسون انفسكم»
2-🔻اگر مقدّمات فراموشى را خود فراهم كرده باشیم، معذور نیستیم. عذر آن فراموشكارى پذیرفته است كه بى تقصیر باشد. «تنسون، تتلون»
3-🔻 تلاوت كتاب آسمانى كافى نیست، تعقّل لازم است. «تتلون الكتاب افلا تعقلون»
4-🔻خود فراموشى، نشانه ى بى خردى است. «افلا تعقلون»
@telaavat
👆👆👆
📖📖📖📖📖📖📖📖📖📖📖📖📖✂️ برشی از یک کتاب
#جانماز_آبکش_اما_مومن
ما به هر کس که ساده و جانماز آبکش بود ، (مومن) می گفتیم و به هر کس که از ما کنار می کشید و لب به جام نمی زد (متّقی) می گفتیم و هر کس که دست و دل باز می شد (محسن) می گفتیم و هرکس که رام می گردید (صابر) می گفتیم و هر کس که دهانش همراه تسبیحش باز و بسته می شد (ذاکر و شاکر) می گفتیم . ما به این گونه با مومن و متّقی و محسن و صابر و شاکر و ذاکر و ... عادت کرده بودیم و اکنون که با قرآن و کلمه های دقیق و تیپ های مشخص برخورد می کنیم ، باز همان ها را مطرح می کنیم و همان ها را می فهمیم و یا بهتر بگویم《نفهمیده》با آنها بازی می کنیم و بر آنها ستم می نماییم و این ستم از آنجا شروع می شود که ما بدون رسیدن به (معنا و مقصود) به کلمه ها و لفظ ها رسیده ایم و با (الفاظ خالی ) اُنس گرفته ایم و آنها را در برخوردها به رخ یکدیگر کشیده ایم .
📚 رُشد ، علی صفایی حائری ، ص ۱۶ و ۱۷
@telaavat
🍃🌺🍃