دروغ گفتن یا از ترس است یا از طمع
ترس و طمع منشاشان چیست؟
ضعف و حقارت روحی است
آدم ضعیف میترسد و آدم فقیر طمع دارد... آدمی که تواناست نمیترسد، آدمی که احساس قدرت روحی دارد، طمع ندارد. پس اگر توانستی ضعف و حقارت روحی یک نفر را از بین ببری، دیگر دروغ هم نخواهد گفت.
پس چرا ما دروغ میگوییم؟
چون کوچکیم، بیچارهایم.
چرا طمع داریم؟
چون احساس فقر میکنیم، هر چند میلیونها ثروت داشته باشیم.
چرا من حرص میزنم؟
برای اینکه قلبم فقیر است!
کتاب انسانِ آسمان
امام موسی صدر
@tele_text
یاد بگیریم، رشد کنیم و کیف کنیم...!
هرکس که تصور حرفهای بودن دارد، جایی برای توسعه و رشد در وجودش یافت نمیشود.
مثل اخلاق انسانهای پنجاه سالهای که غیرقابل تغییر است.
پس غیرحرفهای باشیم
اما همدیگر رو دوست داشته باشیم و تلاش کنیم برای یاد گرفتن و کمک کنیم بههم برای رشد کردن...
وقتی غیرحرفهای باشیم
عیبهای هم رو میپوشونیم، اگر نقدی داریم، با ادبیات و از مسیر مناسب میگیم تا منجر به اصلاح بشه نه دلخوری...
و آخرش هم اینکه خوبیهارو توی جمع فریاد بزنیم تا همه بفهمن... همه✌️
الهی که باشید
یاعلی
نوشتهی بالا مربوط میشه به آخرین ساعت های خردادماه، اما آرشیو شد و منتشرش نکردم تا امروز که وقتش رسید...
و آخر دعوانا أَنِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِين
و پايان گفتار ما اينست كه: حمد و سپاس مخصوص پروردگار جهانيان است.
سرمان انگار بازار مسگران شده است
و دلمان رخشورخانه قناتِ پامنار...
به قول شهید حسن باقری که میگه زِهی سعادت
@tele_text
درود باد به رندی که چون پیاله گرفت
نخست یاد رفیقان خسته جان افتاد...
دم معرفت رفیقی گرم که حالمونو با پیامش خوب کرد...
گاهی ازمون میپرسن برنامهت چیه و قراره چیکار کنی؟
همینکه بدونیم در نهایت قرار کجا بریم کفایت میکنه
مهم نیست حتما تا انتهای مسیر شفاف باشه و بعدش حرکت کنیم
شاید هدف #رسیدن یا #رفتن باشه
ولی هرچی که هست، #جاده نیست
فَإِذَا دَخَلْتُمُوهُ فَإِنَّكُمْ غَالِبُونَ(مائده۲۳)
به حرکت که درآمدید، آنگاه پیروز خواهید شد.
استاد تغییر باشیم نه قربانی تقدیر✌️
@tele_text
قصه از غصه شروع شد!
۹ماه بعد از فوت احمدآقا...
از جمعه ۲۵مهرماه تا جمعه ۲۵تیرماه
شاید کتاب بازگشت از نیمه راه رو خونده باشید
وقتی با چشمانی فراتر به تاریخ نگاه میکنیم، چه بزرگانی که در بدر و احد با پیامبر بودند و چه محب علیهایی که در صفین تا دم شهادت رفتند اما در کربلا بر فرزند علی شمشیر کشیدند...
تاریخ از این کج رفتهها کم ندارد
اما آنچه مهم است و ارزش حمایت و ایستادگی دارد، مسیریست که انقلاب اسلامی نشان میدهد.
شاید این اتفاق عجیب بود
اما راهی را شروع کردهایم که تا آخر و بدون وقفه باید #حرکت کنیم...
به قول نادر ابراهیمی:
من نمیگویم در هیچ لحظهای از این سفر دشوار، گرفتار ناامیدی نباید شد.
من میگویم به امید بازگردیم، قبل از اینکه ناامیدی نابودمان کند...
پایان
گویا در ایستگاه آخر
رفتم تو را یادم فراموش
شاید غمت پایان بگیرد
@tele_text
ممنونم آقای امام رضا
حوالی ساعت ۱۰شب برای انجام خریدهای منزل بیرون رفتم
مثل همیشه که از مغازههای شلوغ خرید نمیکنم به دنبال جایی خلوت بودم
وارد شدم...
به جز من و فروشنده، مرد میانسالی نشسته بود روی تنها صندلی مغازه
هوای این روزهای ما شرجیست
نفس را بند میآورد
از عرقهای روی پیشانی مرد فهمیدم که تازه رسیده است و هنوز نفسش جا نیامده
آماده شدن سفارشهایم کمی زمان میبرد
و من ایستاده بودم منتظر
کمی که گذشت از گفتوگوها متوجه شدم، مرد از دوستان فروشندهست و اسمش رضاست
راننده ماشین سنگین بود
از لهجهای هم که داشت مشخص بود همشهری نیست
میگفت چیزی به ۵۰سالگیاش نمانده
در این سالها همه جای کشور را سر زده
شمال تا جنوب
شرق تا غرب
اما #مشهد نرفته
یعنی رفته اما...
سرش پایین بود که خداحافظی کرد و رفت
فردا عازم مشهدم
درست در روزهایی که نیاز بود...
قبل نماز زنگ زد
بعد نماز گفت بلیط گرفتم، وسایلتو جمع کن
رفیق خوب نعمتِ❤️
باید که دل را صاف کرد...
@tele_text
هدفگذاری اولین قدم برای تبدیل آرزوهای نامرئی به اتفاقات مرئیه...
امروز که بعد مدتی تصمیم گرفتم بنویسم، نگاهی به پیشنویس یادداشتهام کردم
چقدر حرف نگفته...
هرچند خیلی پراکنده و بدون خط سیر
لذا به همین تک جمله بسنده میکنم:
بدون الگوی پیشرفت، بقیه مباحث در حد نکات نظری و کلی باقی میمونه
@tele_text
مهم نیست شک کنی، گاهی ترمز لازمه
مهم اینه توقف نکنی...
مهم اینه تغییر جهت ندی...
شهید سیدمرتضی آوینی:
وقتی انسان در مییابد که ارادهی حق در کرهی زمین باید با دستان او محقق شود، دیگر چگونه دست از تلاش بردارد؟ نه، یاس از جنود شیطان است و مومن هرگز دل به یاس نمیبازد...
یادمون باشه عقب انداختن کارها، کارهای آسون رو سخت میکنه؛ و کارهای سخت رو سختتر!
@tele_text
به جهان آمدهام نقشِ جدیدی بزنم...
رسیدن به هدف، اگرچه نیاز به نقشه دقیق داره؛ اما مهمتر و اصلیتر از داشتن نقشه، نقشِ خود شماست!
تا نقشِ شما پررنگ نباشه هیچ قدمی برداشته نمیشه
و مهمتر اینکه، اصلا تا خودتون نخواید هیچ اتفاقی رقم نمیخوره...
در هر کاری به خودت بگو:
لاتخف انک انت الاعلی(طه۶۸)
نترس، پیروز میدان تویی!
الهی به امید تو
@tele_text
استاد علی صفایی حائری:
اگر برای یک مجموعه فکر کردید، طبیعتاً باید با جمعی همراه شوید. باید دستاویزهایی بگذارید که وقتی با دیگران هستید، بتوانید با آنها پیوند بخورید.
برای اینکار حلم میخواهید، صبر میخواهید، تحمل میخواهید، احسان و انفاق و سعی در حوائج میخواهید.
اینها چیزهایی است که اگر برای مجموعهای تقدیر و برنامهریزی داشتید، نمیتوانید از آنها چشم بپوشید.
رَبَّنَا وَلَا تُحَمِّلْنَا مَا لَا طَاقَةَ لَنَا بِهِ
پروردگارا آنچه طاقت تحمل آن را نداریم، بر ما مقرر مدار
@tele_text
زبان خواص فقط برای خواص است...
عصر جمعه فرصت کوتاهی پیش آمد تا نظارهگر گفتوگوی دو نفر از رفقای #جبهه باشم!
و چقدر سخت که این انسان پرحرف صرفا باید تماشا میکرد و برای حفظ ظاهر، گاهی نیز روی کاغذ خطی میکشید...
خیلی خوب و صمیمی و با چاشنی احساس بحث خاتمه یافت
باور کنید از این حجم رأفت، اشک در چشمانم جمع شد
اما موضوع بحث چه بود؟
به کلیدواژهها دقت کنید:
اجتماع
شبکه سازی
جبهه سازی
واقعیت برداشت من از این سطح گفتوگو، بیشتر نمایشِ تلاش برای فعالیت بود تا اقدام عملی...
و از این برخوردها که به قول حاج آقای پناهیان انتهایش باید بگویی:
چاکرم
مخلصم
شرت کم!
بخشی از کتاب مردی در تبعید ابدی را به همین بهانه بخوانیم:
زبان خواص، فقط برای خواص است
حال آنکه خواص، به دلیل همان خاص بودنشان اصولاً احتیاجی به زبان خواص دیگر ندارند.
پیچیدگی در ذات این مسائلیست که تو، نوع سادهشان را میخواهی و هر چیز پیچیده، وقتی ساده شود، به همان نسبت هم عمق و عظمت و قدرت خود را از دست میدهد.
@tele_text
به تو گفته بودم زمان میبرد
زمان میبرد تا بفهمی چقدر از خودت جا ماندهای، زمان میبرد تا باز هم بتوانی خودت را پیدا کنی.
امروز اما میگویم زمان پوستت را میکند و کلفتتر از قبلش میکند تا به تو بفهماند برای تکرار اشتباههایت خیلی سماجت کردی
کافیست...
اللَّهُمَّ لَا تَكِلْنِي إِلَى نَفْسِي طَرْفَةَ عَيْنٍ أَبَداً
خداوندا، هيچگاه مرا به اندازهى يك چشم برهم زدن به خود وامگذار
@tele_text
یکی دیگر هم رفت...
عجب دوشنبه عجیبی بود!
کمی گذشته از ۸صبح تا الان که عقربههای ساعت حوالی ۲بامداد رو نشون میده
همیشه خوشحال بودم از اینکه جمعی از رفقا گاهی خسته و رنجور که میشن تماس میگیرن تا گفتوگو کنیم
گوش باشیم برای حرفها
اونا حرف بزنن ما غصه دارشون بشیم
امشب اما خوشحال نشدم
وقتی زنگ زد از لحن صداش معلوم بود
معطل نکردم، گفتم باشه
با رفقا وعده داشتم اما همه چی کنسل
حال رفیقمون خوش نبود
خیلی کوتاه
گفت اومدم برای خداحافظی
هرچی خواستم بمونم نشد
اینجا انگاری هیچ چی نمیشه...
و چقدر عصبی از رفقایی که چند روز اخیر برای چندمین بار رفته بود سمتشون برای آمدن پای کار اما درگیر دنیای خودشون بودن!
آخرین نفر فروردین ماه بود که به بهانه #رشد رفت
و الان هم نفر جدید با بهانه جدید
و این بازی ادامه داره...
کارم شده شمردن بچههای شهر
عدهای رو کرونا ازمون گرفت!
عدهای هم خودمون
د آخه چرا بزرگتری نیست...
رفقای جان
اگه صدامو میشنوید
میشه دیگ کسی نره؟
خلوتی خواهم و در بسته و یک محرم راز
که گشایم سر راز و گلهای چند قدیم...
@tele_text