⭕️ چند خط برای رسانهای که به آن مدیون هستیم...
🔹چند سال است در فضای مجازی سایت و رسانهای شروع به کار کرده به نام EMAM.COM
خروجی تلاش چند بچه حزباللهی که دیدهاند جایی نیست که فقط صحبتها و فیلم و صوتهای #امام_خمینی را منتشر کند و با توجه به ظرافتهای رسانهای امروز و فضای مجازی به دست مخاطب برساند. افتادهاند دنبال پیگیری دغدغه شان، مشکلات گرفتن بودجه و امکانات و آرشیو و فلان و بهمان را به جان خریدهاند و چندسال است مداوم کار میکنند. به لطف زحماتشان، تصویر ذهنی ما از امام که منحصر به برخی روایتهای تلویزیونی بود تغییر کرده و هر روز صوت و تصویر امام را در موضوعات مختلف میبینیم.
🔹این اما یک طرف ماجراست. روی دیگر سکه این است که وقتی مؤسسهای عریض و طویل به نام تنظیم و نشر آثار امام با بودجه و امکانات قابل توجه وجود دارد، اساسا چرا باید چنین خلأیی حس بشود؟چرا آنها چنین کاری نکردهاند؟ لابد خبر دارید که این سایت امام بود که برای نخستین بار تمام صوتها و فیلمهای بیانات امام را منتشر کرد! یعنی در سایتشان در کنار متن هر دیدار، صوت یا فیلم آن هم قابل دسترسی است. چرا قبل از سایت امام، این فیلم و صوتهای امام در دسترس مخاطبین نبود؟ موسسه تنظیم و نشر چرا چنین کاری را نکرد؟ سری به سایت پرتال امام خمینی بزنید و خود قضاوت کنید چنین سایتی زیبنده ی موسسه ای که قرار است متولی حفظ و نشر آثار امام باشد هست یا نه؟
🔹جلوتر بروم، فکر میکنید موسسه تنظیم و نشر با سایت امام چطور تعامل کرد؟ برای یافتن این پاسخ هم دقت کنید که چرا سایت امام ابتدا روی دامنهی دات آی آر بالا بود ولی پس از مدتی به دات کام منتقل شد. تو خود حدیث مفصل بخوان از این مُجمل...
🔹حقیقتش مدتی است به این نتیجه رسیدهام موسسه تنظیم و نشریها عامدانه برای امام کار نمیکنند، نه دنبال دردسر کاری هستند نه دردسر سیاسی. کسی هم که جرات بازخواستشان را ندارد. گاهی فقط به خاطر منافع جبههی سیاسیشان فیلمی از هشدار امام به شورای نگهبان منتشر میکنند.خیلی حرفهای امام هم که با سیاستورزی امروزشان تناسبی ندارد، پس بی خیالش میشوند. در جدالهای تاریخی درباره امام هم که ساکتند و گاهی لای بقیه حرفهایشان، یک موضع لایت میگیرند.
🔹آقای حسن خمینی! آقای حمید انصاری! سایت امام که الحمدلله راه خودش را میرود و منشأ اثر است. عیبی ندارد، بگذارید بودجههایتان خرج همان پژوهشکده ها و دفاتر موسسه در اصفهان و قم و نجف و تهران و سایت جماران بشود، ولی می رسد روزی که امام یقه تان را بگیرد که نام و نان مرا خوردید، بودجه ی بیت المال را نیز، بگویید چه کردید؟
✍ #امین_فرج_اللهی
🔹 t.me/teribon
🔺 Eitaa.com/teribon_ir
🔸 http://sapp.ir/teribon_ir
🔺http://ble.im/teribon_ir
تریبون مستضعفین
🔸 اصولگرایان مجلس و زوال معنا!!!!! بخوانید ⬇️ ⬇️ http://Eitaa.com/teribon_ir
⭕️اصولگرایانِ مجلس و زوال معنا
🔹نماینده اصفهان به سلامتی مادر شده، نماینده تهران کامنت گذاشته و این "اتفاق مثبت" را به
1_رهبر معظم انقلاب اسلامی
2_مردم ولایتمدار کشور
3_هموطنان عزیز و شریف و ولایتمدار اصفهان
تبریک گفته است.
🔹سوال: مادر شدن نماینده مجلس چه ربط و تبریکی به رهبر انقلاب و مردم ولایتمدار دارد؟
🔹نکته: از این دست حماسه آفرینیها در این مجلس زیاد خواهیم دید. ایراد اساسی این است که در این انتخابات، شرکت سهامی اصولگرایان همان اشتباهی را کرد که شورای عالی اصلاحطلبان در مجلس قبل انجام داد و نهایتا از آن پشیمان شد: بستن لیست مجلس با افراد اغلب غیرسیاسی و فاقد حداقل تجربه در سیاست که حرف گوش کنِ افراد و باندهای پدرخوانده بیرون مجلس هستند.
🔹اصلاح طلبان، "لیست امید" را بخاطر ترس از شورای نگهبان با افراد غیرسیاسیِ مطیع پر کردند. اصولگرایان هم بخاطر ترس از رأی نیاوردنِ گزینههای تکراریشان، روی فرش قرمزِ شعار "جوانگرایی" رهبری، لیست مجلس قوی را با اکثریت افراد غیرسیاسی چیدند.
🔹نتیجه هر دو یکی است:
زوال سیاست و سیاست ورزی و جایگزینی شوآف های مختلف توییتری و اقدامات دور از شأن نماینده مجلس و مشغول شدن به حواشی سخیف رسانهای.
🔹در سیاست اسلامی، باید برای رای دادن به هر فرد، حجت شرعی داشت. یعنی یقین کنیم این فرد لیاقت و صلاحیت آن جایگاه را دارد. نه اینکه از ترس رای آوردن مثلا مجید انصاری برویم به هر کس که بر اساس سهمیه باندهای سیاسی توی لیست قرارداده شده رأی بدهیم (: تاریخ را ببینید! حزب جمهوری اسلامی در انتخابات اول ریاست جمهوری، وقتی جلال الدین فارسی که گزینهاش بود حذف شد، چون مرحوم حسن حبیبی را شایسته نمیدید، حاضر نشد در برابر بنی صدر از او حمایت کند. به مصادیق کاری ندارم اما قاعده اسلامیاش این است که هدف، وسیله را توجیه نمیکند.
🔹الحمدلله که به اغلب لیست شرکت سهامی اصولگرایان رأی ندادم.
✍️ #امین_فرج_اللهی
http://Eitaa.com/teribon_ir
⭕️پیامهای تاریخیِ روضه در حسینیه خالیِ امامخمینی
🔹الان را نبینید که همه راحت اینترنت داریم و با گوشی و تبلت، لایو مراسمها و حرمها را میبینیم، یا در خانه جلوی تلویزیون مینشینیم و هر شبکه دارد مداحی و سخنرانی های مختلف را نشان میدهد. اینها برایمان بدیهی شده، نه؟ عادت کردهایم دم هر مناسبت مذهبی، در شهر و محلهمان کلی هیأت برقرار باشد و تلویزیون هم مفصل برایش برنامه داشته باشد، از جمله هیأت و مراسمهای بیت رهبری.
🔹برگردید به چنددهه قبل، مثلا سال چهل و چند. هیأت و محافل مذهبی خیلی کم بود، هیأتها بیشتر سخنران محور بودند و مداحی مثل این دوران رونق نداشت و بیشتر، روضه خوانی سنتی داشتند. سخنرانها و منبری ها هم هرکدام بلحاظ خط و خطوطی، زیر بلیط و نماینده فکری یک مرجع بودند.
🔹تم اصلی فضای مذهبی "عدم وحدت با اهل تسنن" و تاکید بر "برائت حداکثری" بود. در چنین فضایی وقتی انقلابیون و امام میگفتند بحث ولایت امیرالمؤمنین و غصب خلافت به کنار، اما این تفرقه شدید و خونین شیعه و سنی، پشتش استعمار است و میخواهد دنیای اسلام درگیر خودش باشد و باید به سمت "وحدت" برویم؛ روحانیت سنتی که بدنه اجتماعی قابل توجه و صدای بلندی هم داشتند به آنها حمله میکردند که شما سنی هستید! وهابی هستید! ولایت امیرالمؤمنین را قبول ندارید و این حرفها.
🔹در کنار این اضافه کنید وقتی امام و انقلابیون بحث "سیاسی بودن حرکت و قیام امام حسین" را مطرح میکردند، آنها میگفتند شما دارید عاشورا را تحریف میکنید، شما با عزاداری مخالفید. دوقطبی عجیبی که در ماجرای کتاب شهید جاوید به کمک ساواک تشدید و تعمیق شد.
🔹اینها که گفتم وقتی در ذهنم موج زد که امروز آقا را از تلویزیون در حسینیه امامخمینی دیدم. یک روحانیِ شخصیتِ اول سیاسی کشور تنها نشسته به برقراری روضه در حسینیه؛ اقدامی که شاید بنظر برخی حرفهای ها از نظر تصویری که به جهان و اینور آنور مخابره میشود چندان درست نباشد و این حرفها.
🔹ناخودآگاه یاد آن طیف روحانیت سنتی افتادم که قبل از انقلاب ته دغدغهشان این بود که در محرم و صفر، کاباره و سینماها تعطیل باشند و اعلیحضرت بر خلاف پدر ملعونش اجازه دهد هیأت و روضه برقرار باشد. همانها که آن روز سیدعلی خامنهای، امام جماعت و سخنران مشهدی را هم مثل آقا روحالله خمینی، سنی و وهابی و مخالف عزای امامحسین(ع) معرفی میکردند. میگفتند بیسواد است و او هم در جوابشان گفته بود اگر دفتر تقریرات درسم را بر سرتان بزنم گردنتان میشکند.
🔹یاد آنها که بعد از انقلاب هم ته دغدغه و فهمشان از تعظیم شعائر حسینی، لخت شدن و قمه زدن و عکس یادگاری با عَلَم بیست و یک تیغه است و هنوز فکر میکنند لعن علنی کردن یعنی اهتزار پرچم ولایت علوی در جهان. وقتی اوایل رهبری اش، بطور علنی با قمهزنی مخالفت کرد، همان مرتجعین زبان باز کردند که بله! این هم از رهبر نظام اسلامی و مخالفت علنی اش با شعائر!
.https://www.instagram.com/p/CGFKFWbJrth/?igshid=qb9bgqwb6qmg
🔹سیدعلی خامنهای اما در این سی و یکی دو سال رهبری اش، پای کار روضه و احیای شعائر بوده است. وقتی روضه های فاطمیه بیتش راه افتاد و هیأتهای گوشه و کنار مملکت به تأسی از او در فاطمیه رونق گرفت، وقتی به هر بهانه و مناسبتی "حسینیه امامخمینی" را کرد پاتوق سخنرانان و مداحان کشور، دیدار با مداحان و شعرای آیینی و واعظان گذاشت و وقتی در این هفت هشت سال یک مملکت را برای راهپیمایی اربعین بسیج کرد. حالا هم بیخیال نق نق های تخصصی اهل رسانه درباره پیامهای مخابره ی تصویر تنهایی اش در حسینیه خالی، روضه را تعطیل نمیکند و میرود وسط حسینیه خالی گریه میکندو تلویزیون هم پخشش میکند.
🔹روحانیت سنتیِ بیاثر و مرتجعین غیرسیاسی که حالا هم از ترس کرونا در پستوی بیوت خزیده اند، بخواهند یا نخواهند سالها است دارند زیر سایهی سیدعلی خامنهای و فضایی که او ایجاد کرده عزاداری میکنند. و البته کیست که نداند "حسینیهی امامخمینی" خیابان فلسطینِ خامنهای، پشتش به "حسینیهی جماران" خمینی گرم است؟
سالها گریه به تو جُرم تلقی میشد/ گریهی هر شبِ ما برکت روحالله است
#امین_فرج_اللهی
http://Eitaa.com/teribon_ir
⭕️پایی که جاماند و روایت یک جهاد بدون مرز
🔹این سه عزیز که سال نود به اتهام تلاش برای انفجار سفارت اسرائیل در تایلند دستگیر شدند را باید سَرِ دست گرفت. کاظم دارابی، متهم ترور میکونوس، تابستان سال هفتاد و یک دستگیر و پاییز هشتاد و شش آزاد شد. کتاب "نقاشی قهوهخانه" که خاطرات او و زحمت جناب محسن کاظمی است روزهای قبل از آزادی را خیلی خوب تصویر کرده است، آمیزهای از شادی و اضطراب، امید به پایان رنجهای این مدت و نگرانی از منتفی شدن کل ماجرا. از وقتی برای اولین بار میشنوی قرار است آزاد شوی تا تک تک لحظات انتقال از زندان و در مسیر و سوار هواپیما شدن؛ طوفان فکر و خیال درباره اولین لحظه برخورد با خانوادهات که چند سال است تو را ندیدهاند و هزار و یک فکر و خیال دیگر.
🔹حماسهها و حماسه سازان را باید با جسارت و به زیباترین شکلش سرود و وصف کرد، نه انکار. این سه دلاور را با یک زن دوتابعیتی "جاسوس اسرائیل" مبادله کردند. دنیای امنیت، شوخی ندارد. جاسوسی دارد، عملیات اطلاعاتی دارد، عملیات ویژه دارد؛ هم میزنی و هم میخوری، گاهی موفقی و گاهی ناکام. این سه دلاور فارغ از اتهامی که بخاطرش دستگیر شدند، "نُه سال" بخاطر یک آرمان مقدس، در کشوری غریب اسیر بودند. ان شاء الله خاطراتشان منتشر شود، ولی حتما طبق معمول بهشان پیشنهاد شده که بپذیر از طرف دولت ایران قصد عملیات داشتهای و پناهنده بشو، حتما در کنار این تطمیع، تهدید هم شدهاند که اسرائیل از تایلند میخواهد آنها را تحویل بدهد. و حتما این سه نفر در ذهنشان مرور کردهاند که این اتفاق یعنی به سرنوشتی مثل حاج احمد متوسلیان مبتلا شدن، یعنی دیگر دیدن مادر و همسر و فرزندت را فراموش کن... حتما خیلی فشارهای دیگر که هیچکس مثل خودشان نتواند بیانشان کند. امروز تمام آن رنجها و سختیهایی که خود این سه دلاور و خانوادههایشان دیدند پس از "نه سال" تمام شد، مادر و پدرهای چشم انتظار فرزندهایشان را در آغوش کشیدند، برادرهای نگران دست در گردن برادرشان انداختند و فرزندانی پدر را غرق بوسه کردند.
🔹راستی، اینکه آزادیشان با "روز بسیج" همزمان شد هم این اتفاق را شیرینتر کرد. در این مدت هر بار عکس علی زندوکیلی با پای قطع شده روی ویلچر را میدیدم، یاد کتاب "پایی که جا ماند" رزمنده جانباز سید ناصر حسینیپور میافتادم. بسیجیها هروقت لازم باشد وسط میدان هستند، بسیجی برای خاک نمیجنگد، برای "آرمان اسلام" جهاد میکند. "پایی که جا ماند" برای من، روایت یک جهاد بدون مرز با استکبار است، از سید ناصر حسینی تا علی زندوکیلی و از مبارزه با صدام تا مبارزه با اسرائیل
https://b2n.ir/192484
✍ #امین_فرج_اللهی
http://Eitaa.com/teribon_ir
تریبون مستضعفین
⭕️ بذارید بدیم بره تا ببینیم چیمیشه 🔸️صحبتهای صادق شهبازی در تجمع دانشجویان مقابل وزارت دادگستری:
⭕️صادق شهبازی و نیرویِ طرازِ انقلابِ اسلامی
🔹راستش هنوز هم دقیقا نمیدانم ورودی چه سال دانشگاه است. امشب که فیلم صحبتهایش در تجمع اخیر کارگری را دیدم یادم آمد ما که هشتاد و هشت وارد دانشگاه شدیم آنقدر پیشکسوت بود که بهش میگفتند پدر جنبش دانشجویی. بسیج و جنبش عدالتخواه و اینطرف و آنطرف و همه را یک دور زده بود و همه هم قبولش داشتند. آن موقع هم همینقدر پرشور و حرارت بود.
🔹صادق شهبازی برای تمایزش از بقیه، ویژگی زیاد دارد، اما چیزی که برای من خیلی پررنگ بود و هست "هنوز همیشه وسط میدان" بودنش است. آن "هنوز" و "همیشه" را تاکید دارم، چون در فضای فعالیتهای تشکلی دانشجویی، خیلیها یک مقطعی گل میکنند و بعد که کمی پیشکسوت شدند تدریجا از وسط میدان کنار میروند و رسمیتر میشوند. اینطرف و آنطرف مسئولیت میگیرند و ملاحظات و معادلات در مناسباتشان تاثیر میگذارد، شأن و کلاسی برای خودشان قائل میشوند، دیپلماتیک رفتار میکنند و در بهترین حالت خودشان پیش خودشان احساس میکنند که "ما و دوران ما" اوج شکوفایی و فعالیت و تاثیرگذاری بود و بعد از ما این بچهها کار را خراب کردند. دیگر رویشان نمیشود "وسط میدان" بروند، خیلی بخواهند ریسک کنند دو سالی یکبار یک مناظره میروند، شرکت در تجمع و تریبون آزاد و مجری فلان برنامه دانشجویی شدن را هم در شأن و کلاس خود نمیبینند.
🔹همه اینها که گفتم، یک خردلش را در صادق شهبازی نمیبینید. صادق، فرزند تکلیف است، هرجا حس کند میتواند برای انقلاب و اسلام مفید باشد، بدون رودربایستی و خجالت میرود وسط میدان. مناظره باشد، گعده مطالعاتی با دانشجوهایی که پانزده سال از او کوچکترند باشد، تجمع و تحصن خیابانی باشد، یا تجمع کارگران هفت تپه.
دریای موّاج "دغدغه" و "احساس مسئولیت" است و زبان گویای "مطالبه" و البته همیشه یادش هست که با اینها "حرف و سواد تخصصی" را هم همراه کند. چون زیر بلیط کسی و جایی و باندی نیست، برای زدن "حرف حق" و "انتقاد بِجا" لکنت نمیگیرد و مثل برخیها زبانش در بند نان و حقوقش نیست. یک انقلابیِ پنجاه و هفتیِ بدون ناخالصی.
🔹جای صادق شهبازی در خیلی از نهادهای جمهوری اسلامی خالی است، از مجلس اخیر گرفته تا نهادهای خدمتگزار و نهادهای تصمیمساز و امثالهم که با" شعار جوانگرایی" مشغول آپدیت باند و قبیله خودشان هستند و "گام دوم" رهبری را لوس و لوث میکنند.
🔹این چند خط، ادای دینی بود به صادق شهبازی عزیز، از آن آدمهایی که دوست داری روی دست بگیری و به جوانترها معرفی کنی و بگویی آدمی که انقلاب اسلامی قرار است بسازد، چنین چیزی است.
#امین_فرج_اللهی
http://Eitaa.com/teribon_ir
🔻چرا رئیسی نباید کاندیدا شود؟
🔹 گزینهها کم نیست، از واقعی هایی مثل حسین دهقان و ضرغامی و جلیلی گرفته تا شوخیهایی مثل سعید محمد و علی مطهری. این وسط نام رئیسی هم به عنوان یک گزینه با پتانسیل رأی آوری بالا مطرح است و حتما بعضی کاندیداها با حضور او انصراف خواهند داد. شاید مدافعان حضور او در انتخابات بعدی، رأی شانزده میلیونی در انتخابات گذشته و خوشنام بودنش بین مردم بخاطر عملکرد چندسال اخیرش در قوه قضائیه را هم دو امتیاز مثبت و مهم بدانند.
اما بنظر من "حضور رئیسی در انتخابات" فارغ از اینکه رأی بیاورد یا نیاورد، غلط است و بیش از آنکه فرصت ساز باشد، فرصت سوز است و هزینه زا. چرا؟
🔹 اول) اسفند نود و هفت، رهبری در حکم انتصاب رئیسی برای قوه قضائیه او را انتخابی برای تحقق چنین هدف مهمی دانستند: " تحوّلی متناسب با نیازها و پیشرفتها و تنگناها در قوهی قضائیه صورت گیرد و دستگاه عدالت با نَفَسی تازه و انگیزهئی مضاعف و نظم و تدبیری حکمتآمیز، دوران جدیدی را که زیبندهی گام دوم انقلاب است، با قدرت و جدیت آغاز کند." رئیسی در این دو سال، تغیرات مثبت فرمی و محتوایی خوبی را کلید زده و البته هنوز در آغاز راه است. اگر رأی بیاورد و رئیس جمهور شود، روند اصلاحی مثبت او در قوه قضائیه متوقف خواهد شد و قطار قوه به ریلهای های قبلی باز خواهد گشت. همین الان بین رئیسی و مسئولین رده بعد قوه، مثل منتظری دادستان و اژهای و مرتضوی دیوان عالی کشور فرسنگها فاصله است.
🔹 دوم) آقای رئیسی اسفند نود و چهار توسط رهبری به تولیت آستان قدس منصوب و خرداد نود و شش وارد انتخابات شد. طبیعی است در صورت رأی آوری و رئیس جمهور شدن، از آستان قدس استعفا میداد و رهبری باید فرد دیگری را منصوب میکردند. حالا هم اسفند نود و هفت توسط رهبری به ریاست قوه قضائیه منصوب شده و اگر خرداد هزار و چهارصد رأی بیاورد، طبیعتا قوه قضائیه را تحویل خواهد داد و رهبری باید فرد دیگری را منصوب کنند. اینکه رهبری حکم بلندمدت برای کسی بزنند و او یکی دو سال پس از هر انتصاب، به نیت خدمت در جایگاهی دیگر، عزم کنار رفتن از آن مسئولیت نصب شده توسط ایشان را بکند کمی غیرجالب نیست؟ آیا مخالفینی که میگفتند اقدامات رئیسی در آستان قدس، تبلیغاتش برای انتخابات است، حالا با ورود مجددش به انتخابات، نخواهند گفت اقداماتش در قوه قضائیه نیز "اهداف انتخاباتی" داشته؟ و مگر الان حتی درباره سفر عراقش چنین نمیگویند؟
🔹 سوم) رئیسی در فضای دوقطبی سخت نود و شش، شانزده میلیون رأی آورد. پس از آن هم در قوه قضائیه بخاطر اقدامات خوبش بیش از پیش محبوب شد. اما باید به این نکته دقت کرد که رمز موفقیت او در قوه، "زیست و تجربه چهل سالهاش در سیستم قضایی" بود. او برخلاف آقایان هاشمی شاهرودی و آملی که با تجربه کار خارج از قوه به ریاست آن منصوب شدند و همین مساله به پاشنه آشیلشان تبدیل شد، یک رجل قضائی با سابقه بود که با زیر و بم قوه آشنا بود. اما نسبتِ او با قوه مجریه و کار اجرایی چیست؟ "عدم شناخت از نزدیک و واقعی و عدم زیست و تجربه در آن" . مسالهای که دقیقا مهمترین نقطه ضعف یک رئیس جمهور است. درِ گوشی بگویم که برخی در لایههای چندم ذهنشان معتقدند کسی که ممکن است روزی، گزینهی رهبری آینده نظام باشد، بهتر است یک بار رای مردم را نیز در کارنامه داشته باشد. این تحلیل توجه ندارد که اگر رئیسی بیاید و رأی نیاورد، برای بار دوم در دو انتخابات مداوم شکست در کارنامهاش ثبت شده است. اگر هم رأی بیاورد، تجربه نشان داده بالاخره هیچ رئیس جمهوری در ایران، وقتی دولتش تمام میشود محبوب نیست. و این برای کسی که ممکن است جزو گزینههای رهبری باشد، بد که نه، بدتر است.
❗️نتیجه: در انتخابات نود و شش، خیلی از اصولگرایان معتقد بودند، جدیترین گزینه برای تک دورهای شدن روحانی، رئیسی است. پیام غیرمستقیم بازنمایی سیاسی_ رسانهای حضورش در انتخابات هم این بود که او "برگ برنده نظام" و "گزینه مطلوب اراده مقامات عالی نظام" است. هفده فروردین نود و شش در یادداشتی نوشتم: "گویا جمناییها و مشتاقان آمدن آقای رئیسی حواسشان نیست اگرکسی که آنها میکوشند به عنوان «گزینه رهبری» در انتخابات معرفی کنند «ببازد» چه آثار زیانباری دارد. اشتباه تلخی که در سال 76 هم توسط جریان حزباللهی تکرار شد و «ناطقنوری» به عنوان «گزینه رهبری و نظام» برای راینیاوردن خاتمی مطرح شد." حالا هم عمیقا معتقدم" آوردن رئیسی به انتخابات هزار و چهارصد" یک" پوست موز" است که دوستان ناآگاه، ناشیانه و شاید حسودانِ آگاه، عامدانه زیر پایش میگذارند. اشتباهی که نتیجهاش سوختن فرصت اصلاح ساختاری و بلندمدت قوه قضائیه و شاید سوختن یک گزینه خوب برای مراحل بعدی نظام باشد. کاش بگذاریم سید ابراهیم رئیسی، این سید دوست داشتنی،" ملی"و "مردمی" بماند.
#امین_فرج_اللهی
http://Eitaa.com/teribon_ir
🔻سعید محمد، یک شوخی تلخ
🔹دقیقش را نمیدانم، ولی حدودا از بعد سخنان رهبری درباره دولت جوان حزباللهی بود که آرام آرام اسم سردار سعید محمد، فرمانده قرارگاه سازندگی خاتمالانبیاء هم برای ریاست جمهوری مطرح شد. کمکم که زمان جلو آمد، شوخی شوخی جدی شد و گفتند فلانیها در فلانجا هم موافق آمدنش هستند و خودش هم برای مشورت اینور و آنور میرود.
🔹بعد دیدیم در فضای مجازی کلی اکانت با نام هواداران سعید محمد درست شد که با سرعت در حال پست زدن هستند. برای درک عمق فاجعه بگویم تعداد پستهای اینستاگرامی با هشتگ #سعید_محمد که در این دو سه ماه تولید شده، الان که من دارم مطلب را مینویسم "سی و پنج هزار و نهصد" است و تعداد پستهای با هشتگ #سعید_جلیلی که چندسال است مدام در حال تولید محتواست "بیست و پنج هزار و پانصد" تا است.
🔹پای مطلبم در اینستاگرام درباره آمدن رئیسی که گفته بودم برای انتخابات بعدی، "سعید محمد و علی مطهری شوخی هستند" شاید حدود صد کامنت شامل انتقاد تند و بد و بیراه داشتم که چرا گفتی سعید محمد شوخی است؟ (: البته که پاکشان کردم که بحث اصلی به حاشیه نرود (:
🔹خلاصه همه این کار و فعالیتهای به سبک پروژههای قرارگاههای فضای مجازی نشان از یک "حجم پول در حال خرج" است که منشأش را باید از آقای سعید محمد جویا شد. حقیقتا قصد جسارت ندارم ولی وقتی برای انتخابات ریاست جمهوری که میدان رقابت جریانهای سیاسی اصلی کشور و کارزار زورآزمایی سیاستمداران باسابقه و شناختهشده است، نام "سردار سعید محمد" که تا چند ماه قبل کسی نمیشناختش به مدد پول و هشتگ بولد میشود؛ یاد این شعر میافتم: "آنجا که عقاب پر بریزد، از پشّه ی لاغری چه خیزد؟"
🔹وقتی کسانی که چند دوره نماینده مجلس بوده و وسط میدان سیاست خاک خوردهاند، "رجل سیاسی" بودنشان توسط شورای نگهبان تأیید نمیشود؛ ورود سعید محمد که کل رزومه قابل بیانش فرماندهی قرارگاه سازندگی خاتمالانبیاء است، آن هم با عَلَم کردن شعار "دولت جوان حزباللهی" که مورد اشاره رهبری است، شوخی نیست؟ اینها هیچ، با نهی صریح امام درباره ورود نظامیان به سیاست چه کنیم؟
و وقتی میبینیم پای این شوخی تلخ، چه هزینهها و پتانسیلهای دارد هرز میرود چه حالی باید به آدم دست بدهد!؟ دیدهاید گاهی کسی یک شوخی را جدی میگیرد و ناراحت میشود چقدر بد است؟ کاش بزرگترهایی که این بندهی خدا را شیر کردند که برو برای ریاست جمهوری، حواسشان به تبعات جدی شدن این شوخی تلخ بود...
#امین_فرج_اللهی
http://Eitaa.com/teribon_ir
🔻ضدّ انتخابات
🔹از این چندماه قبل از هر انتخابات متنفرم. چون "فصل شعار و حرفهای روی هوا" است. اصلاحطلبها مشغول لولوسازی از روی کار آمدن فلان چهره اصولگرا و اقناع مخاطبانشان برای رأی به یک گزینهی دست چندم هستند. بین اصولگراها هم از دی و بهمن کم کم بحث میشود که فلانی بهتر است یا فلانی؟ این یکی رأی آورتر است یا آن یکی؟ وحدت حول یک نفر بهتر است یا نه؟ چرا آن گزینه جدید نه و آن قدیمی آره و کلی ازین حرفها و تحلیلها.
🔹 یک سری افراد همیشگی و تکراری با حرفها و استدلالها و مدلهای تکراری تر میافتند به جان بدنه حزباللهی جامعه که آقا الان وقت این نقدها و حرفها نیست، این تحلیلها و آسیبشناسی ها درست، اما الان دیگر باید بین یکی از این دوسه نفر موجود انتخاب کنیم تا انقلاب از این پیچ تاریخی عبور کند. جو میدهند و نیرو جمع میکنند و حسابی به کارشان میگیرند. اگر رای بیاورند به همان سبک آن نیروها را در دعوای باندی و زرگری خود با رقیبِ وسط میدان به کار میگیرند و جامعه را به جان هم میاندازند. اگر هم رأی نیاورند که آن بدنه ی دغدغه مند کف جامعه را ول میکنند به امان خدا تا انتخابات بعدی. دفعه بعد هم باز همین آش و همین کاسه!
🔹این وسط میبینید آن نیروی حزبالهی دغدغه مند پرشور، تبدیل شده به یک فعال اینستاگرامی و توییتری که کل انرژی چندساله اش صرف دعواهای باندی و قبیلهای آقایان و دفاع از یکی و حمله به دیگری شده است.
🔹 یعنی این احزاب و دستجات سیاسی، این وسط نه اندکی اصول گفتمان انقلاب و امام و سیاستورزی انقلاب به او آموختهاند؛ نه قوه تحلیل سیاسیاش را رشد دادهاند، نه گفتمان رهبری در عرصههای مختلف را برایش تبیین کردهاند، نه تاریخ انقلاب و جریانشناسی سیاسی؛ هیچ! یک میلیمتر هم رشدش ندادهاند! اما در عوض یک فعال مجازی تندخو ساختهاند که اوج سطح دغدغهاش در اختلافات بین مجلس و دولت و جلیلی و قالیباف و آذري جهرمی و کمیته فیلترینگ خلاصه میشود، همه گافهای طرف مقابل را حفظ است، هشتگ ترند کن است، به اخبار محرمانه دسترسی دارد و سری در کدبازی های سیاسی دارد و این حرفها. واقعا "تحزب" در انقلاب اسلامی قرار بود به این سطح از ابتذال برسد؟ این بود الگوی کار حزبی حزب جمهوری و رویای بهشتیها و خامنهای ها؟ یا قرار بود احزاب "کانال کشی فکری صحیح جامعه" و "تربیت نیروی متعهد انقلابی" را عهدهدار باشند؟
🔹حقیقتش سود جریانهای سیاسی مختلف، در "سطح پایین نگه داشتن هواداران" است. هوادار سیاسی، هرچه نفهم تر باشد، مطیع تر است و جوگیر کردنش راحت تر است. به قول وحید جلیلی رهبری میگویند تحلیل کنید ولو غلط و عدهای میگویند تحلیل نکنید ولو درست. آنها دیدهاند "جوگیر کردن هوادار بیتحلیل" راحتر است از "اقناع هوادارِ با تحلیل و آگاه".
🔹مثال بزنم؟ سادهترينش این است که برای دسته اول میتوانی تناقضهای رفتار سیاسی ات را با پاسخ همیشگیِ "مجبور بودن در مقطع حساس کنونی" حل کنی، ولی دومی را باید "قانع" کنی. اولی همیشه پای کار است، با نسخههای باهنر و ولایتی و زاکانی و ایثارگران و چند "عزیز" دیگر به هر لیستی و هر فردی رأی میدهد و کاری به فرآیند و نیروهای دخیل در آن ندارد. اما هوادار با تحلیل است که میپرسد چرا یک انتخابات میگویید باید ببینیم نظر رهبری به چه کسی است و به او رای بدهیم، یک انتخابات میگویید"بین صالح مقبول و اصلح نامقبول به اولی رای بدهید"، یک انتخابات میگویید وحدت روی یک گزینه قبل انتخابات، یک انتخابات میگویید سه گزینه همزمان و وحدت روی یک نفرشان در دوران تبلیغات، یک انتخابات میگویید باید به اصلح رای بدهیم! نیروی با تحلیل است که میپرسد با نهی امام نسبت به ورود نظامیان به سیاست چه کنیم؟ میپرسد جمنا چه گلی به سرمان زد که حالا زیر عَلَم شانا سینه بزنیم. او است که میپرسد چرا حزب جمهوری اسلامی از رجایی که عضوش نبود برای نخستوزیری دفاع کرد، ولی آقای زاکانی میگوید امثال فلانی و فلانی که وابستگی تشکیلاتی به اصولگرایی ندارند نباید با آمدنشان در جبهه انقلاب ایجاد شکاف کنند.
🔹بگذریم، میگفتم که از موسم انتخابات متنفرم. چون این چندماه آدمهایی که چهار سال است کاری به بدنه حزباللهی کف میدان نداشتند باز با ژست دلسوزی سر و کله شان پیدا میشود و از ضرورت نجات انقلاب توسط خود و نسخه تجویزیشان میگویند، چندماه مسابقهی "افتخارات انقلاب را به نام خود زدن" و "ادای مردمی بودن درآوردن" راه میاندازند، شعارهای دهن پرکن میدهند و در دل به جماعتی که برایشان هورا میکشند میخندند و بعد هم میروند تا انتخابات بعدی.
#امین_فرج_اللهی
http://Eitaa.com/teribon_ir
🔻انصراف رئیسی، فن بدل به تاکتیک اصلاحطلبان
🔹اول: ما در انتخابات 92و 96 ریاست جمهوری و 94 مجلس و خبرگان شکست خوردیم، نه از "گزینهی اصلی" رقیب، بلکه از "تاکتیک انتخاباتی" او با نامزد درجه چندم! اصلاحطلبان هروقت گزینه اصلیشان اجازه شرکت در میدان نیافته، سلبی رای دادهاند، نه ایجابی! با این منطق که"مهم نیست چه کسی انتخاب شود، مهم این است چه کسی انتخاب نشود!" گاهی جلیلی، گاهی رئیسی و گاهی حضرات آیات جنتی، مصباح و یزدی! صحبتهای اخیر کرباسچی و غالب اصلاحطلبان هم نشان میدهد الان هم تزشان این است! گزینه اصلی که لاریجانی بوده اوت شده و آنها میخواهند گزینه اصلی رقیب- یعنی رئیسی- را با یک رای سلبی به یک نامزد دست چندم -یعنی همتی- اوت کنند.
🔹دوم: برای اوت کردن رئیسی باید بتوان با فضاسازی به جامعه قبولاند که رئیسی "گزینه حاکمیت" است و همه چیز برای رئیسجمهور شدنش "مهندسی شده" است. مسالهای که از ابتدای استارت تبلیغات و بخصوص در مناظره اول، هم توسط همتی و مهرعلیزاده و هم در فضای رسانهای رویش مانور داده شد. اما یک نقطه ضعف هم در رئیسی هست که طرف مقابل با هوشمندی رویش مانور داده و آن "عدم اشراف و ورود تخصصی به موضوعات اصلی کشور مثل اقتصاد و سیاست خارجی" است. رئیسی در بحثهای کارشناسی، بر کلیات اشراف دارد اما ورود و آگاهی تخصصی ندارد، نه مساله را میشناسد و نه به راهحلش اشراف دارد. نقطهضعفی که مهرعلیزاده هم صراحتا رویش دست گذاشت و گفت در مباحث اقتصادی بدون کمکگرفتن از مشاورانتان نظری نمیتوانید بدهید. فضای مناظره اول هم این واقعیت را جلوی چشم مردم قرار داد که اگر قرار باشد کسی در برابر همتی حرف جدی برای گفتن داشته باشد، "جلیلی" است. آقای رئیسی در این سالها مشغول خدمت در آستان قدس و قوه قضائیه بوده و نه در عرصه اقتصاد و نه در عرصه دیپلماسی نتوانسته ورود تخصصی و اشراف خوبی بر این مسائل داشته باشد. اما جلیلی علاوه بر پیگیری مسائل اقتصادی کشور در قالب دولت سایه در هشت سال گذشته و بررسی آنها در کارگروههای تخصصی؛ بخاطر سابقه دبیری شورای عالی امنیت ملی، نمایندگی رهبری در این شورا و عضویت در شورای راهبردی روابط خارجی؛ میتواند هم در حیطه اقتصادی و هم در بحثهای دیپلماسی از پس همتی برآید. به جز جلیلی، قاضیزاده و زاکانی ممکن است در متلکپرانیها و جدلهای میدانی کمک بیایند، اما در بحثهای تخصصی و کارشناسی نه اشراف جدی دارند و نه حرف خاصی برای گفتن. بنا بر این تا اینجای کار دو آسیب اصلی وجود دارد: "عدم اشراف و ورود تخصصی رئیسی به مسائل اقتصادی و دیپلماسی"، "تلاش رقیب برای فرار از مقابله با چالشهای جدی وارد شده از طرف جلیلی با انگ "نامزد پوششی". دو محوری که بنظر میرسد پایهی سیاست جریان رقیب برای تداوم فضای تبلیغاتی هم باشد. فرار امروز همتی از مناظره با جلیلی نیز بر همین دو نکته تکیه دارد.
🔹پیشنهاد: بنظر میرسد جریان انقلاب در برابر تاکتیک "رای سلبی" رقیب، باید فنِ بدل بزند. کنار رفتن آقای رئیسی به نفع جلیلی، طرف مقابل را کاملا خلع سلاح میکند. هم شائبه مهندسی انتخابات به نفع رئیسی که محور اصلی مانورهای تخریبی طرف مقابل است را باطل میکند و هم جلیلی را که در دیپلماسی و اقتصاد از رئیسی دست پُرتری دارد روبروی رقیب مینشاند. تنها این تاکتیک است که میتواند باطلالسحر همه سیاستهای تبلیغی و تخریبی جریان رقیب باشد و آنها را نه در موضع "حمله و تهاجم"؛ بلکه در موضع "پاسخگویی و انفعال" قرار میدهد.
در صورت این اقدام و حمایت آقای رئیسی از جلیلی و کنار او بودن در روزهای آتی تبلیغات، پیروزی بیش از هر روز نزدیک خواهد بود. در این صورت هم دغدغه آقای رئیسی برای اینکه معیشت و زندگی مردم مجددا در دست جریان اصلاحطلب قرار نگیرد محقق میشود و هم ایشان روند امیدوارانه خود در قوه قضائیه را ادامه میدهند. چرا که بیم آن میرود با رئیسجمهور شدن ایشان، جریان مخالف یا منتقد رویه اصلاحی او در آن قوه، زمام امور را در دست گرفته و قوه را به ریل سابق بازگردانند که نتیجهای جز عقبگرد نخواهد داشت. پیروزی نزدیک است، اگر آقای رئیسی هشیار عمل کند...
#امین_فرج_اللهی
@teribon_ir
🔻چمران شدن محال است
🔹چمران را نسل جوان این چندوقت اخیر به لطف فیلم "چ" قدری شناختهاند. برای حزباللهی ها هم یک مجاهد فی سبیل الله نوستالوژیک است، نماد روح ناآرام و بیقرار یک مسلمان که در جستجوی وظیفه و تکلیفش از آمریکا تا لبنان و ایران را میپیماید.
🔹چمران آیندهی شغلی دکترای فیزیک پلاسمای آمریکا را ول کرد. با زن و زندگی رفت لبنان، وسط بچه شیعههای فقیر و محروم جنوب. آنقدر شرایط سخت شد که زن آمریکایی اش او را ول کرد رفت کشورش. قبلش هم دو سال در مصر دوره آموزشی جنگهای چریکی و پارتیزانی دیده بود. چمران بعد از او، همسری از اهالی لبنان اختیار کرد به نام غاده. انقلاب که شد آمد ایران، با همسر لبنانی اش. نه درآمدی داشت، نه اندوختهای. شد معاون نخست وزیری در امور انقلاب، تازه اول کار و فعالیتش بود. کردستان که به هم ریخت رفت آنجا، تجربه ی چریکی اش به کار میآمد. مدتی بعد شد وزیر دفاع، بعد شد نماینده تهران. اینها اسم و رسمش بود، چمران ولی بین منطقه و تهران در رفت و آمد بود. جنگ هم که شروع شد رفت منطقه و ستاد جنگهای نامنظم را راه انداخت. آخرین روز خرداد 60 هم در دهلاویه شهید شد.
🔹"چمران" را ما با تصویر و تصورات ذهنمان میشناسیم، خیلیهامان با عکسهای قشنگ و برخیهامان هم با دستنوشتههای شورانگیز و زندگینامه اش. ما اما با "زندگی و زیست چمران" بیگانهایم. برایمان این جملهی امام جذاب است که "مثل چمران بمیرید."، اما حواسمان نیست مثل چمران مردن، مقدمهاش مثل چمران زیستن است.
🔹چمران را به ظاهر زندگی مادی اش که نگاه کنی چیزی ندارد، رسما باخته است. نه شغل ثابتی، نه درآمدی، نه پیشرفتی، نه اندوختهی مالی درست درمانی، میگویند وقتی شهید شد وسایل خانهاش هم چیز قابل ذکری نبود. در زندگی خانوادگی اش هم فراز و فرود و ناکامی کم ندارد.
🔹رک و روراست اگر امروز یک جوان حزباللهی اینطور زندگی کند، یعنی در راه آرمان و انقلاب و معتقَداتش از آسایش و آرامش و ثبات و درآمد زندگیاش بزند، یک بار زنش رهایش کند برود، آنقدر درگیر جهاد فی سبیل الله _به معنای عامش_ بشود که بعد از چند دهه زندگی، نه اندوختهی مالی داشته باشد و نه بار و بساط زندگی؛ سایرین او را چگونه قضاوت میکنند؟ همین جماعت حزباللهیها را میگویم. نمیگویند بی عرضه بود؟ اولویت نشناس بود؟ مدیر نبود؟
🔹زندگی چمران را بدون ذکر نام بنویسید و بدهید به رفقای خودمان بخوانند، بگویید نظرتان درباره این مدل زندگی کردن چیست؟ خودتان یا فرزندانتان حاضرید اینطور زندگی کنید؟ بگویید الان یک نفر در سال 98 میخواهد اینطور زندگی کند، میخواهد این مَنش را در زندگیاش پیاده کند، نمیخواهد همه زندگی اش خودش و زن و بچهاش شود، میخواهد وقتی همه دنبال خدمت به انقلاب با حقوق و بیمه و ثبات شغلی و مزایا هستند، مثل چمران زندگیاش را وقف دین خدا و انقلاب کند، چه جوابی میشنوید؟
🔹چمران بهار 1339وقتی داشت در آمریکا درس میخواند، وقتی رفقایش به دنبال زندگیشان بودند نوشت: "عالَم و مافیها مرا راضی نمیکند. مردم را میبینم که به هر سو میدوند، کار میکنند، زحمت میکشند، تا به نقطهای برسند که به آن چشم دوختهاند. ولی ای خدای بزرگ از چیزهایی که دیگران به دنبال آن میروند بیزارم. اگرچه بیش از دیگران میدوم و کار میکنم، اگرچه استراحت شب و نشاط روز را فدای فعالیت و کار کرده و میکنم، ولی نتیجهی آن مرا خشنود نمیکند فقط به عنوان وظیفه قدم به پیش میگذارم و در کشمکش حیات شرکت میکنم." چند درصد یا چند دهم درصد از جوانهای ما حزباللهی حاضرند پا را از حد شعار_ استوری اینستاگرام و توییت و پیکسل روی کیف و امثال اینها_ فراتر بگذارند و مثل چمران زیست کنند؟ اولین نفرش خودِ نگارنده ی این سطور....
🔹توصیف این زمانه را باید سید مرتضی آوینی بکند با آن قلم فاخرش: "نگاهي به شهر بيندازيد! عقل غربي سيطره يافته و وجود بشر را در دائرهالمعارف خويش معنا کرده است. بيدردي و لذتپرستي توجيهي عقلايي يافته است و از ميدانهاي ورزش تا کلاسهاي دانشگاه، «ربالنوع تمتع» است که پرستيده ميشود و باز در اين ميان، بسيجي حزبالله، تنها و غريب است و با آن چوب زيربغل و پاي مصنوعي و دست فلج و چشم پلاستيکي و موي کوتاه و محاسن و لباس ساده و فقيرانه و لبخند معصومانه، مظهري است از يک دوران سپري شده که با «خونين شهر» آغاز شد و در «والفجر 10» به پايان رسيد و بعد از «مرصاد»، از ظاهر اجتماع به باطن آن هجرت کرد و بيماردلان را در اين غلط انداخت که ديگر تمام شد!"
#امین_فرج_اللهی
@teribon_ir
🔻دو خاطره درباره چرایی بی اعتنایی اصولگرایان نسبت به توهین حسین قدیانی به آیتالله مصباح یزدی
🔹انتخابات مجلس زمستان سال نود، اولین اعلام حضور جبهه پایداری در سیاست بود. آن طرف هم جبهه متحد اصولگرایان با محوریت جامعه روحانیت و جامعه مدرسین بود و فعالیت سنگینش علیه پایداری و محور اصلیاش یعنی آیتالله مصباح.
آن زمان جزوهای هشتاد صفحهای با ادبیاتی محترمانه و استدلالی در نقد مشی سیاسی جریان اصولگرایی سنتی و تبیین مشی سیاسی آيتالله مصباح توسط حامیان پایداری منتشر شد.
ناگهان یک موج رسانهای هماهنگ با محوریت سه سایت جهان نیوز، شفاف و فردا و رسانههای اقماریشان با کلیدواژه "توهین پایداری به آیتالله مهدوی کنی" به راه افتاد. توهینی رخ نداده بود، اما جوّ "توهین پایداری به آیتالله مهدوی کنی" کار دوستان را برای انگ زنی جلو میبرد.
چند هفته بعد در راهپیمایی بیست و دوم بهمن یک نشریه تک برگی توزیع شد با تیتر "عاقبت تندروی" که با استناد به این جمله امام در نامه به آقای مشکینی که " شما از قول من به فرزندان انقلابیام بفرمایید که تندروی عاقبت خوبی ندارد. اگر آنان جذب حضرات آقایان جامعه محترم مدرسین نشوند، در آینده گرفتار کسانی خواهند شد که مروج اسلام آمریکایی اند"؛ با ادبیاتی هتاکانه به جبهه پایداری و آیتالله مصباح نسبت به تندروی-یعنی مخالف با جبهه متحد و وحدت مد نظر جامعه روحانیت- و عاقبت آن هشدار داده بود. از ادبیات بی ادبانه مطلب عصبانی بودم و داشتم توی مسیر حرکت میکردم که" آقای م" از ادوار بسیج دانشگاه تهران و فعالین ستادی جبهه متحد را دیدم و گلایه کردم که این چه تیتر و چه مطلبی است علیه آقای مصباح!؟ او هم انتساب نشریه به ستاد را انکار کرد و با خونسردی گفت مال ما نیست، احتمالا بچههای کف میدان خودشان درآوردهاند. جملهاش که تمام شد یکدفعه یکی از دوستانش با بغلی پر از آن نشریه از راه رسید و گفت حاجی بریم؟ گفتم عه اینها مال شما و ستاده؟ گفت آره دیگه. لبخند تلخِ سنگینتر از صد ناسزا تحویل "آقای م" دادم و رفتم. او امروز نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی است.
🔹انتخابات ریاست جمهوری سال نود و دو، دومین عرصه تقابل جبهه پایداری و جریان سنتی اصولگرایان بود. پس از کنار رفتن باقری لنکرانی، آیتالله مصباح و پایداری از جلیلی حمایت کردند و اصولگرایی سنتی از قالیباف.
نتیجه این شد که حسن روحانی با هجده میلیون، رای آورد و قالیباف شش میلیون و جلیلی چهار میلیون رای آوردند.
اصولگرایان مقصر شکست را جلیلی و حامی اصلی اش میدانستند. همان موقع یکی از فعالین رسانهای آنها در گوگل پلاسش آیتالله مصباح را به عنوان مقصر این شکست لعن کرد. اقدام زشتش با واکنش شدید همه روبرو شد و او مجبور به حذف و عذرخواهی شد. مدتی پس از انتخابات ، برای تولیدمحتوای تاریخی وارد سایت خامنهای.آی آر شدم. دیدم همان آقای لعن کننده آنجا است و قرار است نشریهای به نام "خط حزبالله" راه بیندازد تا در هیاهوی دولت روحانی، به امت حزبالله "خط" بدهد! کار را راه انداخت و چندسال بعد با تغییر تیم خبرگزاری فارس، جزو مدیران ارشد آنجا شد.
🔹این دو خاطره، مشت نمونه خروار بود. از سال نود به بعد که آیتالله مصباح به مخالفت علنی و صریح با اصولگرایی غیرگفتمانی و قبیلهگرایانه آقایان پرداخت، سیبل شد و کینهاش را به دل گرفتند. برخی بولتن و تحلیلهای شبه امنیتی حتی وقیحانه مدعی بودند او میخواهد رهبری را تضعیف کند وخودش جای ایشان را بگیرد! در کف میدان رسانه هم قلم بدستانشان مک رر میگفتند او "مطهری زمان" است، یعنی باید برود با شبهات منحرفین مقابله کند و بیخود وارد سیاست شده و تا توانستند هم روی صحنه و هم پشت پرده علیهش فعالیت کردند. اما نماز غریبانه آقا بر پیکرش در سحرگاه روزهای کرونایی و تمجید کم نظیر از او در پیام تسلیتشان، خیلی چیزها را روشن کرد. نشریه خط حزبالله هم برایش تیتر زد "حکیم انقلابی و پارسا"، اما آن آقای لعن کننده توفیق این تیتر را نداشت، چون در خبرگزاری فارس بود.
🔹اینها علت این موضع ضعیف و لایت اصولگرایان در برابر توهینهای حسین قدیانی به آیتالله مصباح است. خیلی هایشان که درباره زمین و زمان موضع میگیرند خود را به ندیدن زدند و برخی دیگر زیر فشار مطالبه، یک موضع دو خطی مختصر گرفتند و تمام.
آنها که سال نود "نقد سیاست آقای مهدوی کنی" را توهین به روحانیت معرفی کردند و برایش سوگوار شدند،. حالا در برابر فحاشی و هتاکی هم قبیله ای خودشان به آیتالله مصباح سکوت کردند. این یعنی مبنای تقوا، سیاست و جناح است! یعنی دینداری باندی! اعضای جبهه پایداری هم که روزگاری همه هویتشان آیتالله مصباح بود ترجیح دادند سرگرم سفرهی غنیمت دولت منتخب باشند و به روی مبارک نیاورند!
✍ #امین_فرج_اللهی
✅ @teribon_ir