eitaa logo
ثقلین (قرآن و اهلبیت ع)
145 دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
823 ویدیو
11 فایل
قران و تفسیر آیات، چهارده معصوم(ع) (داستان و احادیث)، اخلاق و سبک زندگی، شهدا، احکام شرعی، اخبار و مناسبت روز و عناوین متنوع دیگر. . . . . ارتباط با مدیر:. @jtmyaali
مشاهده در ایتا
دانلود
۳ ✍️ این توصیه ی شهید کاظمی به شهید همت را ، همه ی نیروهای انقلابی باید بخوانند متن خاطره: مأموریتم که تموم شد ، رفتم با حاج همت درباره‌ی برگشتم صحبت کردم. شهید همت بهم گفت: یه خاطره برات بگم؟ گفتم بگو؟ حاجی ‌گفت: وقتی‌توی پاوه مأموریتم تموم شد ، به شهید ناصر کاظمی گفتم: مأموریتم تموم شده و می خوام برم. ناصر پرسید: بریده ای؟ از سوالش تعجب کردم وگفتم: منظورت رو نمی فهمم، حکمم سه ماهه بوده و حالا تموم شده... ناصر کاظمی گفت: مأموریت و مدت مأموریت زیاد مهم نیست! اگه بریدی بیا تسویه حساب کن و برو ، اگر هم نبریدی بمان و کار کن، اینجا کار زیاده و بهت احتیاج داریم... منصرف شدم و دیگه باهاش درباره برگشتن حرف نزدم... 🌷خاطره ای از سردار شهید محمد ابراهیم همت 📚سالنامه یاران ناب ۱۳۹۳ @thaghlain 🌹
۱۱۱ ✍ شهیدی که در عالم رویا امام‌زمان(عج) به او فرمود: از تو راضی‌ام ... متن خاطره مصطفی هراسان از خواب بیدار شد؛ اما دیدم داره می‌خنده. علت رو که پرسیدم،گفت: توی خواب بالای یک تپه ایستاده بودم که امام زمان(عج) رو دیدم. آقا دست روی شانه ام گذاشتند و فرمودند: مصطفی! از تو راضی هستم... 📌خاطره‌ای از زندگی دانشمند شهید مصطفی احمدی‌روشن 📚منبع: پایگاه اینترنتی راسخون به نقل از همسر شهید @thaghlain 🌹
۱۶۵ ✍ آنقدر خونِ دل خورد و زحمت کشید، تا لایق شهادت شد... متن خاطره مصطفی اومد بهم گفت: بیا سازمان انرژی اتمی پیش خودمون. گفتم: مگه دیوونه‌ام؟ کجا بیام؟ پول میدن؟ برخوردشون درسته؟ چی داره اونجا؟ مصطفی! تو از انرژی اتمی بیا بیرون بریم یه کار راه بندازیم. مصطفی در جوابم گفت: من ایستادم اینجا رو درست کنم... هر بار می‌رفتم نطنز، توی راه برگشت بغض می‌کردم. غربتی داشت اونجا... بعد از شهادت مصطفی رفتم نمازخانۀ سایت. پُر بود از رفقایی که خیلی‌هاشون رو مصطفی با هزار زحمت راضی‌ کرده و آورده بود پای‌کار. یاد روزهای تنهاییِ مصطفی افتادم و بغضم ترکید... @thaghlain 🌹
🌸🌼🌸🌼🌸🌼 🕌امام علي عليه السّلام: كَفى بِالْمَرْءِ غَفْلَةً اَنْ يَصْرِفَ هَمَّهُ فيما لا يَعنيهِ؛ در غفلت يك انسان، همين بس كه همّت و خود را صرف چيزى كند كه به دردش نمى خورد و به كارش نمى آيد. 🔸ميزان الحكمه، ج 7، ص 267. علیه السلام @thaghlain 🌹
۱۹۷ 🌺 شهید صیاد با این کار خود فرمانده‌اش را متعجب کرد... متن خاطره زمان شاه بود و داشت دوره ی تکاوری رو سپری می‌کرد. رفته بودند راهپیمایی استقامت و از آسمون آتیش می‌بارید. فرمانده چشمش خورد به صیاد شیرازی که از شدت گرما انگار آتیش گرفته بود و داشت از حال می‌رفت... رفت جلو و بهش گفت: اگه برات مقدور نیست، می‌تونی آروم‎تر ادامه بدی. هنوز صیاد چیزی نگفته بود که یکی گفت: استاد! الان ماه رمضانه و ایشون هم روزه است ... فرمانده میگه جا خوردم ... 🌹خاطره‌ای از زندگی سپهبد شهید علی صیادشیرازی 📚منبع: یادگاران ۱۱ کتاب شهید صیادشیرازی، صفحه ۱۰ @thaghlain 🌹