eitaa logo
[ تینـو ]
560 دنبال‌کننده
3 عکس
0 ویدیو
1 فایل
• ما همه تینو به آمدنت. همه‌جا سراب است جانِ جهان... سیرابمان کن! تینو، تشنه را گویند... ما همه تشنه به قدوم سبز یک مهربانیم :)
مشاهده در ایتا
دانلود
یه جوونی میره پیش امام ‌علی میگه تو که بعد از پیامبر تو که انقد بزرگی چیکار کردی شدی علی؟ ؟ اقا میگه که من یه عمر نگهبانی دادم شدم علی ... اقا نگهبانی چیو دادی؟ نگهبانی درِ دلمو دادم شدم علی خدا تو حدیث‌ قدسی میگه ، زمین و اسمون چقد گنجایش داره؟ میگه که زمین و اسمون گنجایش منو نداره ... اما ... بچه ها ؟ میگه که من تو دل ... این نشون میده اهمیت دلوها .. دیگه این دله جا نداره برا هر خرخاشاکیااا ... داره ...! حالا میخوای بدونی ارزش دلت چقده؟ ببین دلت کجاس ... ببین دلت با کیه ... دل بعضی از ماها با یه لبخند میره ، این ارزش دلتو نشون میدهاااا ... یکی عاشق سگشه ... خدا میگه اینا بدتر از حیوونن ... این اقای گاو ، به درد میخوره ... از شیرش ، از گوشتش استفاده میکنن ولی اقای انسان ، تو چه بدرد میخوری؟ یکی هم میگه من هر شب میخوام بخوابم میگم امام ‌زمان ازم راضیه؟لبخند رضایت رو لباش بود؟یا باز برام گریه کرد؟ باز به خدا گفت ، یه فرصت دیگه بهش بده؟ حالا بیاییم بگیم ... خدایا به اندازه تمام اون لحظه هایی که دل امام زمانمو شکستم ، اومدم استغفار کنم ... همین شب عیدی ... الهی العفو بحق علی بن ابی طالب :)) ؟ ؛)
- چه شده ؟! چرا انقدر بیتابی ؟ + خالد ، تو حارث را میشناسی ؟ - کدام حارث ؟! + حارث بن سجیه ! - حارث بن سجیه .. نمیشناسم ، کیست ؟ +‌ حارث ، همانیست که بساطِ شرابش هرشب بپا بود . همانیست که بر صورتِ علی در جنگ آب دهان انداخت. حارث همانیست که به شانه ی علی ضربه ای وارد کرد که تا همیشه زخمش باقی ماند خالد !‌ او همانیست که سی سال پیش برای سوزاندنِ دربِ خانه ی علی هیزم آورد و در میان ناله ی فاطمه قهقه میزد ! - نمیفهمم ، از این دست دشمنانِ علی کم نیستند ! چه چیز تو را چنین بیتاب کرده ربیع ؟! +‌ تو هیچ میدانستی علی در مقابلِ این همه نیشی که حارث به او زد چه کرد ؟ -‌ چه کرد ؟! + خودم با چشم های خودم دیدم خالد ! تا همین چند روز پیش که آخرین روزهای عمرش بود .. هرگاه حارث را میدید ،‌ به رویش لبخند می زد و میگفت سلام حارث ! حارث نیز با خشونت به او می نگریست و میگفت تو اسمِ مرا از کجا میدانی ؟ -‌ و علی چه می گفت ؟ +‌ می گفت ، من نام تمام کسانی که با حُب به علی ‌بمیرند را می دانم ! -‌ حارث مگر محبِّ علی بود ؟!! حارث که اگر زورش می رسید علی را در دم میکشت ! +‌ من هم همین را می گفتم ، هرگاه میدیدم علی چنین می کند، با خود می گفتم علی هم گاهی حرف هایی میزند که آدم شاخ در میاورد ! اما .... باورت نمی شود خالد .... -‌ حرف بزن دیگر ! چه بر سر حارث آمد ؟! +‌ حارث وقتی فهمید ابنِ ملجم فرق علی را با ضربت شمشیر شکافته ، سرگردان در کوچه های کوفه به دنبالِ کسی می گشت که جانش را بگیرد ، گویی از این زندگی خسته شده بود .. اما هیچ کس قبول نکرد -‌ و بعد ؟ + رفت به خانه ی علی ، همین چند روزی که علی در بستر بود ... راهش ندادند اما علی گفت بگویید داخل بیاید ، حارث داخل رفت ... نمیدانم بین او و علی چه گذشت .. فقط دیدم وقتی حارث بیرون آمد دیگر آن حارث نبود ! سجده می کرد و توبه می کرد ، ناله می زد و اشک می ریخت .... باید میدیدی خالد ... - علی از کجا میدانست حارث با حب به او میمیرد !!! +‌ من نمیدانم خالد ! فقط میدانم علی را دیر شناختم !! - ربیع .. می گویند ابن ملجم وقتی علی داشت نماز صبح میخواند ، به فرق سرش ضربه زده ... ربیع .. مگر علی نماز هم می خواند ؟! +‌ چه می گویی خالد !!! من می گویم علی از سی ، چهل سال بعدِ حارث خبر داشت !‌ غیر از این است که با خدایش سَر و سِری دارد ؟!! کم خودت را گول بزن ! وای بر ما .. چه کردیم با علی ... !! -‌ چه کردیم با علی ؟! درست است که مقابل  دشمنانش در نیامدیم ، اما به روی او شمشیر هم نکشیدیم ! + آری .. سکوت کردیم .. و این از شمشیر کشیدن بر علی هم بدتر است ! - کاش علی را زودتر میشناختیم ... [ نامیرا ]
یک روز وقتی كه مدرس از مجلس به خانه باز می گشت ؛ عده‌ای از مردم به منزلِ مدرس ریخته و با سر و صدای زیاد گفتند : آقا ! این چه لایحه‌ای بود كه امروز تصویب شد ؟! خلافِ مصلحت است. مدرس پاسخ داد : اگر بیست رأس اسب و الاغ و یک آدم را در مجلسی جمع كنند و از آنها بپرسند كه ناهار چه می خورید ، جواب چه می‌دهند ؟ همه گفتند : جو . مدرس گفت : آن یك نفر هم ناچار است سكوت كند. این وُكلایی كه شما انتخاب كرده‌ اید ، شعورشان همین است ! بروید آدم انتخاب كنید. + تو خود حدیثِ مفصل بخوان از این پیام :|
حالِ خلیفه روز به روز بدتر می‌شد، پزشکان هم از معالجه‌اش عاجز! گفتند: موسی‌بن‌جعفر را بیاورید. اگر دعا کند خدا شفایش می‌دهد. به امام خبر دادند همین طور که می‌آمد زیرِ لب دعا می‌کرد وقتی رسید حالِ خلیفه بهتر شده بود. پرسیدند: چه دعایی بود؟ فرمود: گفتم خدایا او را به خاطرِ گناهِ خودش بیمار کرده‌ای، به خاطرِ بندگی و عبادتِ من شفا بده ... [ آفتاب در محاق ]
[ تینـو ]
حالِ خلیفه روز به روز بدتر می‌شد، پزشکان هم از معالجه‌اش عاجز! گفتند: موسی‌بن‌جعفر را بیاورید. اگر د
باب الحوائج شد بگیرد دست ها را :)) +گرفتن داره عیدی امشب از دست اقا علی بن موسی که تولد باباشونه ...
4_5861560706024866357.mp3
9.39M
من کجا سیاهیِ پرچمایِ تو من کجا سینه زدنِ تو عزایِ تو من کجا دیدنِ ماهِ محرمت من کجا زیارتِ کربلایِ تو + ۹ روز مونده :) + گوش بدید :)
یاران! شتاب كنید ، قافله در راه است. می‌گویند كه گناه‌كاران را نمی‌پذیرند . آری ، گناه‌كاران را در این قافله راهی نیست اما پشیمانان را می‌پذیرند ... [ سید مرتضی اوینی ]
...مشکل من همینجا بود، که امامم را با ''دل''م پذیرفته بودم و واقعا دوستش داشتم نه با ''اعتقاد عقلی'' و ''ایمان باطنی'' ! من فقط امامم را ''دوست'' داشتم، وگرنه جوری نبودم که بتوانم همه تصمیمات اش را بپذیرم و بی چون و چرا بگویم چشم! ..... [ همه نوکر ها ص ۸۸ ]
[ تینـو ]
...مشکل من همینجا بود، که امامم را با ''دل''م پذیرفته بودم و واقعا دوستش داشتم نه با ''اعتقاد عقلی''
حالا اعتقاد عقلی و ایمان باطنی رو بذاریم کنار ... همون دوست داشتن با "دل" رو هم داریم ما ؟
به بعضیام باید گفت از الان که هیچ از سی و چند روز پیش نقشه کشیدید که محرم چطور اشک بریزید چطور خادمی کنید بعد هیچ حرکت مثبتی نزدید ؟ خب خسته نباشید !
[ تینـو ]
به بعضیام باید گفت از الان که هیچ از سی و چند روز پیش نقشه کشیدید که محرم چطور اشک بریزید چطور خ
هنوز که هنوز نتونستی یاد بگیری نفس اماره لعنتیت رو چطوری بزنیش زمین...؟!! یعنی میخوای بگی هنوزم بخاطر یه وضو گرفتن ساده نماز شب نمیخونی...!؟ اگه واقعا هنوز موفق نشدی حتی برای اولین قدم؛ نماز شبت رو بخونی پس؛ خیالتو راحت کنم دستت خیلی خالیه...! خیلییییی . + نماز شب خونا هم که برا من و امثال من که دستشون خالیه دعا میکنن ، مگه نه ؟
نگران اون دسته از خانم های چادری و مذهبی هستم که کلی ارایش میکنن ! خواهر جون ... ماه محرم چطوری میخوای ارایش کنی و همزمان گریه ؟ بهم نمیخوره ؟ یا محرم با بقیه موقع ها فرق داره و خدا فقط محرم ها گفته زینت مطلقا حروم ؟ نمیدونم والا شایدم گفته !
امروز بحث ازدواج بود ! به یکی از دوستان گفتن که دخترت دیگه بزرگ شده تا یکی دو سال دیگه رفته ! گفت نه ! نمیدمش به کسی . زوده ! گفتن اگه خودش خواست چی ؟ گفت غلط کرده ! مگه دست خودشه ؟ من نظاره گر گفت و گوشون بودم داشتم با خودم میگفتم چرا تو این موضوع نظر خود ادم رو نمیپرسن !؟ چی میشه که همون ادم یکی دو سال دیگه مخفیانه میره یه کاری میکنه و دست اخر همون مادر باز میگه غلط کردی ! خب چیکار کنه ؟ ادمه ... همش برچسب "غلط کردی" نزنیم کاش ! یه بارم که شده نیازشو درک کنیم ! همین .
+ببخشید شما؟ -همون که فقط همیشه ادعا میکنه!
+ببخشید شما؟ -همون که آبرو از امام زمانش برده!
+ببخشید شما؟ -همون که لحظه ای واسه خدا کار نکرد!
گاهی اوقات میشینی پیش یه ادمایی میگی اخه خدا این که ادم عادیه تو بخوای منو با این بسنجی هیچ هیچم حالا ملاک که سیره ائمه ست اگه خودت بهمون رحم نکنی کی میکنه ؟ :)
کی وقتشه ادم بشی ؟
خجالت نمیکشی با این وضعت ؟ میخوای دو روز دیگه هیئت هم بری ؟
میگم به نظرم این یکی دو روزه یه کاری کن حسین چشمش تو رو بگیره !
نمازتو سر وقت بخون به عشقش ...
به مادرت سر بزن به عشقش ...
کمتر غیبت کن به عشقش ...
اصلا میگما تو که تا حالا حست نمیگرفته پاشو این دو شب رو نماز شب بخون به عشقش ... خود اقا نگاه کنه بگه ببین چه خبر شده *-*
پاشو یه جا جلو چشمت بنویس " حسین این یه ماه بیشتر از همیشه رو تو حساب وا کرده "
... -خندید و گفت: من دنبال شرح حالی ام که تو وقتی از حرم امام رضا برگشتی ، در روزنامه‌ ..... نوشتی . اما متاسفانه هیچ وقت به آن نرسیده ام . +بهتر نیست این دفعه بروی و خودت را بسپاری به امام ؟ او ظرفیت ما را بهتر از خودمان میشناسد ! -حتما این کار را میکنم . این بار با جمله های خودم با امام حرف میزنم نه با جمله های تو ... [ احضاریه ص ۱۳ ]
...اولین باری که وارد حرم شدم، جا خوردم. عطر گل محمدی مشامم را نوازش کرد. حظ کردم . گفتم عرض سلام دارم جناب ... حالتان چطور است ؟ خوب هستید إن شاءالله ؟ گفتم : اگر برای شما شیرین زبانی نکنیم، برای کی بکنیم ، جناب آقای امام ؟ یکی از خادم های خوش رو آمد جلو و توی صورتم لبخند زد و گفت : خوش آمدید !... [ احضاریه ص ۱۳ ]
[ تینـو ]
...اولین باری که وارد حرم شدم، جا خوردم. عطر گل محمدی مشامم را نوازش کرد. حظ کردم . گفتم عرض سلام دا
یاد اون روزی افتادم که دم عمود اخر میخوندم با خودم سلام اقا که الان رو به رو تونم :)) بعد یاد یه مداحی ای افتادم از زبون حضرت زهرا که میگن به مجلس عزای حسینم اومدی خدا خیرت بده مادر ... این همه شب واسه پسرم سینه زدی خدا خیرت بده مادر :)) این همه راه اومدی به عشق پسرم ... خدا خیرت بده مادر :)) خسته شدی ، پیاده توی راه حرم ... خدا خیرت بده مادر :))