فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴نمــــایـش طـنـــز
🔺دختره، دوستپسرشو از کوه پرت کرد
🔺حاجی: روی کوه دختره را عقد کرد
🔺هر کی بخاطر گرونی ازدواج نمیکنه: باید این نمایش را ببینه🙃
🔺کاری از تیم پاسخگوهای مرتضی کهرمی
Ostad Raefipour-Jaryanat Va Feragh Enherafi-97.05.18-Esfehan-24kb.mp3
18.43M
فرق و جریانات انحرافی در مهدویت
🎙 استاد رائفی پور
📅 ۱۸ مرداد ۱۳۹۷_اصفهان
🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❌بافت این فرش در دوره ریاست جمهوری خاتمی شروع و در دوره روحانی به آمریکا هدیه شده.
بافت این فرش ۱۹ سال طول کشیده و تصاویر همه روسای جمهور جنایتکارآمریکا طی ۲۵۳ سال قاره آمریکا در آن بافته شده.
تمام تار و پود این قالی از بهترین ابریشم است.😳.
🔥هزاران لعنت و ننگ و نفرین بر آنها که این همه خوش خدمتی کردند برای کسانی که فلج کننده ترین و ظالمانه ترین تحریم های دنیا را بر مردم ایران اسلامی تحمیل کردند. ۱ دقیقه و ۴۹ ثانیه.
#بیت_المال_مسلمین
#داستان
👑🌹🌹🌹🌹
ﻋﺎﺭﻓﯽ ﮐﻪ ﺩﺭ ﻣﺴﯿﺮ ﻣﺴﺎﻓﺮﺕ، ﻭﺍﺭﺩ ﺷﻬﺮﯼ ﺷﺪ.
ﻣﯽﮔﻮﻳﺪ: ﺩﯾﺪﻡ ﺑﭽﻪﻫﺎﯼ ﺷﻬﺮ، ﻣﺸﻐﻮﻝ ﺑﺎﺯﯼ ﻫﺴﺘﻨﺪ.
ﺑﺎ ﺧﻮﺩﻡ ﮔﻔﺘﻢ: ﺍﯾﻦ ﺑﺎﺯﯼِ ﺑﭽﻪﻫﺎ ﺣﮑﻤﺘﯽ ﺩﺍﺭﺩ. ﺗﺎ ﻏﺮﻭﺏ ﺍﯾﺴﺘﺎﺩﻡ.
ﻏﺮﻭﺏ ﯾﮑﯽﯾﮑﯽ ﺑﭽﻪﻫﺎ ﺭﻓﺘﻨﺪ.
ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺑﭽﻪﻫﺎ ﺧﺎﻧﻪﺷﺎﻥ ﻧﺰﺩﯾﮏ ﻣﯿﺪﺍﻥ ﺑﻮﺩ.
ﺩﺭِ ﺧﺎﻧﻪ ﺭﺍ ﺯﺩ: ﻣﺎﺩﺭ، ﻣﻨﻢ ﺩﺭ ﺭﺍﺑﺎﺯ ﮐﻦ!
ﻣﺎﺩﺭ: ﺑﺎﺯ ﻧﻤﯽﮐﻨﻢ!
- ﭼﺮﺍ ﻣﺎﺩﺭ؟!
ﭼﻮﻥ ﮐﻪ ﻫﺮ ﺷﺐ ﺩﯾﺮ ﻣﯿﺎﯼ ﺧﺎﻧﻪ، ﺑﺎ ﻟﺒﺎﺱﻫﺎﯼ ﮐﺜﯿﻒ ﻭ ﭘﺎﺭﻩ ﮐﻪ ﻫﯽ
ﺑﺎﯾﺪ ﺑﺸﻮﺭﻡ ﻭ ﺑﺪﻭﺯﻡ،
ﻣﻦ ﺧﺴﺘﻪ ﺷﺪﻡ.
- ﺩﺭ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﮐﻦ، ﺷﺐ ﺍﺳﺖ ﻣﺎﺩﺭ...
ﻫﺮ ﭼﯽ ﺍﯾﻦ ﺑﭽﻪ ﺩﺍﺩ ﺯﺩ، ﻓﺎﯾﺪﻩ ﻧﮑﺮﺩ.
ﭘﯿﺶ ﺭﻓﺘﻢ، ﺩﺭ ﺭﺍ ﺯﺩﻡ.
- ﻣﺎﺩﺭ ﺩﺭ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﮐﻨﯿﺪ ﻣﻦ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﻋﻠﻤﺎ ﻫﺴﺘﻢ...
ﻣﺎﺩﺭ ﺩﺭ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﮐﺮﺩ.
ﮔﻔﺘﻢ: ﻣﺎﺩﺭ، ﺍﯾﻦ ﺑﭽﻪ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﭼﯽ ﺭﺍﻩ ﻧﻤﯿﺪﯼ؟
ﮔﻔﺖ: ﺁﻗﺎ ﺧﺴﺘﻪﺍﻡ ﮐﺮﺩﻩ! ﺍﺯ ﺑﺲ ﻫﺮ ﺷﺐ ﺩﯾﺮ ﻣﯿﺎﯾﺪ ﺧﺎﻧﻪ.
ﺑﻪ ﺑﭽﻪ ﮔﻔﺘﻢ: ﻗﻮﻝ ﻣﯿﺪﯼ ﺩﻳﮕﻪ ﺷﺐﻫﺎ ﺩﯾﺮ ﻧﯿﺎﯾﯽ ﺧﺎﻧﻪ؟
ﻟﺒﺎﺳَﺖ ﺭﺍ ﺁﻟﻮﺩﻩ ﻧﮑﻨﯽ؟
ﮔﻔﺖ: بله.
ﮔﻔﺘﻢ ﺑﺮﻭ ﺧﺎﻧﻪ.
ﺑﭽﻪ ﺭﻓﺖ ﺩﺍﺧﻞ ﺧﺎﻧﻪ.
ﺻﺒﺢ ﮐﻪ ﺁﻣﺪﻡ ﺩﺭ ﮐﻨﺎﺭ ﻣﯿﺪﺍﻥ ﻣﻨﺘﻈﺮ ﺷﺪﻡ، ﺩﯾﺪﻡ ﺩﺭِ ﺁﻥ ﺧﺎﻧﻪ ﺑﺎﺯ ﺷﺪ.
ﺑﭽﻪ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺁﻣﺪ، ﭼﯿﺰﯼ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺎﺩﺭﺵ ﺁﻭﺭﺩ ﻭ ﺭﻓﺖ ﺑﺎ ﺭﻓﯿﻖﻫﺎﯾﺶ ﺑﺎﺯﻯ!
ﯾﺎﺩﺵ ﺭﻓﺖ ﺩﯾﺸﺐ ﺷﻔﺎﻋﺖ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ!
ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺗﺎ ﻏﺮﻭﺏ ﺑﺎﺯﯼ ﮐﺮﺩ.
ﻏﺮﻭﺏ ﺑﻪ ﺭﻓﯿﻘﺶ ﻣﺤﻤﺪ ﮔﻔﺖ:
ﻣﻦ ﺍﻣﺸﺐ ﺑﯿﺎﯾﻢ ﺧﺎﻧﻪﺗﺎﻥ؟
ﺩﻭﺳﺘﺶ ﮔﻔﺖ :ﻧﻪ ﺭﻓﯿﻖ، ﭘﺪﺭﻡ ﺭﺍﻫﺖ ﻧﻤﯿﺪﻩ،
ﺧﻮﺩﻡ ﺭﺍ ﻫﻢ ﺑﻪ ﺯﻭﺭ ﺭﺍﻩ ﻣﯿﺪﻩ!
ﺑﻪ ﺁﻥ ﯾﮑﯽ ﮔﻔﺖ: ﺣﺴﯿﻦ ﺍﻣﺸﺐ ﻣﻦ ﺑﯿﺎﯾﻢ ﺧﺎﻧﻪﺗﺎﻥ؟
ﮔﻔﺖ: ﻧﻪ! ﻧﮑﻨﻪ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﯽ ﻣﺎﺩﺭﻡ ﻣﻨﻮ ﺑﮑﺸﻪ؟!
ﻫﯿﭻﮐﺲ ﺑﭽﻪﯼ ﺁﻟﻮﺩﻩ ﺭﺍ ﻧﺒﺮﺩ ﺧﺎﻧﻪﺍﺵ!
ﺑﺎ ﻏﺼﻪ ﻭ ﺗﺮﺱ ﯾﮏ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﺮﺩ ﺑﻪ ﺩﺭِ ﺧﺎﻧﻪ ﻣﺎﺩﺭﺵ...
ﺭﻓﺖ ﻃﺮﻑ ﺧﺎﻧﻪ...
ﭼﯿﮑﺎﺭ ﮐﻨﺪ؟ ﺭﺍﻫﯽ ﺩﯾﮕﺭ ﻧﺪﺍﺭﻩ!
ﻫﺮ ﭼﯽ ﺩﺭ ﺯﺩ،
ﻣﺎﺩﺭ ﺍﺻﻼً ﭘﺸﺖ ﺩﺭ ﻧﯿﺎﻣﺪ!
ﺍﯾﻦ ﺻﺤﻨﻪ، ﻣﻦ ﺭﺍ ﺁﺗﺶ ﺯﺩ...
ﺩﯾﺪﻡ ﻣﺎﺩﺭﺵ ﺭﻓﺘﻪ ﺑﺎﻻ ﭘﺸﺖ ﺑﺎﻡ، ﺍﺯ ﺁﻥ ﺑﺎﻻ ﮔﺮﯾﻪ ﻣﯽﮐﻨﺪ!!
ﺑﭽﻪ ﺩﺭ ﭘﺎﯾﯿﻦ ﮔﺮﯾﻪ ﻣﯿﮑﻨﻪ!!
ﻣﺎﺩﺭ ﺑﺮﺍﯼ ﺑﭽﻪ،
ﺑﭽﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﺧﺎﻧﻪ!!!
ﺑﭽﻪ ﻧﻤﯽﺩﺍﻧﺪ ﻣﺎﺩﺭ ﭼﻘﺪﺭ ﺩﻭﺳﺶ ﺩﺍﺭﻩ!
ﭼﯿﮑﺎﺭﺵ ﻛﻨﻪ؟ ﺑﺎﻷﺧﺮﻩ ﻭﻗﺘﻰ ﺁﺩﻡ ﻧﻤﻴﺸﻪ؟!!
ﺩﯾﺪﻡ، ﺑﭽﻪ ﺭﻭﯼ ﺷﮑﻤﺶ ﺧﻮﺍﺑﯿﺪ، ﺻﻮﺭﺗﺶ ﺭﺍ ﺭﻭﯼ ﺧﺎﮎ ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ!
ﺍﻭﺷﺮﻭﻉ ﮐﺮﺩ ﺑﻪ ﻧﺎﻟﻪ ﺯﺩن...!
ﻣﺎﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺻﺤﻨﻪ ﺭﺍ ﺩﯾﺪ، ﻧﺘﻮﺍﻧﺴﺖ ﺗﺤﻤﻞ ﮐﻨﺪ...
ﺩﻭﯾﺪ ﭘﺎﯾﯿﻦ ﺩﺭ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﮐﺮﺩ!
ﺑﭽﻪ ﺭﺍ ﺑﻐﻞ ﮐﺮﺩ...
ﺍﯾﻦ ﺧﺎﮎﻫﺎ ﻭﮔِﻞﻫﺎ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺻﻮﺭﺗﺶ ﭘﺎﮎ ﮐﺮﺩ...
ﺑﭽﻪ ﮐﻪ ﮐﻤﯽ ﺁﺭﺍﻡ ﺷﺪ،
ﮔﻔﺖ: ﻣﺎﺩﺭ؟
ﮔﻔﺖ: ﺟﺎﻧﻢ...
ﮔﻔﺖ: ﻣﺎﺩﺭ، ﻣﻦ ﺍﻣﺸﺐ ﭼﯿﺰﯼ ﺭﺍ ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ ﮐﻪ ﺗﺎ ﺣﺎﻻ ﻧﻤﯽﻓﻬﻤﯿﺪﻡ...
ﮔﻔﺖ: ﻣﺎﺩﺭ، ﭼﯽ ﺭﺍ ﻓﻬﻤﯿﺪﯼ؟!
ﮔﻔﺖ:ﻣﺎﺩﺭ ﺟﺎﻥ، ﻫﺮ ﻭﻗﺖ ﺩﯾﺮ ﺁﻣﺪﻡ ﺧﺎﻧﻪ، ﻏﺬﺍ ﻧﺪﻩ، ﺷﻼﻗﻢ ﺑﺰﻥ، ﺍﺯ
ﻏﺬﺍ ﻣﺤﺮﻭﻣﻢ ﮐﻦ، ﺍﻣﺎ ﻣﺎﺩﺭ، ﺩﯾﮕﻪ ﺩﺭ ﺭﺍ ﺑﺮﻭﯾﻢ ﻧﺒﻨﺪ...!
ﺍﻣﺸﺐ ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ ﺟﺰ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺧﺎﻧﻪ؛ ﺧﺎﻧﻪﺍﯼ ﻧﺪﺍﺭﻡ!
خدایا، ﺩﺭِ ﺧﺎﻧﻪ ﯼ ﻟﻄﻒ ﻭ ﻣﺤﺒﺘﺖ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺭﻭﯼ ﻣﺎﻧﺒﻧﺪ!
ﺑﺨﺸﯿﺪﻩ ﺷﺪﯾﻢ، ﭘﺎﮎ ﺷﺪﯾﻢ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺻﺒﺢ ﺭﻓﺘﯿﻢ ﺑﻪ ﺧﺎﮐﯽ ﺑﺎﺯﯼ ﻭ
ﮐﺜﺎﻓﺖ ﮐﺎﺭﯼ!
ﺍﻟﻬﯽ ﻓﻬﻢ ﺍﯾﻦ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﺎ ﻋﻄﺎ ﮐﻦ...
ﮐﻪ ﺟﺰ ﺩﺭِ ﺧﺎﻧﻪ ﺗﻮ ﺧﺎﻧﻪﺍﯼ ﻧﺪﺍﺭﯾﻢ...
ﺍﻟﻬﯽ ﻣﺎ ﺭﺍ ﺟﺰ ﺑﻪ ﺧﻮﺩﺕ ﻣﺤﺘﺎﺝ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﻧﮑﻦ!
ﻧﮕﺬﺍﺭ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻣﺮﮒ ﺍﻳﻦ ﺭﺍ ﺑﻔﻬﻤﻴﻢ!
2_144189955897039868.mp3
9.78M
💠 دانلود فایل کامل برنامه
#رادیو_معارف
#پرسمان_اعتقادي
🗓 28 شهریور 1402
🎙 حجت الاسلام رضا #محمدی
1. عقايد اسلامي(مراحل معاد و عالم برزخ / نام های روز قیامت)
2. جان دادن، شفاعت و برزخ، حق الناس
3. اراده الهی در خلقت، سنت الهی، علت و معلول مادی و معنوی
4. پاسخ های کوتاه به سؤالات اعتقادی (حشرات موذی / خلقت انسان / نظام آفرینش / رشد و تعالی / مطالعه علمی / سود و فایده / طلب بخشش / خیرات / ادای حق)
5. باور و اعتقاد، آلودگی به گناه، توبه
6. راهکار نزدیک شدن به خدا و اهلبیت(ع)
7. حضور خدا و امنیت دنیا
📣 توضیحات برنامه:
📌 برنامه #پرسمان_اعتقادی
با موضوع کلی پاسخ به #پرسشها و #شبهات اعتقادی
روزهای #سه_شنبه و #چهارشنبه #ساعت 16:00 تا 16:45 دقیقه پخش می شود.
⬅ راه های #ارتباط با شبکه
📱 سامانه #پیامک:
۳۰۰۰۰۵۵۳
☎ شماره #تماس:
(8 تا 15 پاسخگویی مستقیم / 15 تا 8 صبح، پیغام گیر)
02532910551
02532910552
26.37M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
۸۲ ثانیه بیان نافذ و مؤثر
مــرحوم آیة الله مصــــــباح
پیرامــــون کنترل خطورات
#امام_زمان
#خودسازی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#هفته_وحدت
یه عده خیال میکنند اثبات تشیع به اینه که به بزرگان اهل سنت و دیگران بد گویی کنن❌❌
کلیپ بالا ببین و منتشر کن👆👆
ألّلهُمَّصَلِّعَلىمُحَمَّدٍوآلِمُحَمَّدٍ
وَعَجِّلْفَرَجَهُم
✅ میلاد حضرت رسول اکرم صلوات الله علیه و آله و #هفته_وحدت مبارکباد
🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
😳خوشگل خانم
✅📣📣📣📣📣📣📣 بدون شرح ولی عاااااااااااااالیه
✅نشر این پست قشنگ امر به معروف و نهی از منکر و صدقه جاریه ...
🍃🌕🍃🌸🍃🌼🍃🌺«همنشین حضرت داوود«علیه السلام»🌕🌕🌕🌕
✨روزی حضرت داود (علیه السلام) در مناجاتش از خداوند متعال خواست همنشین خودش را در بهشت ببیند.
✨خطاب رسید: «ای پیغمبر ما، فردا صبح از در دروازه بیرون برو، اولین کسی را که دیدی و به او برخورد کردی، او همنشین تو در بهشت است.»
✨روز بعد حضرت داود (علیه السلام) به اتّفاق پسرش حضرت سلیمان (علیه السلام) از شهر خارج شد. پیر مردی را دید که پشته هیزمی از کوه پائین آورده تا بفروشد.
✨پیر مرد که «متی» نام داشت، کنار دروازه ایستاده و فریاد زد:
«کیست که هیزمهای مرا بخرد.»
✨یک نفر پیدا شد و هیزمها را خرید.
✨«حضرت داود (علیه السلام) پیش او رفت و سلام کرد و فرمود: «آیا ممکن است، امروز ما را مهمان کنی؟!»
✨پیرمرد فرمود: «مهمان حبیب خداست، بفرمائید.»
سپس پیر مرد، با پولی که از فروش هیزمها بدست آورده بود، مقداری گندم خرید. وقتی آنها به خانه رسیدند، پیر مرد گندم را آرد کرد و سه عدد نان پخت و نان ها را جلویِ مهمانش گذاشت.
✨وقتی شروع به خوردن کردند، پیرمرد، هر لقمه ای راکه به دهان می برد، ابتدا «بسم الله» و در انتها «الحمد للَّه» می فرمود.
✨وقتی که ناهار مختصر آنها به پایان رسید، دستش را به طرف آسمان بلند کرد و فرمود:
«خداوندا، هیزمی را که فروختم، درختش را تو کاشتی. آن را تو خشک کردی، نیروی کندن هیزم را تو به من دادی.مشتری را تو فرستادی که هیزم ها را بخرد و گندمی را که خوردیم، بذرش را تو کاشتی. وسایل آرد کردن و نان پختن را نیز به من دادی، در برابر این همه نعمت من چه کرده ام؟!
✨پیر مرد این حرفها را می زد و گریه می کرد.
حضرت داود (علیه السلام) نگاه معنا داری به پسرش کرد. یعنی: همین است علت این که او با پیامبران محشور می شود.»
📚داستانهای شهید دستغیب ص ۳۰- ۳۱
#شکر
#داستان
#حضرت_داوود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کلیپ آرامش🌸🍀🌺💛💚🧡
چقدر شـهدا شبیه یکدیگرند!
وما همچنان در حسرت جاماندن از شهدا..
🥀سمت راست:محمدرضا مهرپاک
شهید دفاع مقدس🥀
🥀سمت چپ: احمدمحمدمشلب
شهید مدافع حرم🥀
#یادشان_باصلوات
اللهم صل علی محمدا وآل محمد وعجل فرجهم🙏
💘بسمِ الله جَلَّ ثَناوُه العَظیمِ الرَّحمَنِ الرَّحیمِ
قال رَسُول الله💘
👈بهترین صدقه صدقه زبان است
و جد بَقیَّتُ الله خَیّرُ لَکُم اِن کُنتُم المُومنین😭فرمودند❤️👇
در روز جمعه عملی با فضیلتر از صلوات بر مُحَمَّد وَ آلش نیست❤️👉
ان شاءالله العَلِیِّ العَظیم❣️
قرائت صلوات فوق عظیم👇امروز هر1بارش برابر1000بار❤️
❤️بسمِ اللهِ جَلَّ ذکرُهُ العَظیم الرَّحمن الرَّحیمِ و استَعمِلنیِ لِمَا خَلَقتَنیِ لَه و صَلِّ عَلی مُحَمَّدِِ و آلِ مُحَمَّدِِ وعَجِّل فَرَجَهُم😭💔واَهلِک عَدُوَّهُم مِنَ الجِنِّ و الاِنس مِنَ الاَوَّلینَ و الآخرین و لعَن بِجَوامِعِ لعَن و اَهلِک اَوَّلَ ظَالِمِ ظَلَمَ حَقَّ مُحَمَّدِِ و آلِ مُحَمَّدِِ😭وآخِرَ تَابعِِ لَهُ عَلی ذَلِک مَعادِنِ اُوبَن اِنَّا نَتَقَرَّبُ اِلیکَ بِالَعَنتِ عَلَیهِمَا و البَرائتهِ مِنهُمَا فیِ الدُّنیا و الآخِرَه و عَذِّبهُم عَذاباً یَستَغیثُ مِنُه اَهلُ النّار فیِ النّار آمینَ رَبَّ العَالَمین و صَلِّ عَلی فَاطِمَهَ و اَبیهَا و اُمُّهَا و بَعلُهَا و بَنیهَا و سِرِّالمُستَودَعِ فیهَا بِعَدَدِ مَا اَحاطَ بِهِ عِلمُک💔و صَلِّ عَلی کَهفِ حَصین وغیاثَ المُضطَرِّ المُستَکین حُجَتِکَ و کَلِمَتِکَ نَامُوسَ اللهِ الاَکبَر الاِمامِ المَهدِیِّ المُنتَظَر😭😭😭اللَّهُمَّ عَجِلِّ فَرَجَه وسَهِّل مَخرَجَه و جَعَلَنَا مِن اَنصارِه و اَعوانهِ و الفَائزینَ بلِقائهِ💔و امدُد لِقائمِ فِی عُمرِه و زِد لَهُ فِی اَجَلهِ وانشُرِ عَلَیهِ رَحمَتِکَ و انتَصرِ بهِ لدِینِکَ ولا تَستَبدِّل بهِ مِن سِواهُ آمینَ رَبَّ العَالمین ماشاءَاللهِ رُوحُ القُدُس العَظیم اَلف اَلف مَرَّه👉
May 11
⭕️پدر پنج شهید دفاع مقدس( شهیدان افراسیابی) در زمانی که آخرین فرزندش را به خاک میسپردند، تقاضا کرد یک بار دیگر فرزندش را ببیند. وقتی کفن را باز کردند او خطاب به آخرین فرزند شهیدش گفت؛ به آقا اباعبدالله سلام برسان و بگو عذر میخواهم اگر دیگر پسری ندارم تقدیمت کنم🥺.
گفت،شما در کربلا تمام عزیزانت را در راه خدا دادی....😭
#دفاع_مقدس #هفته_دفاع_مقدس
🌷الّلهُمـّ؏َجِّللِوَلیِّڪَالفَرَجَواَقِمنابِخِدمته
🌷💔🌷
🔸ما را به زندان الرشید بغداد با سلولهای ۸ متریِ بدون پنجره فرستادند. مدتی بعد به اردوگاه
تکریت در زادگاه صدام رفتیم.
🔸۹۰ اسیر این اردوگاه شناسایی و دستچین شده بودند. آقای ابوترابی
سید آزادگان نیز در این اردوگاه
حضور داشت که وجودشان برای
همه ما نعمت بود.
🔸دو نگهبان به نام های حسین و
کاظم در آنجا بودند که کاظم بدترین رفتار را با ما داشت.
گاهی آقای ابوترابی را چنان کتک
میزد که تا مرز شهادت میرفت.
آرزوی ما این بود که کاظم به مرخصی برود.
🔸یک هفته به مرخصی رفت اما
دو روز زودتر برگشت اما آدم دیگری شده بود! دیدم کنار روشویی چند دقیقه مهربانانه با آقای ابوترابی صحبت کرد.
🔸از او پرسیدیم کاظم چه میگفت؟ فرمود کاظم میگفت سرِ صبحانه با مادرم نشسته بودم که پرسید تو در اردوگاه اسرا را شکنجه میکنی؟
کاظم تعجب میکند. دوباره مادر میپرسد آیا سیدی در بین اسرا هست که تو او را شکنجه کرده باشی؟
👈 دیشب حضرت زینب (س) را در خواب دیدم که میگفت چرا فرزندت اسیری از قافله اسرای ما را آزار و اذیت میکند؟
🔸مادر میگوید شیرم حلالت نیست اگر آنها را اذیت کنی. کاظم هم متحول شده بود. جنگ تمام شد و پس از سقوط صدام، کاظم به ایران آمد و از تکتکِ ۹۰ نفر اسیر اردوگاه حلالیت طلبید.
🔸حتی به مشهد رفت و سرِ خاکِ آقای ابوترابی، از او هم حلالیت خواست.
چند سال پیش ، کاظم به عنوان مدافع حرم به سوریه رفت و در حرم حضرت زینب (س) با تیرِ مستقیم دشمن به شهادت رسید.
راوی: سعید اوحدی رئیس سابق
بنیاد شهید کشور