فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آتش ورزشگاههای اروپا شروع شد.منتظربمانید وببینیدآینده ورزشگاههای اروپا
طوفان الاقصی جهان رازیرورو خواهد کرد
-----------------------------------------------
اگر یک نفر را به او وصل کردی
برای سپاهش تو سردار یاری...
به سوی ظهور🌷 انقلاب باید صادر شود (امام خمینی رحمة الله علیه)🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 القسام خودروی نظامی صهیونیستها را در غزه هدف گرفت
@Farsna
چرا نباید ایران بمب اتمی داشته باشد؟ - @mrtahlilgar.mp3
9.38M
آقای تحلیلگر / کارشناس عرب : چرا نباید ایران بمب اتمی داشته باشد؟ حق انهاست
🎙 این روزها نه فقط ایرانی ها که در جهان عرب نیز برخی در آززوی رونمایی ایران از بمب اتمی هستند. ما در این برنامه بخشی از یک مناظره را بررسی میکنیم که در بخشی از آن کارشناس فلسطینی میگوید : چرا اسرائیل باید 200 بمب اتمی داشته باشد اما به ایران چنین حقی داده نمیشود؟
32.96M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
آقای تحلیلگر / کارشناس عرب : چرا نباید ایران بمب اتمی داشته باشد؟ حق انهاست
🎥 این روزها نه فقط ایرانی ها که در جهان عرب نیز برخی در آززوی رونمایی ایران از بمب اتمی هستند. ما در این برنامه بخشی از یک مناظره را بررسی میکنیم که در بخشی از آن کارشناس فلسطینی میگوید : چرا اسرائیل باید 200 بمب اتمی داشته باشد اما به ایران چنین حقی داده نمیشود؟
#توییت آقای تحلیلگر
✍️ همان شهامتی که از نیروی در میدان دیده شده، مسئولان جمهوری اسلامی با نگاههای سیاسی مختلف در این مدت از خود نشان داده اند
این ستودنی است
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پرواز نعشکش ها در آسمان شمال فلسطین اشغالی ادامه دارد ...
همزمان با این ویدئو ها تیتر اول روزنامه معاریو امروز این بوده است: چرا تلفات میدهیم و همزمان اهداف جنگ گم شد است و اساسا آیا اهدافی برای جنگ وجود دارد؟
#توییت آقای تحلیلگر
✍️ خودشان هم فهمیده اند امروز صهیونیست ها منفور ترین موجوداتی هستند که جهان به خودش دیده
وحشت کارشناسان برانداز از اوضاع داخلی رژیم - @mrtahlilgar.mp3
10.14M
آقای تحلیلگر / وحشت کارشناسان برانداز از اوضاع داخلی رژیم / اینها در 75 سال اخیر بی سابقه است
🎙 این روزها کارشناسان برانداز بیش از هرکسی از اوضاع اشفته ی فلسطین اشغالی نگران هستند. در این برنامه اظهارات دو کارشناس صهیون را مرور خواهیم کرد که از اوضاع اشفته ی رژیم که در 75 سال اخیر بی سابقه است سخن میگویند...
37.28M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
آقای تحلیلگر / وحشت کارشناسان برانداز از اوضاع داخلی رژیم / اینها در 75 سال اخیر بی سابقه است
🎥 این روزها کارشناسان برانداز بیش از هرکسی از اوضاع اشفته ی فلسطین اشغالی نگران هستند. در این برنامه اظهارات دو کارشناس صهیون را مرور خواهیم کرد که از اوضاع اشفته ی رژیم که در 75 سال اخیر بی سابقه است سخن میگویند...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپ|#گفتگو
🎞 آجرشدن نان اپراتورها...!
👤 محمد کهوند؛
عضو پژوهشکده مطالعات راهبردی حوزه و روحانیت
📍مهمترین مسالهای که بعد از فیلترینگ اتفاق افتاد، پایینآمدن میزان پهنای باند بینالمللی و رسیدن پهنای باند داخلی به آن بود. این مساله قطعا آوردههای اقتصادی اپراتورهایی که متولی فروش پهنای باند خارجی هستند را کم میکند و صدایش در میآید.
بخشهای کامل این گفتگو را در آپارات فکرت ببینید.
🌺 در انتظار فرزند زهرا
🌸🏴🍃🌼🏴
صبحِ شهادت
چشمش که واشد
مادر دلش باز
غرقِ عزا شد
🌸🔸
اشکِ عزای
زهرایِ اَطهَر
گردید جاری
از چشمِ مادر
🌸🍃
با سوزِ دل گفت
با اشکِ دیده
پایانِ عمرِ
زهرا رسیده
🌸🔸
گشته شهید او
با جسمِ خسته
بازو کبود و
پهلو شکسته
🌸🍃
دختِ پیمبر
رفته ز دنیا
جنت شده پر
از عطرِ زهرا
🌸🔸
ما کودکانی
معصوم و پاکیم
در این مصیبت
.........اندوهناکیم
🌸🍃
تنها ظهورِ
مهدیِ زهرا
آرام سازد
دلهایِ ما را
🌸🔸
چشم انتظاریم
فرزندِ زهرا
یا رب فَرَج را
نزدیک فرما
🌸🏴🍃🌼🏴
✍🏼 شاعر: سلمان آتشی
📎 #کودکانه
📎 #شعر_کودکانه
📎 #فاطمیه
📎 #امام_زمان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#ایده ای برای کشیدن نقاشی جادویی برای بچهها
#قصه_کودکانه
ماجرای عجیب سفر خانم گردنبند
گردنبند خودش را توی دستان خانم نورانی دید.فهمید به خانم نورانی هدیه شده است. خانم نورانی دستی روی دانه های گردنبند کشید، بعد هم آن را روی گردنش انداخت.
گردنبند از خوشحالی درخشان تر شد و برقی زد.
آن روز بهترین روز زندگی اش بود، روز بعد گردنبند بیدار شد، زنجیرش را کمی تکان داد. خانم نورانی زودتر از او بیدار شده بود و داشت خانه را جارو می کرد. یک دفعه صدای در توی خانه پیچید، خانم نورانی چادرش را روی سر انداخت و در را باز کرد. گردنبند از زیر چادر صداها را می شنید.
صدای لرزان مردی را شنید که می گفت:«سلام خانم من را پیامبر صلی الله علیه و آله به اینجا فرستادند، مردی فقیر و بی پولم به من کمک کنید»
و بعد صدای خانم را شنید که گفت:«همین جا بمان تا برگردم»
خانم نورانی به خانه آمد دستش را زیر چادر برد و گردنبند را از گردنش باز کرد. نفس گردنبند دیگر بالا نمی آمد، باورش نمی شد که به این زودی این شادی را از دست بدهد و از پیش خانم نورانی برود.
او از غصه دیگر برق نمی زد یک دفعه خودش را توی دستان زبر و پوسته پوسته ی مرد فقیر دید، مرد فقیر سرش را بالا گرفت و گفت:«خدا خیرتان دهد خانم دست شما درد نکند» و رفت.
گردنبند چند دقیقه بعد همراه مرد فقیر توی مسجد بود، مرد فقیر جلوتر رفت و کنار جمعی ایستاد، گفت:«ای پیامبر خدا دختر شما این گردنبند را به من بخشیدند»
پیامبر(صلی الله علیه و آله) نگاهی به گردنبند کردند و گفتند:«هرکس این گردنبند را بخرد حتمابه بهشت می رود.»
گردنبند برقی زد و با خود گفت:«چقدر با ارزش بودم خبر نداشتم!»
مردی به نام عمار جلو آمد و گفت:«ای پیامبر من گردنبند را می خرم»
گردنبند را گرفت و همراه مرد فقیر به راه افتاد. گردنبند دلش برای خانم نورانی تنگ شده بود و منتظر بود ببیند چه اتفاقی می افتد.
عمار به مرد غذا و لباس و پول زیاد و اسبی داد.
گردنبند دانه هایش را چرخاند و با خود گفت:«کاش الان روی گردن خانم نورانی بودم»
عمار غلامش را صدا کرد، گردنبند را به او داد و گفت:«این گردنبند را به خانه ی پیامبر(صلی الله علیه و آله) ببر و بگو هدیه است، تو را هم به ایشان بخشیدم»
گردنبند از این که پیش پیامبر می رفت خوشحال بود اما هنوز دلش برای خانم نورانی تنگ بود.
گردنبند کمی توی دستان غلام جابه جا شد و گفت:«چقدر محکم من را گرفته دردم آمد»
تا اینکه به خانه ی پیامبر(صلی الله علیه و آله) رسیدند، غلام در زد و چند دقیقه بعد پیامبر(صلی الله علیه و آله) در را باز کردند. غلام جلو رفت دستش را جلو آورد و مشتش را باز کرد، گردنبند نفس راحتی کشید، غلام گفت:«ای پیامبر خدا این گردنبند را عمار به شما هدیه داده است و من را هم به شما بخشید»
پیامبر(صلی الله علیه و آله) لبخندی زدند و گفتند:«پیش دخترم برو من تو و گردنبند را به او بخشیدم»
غلام دوباره دستش را مشت کرد، گردنبند این بار دیگر درد را حس نکرد چون خیلی خوشحال بود.
آنقدر خوشحال بود که نفهمید کِی به خانه رسیدند، غلام در زد، خانم نورانی در را باز کرد، غلام جلو رفت، دستش را بالا گرفت و مشتش را باز کرد، گردنبند از دیدن خانم نورانی حسابی برق می زد.
غلام گفت:«پیامبر خدا من و این گردنبند را به شما هدیه دادند»
گردنبند حالا توی دستان خانم نورانی بود، دلش نمی خواست دیگر از او جدا شود.
خانم نورانی به غلام گفت:«من هم تو را به خاطر خدا آزاد می کنم.»
گردنبند دانه هایش را تکانی داد و گفت:«عجب سفر خوبی بود، به مرد فقیر پول و غذا و اسب رساندم، پیامبر خدا را خوشحال کردم، عمار را بهشتی کردم، غلام را ازاد کردم، اخر هم برگشتم پیش خانم نورانی»
گردنبند درخشان و درخشان تر شد.
#باران
#قصه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قصه شب
💠 قصه شب: «پروانه شهر تاریکیها (قسمت اول)»
✍️ نویسنده: ملک محمد
🔷 مناسب سن ۴ سال به بالا
💠 موضوع قصه: ویژگیهای شخصیتی حضرت زهرا سلاماللهعلیها
📎 #قصه_شب
📎 #ابتدایی
📎 #کودکانه
📎#ایام_فاطمیه