از هوایی تنفس می کنیم
که بوی خون شهدا میدهد
در زمینی راه میرویم
که از خون شهدا گلگون است
و این شهیدان
بر همه اعمال ما ناظرند....
@tollabolkarimeh
ترس، اندوه، شکست، تحقیر، شادی، موفقیت، خشم، عشق، و.... هر کدام از این احساسات اگر طیف کمرنگ تا پررنگی داشته باشند، وقتی که در پررنگترین حالت خود جای بگیرد، تا سالها جوهرش از روح ما پاک نخواهد شد. کافیست صدایی، عکسی، عطری، نسیمی بوزد تا دوباره همان حس با جزئیات در ما زنده شود.
۱۳/۱۰/۱۳۹۸ صبح جمعه، تاریخ دوباره در پررنگترین طیف بیرحمی خود قرار گرفت.
آن ساعت خواب بودیم یا بیدار؟ در تنهایی سوختیم یا همدردی هم پیش ما بود؟ تلویزیون با عکس تمام قد سردار و صوت قرآن عبدالباسط و زیر نویس《انا لله و انا الیه راجعون》سیلی این خبر را در گوش ما زد یا در شبکههای اجتماعی منتظر تکذیب بودیم؟ با هق هق گریهی مادر، پدر، همسر از خواب پریدیم یا لباس سیاه و چشمهای سرخ مرد همسایه اولین نشان از عزای مشترک ما بود؟ صدای لرزان مداح پشت میکروفون در مراسم دعای ندبه یا بغض صدای گویندهی رادیو در ماشین، ما را از ترور شهادت سردار سلیمانی باخبر کرد؟ آن صبح بر ما چه گذشت؟ ...
برای ما بنویسید؛ اولین مواجههی شما با خبر شهادت سردار عزیز چه بود؟ در چه موقعیتی؟ واکنش شما و اطرافیان چطور؟
خاطرهاش رانه دلنوشته بنویسید و در شبکه کوثرنت با هشتگ #آه_صبح منتشر نمایید.
مهلت ارسال آثار تا۱۳/۱۰/۱۴۰۰
اهدای جوایز ارزنده به ۴نفر برتر.
ملاک داوری سه برگزیده اول، محتوا و رعایت تکنیکهای خاطره نویسیست.
نفر آخر بر اساس تعداد "احسنت" بیشتر.
دوستان خود را از این رویداد باخبر سازید.
#آه_صبح
@tollabolkarimeh
طلاب الکریمه
ترس، اندوه، شکست، تحقیر، شادی، موفقیت، خشم، عشق، و.... هر کدام از این احساسات اگر طیف کمرنگ تا پررنگ
شما اعضای محترم کانال طلاب الکریمه هم میتوانید خاطرات خود را برای ادمین کانال ارسال بفرمایید تا در کانال به نام خودتان منتشر شود.
تکالیف حضور در سرویس های خارجی
2.حضور تهاجمی
رهبر معظم انقلابدر ادامه اشاره می کند:ورود تهاجمی لازم است و گرفتن میدان از دست دشمن،اثر گذار و تهاجمی باشید نه اثر پذیر.
مبلغ نباید منتظر باشد تا مخالفان شبهه ای مطرح کنند ودر صدد دفاع برآید،درست است که در مقام دفاع هم می توان تهاجمی عمل کرد ولی بهتر این است که مبلغ در این فضا تهاجمی وارد میدان شود،فضا را برای مخالفان وشبهه افکنان ناامن سازد،وبه مبانی اعتقادی،فرهنگی وسیاسی مخالفان اسلام حمله کند،سراغ شاخ وبرگها نرود بلکه مبانی را مورد هدف قرار دهد.
نکتهی مهم اینکه حتی در حال دفاع هم حمله کند که شرطش این است که مبانی بحث را بداند وبرای این مهم که تخصص یابد نیازمند به آموزش ویادگیری است.
🖋ر.دادگر(تبیان)
@tollabolkarimeh
رفته بودم ديدن #امام_رضا
محاسن مبارڪش را رنگ ڪرده بودند، مشکے شده بود و زيبا!
گفتم: مبارڪ باشد مولا جان!
#فقیه_آل_محمد فرمود:
هميشه تميز و آراسته باش مخصوصا براي همسرت!
تو دلتــ میخواهد وقتےمیروے خانه همسرتــ را ناآراسته ببينی؟
گفتم: نه يابن رسول الله!
#علي_بن_موسے فرمود: او هم از تو چنين انتظاري دارد، اين کار علاوه بر پاداش نزد خدا باعث پاکدامنے خانواده مےشود.👌🏻
آفتابِ هشتمين مجموعه کتب ۱۴ خورشید و ۱ آفتاب
#امام_رضا
#خانواده
📣 قابل توجه خواهران طلبه و مبلغ
کانال اطلاعرسانی معاونت فرهنگی تبلیغی حوزههای علمیه خواهران در پیامرسان ایتا با هدف حمایت از کسب و کار طلاب، اقدام به معرفی و تبلیغ رایگان مشاغل بانوان طلبه مینماید.
متقاضیان میتوانند با مراجعه به بخش اطلاعات کانال ضمن ارسال درخواست، نسبت به معرفی کسب و کار خود اقدام نمایند.
https://eitaa.com/farhangi_whc
#پاراگراف
آقا جان، که تازه نمازش را شروع کرده بود، به جای اینکه به مهر یا قبله نگاه کند، مدام داشت به مسیر حرکت من نگاه میکرد و همین که حدس زد میخواهم دوچرخهام را بردارم بلند گفت: «الله اکبر.» از تشر زدنش فهمیدم نباید با دوچرخهام بروم. با دست اشاره کرد صبر کنم. نمیدانم این چه نماز خواندنی بود که داشت به همه کارهای خانه هم رسیدگی میکرد؛ چون تا صدای سر رفتن کتری هم آمد، باز سر نماز گفت: «الله اکبر.» تلفن هم که زنگ زد، اول گفت: « الله اکبر.» و بعد با اشاره دست و انگشت به من حالی کرد که اگر با او کار داشتند دو، نه، سه چهار دقیقه دیگر نمازش تمام میشود و وقتی فهمید مزاحم زنگ زده با صدای بلندتری گفت: «لا اله الا الله.» نماز آقا جان که تمام شد، گفت: «این وقت شب با دوچرخه خودت نریا! چراغ نداره. مال من بردار ... باز مزاحم بود؟ » بلافاصله گفتم: «ها ... فوری قطع کرد.»
📚آبنبات هلدار
نویسنده: مهرداد صدقی
@tollabolkarimeh 🌷
🍃مقصد زندگی
در جاده هستم و مقصدم خانه است. خسته ام و حوصله راه را ندارم. تابلوها را یکی یکی نگاه می کنم. خیلی مانده تا خانه. من این تابلوها را دوست ندارم. چشم هایم را می بندم. می خواهم وقتی باز کنم که به مقصد نزدیک شده باشم.
آقا! چه قدر مانده از راه غیبت تا ظهور تو؟ چرا حوصله ام سر نرفته از نرسیدنت؟ من از خودم برای این همه حوصله ای که در نبودنت دارم خشمگینم. معلوم است تو مقصد من نیستی که این قدر با حوصله طی می کنم روزهای نبودنت را و این چه قدر آزاردهنده است.
یک روز می رسد که حوصله ام سر برود از نیامدنت. دعا کن زودتر بیاید.
✍🏻محسن عباسی ولدی
@tollabolkarimeh