🐍 #بازی_مار_و_پله...! ✍🏻... #برزخ تقریباً مثل بازی مار و پله است؛ انسان‌ها با برخی از #اعمالشان در جایگاه برزخی خود #ارتفاع گرفته و #ارتقاء_درجه می‌یابند؛ اما با بعضی از #اعمال_ناروایی که به آن‌ها #مبتلا می‌شوند؛ #سقوط می‌کنند! یعنی گاه #بالا می‌روند و گاهی هم به #پایین‌ها پرتاب می‌شوند... 📌همیشه سعی کنیم که از پله‌ها و #درجات_برزخ برویم بالا و هیچ وقت به مار و سقوط #مبتلا نشویم، البته این #قانون_برزخی یک تفاوتش با بازی مار و پله این است که در بازی مار و پله، شما #انتخاب نمی‌کنید که به پله برسید یا به مار! یک مکعبی هست آن را می‌اندازند، هر عددی که آمد؛ تعیین می‌کند که از پله #بالا بروند یا از مار #پایین بیفتند. 💐اما #زندگی_واقعی اینطور نیست، در زندگی، این ما هستیم که تعیین می‌کنیم که با بالا رفتن از تقوا و اعمال صالح #رشد کنیم یا خدای نکرده با بی‌تقوایی و گناه دچار #سقوط شویم؛ نه شانس و اقبال... 💢پس #سعی کنیم #همیشه به #پله‌ها برسیم و از نردبانها #بالا برویم و #هیچ_وقت مبتلا به #مار نشویم و #سقوط نکنیم. @Torab_bash

🏴بسوی حسین علیه‌السلام فرار کن: ✍🏻... #شعری بسیار #زیبا، مناسب با #حال و #هوای این روزهای #دنیا! در عمق غصه‌ها، فرّ الی الحسین در اوج هر بلا، فرّ الی الحسین خسته اگر شدی از دست این و آن رو کن به کربلا فرّ الی الحسین از سوی آسمان بر ما زمینی‌یان هر دم رسد ندا فرّ الی الحسین از دست معصیت خونین دل و حزین تا که شوی رها فرّ الی الحسین موسی اگر شدی از ترس اژدها هر چند بی عصا فرّ الی الحسین وقتی دلت گرفت از شهر و کوچه‌ها از قوم بی‌حیا فرّ الی الحسین گر آخر الزمان بیمار گشته‌ای با نیت شفا فرّ الی الحسین ایمان فقط حسین قرآن فقط حسین از کفر و از خطا فرّ الی الحسین فریاد می‌زند فطرس علی الدوام فی الارضِ و السَّما فرّ الی الحسین بگرفته دست ما با دست غرق خون در بین بوریا... فرّ الی الحسین 🌸#شاعر: حاج مجتبی قاسمی @Torab_bash

▪️جلبِ رضایت مولا به قیمت جان! ✍🏻... جناب حرّ رحمةالله علیه، در یک برهه‌ی حساس زندگی، راهش را انتخاب کرد؛ که آن راه، مسیر خوبی برایش نبود، بلکه نابودی در انتظارش بود؛ اما #روز_عاشورا شرمنده به پیشگاه امام_حسین علیه‌السلام آمد. 💢 زبان حالش این بود که آقاجان! ببخشید، می‌دانم چه‌کار کردم! نیاز به گفتن نداشت، امام علیه‌السلام می‌دانست و همه دیده بودند حرّ چه کرد با مولا، جلوی همه این #خطا را کرده بود، او آمده بود برای #عذرخواهی و می‌خواست برای #جبران کارش، جانش را #فدای امام علیه‌السلام کند، اما مولا #اجازه نمی‌داد که او عذرخواهی بکند، می‌‏فرمود: حرّ بفرما پایین تو #مهمان ما هستی، حر #رویش نمی‌شود که از اسب پایین بیاید. می‌گوید آقاجان! اگر اجازه بدهید من از همین جا بروم جلو و با دشمن بجنگم. 🗡سپس با یکی از #یاران، دوتایی به #میدان_جنگ می‌آیند، حرّ دنبال این بود که #خطایش را #جبران کند، او #دل امام حسین علیه‌السلام را به #درد آورده بود، اما حالا می‌خواست #رضایت_مولا را به دست آورد. 💠 لذا رفت جلو، #جنگید، تا آنجایی که می‌توانست با #دشمن جنگید و دوام نیاورد؛ #زخمی شد و سپس #شهید شد. در آخرین #لحظات امام حسین علیه‌السلام بالای سرش آمدند، سرش شکافته شده بود، #خون از سرش جاری بود، #امام علیه‌السلام دستمالی را به سرش می‌بندند؛ و حرّ شهید می‌شود، حرّی که به خاطر #اعمالش، به خاطر #ظلمی که در #حق امامِ زمانش کرده بود و تا #اعماق_جهنم پایین رفته بود و به خاطر یک رفتارش امام علیه‌السلام او را بالا کشیده بودند؛ این طور برای جلب رضایت مولا جانش را #فدا کرد. ⛔️پس جلب #رضایت_مولا تا حدّ #فدا کردن جان‌هایمان #ارزش دارد؛ چه برسد به چیزهای دیگر، یعنی برای رضایت ولیّ از هیچ #ایثار و از خودگذشتگی‌ای نباید #کوتاهی کرد؛ مبادا #روز_قیامت، نزد اهل‌بیت علیهم‌السلام #سرافکنده باشیم. @Torab_bash

📼#استدیویی (نفس آخر) 🎤 سیدمحمدرضا #نوشه‌ور 💿#سوگنامه‌عشق‌زندگی‌کربلا @Torab_bash

⁉️ اباالفضل(ع) چگونه اباالفضل شد؟ ⛔️ #سعیِ بدون «تحتِ ولايت بودن» هیچ #قیمتی در پیشگاه خدا ندارد. ✍🏻... در پیشگاه خداوند، موضوع اين نيست که شما اباالفضل هستی يا کس ديگر، بلکه موضوع اين است که آیا در مسیر درست عبودیت حرکت می‌کنی یا نه؟ آیا در #کاروانِ_ولایت هستی يا نه؟ موضوع اين است که ولیّ شما کيست؟ آیا الله است یا طاغوت؟ و اینکه آيا شما ولیّ خودت را می‌شناسی یا خیر؟ 🔺به عنوان مثال: اگر همین الآن هرجا که هستیم؛ #امام_زمان (عج) از بیرون به میان جمع ما تشريف بياورند؛ آیا ما ايشان را می‌شناسيم؟ زمانی که ما ولیّ و امام زمانه خود را نشناسیم و بی‌اعتنا از کنارشان عبور کنیم؛ وقتی که در خلال روزها و شب‌ها به زندگی خودم مشغول هستم و #دردِ دوری #مهدی (عج) ما را مريض نمی‌کند؛ دیگر چه نشانی از #حضور در #کاروانِ_ولایت برای ما وجود دارد؟! ‼️دیگر من چه قيمتی می‌توانم داشته باشم وقتی حتی یک لحظه از کاروان ولایت دور باشم؟! چرا نمره من بيشتر از صفر باشد؟ ✅ حضرت #ابا_الفضل(ع) کسی بود که با تمام شجاعت، لياقت و توانایی‌هايش می‌خواهد با تمام وجود #تحتِ_ولايت امام حسين(ع) باشد، ما چه کار کرديم؟ ما می‌خواهيم #آزاد باشيم، او می‌خواهد تحت ولايت باشد؛ ما می‌خواهيم #رها باشيم، او میخواهد ذوب در ولايت باشد؛ ما می‌خواهيم خودمان تصميم بگيريم، اما او دنبال رأی مولایش است؛ او دنبال اين است که آقاجان! به من اذن ميدان می‌دهيد؟ رفتن و ماندنش را فقط در گرو #اجازه مولایش می‌بیند. ⛔️همین جناب اباالفضل(ع) با تمام فضايلش، اگر در کاروان حسينی(ع) و #تحت_ولایت امام(ع) نبود #پر_پر می‌زد و از بین می‌رفت... این موضوع از کلام ایشان در #شب_عاشورا برمی‌آید که وقتی امام(ع) به همه حاضرین فرمود از اینجا بروید؛ همه نگران و سردرگم بودند؛ اما اباالفضل(ع) فرمود: «لِمَ نَفْعَلُ ذَلِكَ لِنَبْقَى بَعْدَكَ لَا أَرَانَا اللَّهُ ذَلِكَ أَبَدا» یعنی مولا جان! چرا باید شما را ترک کنیم؟ خدا تا ابد چنین لحظه‌ای را به ما نشان ندهد. [الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد، ج ۲، ص ۹۱.] 💯بله! این اتصالِ مدام به ولیّ بود که #ابا_الفضل(ع) را اینگونه بار آورد و به چنین #جایگاه_رفیعی رساند. @torab_bash

تصویرسازی هوش مصنوعی از بستنِ #فرات بر روی امام حسین (ع) و یارانش توسط سپاه نفرین‌شده عمر سعد لعین. @torab_bash

🏴 با بال عاشقانه بیا اقتراب کن حَیّ عَلی الحُسَین، به رفتن شتاب کن بالی بزن مسافر و خَرقِ حجاب کن یک عمر زیر بال و پرت را گرفته‌اند ای مرغکِ همیشه‌ی مادر، شتاب کن در آسمان کَرب‌وبلا چشمه‌ی صفاست با زمزمِ دو دیده تمنای آب کن آن‌سو خیام حضرت مهتاب روشن است با بال خون گرفته برو دَقِّ باب کن گرد وجود شمع حسین‌اند عاشقان پروانه‌ام! به دور سرش انقلاب کن وقتی به بال حضرت شمعش پرت گرفت با بالِ عاشقانه، بیا اقتراب کن 📓#شاعر: محمدجواد عسگری @torab_bash