eitaa logo
تُراب باش
5.9هزار دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
1.6هزار ویدیو
109 فایل
تُراب باش، فرزندِ أبوتراب باش گروه تحلیل مباحث قرآنی و آخرالزمانی صرفاً جهت اطاعت از امر ولیّ امر ارتباط با ادمین👇 @Abuo_Torab
مشاهده در ایتا
دانلود
▪️جلبِ رضایت مولا به قیمت جان! ✍🏻... جناب حرّ رحمةالله علیه، در یک برهه‌ی حساس زندگی، راهش را انتخاب کرد؛ که آن راه، مسیر خوبی برایش نبود، بلکه نابودی در انتظارش بود؛ اما شرمنده به پیشگاه امام_حسین علیه‌السلام آمد. 💢 زبان حالش این بود که آقاجان! ببخشید، می‌دانم چه‌کار کردم! نیاز به گفتن نداشت، امام علیه‌السلام می‌دانست و همه دیده بودند حرّ چه کرد با مولا، جلوی همه این را کرده بود، او آمده بود برای و می‌خواست برای کارش، جانش را امام علیه‌السلام کند، اما مولا نمی‌داد که او عذرخواهی بکند، می‌‏فرمود: حرّ بفرما پایین تو ما هستی، حر نمی‌شود که از اسب پایین بیاید. می‌گوید آقاجان! اگر اجازه بدهید من از همین جا بروم جلو و با دشمن بجنگم. 🗡سپس با یکی از ، دوتایی به می‌آیند، حرّ دنبال این بود که را کند، او امام حسین علیه‌السلام را به آورده بود، اما حالا می‌خواست را به دست آورد. 💠 لذا رفت جلو، ، تا آنجایی که می‌توانست با جنگید و دوام نیاورد؛ شد و سپس شد. در آخرین امام حسین علیه‌السلام بالای سرش آمدند، سرش شکافته شده بود، از سرش جاری بود، علیه‌السلام دستمالی را به سرش می‌بندند؛ و حرّ شهید می‌شود، حرّی که به خاطر ، به خاطر که در امامِ زمانش کرده بود و تا پایین رفته بود و به خاطر یک رفتارش امام علیه‌السلام او را بالا کشیده بودند؛ این طور برای جلب رضایت مولا جانش را کرد. ⛔️پس جلب تا حدّ کردن جان‌هایمان دارد؛ چه برسد به چیزهای دیگر، یعنی برای رضایت ولیّ از هیچ و از خودگذشتگی‌ای نباید کرد؛ مبادا ، نزد اهل‌بیت علیهم‌السلام باشیم. @Torab_bash
▪️حرّ را به سوی خودش کشاند!! ✍🏻... دوستان! جناب (ره)، در یک برهه‌ی حساسِّ از زندگی، راهش را انتخاب کرد؛ راهی که خیلی بد بود؛ و اصلاً مسیر خوبی برایش نبود، بلکه درد، نابودی و جهنم در انتظارش بود؛ اما برگشت؛ تا هر کجا که رفته بود؛ با حالتی شرمنده به پیشگاهِ امام حسین (ع) برگشت و خواست که دیگر برای مولایش حسین (ع) باشد. 🥺 زبانِ حالش این بود که آقاجان! ببخشید، می‌دانم چه‌ کار کردم! نیاز به گفتن نداشت، امام (ع) می‌دانست و همه هم دیده بودند که حرّ چه کرد با مولا! جلوی همه این را انجام داده بود؛ اما حالا آمده بود برای عذرخواهی و می‌خواست برای کارش، جانش را فدای امام (ع) کند، ولی مولا نمی‌دادند که او عذرخواهی کند؛ می‌‏فرمودند: حرّ! بفرما پایین، تو ما هستی، حرّ رویش نمی‌شود که از اسب پایین بیاید. می‌گوید آقا جان! اگر اجازه بدهید من از همین‌جا بروم جلو و در میدانِ نبرد با دشمن بجنگم؟ 🗡سپس با یکی از ، دوتایی به میدانِ جنگ می‌آیند و سخت می‌جنگند، حرّ دنبال این بود که را جبران کند، او دلِ امام حسین (ع) را به درد آورده بود، اما حالا می‌خواست را به دست آورد. 🌹لذا رفت جلو، ، تا آنجایی که می‌توانست با دشمن جنگید و دوام نیاورد؛ زخمی شد و سپس شد. در واپسین لحظات، امام حسین (ع) بالای سرش آمدند، سرش شکافته بود؛ و خون از سرش جاری بود، امام (ع) دستمالی را به سرش می‌بندند؛ و حرّ شهید می‌شود، حرّی که به خاطر اعمالش، به خاطر که در امامِ زمانش کرده بود و تا پایین رفته بود و بخاطر یک رفتارش امام (ع) او را بالا کشیده بودند؛ این طور برای جلب رضایت مولا جانش را کرد. ⛔️ببینید جلب چه جایگاهی دارد! تا حدّ فدا کردن جان‌هایمان ارزش دارد؛ چه برسد به چیزهای دیگر، یعنی برای رضایت ولیّ از هیچ و از خودگذشتگی‌ای نباید کوتاهی کنیم؛ مبادا که روز قیامت، نزد اهل‌بیت (ع) شرمسار و سرافکنده باشیم! بیایید به خاطر جلبِ رضای مولایمان حسین (ع) هم شده؛ در این ، بیشتر به ایشان و محضرِ ایشان بپردازیم؛ ان‌شاءالله که خیلی رشد کنیم. https://eitaa.com/torab_bash