eitaa logo
𑁍ترنجــــنامه𑁍
1.1هزار دنبال‌کننده
3.6هزار عکس
1.3هزار ویدیو
10 فایل
یه جمع دخترونہ‌🧕🏻 به سبڪ ترنـج . . از هرجایی که هستی به جمــع دختران شاهیــن‌شهر خوش اومـــدی😘 💜 📩انتقادات و پیشنهادات: @toranjnameh_box 🎼 مسئول گروه ســرود: @T_keshavarzian
مشاهده در ایتا
دانلود
«🌻💫» - - ڪـٰاش‌قبل‌ازاربعین‌یڪ‌خبرخوش‌پیداشود تـٰابگویدزـٰائرـٰان‌بـٰازاست‌رـٰاھ‌ڪربلا...!シ🖐🏻•• •┈┈••✾❀🕊💓🕊❀✾••┈┈• @toranjnameh99
💞🍃🌹💞🍃🌹💞🍃🌹 ✅10 اشتباهی که جلوی شادی و سلامتی شما را می‌گیرد _تمام روز را نشسته‌اید _تنهایی غذا می‌خورید _شغلی را دارید که اصلا علاقه‌ای به آن ندارید _تمام روز را در خانه سپری می‌کنید _عضو هیچ انجمن و گروهی نیستید _غیبت و حسادت میکنید _توانمندی‌های خلاقانه‌ی خود را نادیده می‌گیرید _یادتان می‌رود گاهی هم نفس عمیق بکشید _نداشتن ارتباط‌های عمیق و معنا دار با خانواده یا دوستان _به جای اینکه وقت‌تان را موثر سپری کنید، تلف می‌کنید •┈┈••✾❀🕊💓🕊❀✾••┈┈• @toranjnameh99
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
_بعد از قضیہ ے امروز کہ ماماݧ فکر کرده بود اردلاݧ و دیده بحث شد... اردلاݧ تعجب زده نگاهمو میکردو سرشو میخاروند _بعد هم دستشو انداخت گرد ماما و گفت:ماماݧ جا ، مارو او جلو ملو ها کہ راه نمید کہ ، ما از پشت بچہ ها رو پشتیبانے میکنیم لبخند پررنگے رو لب ماما نشست و دست اردلاݧ و فشار داد یواشکے بہ دستش اشاره کردم و بلند گفتم:پشتیبانے دیگہ چشماش گرد شد ، طورے کہ کسے متوجہ نشہ ، دستش و گذاشت رو دماغش ،اخم کردو آروم گفت:هیس _بعد هم انگشت اشارشو بہ نشونہ ے تحدید واسم تکوݧ داد خندیدم و بحث و عوض کردم:خوب داداش سوغاتے چے آوردے؟ دوباره چشماشو گرد کرد رو بہ علے آروم گفت:بابا ایـ خانومتو جمع کـ ، امشب کار دستموݧ میده ها... _زدم بہ بازوشو گفتم چیہ دوماهہ رفتے عشق و حال و پشتیبانے وایـ داستانا یہ سوغاتے نیوردے؟ خندیدو گفت چرا آوردم بزار برم کولمو بیار داداش بشیـݧ مـݧ میارم رفتم داخل اتاقشو کولہ ے نظامیشو برداشتم خیلے سنگیـݧ بود از گوشہ یکے از جیب هاش یہ قسمت ازیہ پارچہ ے مشکے زده بود بیرو کولہ رو گذاشتم زمیـݧ گوشہ ے پارچہ رو گرفتم و کشیدم بیروݧ یہ پارچہ ے کلفت مشکے کہ یہ نوشتہ ے زرد روش بود _چشمامو ریز کردم و روشو خوندم "لبیک یا زینب" کہ روے ایـ نوشتہ ها لکه هاے قرمز رنگے بود پارچہ رو بہ دماغم نزدیک کردم و بو کردم متوجہ شدم اوݧ لکہ هاے خونہ لرزه اے بہ تنم افتاد و پارچہ از دستم افتاد احساس خاصے بهم دست داد نفسم تنگ شده بود _صداے قلبم و میشندیدم نمیفهمیدیم چرا اینطورے شدم چند دیقہ گذشت اردلاݧ اومد داخل اتاق کہ ببینہ چرا مـݧ دیر کردم رو زمیـݧ نشستہ بودم و بہ یہ گوشہ خیره شده بودم متوجہ ورود اردلاݧ نشدم و اردلاݧ دستش و گذاشت رو شونمو صدام کرد:اسماء؟؟ _بہ خودم اومدم و سرمو برگردوندم سمتش چرا نشستے؟مگہ قرار نبود کولہ رو بیارے؟ بلند شدم و دستپاچہ گفتم إ إ چرا الاݧ میارم کولہ رو برداشت و گفت: نمیخواد بیا بریم خودم میارم کولہ رو کہ برداشت اوݧ پارچہ از روش افتاد _یہ نگاه بہ مـݧ کرد یہ نگاه بہ اوݧ پارچہ اسماء باز دوباره فوضولے کردے؟ سرنو انداختم پاییـݧ و با صداے آرومے گفتم:ببخشید داداش ایـݧ چیہ؟ چپ چپ نگاهم کردو کوله پشتے و گذاشت زمیـݧ آهے کشیدو گفت: بازوبند رفیقمہ شهید شد سپرده بدم بہ خانومش _داداش وقتے گرفتم دستم یہ طورے شدم خوب حق دارے خوݧ شهید روشہ اونم چہ شهیدے هر چے بگم ازش کم گفتم _داداش میشہ بگے؟خیلے مشتاقم بدونم درموردش الا نمیشہ مامانینا منتظرݧ باید بریم ادامــه دارد... نوشتار :مبینا محمدی ❤️ باماهمراه باشید 🌹 •┈┈••✾❀🕊💓🕊❀✾••┈┈• @toranjnameh99
Pasld42.mp3
5.57M
پادڪست رمان عاشقانه دو مدافع گوینده:🎙رویا سعید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
♥️🌱 محبوب‌مݩ... تو اگــر نبــاشـۍ به ڪہ میتواڹ گفٺ ‹‹؟!›› حرف‌هایۍ را کہ به هیـــــچکس نمےتواڹ گفٺ... •┈┈••✾❀🕊💓🕊❀✾••┈┈• @toranjnameh99
AUD-20210905-WA0137.mp3
6.13M
‌●━━━━━━────── ⇆ㅤㅤ ‌‌‌ㅤ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤㅤ ان‌شاءلله‌ بیام‌بمیرم به‌سمتِ‌کربلاےِ‌تو پاےِپیاده:))💔 •┈┈••✾❀🕊💓🕊❀✾••┈┈• @toranjnameh99
روز موعــودِ تجمع گل دختران ترنجی با رعایت پروتکل‌های بهداشتی😷، شنبه ۲۰ شهریورمــاه ساعت ۱۷ در همایش بزرگ 🌱سلاله‌حسینــی🌱 📌ثبت نام یادتــون نره📝 •┈┈••✾❀🕊💓🕊❀✾••┈┈• @toranjnameh99
📚 خاطراتی هستند که در نبودشان وضعیتم به مراتب بهتر است. چیز هایی که همان بهتر تا ابد گم و گور شوند و از دست بروند... 📗 پیش از آنکه بخوابم ✍🏻 اس جی واتسون •┈┈••✾❀🕊💓🕊❀✾••┈┈• @toranjnameh99
دیدے وقتے کسے و دوست دارے، چقد زمانے که عبارت "is tayping" بالاے صفحه چت‌ش میاد قند تو دلت آب میشه..! خدا همونقدر با عشق منتظره ما باهاش صحبت کنیم... •┈┈••✾❀🕊💓🕊❀✾••┈┈• @toranjnameh99