eitaa logo
کــانــالـ بــابـ الــحــوائجـ اشـــعــار نــاب مداحی و مولودی ترکی و فارسی
3.7هزار دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
1.5هزار ویدیو
209 فایل
《هدف از ایجاد این کانال : ارائه بهترین اشعار مداحی ،روضه،مرثیه ،مولودی و... برای دسترسی هر چه سریع شما ذاکرین آل الله می باشد .》 💠خادم کانال : 💠🎤کربلائی سعید سلطانی 🔰 💠جهت ارتباط بامدیر کانال به آیدی زیر مراجعه فرمائید ⇃⇂ @saeid1370 ______☆______
مشاهده در ایتا
دانلود
گفت: بشار اسد می‌ماند و ماند. گفت: حزب‌الله پیروزِ جنگ ۳۳ روزه خواهد بود و پیروز هم شد. گفت: «رژیم خبیث مجازات خواهد شد» و با وعده صادق مجازات هم شد. حالا هم می‌گوید: «مجازاتی سخت در انتظار رژیم صهیونی‌ست» من به این مرد و وعده‌های بزرگ و صادقش، ایمان دارم. ✍سیدامیرحسین هاشمی 🍃وَ اَعِدّوا لَهُم مَا استَطَعتُم مِن قُوَّة وَ مِن رِباطِ ال‍خَیل تُرهِبونَ به عَدُوَّ اللهِ وَ عَدُوَّکُم🍃
بخش هفتم روضه.mp3
3.87M
🏴 اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا زَیْنَ الْعابِدِینَ 🎤سید_امیر_حسینی ـــ ـــ ـــ ـــ ـــ ـــ ـــ ـــ ـــ ـــ
🩸غَمَت بابا ! بیابون پَرورُم کرد... جابر جعفی از امام باقر علیه السلام روایت نموده که ایشان فرمودند: 📋 کَانَ أَبِي عَلِي بْنُ الْحُسَیْنِ علیه‌السلام قَدِ اتَّخَذَ مَنْزِلَهُ مِنْ بَعْدِ مَقْتَلِ أَبِیهِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِي علیه السلام بَیْتاً مِنْ شَعْرٍ وَ أَقَامَ بِالْبَادِیَةِ ▪️پدرم علی بن حسین علیهماالسلام بعد از کشته شدن امام حسین علیه السلام، خیمه ای پشمی را بعنوان منزل برگزید و در بیابان ساکن شد 📋 فَلَبِثَ بِهَا عِدَّةَ سِنِینَ کَرَاهِیَةً لِمُخَالَطَةِ النَّاسِ وَ مُلَابَسَتِهِمْ ▪️و به دلیل بیزاری از اختلاط با مردم و همنشینی با آن‌ها چند سال در آنجا ماند 📋 وَ کَانَ یَصِیرُ مِنَ الْبَادِیَةِ بِمُقَامِهِ بِهَا إِلَی الْعِرَاقِ زَائِراً لِأَبِیهِ وَ جَدِّهِ علیهم السلام وَ لَا یُشْعَرُ بِذَلِکَ مِنْ فِعْلِهِ... ▪️از بیابانی که در آنجا ساکن بود بعنوان زائر پدر و جدش علیهما السلام رهسپار عراق می‌شد بی آنکه کسی از این امر مطلع شود ... 📚بحارالأنوار، ج٩٧ ص٢٩٦ 🩸هر گاه که به یاد قتلگاه می‌افتم، گریه راه گلویم را سدّ می‌کند... در روایتی امام صادق علیه السلام فرمودند: 📋 الْبَکَّاءُونَ خَمْسَةٌ آدَمُ وَ یَعْقُوبُ وَ یُوسُفُ وَ فَاطِمَةُ بِنْتُ مُحَمَّدٍ وَ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ علیهماالسلام ▪️«افرادی که بسیار گریستند پنج نفر بودند: آدم، یعقوب، یوسف، فاطمه، دختر حضرت محمّد صلی اللَّه علیه و آله و علی بن الحسین علیهم السّلام. 🔖 در ادامه روایت حضرت فرمودند: 📜 وَ أَمَّا عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ فَبَکَی عَلَی الْحُسَیْنِ علیه السلام أَرْبَعِینَ سَنَةً مَا وُضِعَ بَیْنَ یَدَیْهِ طَعَامٌ إِلَّا بَکَی ▪️حضرت علی بن الحسین علیهم السّلام مدت بیست یا چهل سال بر حضرت امام حسین علیه السلام گریست. هر غذایی که مقابل آن حضرت می‌گذاشتند، او به گریه می‌افتاد. 🥀 کار آن حضرت به جایی رسید که یکی از غلامانش به وی گفت: «یاابن رسول اللَّه! فدای تو شوم، من می‌ترسم که خود را (به وسیله کثرت گریه) هلاک گردانی! » حضرت فرمودند: 📋 إِنَّما أَشْکُوا بَثِّی وَ حُزْنِی إِلَی اللَّهِ وَ أَعْلَمُ مِنَ اللَّهِ ما لا تَعْلَمُونَ إِنِّی لَمْ أَذْکُرْ مَصْرَعَ بَنِی فَاطِمَةَ إِلَّا خَنَقَتْنِی لِذَلِکَ عَبْرَةٌ. ▪️فرمود: {چاره ای نیست، جز اینکه غم و اندوه خود را به خدا شکایت کنم من از خدا چیزهایی می‌دانم که شما نمی دانید. } (یوسف ۸۶) هر گاه که به یاد قتلگاه فرزندان فاطمه علیهم‌السّلام می‌افتم، گریه راه گلویم را سدّ می‌کند. 📚 الخصال،ج۱ 🩸مرا بر این گریه‌ها، ملامت نکنید... از وجود مقدّس امام سجاد علیه‌السلام در خصوص کثرت گریه‌ ایشان بعد از واقعه‌ی عاشورا سوال شد؛ حضرت فرمودند: 📋 لَا تَلُومُونِي فَإِنَّ يَعْقُوبَ فَقَدَ سِبْطاً مِنْ وُلْدِهِ فَبَكَى حَتَّى ابيَضَّتْ عَيناهُ وَ لَمْ يَعْلَمْ أَنَّهُ مَاتَ ▪️«مرا ملامت نکنید! یعقوب نبی علیه‌السلام برای فقدان پسری از فرزندانش آنقدر گریست تا چشمانش نابینا شد، در حالی که نمی‌دانست واقعاً مرده باشد؛ 📋 وَ قَدْ نَظَرْتُ إِلَى أَرْبَعَةَ عَشَرَ رَجُلًا مِنْ أَهْلِ بَيْتِي فِي غَدَاةٍ وَاحِدَةٍ قَتْلَى فَتَرْوَن حُزْنَهُمْ يَذْهَبُ مِنْ قَلْبِي. ▪️ اما چهارده مرد از خاندانم را در برابر دیدگانم در نصف روزی کشتند، چگونه توقّع دارید اندوه و غصه از قلبم بیرون شود؟! 📚کشف الغمّة (اربلی)، ج۲، ص۱۰۲ 📚حلیة الابرار (بحرانی)، ج۴، ص۳۱۳ 📚تهذیب الکمال (المزی)، ج۲۰، ص۳۹۹ 📚تاریخ دمشق (ابن عساکر)، ج۴۱، 🩸إمام سجاد علیه‌السلام به وقت افطار آن‌قدر گریه می‌کردند که جلوی لباس‌شان، خیس از اشک می‌شد و مکرّر می‌فرمودند: پدرم را با لب تشنه کشتند... در احوالات امام سجاد «علیه الصلاة و السلام» آمده است: 📋 بَكَى أَرْبَعِينَ سَنَةً بِدَمْعٍ مَسْفُوحٍ وَ قَلْبٍ مَقْرُوحٍ ▪️ آن حضرت چهل سال با ديدگانى اشكبار و قلبى داغدار بر مصیبت کربلا مى‌گريست. 📋 یَقطَُع نَهارَه بِصیامِهِ و لَیلَهُ بِقیامِه ▪️شبانه روزش به روزه‌دارى و شب‌زنده‌دارى مى‌گذشت! 🥀 هنگامى كه غذا براى افطارش حاضر مى‌شد، از قتلگاه پدر و شهيدان به خون خفتۀ كربلا ياد مى‌كرد و مى‌فرمود: آه از غم و اندوه! اى واى بر اين مصيبت! و مکرّر زمزمه مى‌كرد و اشك مى‌ريخت و اين جمله را بر زبان مى‌آورد كه: 📋 قُتِلَ اِبْنُ رَسُولِ اَللَّهِ جَائِعاً ▪️ پسر پيامبر خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله گرسنه به شهادت رسيد! 📋 قُتِلَ اِبْنُ رَسُولِ اَللَّهِ عَطْشَاناً ▪️پسر پيامبر خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله را با لب تشنه كشتند!
🥀 ای آقا! جلوی سرها سری نورانی بود که بر پرتو خورشید و ماه چیره بود و چون بدان گنبد درخشان رسیدند مردی که آن سر را می‌برد، ایستاد. یارانش او را نهیب زدند و سر را از او گرفتند و گفتند: ای مرد پَست! تو از بردنش ناتوانی. 🥀 گفت:کسی نبود که در بردنش کمک کند و سر را از آن گرفتند و به دیگری دادند و تا سی تن آن را دست به دست کردند و همه میخکوب شدند و همه واماندند و کمکی نیافتند. به امیر قوم گزارش دادند از اسب پیاده شد و چادری زدند بلندتر از سی ذراع و او در میان آن نشست و دیگران در گرد او. 🥀 آن زنان وکودکان را بی فرش و بستر روی زمین ریختند و خورشید روی آنها را می‌سوزاند و نیزه ها که سرها برآن بود به عمد در برابر آنها گذاشتند تا آنها را دلشکسته کنند و بیشتر دل آنها را بسوزانند و جگر آن ها را پاره کنند. 🥀 ترسا (آن مرد یهودی) گفت: ای آقا! من سخت بی تاب شدم و سیلی بر چهره زدم و از غم و اندوه، جامه های کهنه را دریدم و در نزدیک زن ها و کودکان با دلی شکسته و چشمی گریان نشستم و ناگاه نیزه‌ای که سر شریف بر آن بود، به سوی گنبد درخشان برگشت و با زبانی رسا گفت: پدرجان! ای امیرمؤمنان! بر تو سخت است آنچه به ما رسید از کشتن و سر بریدن… 🥀 من با خود گفتم: صاحب این سر نزد خدا مقامی بزرگ دارد و دلم به دوستی او مایل شد. در این میان که با خود اندیشه داشتم و خود را در میان کفر و اسلام مخیر می‌دیدم، ناگهان شیون زنان بلند شد و روی پا ایستادند و چشم به آن گنبد درخشان دوختند. من هم روی پا بلند شدم و نگریستم دیدم زنانی از آن گنبد فرود آمدند که در آن ها خانمی پر از هیبت و نور است و جامه ای خون آلود به دست دارد و مو پریشان وگریبان دریده است دامن می‌کشد و سیلی بر رخ می زند، به انبیاء و پدرش رسول الله صلی‌الله‌علیه‌وآله و امیرالمؤمنین علیه‌السلام با دلی داغدار، استغاثه دارد و داد می زند: «واولداه! واحبیب قلباه!…». 🥀 ای آقا! چون آن بانو به سرها و کودک‌ها نزدیک شد، افتاد و بی هوش شد وپس از مدتی به هوش آمد و با چشمانش بدان سراشاره کرد وسر با نیزه خم شد و در دامنش افتاد و او سر را گرفت و به سینه چسباند و بوسید وگفت: پسر جانم! تو را مثل جد و پدرت نشناختند و کشتند. ای وای آب را به رویت بستند…ای پسرم! چه کسی سینۀ تو را خُرد کرد؟ 🥀 ای اباعبدالله! چه کسی عیالت را اسیر و اموالت را غارت کرد؟چه کسی تو را و پسرانت را سر برید؟ چه دلیرند بر هتک حرمت خدا و رسول خدا! 🥀 راوی گفت: در همین حین که این قضیه را برای امام سجاد علیه‌السلام نقل میکردم، 📋 قامَ عَلی طولهِ و نَطحَ جِدارَ البیت بِوَجههِ فکَسرَ أَنفُه و شَجَّ رأسُه و سالَ دَمُهُ عَلی صَدره و خَرَّ مغشیّاً علیه مِن شِدّةِ الحُزن والبکاء ▪️امام سجاد علیه‌السلام تمام قامت برخاست و سر به دیوار اتاق کوبید و بینی مبارکش شکست و خون از بینی و سرش به سینه‌اش سرازیر شد و از شدت اندوه افتاده و بی‌هوش شد. 📚دارالسلام،محدث نوری، ج٢ ص١٧٠ 🩸مواجهه امام سجاد علیه‌السلام با مردی که ناله می‌زد و می‌گفت: «من غریبم» در نقلی آمده است: 🥀 امام سجاد «صلوات الله علیه» در مدینه از مسیری عبور می‌کردند که مردی را دیدند که صدا میزند: 📋 اَیّهَا النّاس اَنا الغریبُ فَارْحَمُونی ▪️ای مردم! من غریبم؛ به من رحم کنید! 🥀 امام سجاد علیه السلام او را صدا زدند و فرمودند: تو غریبی؟ گفت: بله. حضرت فرمود: 📋 اذا عَطشْتَ فهَل تَسقِی الماء؟ ▪️اگر تشنه شوی به تو آب می دهند؟ گفت: بله. حضرت فرمود: 📋 اِذا فاجٰاکَ الموتُ هَل تُدفَن بلا کفنٍ؟ ▪️اگر در اینجا ناگهان بمیری، این مردم تو را کفن می‌کنند؟ 🥀 گفت: الله اکبر؛ چرا نکنند؟! من بین مسلمانان هستم. گریه راه گلوی امام سجاد علیه‌السلام را بست و فرمود: 📋 اِذاً لَستَ بِغَریبٍ؛ الغَریبُ هُوَ الحَسین علیه‌السلام ثَمّ وَجَّهَ نَحوَ الکربلا و قال: ▪️پس تو غریب نیستی؛ همانا غریب، حسین «صلوات الله علیه» است،پس حضرت توجه کردند به سمت کربلا و فرمودند: 📋 یا اَسَفاه علیکَ یابنَ رسول الله! تَبقَی ثلاثةِ اَیّامٍ عاریاً علی رَمضاءِ کربلاء ▪️هزار اندوه برای تو باید خورد ای پسر رسول خدا؛ که سه شبانه روز عریان بر روی ریگ و رمل بیابان کربلا افتادی بودی. 📚سيرة الأئمة الاثني عشر علیهم‌السلام،‌ معروف، ج۳، ص۱۱۵ 📚العبرة الساکتة ج٢ ص۴۴٣ 📚سوگنامه آل محمّد صلی‌الله‌علیه‌وآله، اشتهاردی،ص۳ 🩸چشمان مبارک إمام سجاد علیه‌السلام از شدت گریه، مجروح شده بود و نزدیک بود که آن حضرت نابینا بشود ... 🔖 إبن‌شهر‌آشوب در «المناقب» در احوالات إمام سجاد علیه‌السلام اینگونه می‌نویسد: 📋 «إنَّهُ بَكىٰ حتّى خِيفَ عَلَى عَينَيه.» ▪️امام سجاد علیه‌السلام به اندازه‌ای گریست که خوف آن می‌رفت دیدگان آن حضرت، نابینا شود.
📋 حَتّی یَبُلُّ بِالدَّمعِ ثِیابُه. ▪️و آنقدر این جمله را می‌فرمود و مى‌گريست كه جلوی پیراهن حضرت، خیس از اشک می‌شد. 📚مثیرالاحزان،ابن نما حلی، ج١ ص١١۵ 🩸آه ای بابا ! نگاه آخرت را ... فریاد غریبی‌ات را ... تن عریانت را ... چگونه فراموش کنم ؟! در نقلی، زید بن صوحان گوید: 🥀 سه سال بعد شهادت سیدالشهدا «صلوات اللّه علیه» بر امام سجاد علیه‌السلام داخل شدم، دیدم حضرت در محراب عبادت نشسته مناجات می‌کند و می‌فرماید: 📋 یا ربّ و یا مَن علَیه مُعوّلی طَوَّلَ اَحزانُنا و اَجرَی دُموعُنا و اَحرَقَ قلوبُنا عَلَی مُصیبةِ ابنِ بِنتِ نبیّکَ الحُسین علیه‌السلام و یَبکی و یَصیحُ و یقولُ ▪️ای پروردگار و ای کسی که تکیه گاه من به اوست؛ حزن ما طولانی شد و اشک ما جاری گشت و قلب های ما سوخت بر مصیبت پسر پیغمبر تو حسین صلوات اللّه علیه. 🥀 امام سجاد علیه‌السلام گریه می‌کرد و فریاد می‌کشید و می‌فرمود: 📋 آه آه کیفَ اَنسَیٰ اِستغاثتَک یا اَبی؟! و کیف اَنسیٰ نَظرَتَک بَعد نَظرَةٍ؟! و کیف اَنساکَ و راَیتُک عُریانًا مُرمّلًا بالدّماءِ مُخضّبًا شَیبتُک بِدَمِک ▪️آه آه چگونه فراموش کنم فریاد غریبی‌ات را ای پدر؟! چگونه فراموش کنم آن نگاه های مکرّر تو را؟! چگونه فراموش کنم عریان و غرقه به خون بودی و محاسنت خضاب از خون بود؟! 📋 و یُکرّر ذلِک حتّی صاحَ و غشَّ فقربتُ الیه و بَکیتُ علَی حُزنِه فَأفاقَ ▪️و این جملات را مکرّر می‌فرمود تا از هوش رفت. نزدیک شدم و کنار حضرت گریه کردم؛ وقتی به هوش آمد، فرمود: 📋 لا عینٌ أحبَّ اِلَی الله مِن عَینٍ جَرَی دَمعُها علَینا و لا قلبٌ اَکرمَ عندَ الله مِن قلبٍ حَزنَ فی حُزننا و فَرِح لِفَرَحِنا. ▪️هیچ چشمی محبوب تر نزد خدا نیست از چشمی که برای ما گریه کند و قلبی محترم تر نزد خدا نیست از قلبی که برای ما محزون است و برای ما شاد است. 📚 بشارة الباکین،حسین بن عبدالرزاق تبریزی، (خطی) ص ۱۲۱ 🩸آیا این گوسفند را آب داد‌ه‌اید؟! در نقلی آمده است: 🥀 روزی امام زین العابدین علیه‌السلام از بازار مدینه عبور می‌کرد، دید قَصّابی گوسفندی را می‌کشاند تا آن را در کشتارگاه ذبح نماید. 🥀 إمام علیه‌السلام به او فرمودند: آیا این گوسفند را آب داده‌ای. قصاب گفت: ما قَصّاب‌ها تا آب به گوسفند ندهیم او را ذبح نمی‌کنیم. امام سجاد علیه‌السلام گریه کرد و فرمود: 📋 وا لَهفاهُ عَلَیکَ یا اَبا عَبدِالله، الشّاةُ لا تُذبَحُ حَتّی تُسقی الماءُ وَ اَنتَ اِبنُ رَسُولُ الله تَذبَحُ عَطشانا. ▪️ای داد و بیداد بر مصائب تو ای اباعبدالله! گوسفند بدون نوشاندن آب ذبح نشود ولی با اینکه تو پسر رسول خدا «صلّی الله علیه و آله و سلّم» بودی با لب تشنه سر از بدنت جدا کردند. 📚مأساة الحسین علیه‌السلام، ص‌۱۵۳ 📚زندگانی امام سجاد علیه‌السلام، اشتهاردی ص۵۷. 🩸 وقتی که امام زين العابدين علیه‌السلام با شنیدن روضه اسارت آل الله، سر به دیوار کوبیده و خون از سر مبارکشان جاری می‌شود... در روایتی نقل شده است: 🥀 روزی خوراک و نوشیدنی نزد امام سجاد «صلوات الله علیه» نهادند، گرسنگی و تشنگی پدرش امام حسین علیه‌السلام در صحرای کربلا به یادش آمد و اشک گلویش را بست و سخت گریست تا جامه هایش از گریه و اشک بر پدرش خیس شد. دستور داد تا خوراک را از نزد او ببرند. 🥀 مردی یهودی وارد شد و سلام کرد و دست إمام علیه‌السلام را گرفت و شهادتین گفت و به امامت به إمام سجاد علیه‌السلام اقرار نمود. حضرت فرمودند: برای چه از دین خود و نیاکانت دست کشیدی؟ گفت: خوابی دیدم. فرمودند: چه خوابی دیدی؟ 🥀 آن مرد یهودی گفت: خواب دیدم از خانه برای دیدار برادری بیرون شدم و راه را گم کردم و بیچاره شدم. در این فکر بودم که پشت سرم ناله و گریه و آواز تکبیر و تهلیل بلند شد. وقتی نگریستم لشکری بود و پرچم ها و سرها بالای نیزه و پشت سرشان شترهای لاغر که بر آن‌ها زنان غارت زده و کودکان دست بسته سوار بودند. 🥀 میان آن ها جوانی بر شتر تنومندی در نهایت رنج و سختی، دست و سرش با غل آهنی بسته و از پاهایش خون می‌ریخت و اشکش بر گونه روان بود. گویا شما بودید و همه زن ها و کودکان عزادار بودند و وامحمّداه! واعلیاه!… می‌گفتند. 🥀 در این میان که کاروان در راه بود ناگاه گنبدی در سینه بیابان عیان شد، چون خورشید درخشان جلوی قافله سه بانو بودند. تا گنبد را دیدند خود را به زمین انداختند و خاک بر سر ریختند و سیلی بر رخ زدند و فریاد زدند: «واحسناه! واحسیناه!…» 🥀 مردی کوسه و کبود چشم به آن ها رسید و آن ها را زد و به زور سوار کرد و دیدم که خون از زیر سرپوش یکی از زنان که به گمانم بزرگتر آن ها بود از شدت غم روان شد.
📚المناقب،ابن‌شهرآشوب، ج۱۱ ص۱۱۲ 🔖 ملاحبیب‌الله‌کاشانی نیز در «تذکرة الشهداء» اینگونه می‌نویسد: 🥀 هر وقت ظرف آبی به دست امام سجاد علیه‌السلام می‌دادند، آن‌قدر می‌گریست تا ظرف آب پر از خون می‌شد؛ چرا که چشم مبارک آن حضرت مجروح شده بود! آن حضرت گریه می‌کرد و می‌فرمود: 📋 لٰا هَنّأَنِیَ الأکلُ وَ الشُّربُ؛ یٰا أبی! لَیتَنی لَم أرَ مَصرَعَک ▪️خوردن و آشامیدن گوارایم مباد؛ ای پدرجان! کاش قتلگاهت را نمی‌دیدم. 📚تذکرة الشهداء، ج۲، ص۴۹۵. 🩸وقتی‌که حجت خدا آرزو می‌کند که ای‌کاش مادر مرا نزاییده بود ... سهل ساعدی گوید: 🥀 وقتی که در ورودی شهر شام به محضر إمام سجاد علیه‌السلام رسیدم، حضرت به من فرمودند: ای سهل! آیا درهم و دیناری به همراه داری؟ گفتم: بله ای آقای من! هزار دینار به همراه دارم. 🥀 حضرت‌ فرمودند: مقداری از آن را به این نیزه‌دارها بده و به آن بگو مقداری جلوتر راه بروند تا مردم به دیدن سرها مشغول شده و دیگر به نوامیس ما نظر نکنند. 🩸سهل گوید: من این‌کار را کردم و برگشتم خدمت إمام سجاد علیه‌السلام که در آن هنگام إمام علیه‌السلام این جملات را با خود زمزمه می‌نمودند: 📋 أقادُ ذلِيلًا في دِمَشقَ كأنّني من الزَّنج عبدٌ غاب عنه نصيرُ ▪️در دمشق مرا با ذلت در بند و زنجیر می‌کشانند، گویا من یک بردهٔ زنجی هستم که یار و یاوری ندارد. 📋 و جدِّي رسولُ اللَّه في كلِّ مشهدٍ و شَيخي أميرالمؤمنينَ أميرُ ▪️و حال آنکه در هر کجا باشم جد من پیغمبر خداست و بزرگ من امیرالمؤمنین، وزیر و خلیفه پیغمبر است. 📋 فَيا لَيتَ أُمّي لَم تَلِدْني و لَم أكُن يزيدُ يراني في البِلاد أَسيرُ ▪️ای کاش مادر مرا نزاییده بود و من نبودم تا یزید اینگونه مرا در بین شهرها، اسیر ببیند. 📚مقتل أبو مخنف، ص۱۲۱ 📚الدّمعة السّاكبة، ج۵ ص۸۱ 📚معالي السّبطين،ج ۲ ص۱۴۱ 🩸إمام سجاد علیه‌السلام یک عمْر با «آب» نجوا می‌کردند ‌و می‌فرمودند: تو بودی و پدرم را با لب‌تشنه کشتند؟! بنابر نقلی، شخصی به نام «منهال» گوید: 🥀 ... به منزل امام سجاد علیه‌السلام وارد شدم؛ دیدم امام سجاد علیه‌السلام می‌خواهد تجدید وضو کند؛ آب را به کف دست می‌گیرد و گریه می‌کند و به آب می‌گوید: ای آب! تو بودی و پدرم را با لب تشنه شهید کردند؟! 🥀 عرض کردم: مگر اشک چشم شما چه قدر است؟ إمام علیه‌السلام فرمود: ای منهال! آنچه را که من دیدم تو که ندیده‌ای؟! 🥀 ... روز عاشورا بیهوش شدم، چون به هوش آمدم دیدم عمه‌ام زینب کبری سلام‌اللّه‌علیها آمده و می‌گوید: ای‌نور دیده من! برخیز که عالم دگرگون شده است. زیر بغلم را گرفت و پرده خیمه را بالا زدم، دیدم سر پدرم را روی نیزه کرده‌اند. 📚 جامع المجالس(خطی) ص۲۶۳ 🩸جای غُل و زنجیرهایی که بعد از سال های سال، بر روی بدن مبارک امام سجاد علیه‌السلام باقی مانده بود ... در نقل ها آمده است: 🥀 هنگامی که امام سجاد علیه‌السلام به شهادت رسیدند، مردم مدینه فهمیدند که آن حضرت به صد خانواده، غذا می‌رسانده است. جمعی از فقرای مردم مدینه نمی‌دانستند که معاش آنها از کجا تأمین می‌شود، وقتی که امام سجاد علیه‌السلام به شهادت رسیدند، دریافتند که او بود شبانه به طور ناشناس غذای آنها را به دوش خود حمل کرده و به آنها می‌رسانید؛ 🔖 در روایتی إمام باقر علیه‌السلام فرمودند: 📋 لَمَّا وُضِعَ علیه‌السلام عَلَی الْمُغْتَسَلِ نَظَرُوا إِلَی ظَهْرِهِ وَ عَلَیْهِ مِثْلُ رُکَبِ الْإِبِلِ ▪️وقتی پیکر پدرم امام سجاد علیه‌السلام را برای غسل بر روی تخته گذاشتند، بر پشت مبارکش اثری چون کوهان شتر بود. و این به خاطر آن انبانهایی که به در خانه فقراء و مستمندان می‌برد. 📚الخصال ج۲ ص۱۰۰ 📚کشف الغمه ج۲ ص۲۶۶ 🔖در بعضی از نقل‌ها آمده است: 🥀 امام باقر علیه‌السلام پس از غسل امام سجاد علیه‌السلام ، گریه سختی کردند. جابر جلو آمد و عرضه داشت: ای آقای من! برای از دست‌دادن پدرتان گریه می‌کنید؟ امام باقر علیه‌السلام فرمود: 📋 لٰا یٰا جابِر! و اِنْ عَزَّ عَلَیَّ فِراقُهُ، وَلٰکنْ یا جابِر. هٰذِهِ آثارُ السَّلاسِلَ و الأغلالُ فی یدَیهِ و رِجلَیه لَم یَذهَب أثرُها؛ و هٰذِهِ آثارُ الجامِعةِ فی عُنُقِ والدی ▪️نه ای جابر! هرچند فراق پدرم برای من سنگین است اما گریه‌ام برای آثار این غل‌ و زنجیرها و سلسله‌هایی است در جای آن‌ها هنوز بر دست و پای پدرم باقی مانده است؛ این، جای همان جامعه‌ای (غل و زنجیر سنگینی که گردن و دست و پا را به هم می‌بندد) است که بر گردن پدرم هنوز باقی مانده است. 📚 سوگنامه آل محمد صلی‌الله‌علیه‌وآله ، اشتهاردی، ص٧۶ 📚الطریق،کاشی،ج۳ ص۳۹۳ ✍ این مصیبت، دل را به جایی دیگر نیز می‌کشاند ...
احوالات حضرت امام سجاد (علیه السلام) حضرت سجاد قرخ ایل شادوخندان اولمادی دردینه جز درد دین بیر اوزگه درمان اولمادی کربلاده کربلانین گوردی عاشورا سینی فاطمه اوغلی حسینین محشر کبراسینی قانه غرق اولموشلاری پر موج قان دریاسینی سانما احساساتی دریا تک خروشان اولمادی بیرطرف قانلار سپیلدی ایتدی گلگون داشلاری بیرطرف جام شهادت نوش ایدوب یولداشلاری بیر طرفده قانینه غلطان دوشوب قارداشلاری ایلدی حسرت اولار تک قانه غلطان اولمادی ایتدی اقبال شهادت دین یولوندا اهل دین چاتدیلار بو فیضه یتمیش بیر نفر مرد آفرین اولدی بیله فیضدن محروم فخر الساجدین چوخ چتین گلدی اونا بو امر آسان اولمادی بیرطرف فیض شهادتدن اولوبدی بی نصیب دردی درد اوسته گلوب نه بیر دوا نه بیر طبیب دور و بر بی شرم دشمن ایل اوزاق قالموش غریب دردینه جز درد دین بیر اوزگه درمان اولمادی چوخ سوَردی توپراقا دین اوسته قانی آخماقی سرخ رو قان ایچره قانین چهر دینه یاخماقی چون چتین گلدی دوروب جنگاهه ساکت باخماقی حیف خستیدی قیامه اوندا امکان اولمادی گوردی دشمنلر نجه قلب بتولی اویدولار قزلاری نه وضعیله غارت گونونده سویدولار چوللره یانمیش چادرلاردان چخوب یوز قویدولار هامّی قاچدی سانما بیر فردی گریزان اولمادی خیمه گاه دین یاناندا دوندی شامه گوندوزی ایستدی بوگیروداری گورمه سین حق بین گوزی امر ایدوب قاچدی هامی قالدی یانار اوددا اوزی عمه سی اوددان چخاتدی اوددا سوزان اولمادی گوردی قان دریاده غرق اولموش یارالی نوحینی سو یانیندا تاپدی دینین کشتی مطروحینی ویرمدی الدن گنه روحیۀ پر روحینی ظاهرا پوزقون ولی باطنده پژمان اولمادی خاک و خونیله هم آغوش اولدی جانبازان دین قالدیلار بی سراو خونین چولده سربازان دین سرفراز اولدی جدالرده سرافرازان دین گوردی بو حالی گنه دل صبری تالان اولمادی گوردی غوغائیله دولموش سرزمین کربلا قتل عامیله اولوب خاموش مطلق برملا هر طرف آچمیش گل سرخ شهادت جابجا سانما سونلار کربلا دینی گلستان اولمادی دور ایدوب هربلبل شوریده بیر گل باشینه هر آنا اوغلون تاپوب ویردی خبر گوزیاشینه هربالا اوخشار آتایه هرباجی قارداشینه نینوا دشتی نواسیزبی نواخوان اولمادی خون طاها وعلی و خون زهرا و حسین رگ لرینده جابجا جاری حسینه نور عین ترک ایدوب قانلو بیابانی امام نشأتین بو حیاتی مرگدن واقعده آسان اولمادی بیر طرفدن دست بسته دل شکسته قلبی پاک بیر طرفدن وار قاباقدا سرنوشت هولناک قرخا دین همره یتیم داغ دیده سینه چاک سانما بو مولا اوزی جزه اسیران اولمادی نه اسارت قید کین قوللاردا گوزده اشگ تر بیر حیات مرگبار و محنت افزا بیر سفر نه سفرآدی سفر باشدان باشا خوف و خطر بو اسارتده اونا امنیت جان اولمادی نه سفر دوشموش یول اوسته چوخ غم آور شهرلر هر طرف اهل جنایات خِفا و جَهرلر طعن بیگانه شماتت لر عتاب و قهرلر روبرو وحشی لر اونلان اولدی انسان اولمادی کوفه شهرین دولدوروب باشدان باشا جوش و خروش روبرو حقی دانان دنیاپرست وخود فروش قول قونادسیز قوش کیمی آل پیمبر سربدوش کیم دیر قلب شریفی غنچه تک قان اولمادی ناقۀ عریان لار اوسته پیکر تبداریله روبرو ایله آییلماز یوخلیَن افکاریله یوخلیَن خلقی اویاتدی آتشین گفتاریله اولمیه بیدار او گون روشن مسلمان اولمادی نقطۀ پرگار ایمان اهل کفره دستگیره شیریدی روباه لر مکریله ایتمیشدی اسیر بسته زنجیر اولا عار ایلمز شیر اوغلی شیر دوزدی زنجیره قولی باغلی پریشان اولمادی ویرمدی روحیه سین الدن امام دادخواه گوردی تهدیدات خصمی خسرو اقلیم جاه دشمنه دشمن لر ایچره ووردی ضربه گاه گاه اوز وقارین ساخلادی پابند خذلان اولمادی مجلس ابن زیاده گیتدی قولدا قید کین قتلینه شمشیر کینه چکسدی جلاد لعین وقرینی سندیرمادی اول حجت روی زمین ذره جه دین اوسته اؤلماقدان هر اسان اولمادی اوتدان الهام آلدی زینب بانوی مهدِ وقار ویردی فرمان دوردی آل الله یریندن بیقرار آلدیلار جلاد الیندن عابدی پوزقون قطار عابدین قتلینده اجرا قانلو فرمان اولمادی کوفه ده دللرده قویدی انقلابی بیر اثر پای تخت آل هنده باغلادی بار سفر وارد اولجاق گوردی نه شامات یکسر شور و شر اؤلدوره روحیه سین بو وضع عنوان اولمادی چوخ چتین گلدی اونا شام جفا هنگامه سی دلخراش اولدی اونون شاماتده برنامه سی باشینه اود یاغدیراندا دوتدی اود عمامه سی قوللاری باغلیدی خاموش ایتسون امکان اولمادی چوخ جفا شام ایچره گوردی فرقۀ بیداددن چوخ شماتتلر ایشیتدی قوم بد بنیاددن بارها قورتولدی شَرِّ قان توکن جلاددن استقامتله دایاندی حالی پژمان اولمادی درد و رنجه آشنا ایتدی اونی بیگانه لر گه یری زندان اولوب گه گوشۀ ویرانه لر شمع تک دورین آلوب پرسوخته پروانه لر ایله هیچ پروانیه شمع شبستان اولمادی شاعر : مرحوم تائب
‍ کربلای حسینی ای  قلم   یاز    سوزون  کربلادن قانه     غلطان   اولان   مه لقادن یاره سی چوخ   دوشوب  قتلگاهه یاوری    یوخ   کمک سیز   آقادن اکبره     اصغره     قربان    اولوخ ماتمینده     آقا     بیزده    سولوخ قلبیمیز        چیرپینور       کربلایه بیر  گئدک   بیزده    دشت   بلایه تا یئتیش جک او ششگوشه قبره گوز   یاشیلا    گله ک    بیز  نوایه اکبره     اصغره     قربان    اولوخ ماتمینده     آقا     بیزده    سولوخ چوخلاری  سویلیور   بسدی  ماتم سیز  کیمه   آغلوسوز  هی   دمادم مین  نچه   ایل کچوب   ماجرادن چک میسوز    ال  داخی  کربلادن اکبره     اصغره     قربان    اولوخ ماتمینده     آقا     بیزده    سولوخ کربلا     شاهینه     حیدر      آغلار انبیالر         اونا    سینه     داغلار بیر حماسه  ائدوب   دین   یولوندا جدی      پیغمبرِ    خاتم       آغلار اکبره     اصغره     قربان    اولوخ ماتمینده     آقا     بیزده    سولوخ کیم دییور بیز حسین سیز دایانوخ یا   اونون     اهل    بیتینی   دانوخ کافیدور گوشه چشمیله  باخسون حاجتیمیزی    بیز   اوندان     آلوخ اکبره     اصغره     قربان    اولوخ ماتمینده     آقا     بیزده    سولوخ ((اعظمی)) سؤز ئورگلرده چوخدی دشمنه  هر سوزون  نیزه ، اوخدی ** ✍حسین اعظمی مهربانی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📷تصویری از مراسم وداع با شهید هنیه و محافظش در معراج شهدای تهران با حضور زیاد النخاله و سایر نمایندگان جبهه مقاومت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📣 مداحی و مرثیه‌سرایی میثم مطیعی در مراسم اقامه نماز بر پیکر شهید هنیه در دانشگاه تهران 🔖لینک کانال👇 http://eitaa.com/torkiy
از ناقه افتادن حضرت رقیه به قلم کربلایی صابر ثمودی سبک ای شمع حرم خانه 🏴🏴🏴 بو قورخولی صحراده قالدیم بی بی جان گئتمه بی یاور و تنهایم بو چولده دایان گئتمه واگیر دردیمین درمانی گئتمه آی عمه گوزلرون قربانی گئتمه آی عمه 🏴🏴🏴 بیردن بو دل شبده عمه گوزومی آچدیم ال باشه قویوب عمه هر سمته طرف قاچدیم غمللر یوکونی عمه غملی سینمه ساچدیم ای غم گونی گونی یولداشیم ای جسمیمه جان گئتمه 🏴🏴🏴 وحشتلی بیاباندا قالدیم بی بی آواره   بو قورخولی صحراده عمه گزورم چاره قاچدیم او قدر عمه اولدی ایاقیم یاره آخدی یارالاریمدان ایندی بی بی قان گئتمه 🏴🏴🏴 سن مهر وفا رختین علّت نه اولوب سویدون ایستکلی رقیه نن بو تئزلیقا سن دویدون بو غمکش دورانی چوللرده مللر قویدون اولدوم بو بیاباندا مین درده نشان گئتمه 🏴🏴🏴 سویله عموم عبّاسه چوللرده بالام قالدی بو ظلمت شب مندن آرام و توان آلدی باشیمی فلک عمه مین درد و غمه سالدی بو چرخ فلک وئرمور بیر لحظه امان گئتمه 🏴🏴🏴 بو قورخولی صحراده گلدیم بی بی افغانه گوز یاشیم آخور عمه دیدمده یانا یانه لطف ایله قدم ساخلا رحم ایله بو نالانه اولدوم بو بیاباندا من اشک فشان گئمه 🏴🏴🏴 عالم بیلیر آی عمه محنتلی اسیرم من غم قافله سی ایچره دُردانه امیرم من شامه یئتیشم سالم اوچ یاشلی سفیرم من تختدن یئره ظلامی وقریله سالان گئتمه 🏴🏴🏴 بیر بیله غمه دوشسه نِینَلرَ آدام سیزلار واضحدی قالار چولده عمه آتاسیز قیزلار احوالیمه بو چولده قان آغلیار اولدوزلار ای قیدیمه هر یئرده مِهریلَه قالان گئتمه 🏴🏴🏴 گل عمه ایاقیمدا تئز یاره لری باغلا آل سن منی آغوشه احوالیمه یان آغلا بو غمده( ثمودی) گل آغلا سینوی داغلا آغلور بو مصیبتده هر پیر و جوان گئتمه 🏴🏴🏴
ظلم به سر میرسد ای یار از او خبر میرسد ای یار او می آید تکیه به دیوار حرم میزند او می آید قدم به چشمان ترم میزند او می آید او می آید متی ترانا و نراک و لا موعود سواک ذکر لبم به زیر خاک یابن الحسن روحی فداک یابن الحسن روحی فداک **** او پناه عالمین است منتقم خون حسین است او می آید درد همه خلق دوا میشود او می آید قبله ی ما کرب و بلا میشود او می آید او می آید این الحسن این الحسین و این ابناء الحسین مع امامٍ منصور ایشالله بین الحرمین یابن الحسن روحی فداک **** بانی روضه ی محرم سینه زنه ذبیح اعظم او می آید روضه ی ارباب به پا میشود او می آید عرش خدا بیت عزا میشود او می آید او می آید متی ترانا و نراک و لا موعود سواک ذکر لبم به زیر خاک یابن الحسن روحی فداک یابن الحسن روحی فداک
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 تصاویری از حضور فرزندان شهید هنیه در کنار پیکر پدرشان ◀️ رهبر انقلاب تا دقایقی دیگر بر پیکر شهید هنیه نماز می‌خوانند.
🔰ورود به شام ✍مرحوم میرزا محمد صادق کاتب اردبیلی . غم قافله سی یتدی چو دروازۀ شامه دوندی اسرانون گونی بیر لیل ظلامه . حکم اولدی منادیلر ائده جار او گونده شام اهیلینی ائتسونله خبردار او گونده زینت وئریله کوچه و بازاره او گونده چخسونلا تماشادن اؤتؤر غرفه و بامه . شام اهلینه یوز وئردی او گون آیری بیر حالت هر کوچه ده بر پا اولونوب مجلس عشرت سازنده و بازنده ائدوب زیور و زینت گیمیشدیله عشرتدن اؤتؤر قرمزی جامه . باغلانمشیدی بیر ایپه اولاد پیمبر سر سلسله ده عابد دلخسته و مضطر یوز وئردی او گون زینبه چوخ محنت و غملر گوردی که سالوب شمر اولاری طرفه نظامه . یارا هانی شرح ائتمگه دروازۀ ساعت تعطیل اولونوب قافله اوردا نچه ساعت یوز وئردی نلر سید سجّاده او ساعت قول باغلی اؤرک داغلی بدنده غل و جامه . شام اهلی تماشایه چخوب دسته به دسته رأس شه دین نیزه ده زینب دوه اوسته محنت کش و ماتم زده و قلبی شکسته بنزردی او گون زینبیچون روز قیامه . بیر غرفه ده اگلشمیشیدی بیر نفر عورت گوردی او زمان بیر باش ائدر آیه تلاوت خوف ایلمیوب حقدن او ملعونه او ساعت بیر داش گوتوروب وئردی او دم فرق امامه . داش دگدی شه دین باشینا جاری اولوب قان بو حالی گوروب زینب اولوب حالی پریشان باشینی ووروب محمله با ناله و افغان قان جاری اولوب عارض خاتون گرامه . عورتلر ائدوب طعن شماتت اُسَرایه بعضیسی گولوب عترت شاه شهدایه ناگه بیری اود توکدی سر زین العبایه بیر وقت گوروبلر آلشوب یاندی عمامه . القصّه ائدوب حکم او زمان زادۀ سفیان ترتیبیله ائتسونله یریش لشگر عدوان باشلار دالیسینجا گئده لر فوج اسیران اولاد علی وارد اولا مجلس عامه . صدقیله یاپوش «کاتب» حسینون اتگینه آغلا نقدر عمرون اولا اوُل شه دینه قیل توشه سرشک بصری روز پسینه دنیاده گورونموب ائده بیر کیمسه اقامه http://eitaa.com/torkiy
┄┅✵﷽✵┅┄ 🍂شب زیارتی امام حسین علیه السلام 🍂 🎶سبک:آه گوشواره شکست/بی حیا سیلی زد با هر دوتا دست..... ─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅❖༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌┅─ باز دلتنگم خدا شــب جمعـــه هستــــم یـاد کربلا شد دلم راهی تا اون صحن و سرا آه دلتنگم خدا آه ... جانم یا حسین من فقط میگم حرفامو با حسین می بــره مـــا رو تـا کربلا حسین آه جانم یا حسین وای ...جانم یا حسین/ وای ...جانم یا حسین/ وای ...جانم یا حسین وای ... از دلتنگیام چقَـــدَر بگـــم از راه دور سلام کاری کن خیــــلی زود کربلا بیام وای ... از دلتنگیام ای ... شاه بی قرین بیقـــراری هــای قلبـــم رو ببیــن چِش به راهــم از راه بیاد اربعین ای ... شاه بی قرین وای ...جانم یا حسین/ وای ...جانم یا حسین/ وای ...جانم یا حسین ای .... درمونم حسین شب جمعـــه روضــه می خونم حسین تا ابد پای تو می مـــونم حسین ای .... سامونم حسین وای ... در تاب و تبم ذکر اللهُـــمَّ ارزُقنـــا رو لبــم حَرَمَت رویای هـر روز و شبم وای ... در تاب و تبم وای ...جانم یا حسین/ وای ...جانم یا حسین/ وای ...جانم یا حسین ✍رقیه سعیدی(ڪیمیا) ─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅❖༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌┅─
گوییا بر گوشتان تهدید و خونخواهی رسید رعشه بر اندامتان افتاده مانند یزید تیغ تیز حیدری نزدیک رگهای شماست غرش شیران ما صیاد سگهای شماست پر کشیدن سوی حق در مسلک ما آرزوست روزهای سخت و جانسوز شما در پیشروست جز هلاکت نیست در سر دفتر تقدیرتان لشکر حق مثل حیدر می کند تحقیرتان کافران جانی و بی ریشه و دنیا پرست استخوان نحستان در زیر پا خواهد شکست خونتان مانند باران می شود پخش زمین بر سپاه ما خدا می گوید آن دم آفرین این جهان دیگر نباشد جای سگهای یهود می شود با دست ما بنیاد این ویرانه دود ✍عبــــادی_طارمــی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بسم الله الرحمن الرحیم ولاتحسبن الذین قتلوافی سبیل الله امواتا بل احیا ء عندربهم یرزقون (آل عمران ۱۶۹) سلام ما به هنیه ورزم و پیکارش به آن مجاهد نستوه و عمق ایثارش مقاومت به فلسطین به وی بودمدیون به راه قدس معلا رسید به دادارش شهید قوم یهود و رژیم کودک کش به غزه همچو ستاره شعاع انوارش عروج روح بلندش به جنت الاعلی مجاهدان همه حاضر برای دیدارش گرفته مسکن خود رابه نزدحاج قاسم همان که بوده عزیز و مراد و دلدارش زبعد مدتی ازکوشش و جهاداکنون حریمِ قرب الهی بود سزاوارش ردای سرخ شهادت مبارکش باشد ز ما درود فراوان به راه پربارش به عرش حضرت باری کنون خورد روزی بهشت و روضه ی رضوان بود خریدارش شهید ایل وتبارش فراتر ازهفتاد رسیده لاله ی بسیار زباغ و گلزارش ز ما پیام مبرهن به دشمن صهیون به هم تنیده نمائیم تمام طومارش جواب قاطع ایران چو وعده ی صادق شود جهنم سوزان خلاف پندارش رسیده موقع تشییع پیکر صد چاک نماز میت او با امیر و سالارش به دوش امت ایران جنازه ی مهمان میان امت اسلام همیشه آثارش به روح پاک وبلندش چکامه ی(صابر) سلام وهدیه فرستد به موج افکارش به روح بلندشهدای مقاوت خصوص حاج قاسم وحاج اسماعیل هنیه صلوات صابرکبودراهنگی۱۴۰۳/۵/۱۱