#متن_روضه #ترکی حضرت علی اكبر عليه السلام
@torkiy
ابیعبدالهی عالم رویاده زیارت ائلهدیلر، گوردی سیدالشهدانین تمام یارالاری توخدویوب، اِلّا بیر یاراسی کی سینه سیندهدی، عرض ائلهدی آقاجان بیز ائشیدموشوخ سنه عاشورا گونی سایسیز یارا وروب لار، اما گؤرویم بدنینده یارا یوخدی، سیدالشهدا بیورموش اُولا:منه آغلیان لارین گوزلرینین یاشی یارالاریما مرهمدی، گوز یاشلاری یارالاریمی توخدادیب، گوزوم دوشدی سیدالشهدانین سینه سینده بیر یارییا، عرض ائلهدیم آقاجان بس نیه سینهوین یاراسی توخدامویوب؟
بویوردی: بو یارا اوغلوم علی اکبرین داغیدی کی جگریمه دیوب و قیامته کیمین توخدامویاجاق.
عاشورا گونی تمام یاران حسین، اصحاب وفاداری کی دور شمع جمال حسینه پروانه کیمی دولانوردولار، هانسی برای اجازهی میدان گلوردی، سیدالشهدا دایاندوروردی، سعی ایلوردی قیتره، دئیردی گتمه، بو دشمن منه خاطر یغشوب کربلایه، هرهسین بیر جور ایستردی دایاندیرا یولدان قیتره،
اما علی اکبر ابیعبداللهین قاباقندا دایانماق همین دئدی بالا خوش گلدین، سیدالشهدا فوراً اجازه وئردی.
مقاتل یازوب امام حسین اوزوی علی اکبرین آماده میدان جهاد ائلدی؛ بالاسینا زینت وئردی،
بلمم نه حالا قالدی حسین کربوبلاده
اگنینده کفن قامت رعنانی گورنده
گیدیردی کفن سالدی یولا شبه رسولی
حیرتده قالیب دشمن او سیمانی گورنده
خیمهلردن آیرلاندا چاغیردی اهل حرمین، گلین علینن خداحافظی ایلیون، بانوان حرم حسین توکولدولر علی اکبریلن وداع ایلیهلر، بولوسوز اگر خانم طایفهسی گلهلر علی اکبر دورهسینده جمع اولالار نینهلر؟ «إجتَمَعَتِ النِّساءُ حُولَهُ کَالحَلقَه» خیمهلرده هیچ کس قالمادی، بالالار و خانملار علینون دورهسینده حلقه ووردولار، ناله ایلولّر، آغلاشولار دیوللَر علی گئتمه! «اِرحَم غُربَتَنا»غریب لیغیمیزه رحم ائله.
علینون بالاجا باجیسی رکاب مرکبدن یاپوشموشدی «وَ مَنِعَتْهُ مِنَ العَزیمَة» قویموردولار گئده، گور بو وضعیتی امام حسین گوره نه حاله قالار؟ «تَغَیَّرَ حالُ الحُسَین بِحَیثُ أشرَفَ عَلَی المُوت» زینب کبری دئیور: گوردیم قارداشیمون نفسلری شماریه دوشوب، نفسنفس وورور، آز قالور روحی بدنوندن چیخا
▪️▪️▪️▪️
✅گریز #فارسی
(سبک: خدا مادرم را کجا می برند)
تو اى لاله سرخ باغ دلم
روى سوى میدان همه حاصلم
مه لشکر من
على اکبر من
عصاى پدر
نظر کن على جان به حال پدر
نما عزم میدان تو آهسته تر
تنم را ملرزان
دلم را مسوزان
به وقت سفر
ز باب غریبت تسلى بجو
بیا بار آخر اذانى بگو
همه تار و پودم
صفاى سجودم
اذان گو دگر
▪️▪️▪️▪️
✅ گریز #ترکی از مرحوم استاد #منزوی
اکبرده باخ تقرب و اجلال و رونقه
تل اوسته جک آتا بالانی ایتدی بدرقه
عرض ایتدی یا رب امر ایله نه ایستسون وارام
بو اکبریمدی اصغریده ایندی یوللارام
من نیلورم سپاهی بو کشور سنونکیدور
من شاه ملک عشقم و لشکر سنونکیدور
ایستورسن اکبرون دالسیجاقدا باخمیوم
من باغبانیدیم بو گل تر سنونکیدور
بو مه جمالی سرو قدی سن یاراتمسان
بو خد و خال و زلف معنبر سنونکیدور
من چکدیم ال باجیلاری چکموردی ال ولی
نیلوم محبت عالمی یکسر سنونکیدور
اما سکینه دوشدی دالسیجا قویمادیم
چون آبروی آل پیمبر سنونکیدور
ای کاش سارباندا بلیدی بو نصف شب
کفاره بیعت ایتمین اللر سنونکیدور
ـــــــ
(1) از کتاب گلچين روضه های ترکی استاد موسوی باروق
@torkiy
✨اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج✨💫
4_5879914415540669276.pdf
6.03M
#پی_دی_اف
#pdf
『کتاب گوشوارۀ شکسته』
✓ #متن_روضه های
دهه ی اول و دوم فاطميه ◈
✓ شامل متون_روضه هاي
اجرا شده مداحان مشهور کشور ◈
کانال باب الحوائج
اشعار ناب ( مداحی و مولودی ترکی و فارسی)
لینک کانال👇
http://eitaa.com/torkiy
---•••◇🔹️💢🔹️◇•••---
@torkiy
گوشوارۀ شکسته.pdf
6.03M
پی_دی_اف
pdf
『کتاب گوشوارۀ شکسته』
✓ #متن_روضه های
دهه ی اول و دوم فاطميه ◈
✓ شامل متون_روضه هاي
اجرا شده مداحان مشهور کشور ◈
بَضعَةُ الرَّسُول.pdf
5M
پی_دی_اف
pdf
『کتاب بَضعَةُ الرَّسُول』
✓ #متن_روضه های
دهه ی اول و دوم فاطميه ◈
✓ شامل متون_روضه هاي
اجرا شده مداحان مشهور کشور ◈
گوشوارۀ شکسته.pdf
6.03M
#پی_دی_اف
#فاطمیه
『کتاب گوشوارۀ شکسته』
✓ #متن_روضه های
دهه ی اول و دوم فاطميه ◈
✓ شامل متون روضه هاي
اجرا شده مداحان مشهور کشور ◈
🆔http://eitaa.com/torkiy
بَضعَةُ الرَّسُول.pdf
5M
#پی_دی_اف
#فاطمیه
『کتاب بَضعَةُ الرَّسُول』
✓ #متن_روضه های
دهه ی اول و دوم فاطميه ◈
✓ شامل متون روضه هاي
اجرا شده مداحان مشهور کشور ◈
🆔 http://eitaa.com/torkiy
#متن_روضه
#امام_موسی_کاظم
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
▪️اَلسَّلامُ عَلَى الْمُعَذَّبِ فِي قَعْرِ السُّجُونِ...
وَ ظُلَمِ الْمَطَامِيرِ...
من جوان بودم و زنجیر گران پیرم کرد
زبانحال آقامون موسی بن جعفر...
گوشه ی زندان...
من جوان بودم و زنجیر گران پیرم کرد
گشته کاهیده تن و مانده به جا تصویرم
قربون غریبی ت برم آقا...
یا به زندان برسان مرگ مرا یا الله
یا خلاصم بکن از زیر غل و زنجیرم...😭
چکار کردند با آقامون موسی بن جعفر...
لیک دوری رضا میکشدم در غربت
گوشه زندان تنهای تنها...
لیک دوری رضا می کُشدم در غربت
گر نیاید به تسلای دل شب گیرم
در حالات حضرت آوردند:
(لا يَزالُ يَنْتَقِلُ مِنْ سِجْنٍ إلي سِجْنٍ)
▪️چهارده سال آقا موسی بن جعفر رو...
از این زندان به اون زندان منتقل میکردند...
( بنا به نقلی حضرت فقط 5 یا 6 سال زندانی بودند)
خدا ميدونه تو این سالها چقدر به امام رضا سخت گذشت..
چقدر به دخترش فاطمه معصومه سخت گذشت..
نميدونم تا حالا مسافر داشتی یا نه؟
هر روز برای اومدن مسافرت لحظه شماری میکنی..
توی این سالها خیلی به شیعیان هم سخت گذشت..
اما...بالاخره یک روز خبر دادند، گفتند آی شیعیان...
قراره آقاتون موسی بن جعفر آزاد بشه
شیعیان آقا خوشحال شدند، اومدند پشت درب زندان ایستادند،
منتظرند...بعد چهارده سال...
قراره آقاشون رو ببینند...
#زبانحال
شاید یک نفر میگه اگه آقام بیاد...
من دستهاش رو می بوسم...
یه نفر میگه من روی پاهاش می افتم،
یک نفر گُل آورده...
الهی امید کسی نا امید نشه..😭
یکدفعه دیدند درب زندان باز شد...
چند نفر یک جنازه ای رو دارن میارن...
یه نفر صدا میزنه...
هَذَا إِمَامُ الرَّافِضَه فَاعْرِفُوهُ... 😭
#منبع: عیون اخبار الرضا علیه السلام ج:1 ص:99
آی شیعیان انقدر منتظر بودید...
اینم امامتون..
ای وای... ای وای...😭
کنج زندان چه بلائی به سرت آوردند
چه بلائی به سرِ چشم ترت آوردند
شدی آزاد دگر از قفس تاریکت
ولی افسوس که بی بال و پرت آوردند
هر طوری بود شیعیان اومدند، جنازه آقا رو تحویل گرفتند
با احترام کفن کردند
روی دست شیعیان، تشییع جنازه با شکوهی شد.
با احترام بدن مطهر آقا موسی بن جعفر رو دفن کردند...
#گریز👇
اما عرضه بداریم...
لا یوم کیومک یا اباعبدالله...
کربلا بجای اینکه بدن رو دفن کنند، صدا زدند...
اسب هاتون رو نعل تازه بزنید...😭
اونقدر بر روی بدن عزیز زهرا...
اسب تاختند که...استخوانها شکست..😭
دشمنت کشت ولی نور تو خاموش نشد
آری آن جلوه که فانی نشود نور خداست
#شهادت_امام_کاظم_علیه_السلام
#متن_روضه
#شهادت_امام_صادق
#شوال
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
السلام علیکم یا ائمة البقیع
و یا آل رسول الله..
جلوه ی جنت به چشم خاکیان دارد بقیع
یا صفای خلوت افلاکیان دارد بقیع
گر حصار کعبه را جبرئیل دربانی کند
صد چو موسی و مسیحا پاسبان دارد بقیع
▪️یعنی ما حرم تونو میبینیم و می میریم،
یا حسرت بقیع هم به دلمون باقی می مونه...
گرچه می تابد بر او خورشید سوزانِ حجاز
از پر و بال ملائک سایبان دارد بقیع
شب که تاریک است و در بر روی مردم بسته است
زائری چون مهدی صاحب زمان دارد بقیع
قرن ها بگذشته از آن ماجرا اما هنوز
داغ هجده ساله زهرای جوان دارد بقیع
قریب به صد و ده سال، بعد مادرش فاطمه، وقتی ازش پرسیدند علت مرگ مادرتون چه بود، یه جمله ای فرمود
شیعه رو تا قیامت داغدار کرد
فرمود:
و کانَ سَبَبُ وَفاتِها اَنَّ قُنفُذا لَکـَزَها بِنَعلِ السَّیف... 😭
علت مرگ مادرم، ضربه ی قلاف شمشیر قنفذ بود.... 😭
خونه اش هم وقتی آتش زدند، آتش به اندرون بیت سرایت کرد، ایستاد وسط آتش، بعضیا نوشتند، حضرت همه تلاشش رو کرد آتش رو خاموش کنه ،
اهل و عیالش از این حجره به آن حجره ، فرار میکردند، چون آتش رو پرتاب کردند داخل خانه،
یاد آتش گرفتن خیمه های جدش حسین می افته ...😭
اون روز مادرش بین دود و آتش ایستاد.. 😭
کربلا هم عمه بود که بین خیمه های آتش گرفته... 😭
حمیدبن مسلم میگه من وشمر و خولی رسیدیم به خیمه ای که دیدیم آتش گرفته ،
▪️یه بانوی رشیده که لباسش هم آتش گرفته دم در خیمه ایستاده، شما چرا فرار نمیکنی؟
فرمود من عزیز امامت و برادرم ، تو خیمه ست امانتی تو خیمه دارم.. 😭
این متن مقتله
▪️شمر صدا زد تا زینب ورودی خیمه ایستاده احدی حق نداره وارد خیمه بشه،
محدث قمی می نویسد شمر با این قساوت، تا دید زینب اینجا مانعه ،برگشت....
▪️اما مدینه... 😭
هر چی به اون نانجیب گفتند فاطمه تو این خونه س، گفت خانه رو با اهلش میسوزانم
فَرکَّلَ الباب بِرِجلِه وَ رَدَّه عَلَیّ وَ اَنا حٰامِل
فَسَقَطتُ لِوَجهِی
یا زهرا😭😭
#روضه
#شهادت_امام_صادق_علیه_السلام
#متن_روضه
روضه امام محمد باقر علیه السلام
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
شب شهادت امام باقر علیه السلام،روضه خوان كربلاست،از دوران كودكی همه ی مصائب و روضه های كربلا رو به عینه دیده.
من پنجمین ولی خداوند قادرم
همنام مصطفی و ملقب به باقرم
گنجینه ی علوم الهی است سینه ام
از نسل سفره دار کریم مدینه ام
مشهور شهرم و کرم ابراز می کنم
با یک نظر ز کار گره باز می کنم
ای گرفتارها،مریض دارها،سفره ی امام باقر همیشه تو مدینه پهن بوده،سجیّت این خانواده كرم ِ،عادتشون احسان لذا امشب بگو آقاجان:مارو كنار بقیعت جا بده،میدونم امشب گریه كن نداری،غریب تر از همیشه ی مدینه ای،مدینه خصوصاًشب ها كنار بقیع، اونایی كه رفتند می دونند الان نه یه شمعی،چراغی. آقاجان مارو یه صدا بزن كنار بقیعت امشب،ما هم یه گوشه ای برای خودمون گریه كنیم.مولای من:
مشهور شهرم و کرم ابراز می کنم
خودش داره روضه میخونه..
دلت بره صحرای منا و عرفات،فردا دیگه حاجی ها كم كم به طرف عرفات و منا حركت می كنند..
بانی روضه های غروب منا منم
پرچم به دوش ماتم کرببلا منم
من شاهد مصیبت عظمای عالمم
من شاهد غریبی آقای عالمم
از زبون امام باقر این فراز ها چقدر آشناست،امشب اومدی برای اون آقایی گریه كنی كه عاشورا یادگاریِ این آقاست.
بأبی أنت واُمی این جوری آقا و جدش رو صدا میزنه: إنِّی سِلْمٌ لِمَنْ سالَمَكُمْ، وَ حرب لمن حارَبَكُمْ،وَ وَلِیٌّ لِمَنْ والاكُمْ، وَعَدُوٌ لِمَنْ عاداكُمْ.
▪️آقاجان یا امام باقر حرف دل این مردم شب شهادتت اینه:یه وقت آدم دلش می خواد بره كربلا،یه وقت دلش می خواد بره مدینه، اما دلم میخواد شب شهادتت هم مدینه باشم، هم كربلا باشم.
یه چشمت اشك زائر مدینه، یه چشمت اشك زائر كربلا،از مدینه ی امام باقر بریم كربلا..
عاقبت آه کشیـدم نفس آخر را..
▪️چقدر آقا امام باقر این خاطرات كربلا مدام مقابل چشمش بود،مثل باباش زین العابدین مرتب برا حسین و كربلا گریه می كرد،لذا امشب از امام باقر اشك برا محرم رو بخواه،اگه می خوای امام باقر چیزی بهت عطا كنه این رو بخواه،گدای زرنگی باش،چیز كمی نخواه،دنیا میگذره با پستی و بلندیش،اونی كه از امام باقر می خوای سوز برای محرم باشه.
عاقبت آه کشیـدم نفس آخر را
نفس سوخته از خاطره ای پرپر را
روضه خوانی ِ مرا گرم نمودی امشب
روضه ی آن همه گل، آن همه نیلوفر را
آقاجان هر شب به یاد جدت روضه خواندی،اما دیگه امشب راحت شدی از این همه گریه و ناله.. 😭
آخرین حلقه ی شبهای محرّم هستم
شکر، ای زهر ندیدم سحـری دیگر را
حالا اهل ناله..
باورم نیست هنوز آنچه دو چشمم دیده است
باورم نیست تماشای تنی بی سر را
حسین...😭
آقاجان یه ذره از اون روضه هارو برا ما بخون،ما هم شب شهادت چشمامون خشك نمونه،صحنه های زیادی رو امام باقر دیده
🔸اصلاًروضه ی امام باقر تكرار عاشوراستو،من یه دونه از عاشورا بگم،یه دون هم از شام بگم،روضه ی من همینه،عاشورا رو آماده ای تحویل بگیر،خیلی ها با این روضه گریه كردند،امام باقر محاله یادش بره،كجای عاشورا؟
▪️چه لحظه ای از عاشورا دل امام باقر رو می سوزونه؟
ناله ی عاشورایی می خوام،والا خوندن این روضه كار سختیه
باورم نیست غروب و حرم و آتش و دود
دیدن سوختن چارقد دختر را
حسین...😭
دیگه چی دیدی آقا؟
غارت خود و علم، غارت گهواره و مشک
غارت پیرهـن و غـارت انگشتر را
یادم نمیره اون صحنه رو كه همه فرار می كردند،یه مرتبه دیدم عمه زینبم كنار خیمه ی بابام مضطرب و نگران هی دست رو دست میزنه،هی دست رو سر میزنه،اومدن گفتند زینب چرا اینجا ایستادی؟
چرا فرار نمی كنی؟
عمه ام گفت:آخه زین العابدین تو خیمه است.امام منه،حفاظت از جانش وظیفه ی منه.. 😭
اما چه كردند؟
خودم دیدم دور عمه ام حلقه زدند نامحرم ها،همه داد می زدند،همه فریاد می زدند.
▪️دیگه چی دیدی آقا جان؟
یه صحنه ی دیگه از شام،دلت رو آتش میزنه شب شهادتی،كربلا با هر كیفیتی بود گذشت،این خانواده خانواده ی شهادتند،اینها از پیغمبر ،امیرالمؤمنین،مادرشون زهرا، همه با شهادت آمیختند،همه در مورد شهادت كلام دارند،خود زین العابدین فرمود: إنّ القَتْلَ لنَا عادَة ، وكرَامَتُنا من الله الشّهادة
▪️اما اونی كه دل امام باقر رو آتش زد،آخ بمیرم چهل منزل،زنجیر به دست و پای زین العابدین،طناب به دست و پای بچه ها،ببینه از این شهر به اون شهر.. 😭
▪️امان از اون ساعتی كه پشت دروازه ی ساعات اهل بیت حسین رو نگه داشتند،به جای اینكه بیان آرامشون كنند،شهر رو آذین بستند،اما باقر تا آخر عمر برای این روضه گریه كرد،
كدوم روضه؟
خودم دیدم سر جدم تو طشت طلا قرآن می خواند: بِسْمِ ٱللّه ٱلرَّحْمن ٱلرَّحِیمِ.. 😭
هر جا صدای قرآن می شنید یاد سر بریده می افتاد
وَ سَیَعْلَمُ الَّذِینَ ظَلَمُوا أَیَّ مُنقَلَبٍ یَنقَلِبُونَ
كسی كه قرآن می خونه لباش رو بوسه می زنند،اما خودم دیدم با چوب خیزران..
آی حسین...😭
#شهادت_امام_باقر_علیه_السلام
#متن_روضه
#اسارت
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
حسین جان به یاد لبت یک شبم خواب راحت نداشتم
فرمود : از هشت باب بهشت یک بابش باب الحسین ، حسابتون سواست ، کتابتون سواست
کنار تن بی سرت کاسه ی آب گذاشتم ؛ واویلا
حسین جان تو بودی و گودال و ریگ و تنت زیر نیزه
خداحافظی کردی با زینبت زیر نیزه ؛ واویلا
صدا می زدم مادرت رو یا مظلوم
نشون می دادم حنجرت رو یا مظلوم
صدا می زدم مادرت رو یا مظلوم
به دامن بگیره سرت رو یا مظلوم
حسین جان حسین جان
به صحرا سپردم که با خاک بپوشونه داداش تنت رو
بمیرم که بردن جلو چشم من پیرهنت رو ؛ واویلا
▪️امام سجاد فرمود گفت آقا چرا اینقدر گریه می کنید آقا بسه دیگه ؟
امیرالمومنین جدتون رو شهید کردن ، مادرتون حضرت زهرا رو شهید کردن ، باباتون اباعبدالله رو شهید شد فرمود « كَرامَتَنَا الشَّهادَةُ» اما تا حالا هیچ زنی از ما رو به اسارت نبرد... 😭
تا حالا از این خونواده زنی رو نبردن اسارت
الهی می مردم نمی دیدم اونقدر جسارت ؛ واویلا
به آتیش کشیدن حرم رو یا مظلوم
نبودی شکستن سرم رو یا مظلوم
ندیدی چشای ترم رو با غیرت
شلوغی دور و برم رو یا مظلوم
حسین جان حسین جان
بمیرم گلوی بریده ت همیشه به یادم می مونه
روی چادر سوخته ی من هنوز رد خونه ؛ واویلا
بمیرم که تو نیزه خوردی و اون نیزه معلومه داغ بود
خدا میدونه واسم اون بدترین اتفاق بود ؛ واویلا
سر تو که رو نیزه ها رفت یا مظلوم
همه ش چادرم زیر پا رفت یا مظلوم
جلو چشم نامحرما من افتادم
پناه غریبی م کجا رفت یا مظلوم
صدا می زدم مادرت رو یا مظلوم
به دامن بگیره سرت رو یا مظلوم
حسین جان حسین جان
✍شاعر: محمد اسداللهی
#محرم_۱۴۰۳
#اسارت
#احوالات_کوفه
#متن_روضه
#امام_سجاد
#اسارت
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
پسرِ شاهِ سر بریده منم
🔸من همین الان از آقام عذرخواهی کنم ، سادات پاتونو میبوسم ، بذارید من یه خورده دستم باز باشه ، الان نگم کِی بگم ..
آن که از ناقه دید بانویی
پایِ یک بوسه شد خمیده منم
آن امامی که با تنِ تب دار
عقبِ ناقه ها دوید منم
آن که وقت فرار از خیمه
نالۀ خواهرش شنید منم ...😭
آن که در بینِ بوریا دلِ شب
پیکرِ یک امام چیده ...😭
▪️الله اکبر ... نگاه کرد دید نقص عضو داره ، بدن کامل نیست ... (منو نگاه) بدن کامل ، هی تو گودال می گشت ...
انگشت ... سر و که دیدم بردن ، انگشت کجاست ؟ ... ای نامرد ساربان ...😭
خودم دیدم که خنجر رویِ دستش ....
حسین ...
🔸بعضی ها هنوز دارن نگاه میکنن ، به حضرت زهرا من روضه نخوندم ، الان میگم می بینی ، اما هر کی تو این چند تا بیت چشمش بارونی نشد، باخته ...😭
روضه در یک کلام ، وای از شام
دردِ بی التیام ، وای از شام
▪️دست و پاش میلرزید اسم شام میومد.. 😭
چقدر ناسزا به ما گفتن
همه جایِ سلام ، وای از شام
▪️یه بیتُ نشستم، اما هر وقت یادت اومد چشمت خیس شد ، برا این بی آبرو هم دعا کن ...
دخترِ فاطمه اذیت شد(از چی؟ تازیانه و کتک؟
نه
از نگاهِ حرام وای از شام ....😭
▪️امام سجاد فرمود سهل ساعدی ، یه خورده پول داری؟
آقا پول برا چی؟
گفت سهل ، بدم به اون نیزه دارها ...
اینقدر به بهونۀ سرها ، تو این مسیر خانواده مو نگاه ...😭
بگم یا جلو برن یا عقب ... اینقدر بین ما رفت و آمد نکنن..
یاااااا حسین... 😭
#محرم_۱۴۰۳
#شهادت_امام_سجاد_علیه_السلام
#متن_روضه
#اسارت
#حضرت_زینب_علیهاالسلام
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
🩸با امرِ عقیله بنی هاشم زینب کبری سلاماللّهعلیها ، زمین «شمرِلعین» را در خود فرو میبرَد...
در نقلی آمده است:
🥀 چون اسرا به نزدیکی شهر شام رسیدند، در دروازه شام، عُليا مخدّره حضرت زينب کبری سلاماللّهعلیها، شمر را طلبيده و فرمود:
📋 حاجَتی إلَیکَ اَنْ تَدخُلَنا مِن بابٍ غَیرِ مُزدَحمٍ و تَسلُکَ بنا طریقاً قلیلَ النّظّارة
▪️حاجتى به تو داريم، و آن اینکه ما را دروازه شلوغی وارد شهر نکنید و از راه خلوتى داخل شام نماييد تا کمتر به ما نظر کنند.
📋 فَکانَ جَوابُهُ قَرَعَها بِسَوطِهِ و زَجَرَها بِغَمَدِ سیفهِ
▪️آن ملعون به خواسته حضرت اعتنا نکرد و چند تازيانه بر آن مخدّره زد و بعد با غلاف شمشیرش، بر پشت آن بانوی مظلومه ضربهای زد.
🥀 آن معدن صبر و وقار از فرط غيرت منقلب و متاثّر شد. لذا امر به زمين نموده و فرمود:
📋 يا أرض! خُذِيهِ!
▪️ای زمین! او را بگیر!
📋 و اِذاً تَنفرجُ الارضُ و تَبتَلعُ شمرَ إلیٰ ظَهرِه
▪️ در آن حال ناگهان زمين، دهان باز کرد و شمر را تا كمر فرو بُرد.
🥀 در این هنگام بود که سر مطهر سیدالشهدا علیه السلام بر فراز نیزهها به سخن درآمد و فرمود:
📋 يا اُختاه! اِصبِرى وَ احْتَسبى في مَرضات اللّه.
▪️ای خواهرم! صبر کن و همه این دردها را به حساب خدا بگذار.
🥀 پس آن مكرّمه امر نمود به زمين و زمین آن ملعون را رها کرد.
📚الخصائص الزینبیّه ص١٨۵
✍ علی با چادر زهرا،چه غوغایی،چه تصویری
حسین بن علی دارد،عجب همشیرهی شیری
من از آن خطبههایی که عقیله خواند،فهمیدم
حریف حرف حق هرگز نخواهد گشت شمشیری
زنی با دست بسته کرد مُشت حیلهها را رو
زنی مردانه شد کابوس هر زوری و تزویری
به هر جمله که میگوید،به روی منبر محمل
ز سرهای بریده میرسد آوای تکبیری ...
؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛
✍ رسید وقت سفر سر به زیر شد زینب
حسین چشم تو روشن! اسیر شد زینب
هزار زخم روی پیکرت دهن وا کرد
هزار سال ز داغ تو پیر شد زینب
سه چهار مرتبه با شمر همکلام شده
نداشت چاره دگر ناگزیر شد زینب
چقدر پای غنیمت کتک ز لشگر خورد
چقدر زخمی مشتی فقیر شد زینب
گرسنه بود ولی تازیانه خیلی خورد
غذا نبود ولی خوب سیر شد زینب
همان زمان که به سرنیره ها هُلش دادند
نشست و حرف نزد گوشه گیر شد زینب
نبودن تو و عباس کار خود را کرد
و با سنان و شبث هم مسیر شد زینب
بگیر گوش خودت را! کسی صدایش کرد..
بلند شو همه رفتند دیر شد زینب!
#محرم_۱۴۰۳
#شام_بلا
#اسارت
#متن_روضه
#اربعین
#حضرت_زینب
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
چه تلخ می شود این روضه ها بدون شما
چه تلخ تر همه ی عمر ما بدون شما
منم غریبه و شب تیره و مسیرم سخت
کجا روم چه کنم بی شما بدون شما
🔸پیامبرفرمودند: أَنَا وَ عَلِیٌّ أَبَوَا هَذِهِ الْأُمَّه. من و علی ، دو پدر این امت هستیم.
یعنی تا امام زمان، همه ی امامان باباهای ما هستند،اگه یه بچه با باباش حتی زیارت بره،بچه است،دستش رو باباش رها کنه،احساس کنه باباش رو گم کرده،بی قرار میشه، فقط ناله میزنه و اشک می ریزه،دیدی تا حالا؟
🔹سئوال میکنی بچه چی شده؟فقط گریه میکنه،هق هق میکنه، کدوم از ما همچین حالی داریم؟ کدوم از ما از آقامون خبر داریم؟از این بابای مهربون..
کجاست خیمه سبزت که راه گم کردم
مرا بخوان نروم هیچ جا بدون شما
تمام لطف نفس های ما حضور شماست
چگونه بال زنم تا خدا بدون شما
قسم به شال عزایی که بسته ای به کمر
▪️چرا امام زمان،شال عزا به کمر بسته؟آقایی که می فرماید: در این مصائب اگه اشک چشمم خشک بشه خون گریه می کنم.وقتی امروز ببینه عمه اش زینب با قد خمیده داره میآد،دیگه رو پا ایستادن امام زمان مشکل میشه.. 😭
قسم به شال عزایی که بسته ای به کمر
چه سرد می شود این روضه ها بدون شما
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ
🔹اسمت رو بنویس جزو زائران روز اربعین،حاشا به کرم آقا،اگه دل هایی که امروز برا حرمش می تپه،جزو زائراش ننویسه..
🔸ملا عباس چاوش وقتی با جوانها اومدند کربلا،پای پیاده، ابی عبدالله در عالم رؤیا اومد دیدن اینها، ملا عباس داره در رؤیا می بینه،تا اومدند از جا بلند شن،
آقا فرمودند:بشینید ملا عباس،خیلی خسته شدید این همه راه پیاده اومدید، جان حسین بشینید..
🔹ملا عباس چند تا دلیل داشته اومدن من؛
اولین اینکه بدونید:هر کی میاد زیارتم من دیدنش میام،هر دیدی یه بازدیدیداره.
یه دلیل دیگه اش، ملا عباس وقتی می اومدید یه پیرمردی جلوی جلسه ی شما، جلوی در،کفش های نوکرها رو جفت میکنه،دوست داشت با شما بیاد کربلا،
گرفتار بود،پول نداشت آه کشید سلام من ِ حسین رو بهش برسونید،بگید :حسین فراموشت نکرده…😭
حالا هرکی می خواد زائر بشه بسم الله، دست ادب روی سینه ات بگذار:
اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ.
حالا یه سلام از زبون بی بی زینب بگیم:
أَلسَّلامُ عَلَى الشَّیْبِ الْخَضیبِ،أَلسَّلامُ عَلَى الْخَدِّ التَّریبِ،أَلسَّلامُ عَلَى الْبَدَنِ السَّلیبِ
گفت:حسین
منم آن کوهی که از داغت در هم شکستم
من همون زینبم که شام رو روی سر اونها ویرون کردم،اما دیگه طاقت ندارم..
منم آن کوهی که از داغت در هم شکستم
شکستم آن گونه که نشناسی من که هستم.. 😭
▪️حسین جان یادت ِ، من متحیر بودم بالای گودال ِ قتلگاه،
هی میگفتم:این حسین ِ منه من باور نمی کردم، تو خودت از گلوی بریده صدا میزدی،اُخی اِلیَّ، اشتباه نیومدی زینب من حسینتم..😭
▪️حالا حسینم، امروز اگه من خودم رو معرفی نکنم نمی شناسی.
منم همون همسفر ِ زار و تنها
که هنوز باور نداره تو این دنیا
فاتحه خون ِ تو شده رو این خاک ها
آب می ریزم رو مزارت ای تشنه لب
رسیده وقت دیدارت ای تشنه لب
می خوام بمیرم کنارت ای تشنه لب
سالار زینب یا حسین ای تشنه لب
تو از رو نیزه دیدی که هرچی من کشیدم
من از پای نیزه سنگ ها رو بر جون خریدم
یادت میاد افتاد سرت از نیزه ها
دویدم و بغل گرفتم تو رو تا
سرت نمونه زیر پای ِ مرکب ها
یادم میآد تو مجلس ِ نامحرم ها
سر تو بالا آمد از تشت طلا
که چشم های بی حیا برگرده از ما
سالار زینب یا حسین ای تشنه لب
اگرچه پای فراق تو پیرتر گشتم
مرا ببخش عزیزم که زنده برگشتم
شبیه شعله شمعی اسیر سو سو یم
رسیده ام سر خاکت ولی به زانویم
▪️یادته چه طور می رفتی کنار بدن علی اکبر؟دیگه قوَّتی تو پاهات نبود،زینب همون حال رو داره.. 😭
بیا که هر دو بگرییم جای یکدیگر
برای روضه مان در عزای یکدیگر
حالا زینب رسیده کنار عشقش می خواد روضه بخونه،بگه حسین:بیا با هم روضه هامون رو مرور کنیم..😭
من از اصابت آن سنگهای بی احساس
تو از نگاه یتیمت به نیزه ی عباس
به زخم ِ کاری ِ نیزه که بازی ات میداد
به نقش های کبودی که بر تنم افتاد
بر آن صدای ضعیفت، بر این نفس زدنم
برای چاک لبانت، به زخم های تنم
همین بس است بگویم که زخم تسکین است
که گوش های من از ضرب دست سنگین است
آاای حسین... 😭😭😭