eitaa logo
کــانــالـ بــابـ الــحــوائجـ اشـــعــار نــاب مداحی و مولودی ترکی و فارسی
4.2هزار دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
2.8هزار ویدیو
387 فایل
《هدف از ایجاد این کانال : ارائه بهترین اشعار مداحی ،روضه،مرثیه ،مولودی و... برای دسترسی هر چه سریع شما ذاکرین آل الله می باشد .》 💠خادم کانال : 💠🎤کربلائی سعید سلطانی 🔰 💠جهت ارتباط بامدیر کانال به آیدی زیر مراجعه فرمائید ⇃⇂ @saeid1370 ______☆______
مشاهده در ایتا
دانلود
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 حسین جان به یاد لبت یک شبم خواب راحت نداشتم فرمود : از هشت باب بهشت یک بابش باب الحسین ، حسابتون سواست ، کتابتون سواست کنار تن بی سرت کاسه ی آب گذاشتم ؛ واویلا حسین جان تو بودی و گودال و ریگ و تنت زیر نیزه خداحافظی کردی با زینبت زیر نیزه ؛ واویلا صدا می زدم مادرت رو یا مظلوم نشون می دادم حنجرت رو یا مظلوم صدا می زدم مادرت رو یا مظلوم به دامن بگیره سرت رو یا مظلوم حسین جان حسین جان به صحرا سپردم که با خاک بپوشونه داداش تنت رو بمیرم که بردن جلو چشم من پیرهنت رو ؛ واویلا ▪️امام سجاد فرمود گفت آقا چرا اینقدر گریه می کنید آقا بسه دیگه ؟ امیرالمومنین جدتون رو شهید کردن ، مادرتون حضرت زهرا رو شهید کردن ، باباتون اباعبدالله رو شهید شد فرمود « كَرامَتَنَا الشَّهادَةُ» اما تا حالا هیچ زنی از ما رو به اسارت نبرد... 😭 تا حالا از این خونواده زنی رو نبردن اسارت الهی می مردم نمی دیدم اونقدر جسارت ؛ واویلا به آتیش کشیدن حرم رو یا مظلوم نبودی شکستن سرم رو یا مظلوم ندیدی چشای ترم رو با غیرت شلوغی دور و برم رو یا مظلوم حسین جان حسین جان بمیرم گلوی بریده ت همیشه به یادم می مونه روی چادر سوخته ی من هنوز رد خونه ؛ واویلا بمیرم که تو نیزه خوردی و اون نیزه معلومه داغ بود خدا میدونه واسم اون بدترین اتفاق بود ؛ واویلا سر تو که رو نیزه ها رفت یا مظلوم همه ش چادرم زیر پا رفت یا مظلوم جلو چشم نامحرما من افتادم پناه غریبی م کجا رفت یا مظلوم صدا می زدم مادرت رو یا مظلوم به دامن بگیره سرت رو یا مظلوم حسین جان حسین جان ✍شاعر: محمد اسداللهی
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 پسرِ شاهِ سر بریده منم 🔸من همین الان از آقام عذرخواهی کنم ، سادات پاتونو می‌بوسم ، بذارید من یه خورده دستم باز باشه ، الان نگم کِی بگم .. آن که از ناقه دید بانویی پایِ یک بوسه شد خمیده منم آن امامی که با تنِ تب دار عقبِ ناقه ها دوید منم آن که وقت فرار از خیمه نالۀ خواهرش شنید منم ...😭 آن که در بینِ بوریا دلِ شب پیکرِ یک امام چیده ...😭 ▪️الله اکبر ... نگاه کرد دید نقص عضو داره ، بدن کامل نیست ... (منو نگاه) بدن کامل ، هی تو گودال می گشت ... انگشت ... سر و که دیدم بردن ، انگشت کجاست ؟ ... ای نامرد ساربان ...😭 خودم دیدم که خنجر رویِ دستش .... حسین ... 🔸بعضی ها هنوز دارن نگاه میکنن ، به حضرت زهرا من روضه نخوندم ، الان میگم می بینی ، اما هر کی تو این چند تا بیت چشمش بارونی نشد، باخته ...😭 روضه در یک کلام ، وای از شام دردِ بی التیام ، وای از شام ▪️دست و پاش میلرزید اسم شام میومد.. 😭 چقدر ناسزا به ما گفتن همه جایِ سلام ، وای از شام ▪️یه بیتُ نشستم، اما هر وقت یادت اومد چشمت خیس شد ، برا این بی آبرو هم دعا کن ... دخترِ فاطمه اذیت شد(از چی؟ تازیانه و کتک؟ نه از نگاهِ حرام وای از شام ....😭 ▪️امام سجاد فرمود سهل ساعدی ، یه خورده پول داری؟ آقا پول برا چی؟ گفت سهل ، بدم به اون نیزه دارها ... اینقدر به بهونۀ سرها ، تو این مسیر خانواده مو نگاه ...😭 بگم یا جلو برن یا عقب ... اینقدر بین ما رفت و آمد نکنن.. یاااااا حسین... 😭
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 🩸با امرِ عقیله بنی هاشم زینب کبری سلام‌اللّه‌علیها ، زمین «شمرِلعین» را در خود فرو می‌برَد... در نقلی آمده است: 🥀 چون اسرا به نزدیکی شهر شام رسیدند، در دروازه شام، عُليا مخدّره حضرت زينب کبری سلام‌اللّه‌علیها، شمر را طلبيده و فرمود: 📋 حاجَتی إلَیکَ اَنْ تَدخُلَنا مِن بابٍ غَیرِ مُزدَحمٍ و تَسلُکَ بنا طریقاً قلیلَ النّظّارة ▪️حاجتى به تو داريم، و آن اینکه ما را دروازه شلوغی وارد شهر نکنید و از راه خلوتى داخل شام نماييد تا کمتر به ما نظر کنند. 📋 فَکانَ جَوابُهُ قَرَعَها بِسَوطِهِ و زَجَرَها بِغَمَدِ سیفهِ ▪️آن ملعون به خواسته حضرت اعتنا نکرد و چند تازيانه بر آن مخدّره زد و بعد با غلاف شمشیرش، بر پشت آن بانوی مظلومه ضربه‌ای زد. 🥀 آن معدن صبر و وقار از فرط‍‌ غيرت منقلب و متاثّر شد. لذا امر به زمين نموده و فرمود: 📋 يا أرض! خُذِيهِ! ▪️ای زمین! او را بگیر! 📋 و اِذاً تَنفرجُ الارضُ و تَبتَلعُ شمرَ إلیٰ ظَهرِه ▪️ در آن حال ناگهان زمين، دهان باز کرد و شمر را تا كمر فرو بُرد. 🥀 در این هنگام بود که سر مطهر سیدالشهدا علیه السلام بر فراز نیزه‌ها به سخن درآمد و فرمود: 📋 يا اُختاه! اِصبِرى وَ احْتَسبى في مَرضات اللّه. ▪️ای خواهرم! صبر کن و همه این دردها را به حساب خدا بگذار. 🥀 پس آن مكرّمه امر نمود به زمين و زمین آن ملعون را رها کرد. 📚الخصائص الزینبیّه ص١٨۵ ✍ علی با چادر زهرا،چه غوغایی،چه تصویری حسین بن علی دارد،عجب همشیره‌ی شیری من از آن خطبه‌هایی که عقیله خواند،فهمیدم حریف حرف حق هرگز نخواهد گشت شمشیری زنی با دست بسته کرد مُشت حیله‌‌ها را رو زنی مردانه شد کابوس هر زوری و تزویری به هر جمله که می‌گوید،‌به روی منبر محمل ز سرهای بریده می‌رسد آوای تکبیری ... ؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛ ✍ رسید وقت سفر سر به زیر شد زینب حسین چشم تو روشن! اسیر شد زینب هزار زخم روی پیکرت دهن وا کرد هزار سال ز داغ تو پیر شد زینب سه چهار مرتبه با شمر هم‌کلام شده نداشت چاره دگر ناگزیر شد زینب چقدر پای غنیمت کتک ز لشگر خورد چقدر زخمی مشتی فقیر شد زینب گرسنه بود ولی تازیانه خیلی خورد غذا نبود ولی خوب سیر شد زینب همان زمان که به سرنیره ها هُلش دادند نشست و حرف نزد گوشه گیر شد زینب نبودن تو و عباس کار خود را کرد و با سنان و شبث هم مسیر شد زینب بگیر گوش خودت را! کسی صدایش کرد.. بلند شو همه رفتند دیر شد زینب!
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 چه تلخ می شود این روضه ها بدون شما چه تلخ تر همه ی عمر ما بدون شما منم غریبه و شب تیره و مسیرم سخت کجا روم چه کنم بی شما بدون شما 🔸پیامبرفرمودند: أَنَا وَ عَلِیٌّ أَبَوَا هَذِهِ الْأُمَّه. من و علی ، دو پدر این امت هستیم. یعنی تا امام زمان، همه ی امامان باباهای ما هستند،اگه یه بچه با باباش حتی زیارت بره،بچه است،دستش رو باباش رها کنه،احساس کنه باباش رو گم کرده،بی قرار میشه، فقط ناله میزنه و اشک می ریزه،دیدی تا حالا؟ 🔹سئوال میکنی بچه چی شده؟فقط گریه میکنه،هق هق میکنه، کدوم از ما همچین حالی داریم؟ کدوم از ما از آقامون خبر داریم؟از این بابای مهربون.. کجاست خیمه سبزت که راه گم کردم مرا بخوان نروم هیچ جا بدون شما تمام لطف نفس های ما حضور شماست چگونه بال زنم تا خدا بدون شما قسم به شال عزایی که بسته ای به کمر ▪️چرا امام زمان،شال عزا به کمر بسته؟آقایی که می فرماید: در این مصائب اگه اشک چشمم خشک بشه خون گریه می کنم.وقتی امروز ببینه عمه اش زینب با قد خمیده داره میآد،دیگه رو پا ایستادن امام زمان مشکل میشه.. 😭 قسم به شال عزایی که بسته ای به کمر چه سرد می شود این روضه ها بدون شما اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ 🔹اسمت رو بنویس جزو زائران روز اربعین،حاشا به کرم آقا،اگه دل هایی که امروز برا حرمش می تپه،جزو زائراش ننویسه.. 🔸ملا عباس چاوش وقتی با جوانها اومدند کربلا،پای پیاده، ابی عبدالله در عالم رؤیا اومد دیدن اینها، ملا عباس داره در رؤیا می بینه،تا اومدند از جا بلند شن، آقا فرمودند:بشینید ملا عباس،خیلی خسته شدید این همه راه پیاده اومدید، جان حسین بشینید.. 🔹ملا عباس چند تا دلیل داشته اومدن من؛ اولین اینکه بدونید:هر کی میاد زیارتم من دیدنش میام،هر دیدی یه بازدیدیداره. یه دلیل دیگه اش، ملا عباس وقتی می اومدید یه پیرمردی جلوی جلسه ی شما، جلوی در،کفش های نوکرها رو جفت میکنه،دوست داشت با شما بیاد کربلا، گرفتار بود،پول نداشت آه کشید سلام من ِ حسین رو بهش برسونید،بگید :حسین فراموشت نکرده…😭 حالا هرکی می خواد زائر بشه بسم الله، دست ادب روی سینه ات بگذار: اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ. حالا یه سلام از زبون بی بی زینب بگیم: أَلسَّلامُ عَلَى الشَّیْبِ الْخَضیبِ،أَلسَّلامُ عَلَى الْخَدِّ التَّریبِ،أَلسَّلامُ عَلَى الْبَدَنِ السَّلیبِ گفت:حسین منم آن کوهی که از داغت در هم شکستم من همون زینبم که شام رو روی سر اونها ویرون کردم،اما دیگه طاقت ندارم.. منم آن کوهی که از داغت در هم شکستم شکستم آن گونه که نشناسی من که هستم.. 😭 ▪️حسین جان یادت ِ، من متحیر بودم بالای گودال ِ قتلگاه، هی میگفتم:این حسین ِ منه من باور نمی کردم، تو خودت از گلوی بریده صدا میزدی،اُخی اِلیَّ، اشتباه نیومدی زینب من حسینتم..😭 ▪️حالا حسینم، امروز اگه من خودم رو معرفی نکنم نمی شناسی. منم همون همسفر ِ زار و تنها که هنوز باور نداره تو این دنیا فاتحه خون ِ تو شده رو این خاک ها آب می ریزم رو مزارت ای تشنه لب رسیده وقت دیدارت ای تشنه لب می خوام بمیرم کنارت ای تشنه لب سالار زینب یا حسین ای تشنه لب تو از رو نیزه دیدی که هرچی من کشیدم من از پای نیزه سنگ ها رو بر جون خریدم یادت میاد افتاد سرت از نیزه ها دویدم و بغل گرفتم تو رو تا سرت نمونه زیر پای ِ مرکب ها یادم میآد تو مجلس ِ نامحرم ها سر تو بالا آمد از تشت طلا که چشم های بی حیا برگرده از ما سالار زینب یا حسین ای تشنه لب اگرچه پای فراق تو پیرتر گشتم مرا ببخش عزیزم که زنده برگشتم شبیه شعله شمعی اسیر سو سو یم رسیده ام سر خاکت ولی به زانویم ▪️یادته چه طور می رفتی کنار بدن علی اکبر؟دیگه قوَّتی تو پاهات نبود،زینب همون حال رو داره.. 😭 بیا که هر دو بگرییم جای یکدیگر برای روضه مان در عزای یکدیگر حالا زینب رسیده کنار عشقش می خواد روضه بخونه،بگه حسین:بیا با هم روضه هامون رو مرور کنیم..😭 من از اصابت آن سنگهای بی احساس تو از نگاه یتیمت به نیزه ی عباس به زخم ِ کاری ِ نیزه که بازی ات میداد به نقش های کبودی که بر تنم افتاد بر آن صدای ضعیفت، بر این نفس زدنم برای چاک لبانت، به زخم های تنم همین بس است بگویم که زخم تسکین است که گوش های من از ضرب دست سنگین است آاای حسین... 😭😭😭
گوشوارۀ شکسته.pdf
حجم: 6.03M
کتاب گوشوارۀ شکسته』 ✓ های دهه ی اول و دوم فاطميه ◈ ✓ شامل  هاي اجرا شده مداحان  مشهور کشور ◈
بَضعَةُ الرَّسُول.pdf
حجم: 5M
کتاب بَضعَةُ الرَّسُول』 ✓ های دهه ی اول و دوم فاطميه ◈ ✓ شامل  هاي اجرا شده مداحان  مشهور کشور ◈
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 الهی برات بمیرم مادر.. روایت داریم اهل بیت تاکید کردن، اگه کسی مریض شد زود بروید عیادتش روحیه بهش بدید.. ◾️خبر دادن گفتن زنای مدینه میخوان بیان ملاقات فاطمه، زن های مدینه اومدن دور بستر بی‌بی رو گرفتن خانوم جان حالت چطوره...؟ ▪️فرمود: بعد در و دیوار هر نفسی که میکشم خون تازه میاد..😭 همیچین که زن های مدینه داشتن میرفتن، زینب اومد بدرقه کرد.. همچین که بدرقه کرد در و بست دیدن زار زار داره گریه میکنه.. حسن اومد جلو خواهرم چی شده گریه میکنی... گریه امونش نداد حرف بزنه.. اما تا چشمش به حسین افتاد صدا زد داداش به تو میگم. ▪️زنای مدینه اومدن مادرُ ملاقات کردن. خواهرجان باید خوشحال باشی اومدن عیادت کنن.. یه نگاه کرد گفت داداش کاش نمیومدن..! چرا عزیز دلم؟ گفت همچین که میرفتن دم در، در گوشی بهم یه چیزای می گفت. میگفتن: دیگه زهرا رفتنیه..😭 آخ مادر...آخ مادر... 🔸خیال کردی روضه برای ما روضه در و دیوار...اما برا فاطمه روضه در و دیوار نیست...روضش میدونی چیه؟ گردد اگرچه غرق به خون پای تا سرم به ز آنکه بنگرم غم غربت به شوهرم مرگ من از فشار در و دیوار خانه نیست این غصه میکشد که غریب است شوهرم ▪️آی ناله زنا... تا صدا در میومد می گفت فضه کمکم کن درُ به روش باز کنم..😭 خانوم جان، شما حالتون مساعد نیست، ما در رو باز می کنیم. می‌فرمود: آخه علی غریبه...خودم در رو به روش باز میکنم..😭 همچین که روزای اول...می‌گفت تا صدای در میومد...بی‌بی رو دست شو می گرفتیم می اومد جلوی در در رو به روی علی باز میکرد، خوش اومدی آقای من... اما روزای آخر بلند میشد پنجه های پاش روی زمین کشیده میشد، دیگه نا نداشت. همچین که علی اومد یه نگاه کرد گفت: علی جان، یه سوال ازت دارم. بگو خانوم جان.. علی جان شنیدم مردم مدینه سلامت نمیکنن.. تو رو خدا حلالم کن...صدا زد زهرا جان علی سلام میده،مردم روشون رو برمیگردونن..😭 آخ مادر... میدونی کی آدم میگه وای مادر؟ اون وقتی که نتونه کاری بکنه..😭 علی رو دارن میبرن، زهرا اومد کمربند علی رو گرفت.. آی آی آی... میزد مرا مغیره و یک تن به او نگفت زن را کسی مقابل شوهر نمیزنند از آن روزی که سیلی خورده ام دشوار می می بینم به چشم نیمه باز خود جهان را تار میبینم ▪️یه اشاره کنم؟ مادرجان یه سیلی خوردی راه کوچه رو گم کردی..😭 حسن دستت رو گرفت.. من بمیرم برا اون دختری که وسط بیابون.. کتک خورد..😭 ▪️هی می‌گفت عمو عباس کجایی ببینی رقیه رو کشتن.. صدات میخوام برسه کربلا.. بلند بگو حـــســـیـــن.. 🔸روزگار کاری کرد مادر ما بچه های قد و نیم قد داشت.. اما دستشو آورد بالا...همین روضه ی منو نمیدونم میخوای چیکر کنی.. ▪️همین مادر دست شکستش رو آورد بالا بچه هارو دور خودش جمع کرد.. حسن جان حسین جان زینب جان.. من دعا میکنم شما آمین بگید.. ▪️همه گفتن الان مادر دعا میکنه..یه وقت دیدن صدا زد..."اللهمّ عجّل وفاتی سریعاٰ"... ▪️خدا مرگ منو برسون..😭 علامه ی امینی همین روضه رو در مشهد خوند.. آیت الله العظمی میلانی بلند شد گفت آقای امینی...چرا حبیبه ی خدا تو سن جوانی از خدا طلب مرگ کرد؟ هه یه جواب داد.. تا امروز هر وقت یادش می افتم زیر و رو میشم...یه نگاه کرد فرمود: آقای میلانی...آدمِ زنده پهلو میخواد.. ▪️کسی که دنده هاش بشکنه.. نمیتونه راه بره...نمی تونه نفس بکشه.. ▪️مادر ما دنده هاش خرد شده بود.. وای مادر...وای مادر... 😭 http://eitaa.com/torkiy
وفات حضرت ام_البنین سلام الله علیها 🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 🔸ام البنین گفت: بشیر چند تا سوال ازت دارم، فرمود: به من بگو عباسمُ چطوری کشتن؟ گفت: ام البنین رفته بود برای گُلای حسین آب بیاره، اونقده بچه تشنه بودن بعضی از حال رفته بودن، بعضی ها لباس ها رو بالا برده بودن شکماشون رو خاک گذاشته بودن، رفت آب بیاره.. ▪️مشک زد تو آب، مشک پر کرد، ام البنین کیف می کرد بشیر اینو می گفت، هی می گفت: باریک الله عباسم.. خانم جان مشک گرفت از شریعه بیرون زد، باریک الله عباسم؛ ▪️اما خانم جان وسط را یه دست عباس تو بریدن، اما عباس با دست دیگه اش مشک گرفت..😭 باریک الله عباسم؛ ▪️خانم جان تیر به چشمش زدن اما مشک رها نکرد، باریک الله عباسم.. 😭 خانم دست دیگرش بریدن، رنگ ام البنین پرید، ▪️گفت: خانم جان اما عباس خم شد، آروم آروم مشک به دندونش گرفت اومد سمت خیمه ها، باریک الله عباسم؛. 😭 یه مرتبه یه جمله ای گفت صدای ناله ی ام البنین بلند شد..😭 گفت: تیر به مشک عباس زدن، یه وقت گفت بیچاره عباسم..😭 ▪️ میگن ام البنین اومد جلو سکینه و رباب سرشو پایین انداخت..😭 عباسمُ هلال کنید نتونست برا علی اصغر آب بیاره، هی اینو می خوند.. دیگر مرا ام البنین نخوانید زیرا که من دیگر پسر ندارم 🔸وقتی برگشتن مدینه خانم حضرت زینب روضه می گرفت، همه زن ها میومدن شروع می کرد روضه خوندن، ▪️مردم نبودید آقام حسین تشنه کشتن، علی اکبر ارباً اربا کردن، مردم نبودید دستای عباسم بریدن..😭 به شیر خواره مون رحم نکردن؛.. 😭 یه مرتبه می دیدن از دم در صدای یه خانمی میاد، هی میگه بمیرم برا بچم از خجالت آب شد..😭 نتونست آب بیاره، شاید زیر لب می گفت: خانم جان یا فاطمه الزهرا، شرمنده ام کردی شنیدم از تو کوچه وقتی سیلی خوردی نتونستی تا خونه بیای.. 😭 اما از زینب شنیدم رفتی علقمه عباسمُ بغل کردی.. حسین..😭 ام البنین کجایی بشیر خبر آورده مژده بده که عباس یه قطره آب نخورده
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 از صفای ضریح دم نزنید حرفی از بیرق و عَلَم نزنید گریه های بلند ممنوع است 🔸اگه دلت مدینه میخواد اینجا گریه هاتون رو بکنید،اونجا فقط باید نگاه کنی ..." اصلا قانون مدینه اینه،مدینه فقط باید نگاه کنی.. خودم دیدم که دشمن مادرم را ▪️اگه مدینه میخوای بری یه دل سیر گریه کن ..." مدینه هر کی گریه کنه میزننش ..." مدینه هر کی گریه کنه بهش اهانت میکنند" یا زهرا،دلمون برای گریه تنگ شده بود.. گریه های بلند ممنوع است روضه كه هیچ ، سینه هم نزنید كربلا رفته ها، كنار بقیع حرفی از صحن و از حرم نزنید سلام من به بقیع و به چهار قبر خرابش یا امام حسن مدینه می‌خوام زائری خسته ام نگهبانان به خدا زود می روم نزنید زائری داد زد كه نا مردان تازیانه به مادرم نزنید.. مادرمو نزنید... منو بزنید.. مادرمو نزنید..😭 غربت ما بدون خاتمه است مادر ما همیشه فاطمه است كاش درهای صحن وا بشود شوق در سینه ها به پا بشود كاش با دست حضرت مهدی این حرم نیز با صفا بشود كاش با نغمه حسین حسین این حرم مثل كربلا بشود در كنار مزار ام بنین طرحی از علقمه بنا بشود پس بسازیم پنجره فولاد هر قدر عقده هست وا بشود چارتا گنبد طلایی رنگ چارتا مشهد الرضا بشود ▪️یا صاحب الزمان،اگه لایق دونستی رو ما حساب کن،لباس کارگری می پوشیم میایم بقیع رو می‌سازیم،قبل از اینکه شروع کنیم اگر اجازه بدید با کارگرای حرم های ائمه اطهار همه دور هم جمع میشیم،یه ذره روضه می‌خونیم،آماده بشیم،دلامون جلا بگیره..." در وسط کوچه،امشب منو رد نکن.. با یه امیدی آمدم.. این بقیعی كه این چنین خاكی است رشك پروانه های افلاكی است در هوایش ستاره می سوزد سینه با هر نظاره می سوزد هشت شوال آسمان لرزید دید صحن و مناره می سوزد بارگاه بقیع ویران شد دل بی راه و چاره می سوزد این حرم مثل چادر زهراست كه در اینجا دوباره می سوزد این حرم مثل خیمه ی زینب كه در اوج شراره می سوزد سالها بعد قدری آن سو تر چند قرآن پاره می سوزد ▪️خب روضه مو جمع کنم،مسیر رو ضه رو کجا بردن؟ حرم بقیع خراب شد،خرابه شد،ویرانه شد.. من یه خرابه ی دیگه هم سراغ دارم.. دلم از خرابه دیگه خونه امشب مزاحم شدم من برا عمه زینب چی میشه منم بیام از حرمت دفاع کنم؟چی میشه منم در این خرابه بایستم؟ دلم از خرابه دیگه خونه امشب مزاحم شدم من برا عمه زینب می‌سوزم تو این تب صورت من کبوده و زرده حرف دلم گلایه و درده یه دختر شامی رو دیدم که روسری منو سرش کرده یه دنیا درد دل دارم بابا از اون شب سرد توی صحرا چی شد؟! نمیگم بهت بابا موی سرم سپیده و قدم شده شبیه مادرت زهرا دعا کن بمیرم برم از خرابه برای همیشه سه ساله ات بخوابه که موندنم عذابه دوری تو طاقت مو برده دیر برسی دختر تو مرده تموم راه شام و بازارُ عمه به جای من زمین خورده تو این خرابه نفسم تنگه ▪️بابا ، بابا ، کی به لب هات سنگ زده؟!.. 😭 تو این خرابه نفسم تنگه چرا رو لب هات اثر سنگه راستی تو بازار حراجی ها دیدم سر خاتم تو جنگه ▪️روضه ی بقیع می‌خوندیم چی شد؟دلامون کجا رفت؟ اینم برای امام زمان میگم.. یکی نیست بپرسه گناهم چی بوده؟ چی بوده که رنگم پریده،کبوده تو آتیش و دوده نگفتی که سه ساله جون میده واسه تصدق یکی نون میده خسته شدم بس که تو این بازار یکی همش ما رو نشون میده جای طناب مونده رو گردن ها حتی حیا نکردن از زن ها از روی ناقه افتادم، گفتم الهی هیچ زنی نشه تنها ▪️بابا یاد مادرت افتادم که تو کوچه ها تنها گیرش آوردن،بابا امام حسن نتونست کاری برای مادرش کنه.. از روی ناقه افتادم گفتم الهی هیچ زنی نشه تنها اَلا لعنة الله علی القوم الظالمین.. ✍شاعر: مجیدتال http://eitaa.com/torkiy
علی‌حاجیان‌فرkm_20240713-1_1080p_24f_20240722_141109.mp3
زمان: حجم: 3.81M
🛑استحسان | روضه حضرت عباس ▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬ چِه‌بَلایی‌بَرسَرَت‌ آوردِه‌اَند این دُشمَنان قدّ یک طفلست اینجا قامتِ‌سقایمن ✍(چرا گفتم قد یک طفل است؟) اربعین؛ دیدن رباب یه جا خودشو از رو ناقه انداخت....گفت: بیاین قبر علی اصغرم رو پیدا کردم😭 زین‌العابدین اومد گفت: نه رباب این قبر عموم عباسه... دوتا حالت داره: (حالت اول) یا از خجالت آب شده!! گواهی میدهد این قبرکوچک که مردی راخجالت آب کرده (حالت دوم) یا وقتی که ابی عبدالله بدن عباسو علقمه گذاشت وقتی برگشت این دشمن وقت گیر آورد انقدره زدن این بدن رو... چرا سقا؟ شده مشکت پاره بی تو میشه خواهرت آواره توی خیمه میمیره شیرخواره بری سقا من میشم بیچاره(و قلت حیلتی) داره خون از دیده هات میباره دیگه زینب محرمی نداره😭 🔴(ببین...نگاه کرد) گفت عباس همینکه پرچمت افتاد،خیمه‌غوغاشد (غیرتیا بسم الله) همینکه پرچمت افتاد،خیمه‌غوغاشد نبودی و سر یک گوشواره دعوا شد تو رفتی و همه گفتن وای بر زینب که پای چند حرامی به خیمه‌ها وا شد ▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬ ⚫️شب تاسوعا ۱۴۰۳ بهبهان⚫️ 🎤روضه‌خوان: علـی_حاجیـان_فر http://eitaa.com/torkiy
علی‌حاجیان‌فرگودال عاشورا.mp3
زمان: حجم: 3.53M
🔴 روضه گودال | عاشورا این روضه ، واقعا بیچارم کرده ⚠️با حال مناسب گوش بدید⚠️ ▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬ تا خود حشر بر سنان لعنت که فرو کرد نیزه در دهنت😭 (ایشالله دروغ باشه....) دروغ روضه بخوانید شمر آبش داد سنان رسید ولی با ادب جوابش داد (بگم؟) و لعن الله شمرا دوازده بار خنجر رفت بالا (منو ببینید) ولعن الله شمرا با چکمه از رو منبر رفت بالا 🔴یکی با نیزه از پشتش میزد میگفت قبول باشه (بیچاره میشیا) (آخ) لگد میزد یکی میگفت اینم سهم بتول باشه😭😭 پنجه شمر محاسن که برایت نگذاشت۲ (امام رضا منو ببخشید) بس که نامرد سرت را به زمین میکوبید (ما فقط شنیدیم وضع اینه.. آخ زینب) زنی دیدم که در گودال میرفت پریشان خاطر و احوال میرفت گلی گم کرده بود اما بمیرم بهر گل میرسید ازحال میرفت(حسین) ▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬ ❤️‍🩹برای قلب دعا کنید ⚫️بخشی از روضه‌ظهرعاشورا ۱۴۰۱ 🎤روضه‌خوان:
❁﷽❁ 🏴 🏴 ●━━━━━━────── السلام علیک یا بنت اباعبدالله در نام رقیه فاطمه پنهان است از این دو یکی جان و یکی جانان است در روی کبود آن دو پیداست خدا آیینه بزرگ و کوچکش یکسان است* روضه ی بی بی سه ساله ی ابی عبدالله استاد سازگار میگه ، اون ذاکر اهل بیت گفت یه بیماری گرفتم چندین ماه پاهام مجروح شده بود نمیتونستم پامو‌حرکت بدم تو بیمارستان بستری بودم یه روز دکترا اومدن پامو‌ معاینه کردن گفتن چاره ای نیست باید پارو بندازیم باید پاتو قطع کنیم میگه من دلم شکست همینطور که تو بخش بستری بود آخرای شب یه شعری بلد بودم از حضرت رقیه، گفتم آدم میره در یه خونه گدایی می کنه اگه چیزی بهش ندن میره سراغ بچه کوچیکه خانواده ، اگه دختر بچه از باباش چیزی بخاد محاله بهش ندن ، اومدم در خونه ی بی بی رقیه ،شروع کردم شعرمو خوندن یه مرتبه دیدم بیمارستان روشن شد از در بخش، اقام ابی عبدالله دست دختر دردانه ش تو دست باباس، نمیدونم‌دیدید تا حالا یا نه؟ بچه کوچیک یه وقتایی انگشت باباشو میگیره هی دنبال خودش می کشونه ، دیدم رقیه دست باباشو گرفته ابی عبدالله رو داره می کشونه کنار تخت من ، اومد کنار تختم ابی عبدالله ، صدا زد شعر قشنگی میخوندی بازم بخون تا اومدم شعرمو شروع کنم فرمود اینجوری نه، بلند شو بایست گفتم آقا من هفتاد روزه بستریم پا ندارم، آقا یه نگاهی بهم‌کرد فرمود تو دیگه شفا گرفتی بلند شو بایست میگه همینکه بلند شدم شروع کردم شعرمو خوندن یه مرتبه دور و برم رو نگاه کردم دیدم همه بیمارا و پرستارا دورم جمع شدن دارن گریه می کنن هی چشم انداختم گفتم پس آقام کجاست پس ابی عبدالله کجاست؟پس دختر دردانه ش کجا رفت؟گفت دکترا معاینه کردن گفتن تو دیگه خوب شدی تو شفا گرفتی میتونی بری ، اومدم از بیمارستان مرخص بشم‌دیدم‌همه مریضا دورم رو گرفتن ، گفتن فلانی یبار دیگه اون شعر دیشبی رو بخون ما میخایم گریه کنیم من شعر می خوندم همه گریه می کردیم، یه چند روزی گذشت دلم تنگ شد گفتم برم یه سری به رفیقام بزنم همه بیمار بودند اومدم تو بیمارستان دیدم هیچکدوم نیستند پرستارا رو صدا زدم گفتم پس این رفیقای من کجان؟ اینا که بیمار بودند گفتن همون شبی که تو شفا گرفتی همه ی بیمارای بخش به دعای رقیه شفا گرفتند، قربونت برم بی بی جان بااینکه من سه سالمه درد و غمام یه عالمه این زجر پست لعنتی هرجامیرم دنبالمه کف پاهام پر آبله س دستام اسیر سلسله ست هرجایی که رو میکنم یا شمره و یاحرمله ست بابا بعد عمو بابا سر باباشو برداشته داره هی با باباش حرف می زنه بعد عمو بابا خیلی من و زدن هم پای عمه جان سیلی من و زدن بابا بابا ببین چقد شده آب تنِ من بابا کِی میشه موقعِ مُردنِ من بابا توی بیابونا شدم اسیر گرگ صورت من کوچیک دست عدوبزرگ یا ابتا حسین یا ابتا حسین..... خدانکنه دختر سه ساله زبون بگیره ، وقتی دردودلاش باز میشه دل سنگو آب می کنه بابا سرم درد می کنه مادرش فاطمه هم همینطوری بود یه دستمالی رو به سر مبارکش میبست بخاطر سردرد بابا سرم درد می کنه بال و پرم درد می کنه وقتی که گریه می کنم چشم ترم درد می کنه بابا بابا رو دامنه من سر تو قربونه چشم تر تو از تنور خولی پست گرمه هنوز حنجر تو زجر می کشم بابا از غصه بی عدد خرده به جای من عمه جونم لگد بابا بابا ببین که صورتم پراز کبودیه این یادگاری از دست یهودیه امون از غربت و... من بعضی شعرها رو خجالت می کشم بگم تو بازارا زدن صدام کنیز بابا بابا کنیز چیه؟ این حرفا چیه اینا به ما میزنن؟؟ از وقتی که اسیر شدم از زندگانی سیر شدم سر بسته می گم بابا جون تو بازارا حقیر شدم نپرس که معجرم کجاست نپرس گل سرم کجاست فقط به من بگو بابا آب اور حرم کجاست بگو عمو عباسم کجا رفت؟از وقتی عموم رفته این نامردا به ما کتک‌می زنن به ما حرف بد میزنن شونه های من و بابا تکون دادن رونیزه ها سرِ تورو نشون دادن به لباسای من خیلی می خندیدن هی بچه شامیا جلوم می رقصیدن با سرباباش حرف می زد و درد و دل می کرد گاهی با دستای کوچیکش سر بابا رو نوازش می کرد می گفت من الذی ایتمنی علی صغر سنی ، کی منو در کودکی یتیمم کرد؟ یه مرتبه دیدن لحن کلام رقیه عوض شد دستش رسید به رگهای پاره ی گلوی بابا، صدا زد یاابتا من الذی قطع وریدک کی رگهای گلوتو بریده بابا بابا...... باسمک العظیم الاعظم الاعز الاجل الاکرم بدم المظلوم یا الله...... ✍ رضا_نصابی مجید_مرادزاده ●━━━━━━─────── http://eitaa.com/torkiy