🍃ختم ویژه #صلوات تقدیم به #امام_حسین علیه السلام و یارانشان
#امام_صادق علیه السلام فرمودند:
«از شامگاه پنج شنبه و شب جمعه، فرشتگانی با قلم هایی از طلا و لوح هایی از نقره، از آسمان به سوی زمین می آیند و تا غروب روز جمعه ثواب هیچ عملی را نمی نویسند به جز #صلوات_برمحمدوآل_محمد صلی الله علیه وآله».
من لایحضره الفقیه، ج۱، ص۴۲۴
✍ختم صلوات ویژه پنج شنبه های هرهفته تا غروب جمعه هدیه به #امام_حسین علیه السلام و شهیدان کربلا، أئمه هدی، انبیا و اولیای الهی، امام، عالمان و شهیدان و تعجیل فرج و برآورده شدن حوائج است که در کانال طوبای عفاف با همکاری دوستان، شما همراهان گرامی و دیگر کانال ها و گروه های همراه انجام می شود. از فیض این ختم صلوات بی بهره نمانید.
سهم ما ۱۰۰۰ صلوات و شما؟
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ
@toubaefaf
کاروان سلاله های خدا
کاروان امام عاشورا
کاروان بهشتیان زمین
کاروان فرشتگان سما
یکی از نوکرانشان جبریل
یکی از چاکرانشان حوا
گوشه ای از صدایشان داوود
نفسی از دعایشان عیسی
نوجوانانشان چو اسماعیل
پیرمردانشان خلیل آسا
زائر اشکهایشان باران
تشنه مشکهایشان دریا
همه آیات سوره مریم
همه چون کاف و ها و یا و الی...
#یوسفان_عشیره_حیدر
#مریمان_قبیله_زهرا سلام الله علیها
کعبه می بیند و طواف ملک
چشم تا کار میکند اینجا
کشتگان حوادث امروز
صاحبان شفاعت فردا
تا به حالا ندیده هیچ کسی
این همه آفتاب در یکجا
هردلی با دلی گره خورده است
همه مجنون صفت، همه لیلا
دارد این کاروان صحرائی
دخترانی عفیفه و والا
همه با احترام و با معجر
همه در پرده های حجب و حیا
پرده را از مقابل محمل
باد حتی نمیبرد بالا
دور تا دور شان بنی هاشم
تحت فرمان حضرت سقا
پای علیا مخدره زینب
روی زانوی اکبر لیلا
از غروب مدینه می آیند
در زمینی به نام کرب وبلا
می رسیدند و یاد می کردند
از سر و طشت و حضرت یحیی
حق نگهدار این همه مجنون
حق نگهدار این همه لیلا
علی اکبر لطیفیان
@toubaefaf
بیان فلسفه قیام
همراه با کاروان #امام_حسین علیه السلام (۲)
قافله امام حسین علیه السلام و سپاه حر در کنار هم پس از حرکت از منزل ذوحـسم، در منـزل بیـضَه فـرود
آمدند.
امام علیه السلام طی خطبه ای علت قیام و انگیزه مبارزه خویش را براي اصحاب خود و سپاه حر تشریح
کرد و فرمود: «اي مردم، پیامبر صلی الله علیه و آله مردم را از همراهی با حاکم ظالم و طغیانگر نهی کـرده اسـت. اي
مردم آگاه باشید! اینان(بنی امیه) پیروي از شیطان را بر خود لازم شمرده اند، و اطاعت خـدا را تـرك
کرده اند؛ فساد را علنی و حدود الهـی را تعطیـل نمـوده، فـیء(بخـشی از بیـتالمـال) را بـه خـود
اختصاص داده اند و حرام خدا را حلال و حلال خدا را حرام کرده اند و من براي تغییر این وضعیت
شایسته تر هستم.»
مقتل الحسین، مقرم، ص۱۸۴
قصه کربلا، ص۱۹۷
@toubaefaf
کاروان #امام_حسین علیه السلام (۳)
ورود #امام_حسین علیه السلام به کربلا
حرّ و سپاهیانش با #امام_حسین علیه السلام به راه ادامه دادند تا آنکه به کربلا رسیدند. آن حـضرت روز دوم
محرم سال ۶۱ ه.ق به کربلا رسید. در آنجا حر و یارانش دربرابر امـام علیه السلام ایـستادند و آنـان را از
رفتن بازداشتند.
حر گفت: همین جا فرود آیید، فرات که به شما نزدیک است. #امام_حسین علیه السلام پرسید:
اسم اینجا چیست؟ گفتند: کربلا. فرمود: محلی که با رنج و بلا همراه است. پدرم هنگـام رفـتن بـه
صفین، از اینجا گذشت. من با او بودم، ایستاد و از نام این سرزمین پرسید. نامش را گفتند. فرمـود:
اینجا محل فرود آمدنشان، و مکان ریخته شـدن خونـشان اسـت. پرسـیدند: چـه کـسانی؟ فرمـود:
کاروانی از خاندان #محمد صلی الله علیه وآله اینجا فرود میآیند. آنگاه #امام_حسین علیه السلام دستور داد بارها را همـان جـا
فرود آورند.
نک: #قصه_کربلا، فصل پنجم، ص۲۱۱
@toubaefaf
با احتیاط لالۀ ما را پیاده کن
عباس جان، سه سالۀ ما را پیاده کن
با احتیاط بار حرم را زمین گذار
زانو بزن وقار حرم را زمین گذار
با احتیاط تا که نیفتد ستاره ای
می ترسم آن که گیر کند گوشواره ای
چشم مخدرات به سمت نگاه تو
دوشیزگان محترمه در پناه تو
با حوریان رفته به زیر نقاب ها
یک لحظه روبرو نشدند آفتاب ها
این حوریان عزیز خدایند و بس، همین
این دختران کنیز خدایند و بس، همین
این دختر علی ست که بالش شکستنی ست
ناموس اعظم است و وقارش شکستنی ست
از این به بعد ماهِ حرم آفتاب باش
عباس جان مراقب این با حجاب باش
این دختران من که بیابان ندیده اند
در عمر خویش خار مغیلان ندیده اند
یک لحظه هم ز خیمه ی طفلان جدا نشو
جان رباب از دم گهواره پا نشو
تو هستی و اهالی این خیمه راحتند
در زیر سایه ات همه در استراحتند
تو هستی و به روز حرم شب نمی رسد
چشم کسی به قامت زینب نمی رسد
یک عده یوسف اند و یک عده مریم اند
احساس می کنم همه دلواپس هم اند
احساس می کنم که جوابم نمی دهند
با آب آب گفتنم آبم نمی دهند
راضی ام و رضایت یزدانم آرزوست
از سنگ ها شکستن دندانم آرزوست
من راضیم به پای خدا دست و پا زنم
با صورتم به خاک بیفتم صدا زنم
جام بلا به دست گرفتیم ما دو تا
این جام را الست گرفتیم ما دو تا
می خواستیم عبد شدن را نشان دهیم
پیغمبر و علی و حسن را نشان دهیم
گذشت و چند روز بعد...
با احتیاط لاله ی ما را سوار کن
زینب بیا سه ساله ی ما را سوار کن
با احتیاط خسته شدند این ستاره ها
این گوش پاره ها سر گوشواره ها
علی اکبرلطیفیان
@toubaefaf