#روایت
امام على _عليهالسلام_:
لا تُرَخِّصْ لِنفسِكَ في مُطاوَعَةِ الهَوى و إيثارِ لَذّاتِ الدُّنيا ؛ فيَفسُدَ دِينُكَ و لا يَصلُحَ ، و تَخسَرَ نفسُكَ و لا تَربَحَ .
به نفْس خود در پيروى از هوس و برگزيدن لذّتهاى دنيا رخصت مده كه دين تو خراب مىشود و درست نمىشود و نَفْست زيان مىبيند و سود نمىبرد.
به نقل از غررالحکم، ۱۰۴۰۰
#کانال_اندکی_تفکر
🌷
@ttafakor
#داستان
شخصی نزد بزرگی آمد و گفت: میدانی راجع به شاگردت چه شنیدهام؟
پاسخ داد: لحظهای صبر کن. آیا کاملا مطمئنی که آنچه که میخواهی بگویی حقیقت دارد؟
مرد: نه
گفت: آیا خبرخوبی است؟
مرد پاسخ داد: نه، برعکس.
گفت: آیا آنچه که میخواهی بگویی، برایم سودمند است؟
مرد: نه
گفت: اگر میخواهی به من چیزی را بگویی که نه حقیقت دارد، نه خبر خوبی است و نه حتی سودمند است، پس چرا اصلا آن را به من میگویی؟
مراقب نقل قولهایمان باشیم.
#کانال_اندکی_تفکر
🌷
@ttafakor
#روایت
#روایت
برای ساخت یک جامعه خوب، بیتفاوت نباشیم.
پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله فرمودند:
كسی كه صبح كند و اهمیتی به كارهای مسلمانان ندهد، او از آنان نیست و كسی كه صدای مردی بشنود كه فریاد كمکخواهی از مسلمانان را سر دهد و پاسخش را ندهد، مسلمان نیست.
به نقل از کافی، ج۲، ص۱۶۳.
#کانال_اندکی_تفکر
🌷
@ttafakor
#داستان
در زمانهای قدیم، مردمی بادیه نشین زندگی می کردند که در بین آنها مردی بود که مادرش دچار آلزایمر و نسیان بود و میخواست در طول روز، پسرش کنارش باشد.
این امر، مرد را آزار میداد و فکر میکرد در چشم مردم کوچک شده است.
هنگامی که موعد کوچ رسید، مرد به همسرش گفت مادرم را نیاور، بگذار اینجا بماند.
مقداری غذا هم برایش بگذار تا اینجا بماند و از شرش راحت شوم تا گرگ او را بخورد یا بمیرد.
همسرش گفت باشد، آنچه میگویی انجام میدهم.
همه آماده کوچ شدند.
زن هم مادرِ شوهرش را گذاشت و مقداری آب و غذا در کنارش قرار داد و کودک یک ساله خود را هم پیش زن گذاشت و رفتند.
آنها فقط همین یک کودک را داشتند که پسر بود و مرد به پسرش علاقه فراوانی داشت و اوقات فراغت با او بازی میکرد و از دیدنش شاد میشد.
وقتی مسافتی را رفتند، هنگام ظهر برای استراحت ایستادند و مردم همه مشغول استراحت و غذا خوردن شدند.
مرد به زنش گفت پسرم را بیاور تا با او بازی کنم. زن به شوهرش گفت او را پیش مادرت گذاشتم.
مرد به شدت عصبانی شد و داد زد که چرا این کار را کردی؟ همسرش پاسخ داد: ما او را نمیخواهیم، زیرا بعدها او تو را همان طور که مادرت را گذاشتی و رفتی، خواهد گذاشت تا بمیری.
حرف زن مانند صاعقه به قلب مرد خورد و سریع اسب خود را سوار شد و به سمت مادرش و فرزندش رفت، زیرا پس از کوچ، همیشه گرگان به سمت آنجا میآمدند تا از باقی مانده وسایل، شاید چیزی برای خوردن پیدا کنند.
مرد وقتی رسید، دید مادرش فرزند را بلند کرده و گرگان دور آنها هستند.
پیرزن به سمتشان سنگ پرتاب میکند و تلاش میکند که کودک را از گرگها حفظ کند.
مرد گرگها را دور کرده و مادر و فرزندش را باز میگرداند و از آن به بعد، موقع کوچ، اول مادرش را سوار بر شتر میکرد و خود با اسب دنبالش روان میشد و از مادرش مانند چشمش مواظبت میکرد و همچنین مقام و احترام زنش در نزدش بالا رفت.
#کانال_اندکی_تفکر
🌷
@ttafakor
#خبر_مهم
اگر نوبت مشاوره خواستید و یا بدون رجوع به مشاور، جواب بعضی از سوالاتتان را به دست بیارید و همچنین جهت بالا رفتن سطح علمی و سطح فکری، حتما عضو کانال مشاور ما شوید.
🔴 لینک عضویت #کانال_مشاوره_اندکی_تفکر
#مصطفی
@ttafakorr👈👈😊
اندکی تفکر
#خبر_مهم اگر نوبت مشاوره خواستید و یا بدون رجوع به مشاور، جواب بعضی از سوالاتتان را به دست بیارید
لینک کانال مشاور اندکی تفکر
شبیه به کانال اندکی تفکر است
فقط یه [ r ] به انتهای لینک اضافه شده
لینک کانال اندکی تفکر @ttafakor
لینک کانال مشاوره اندکی تفکر @ttafakorr