eitaa logo
اندکی تفکر
37.9هزار دنبال‌کننده
8.9هزار عکس
2هزار ویدیو
86 فایل
❣️ مدیر @EidQadir ❣️ثبت‌نام دوره‌ها @mostafa_ttafakor ❣️چله‌ تفکر 👈 تکنیک‌های رهایی‌ از افکار منفی، گناه و استرس | تقویت‌ اراده‌ و اعتماد به نفس | خودشناسی و خداشناسی ❣️ تربیت فرزند 👈 زیر ۱۴سال ❣️ لینک ناشناس: https://daigo.ir/secret/11561338593 .
مشاهده در ایتا
دانلود
بچه که بودم وقتی کار اشتباهی می‌کردم، مادرم میگفت اشکال نداره حالا چیکار کنیم تا درست بشه. اما مادر دوستم بهش میگفت، خاک برسرت یه کار درست نمی‌تونی انجام بدی. امروز هر دو بزرگسال و بالغیم. وقتی اتفاق بدی می افته اولین فکری که به ذهنم میاد خب چیکار کنم؟ و با حداقل اضطراب و عصبانیت مشکل رو حل میکنم. اما دوستم با مواجه شدن با اتفاقات بد عصبانی میشه و میگه خاک بر سر من که نمی تونم یه کار درست انجام بدم، چرا من اینقدر بدبختم؟ حرفای امروز ما و احساسی که به فرزندمان می دهیم تبدیل به صدای درونی فرزندمان خواهد شد. مراقب باشیم چه پیامی برای همه عمر، به فرزندانمان تزریق می‌کنیم. | عضو شوید 👇 https://eitaa.com/joinchat/3341746296Ce975069624
🚨شروع ثبت‌نام 💥 با تخفیف ویژه 💥 به‌مناسبت‌ولادت‌امام‌حسن‌ علیه‌السلام @ttafakor_mostafaa
5.94M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
امام صادق عليه‌السلام می‌فرماید: إنّ خَيْرَ ما وَرَّثَ الآباءُ لأبنائهِمُ الأدبُ، لا المالُ، فإنّ المالَ يَذهبُ و الأدبَ يَبقى بهترين ميراثى كه پدران براى فرزندان مى‌گذارند، ادب است، نه ثروت؛ زيرا كه ثروت مى‌رود و ادب مى‌ماند. 📚 به نقل از الكافی ج۸، ص۱۵۰ | عضو شوید 👇 https://eitaa.com/joinchat/3341746296Ce975069624
اندکی تفکر
. 🚨 هزینه دوره در واقع 3 میلیون تومان است، اما با توجه به شرایط مالی، هزینه آن را کاهش دادیم و تا دی
. 🚨 الان تعطیلات عید نوروز را در پیش داریم. توی تعطیلات، رشد تربیتی بچه‌ها به دلائلی آسیب می‌بینه. در دوره تربیت فرزند، یه سری نکات گفته شده که چه کار کنید فرزندتون از این آسیب‌ها در امان باشد. 🚨 هزینه برای کسانی که توانایی مالی دارن 990 هزار تومان است و برای کسانی که توانایی ندارن از 490 تا 990 هر مقدار توانایی داشتن، واریز کنند. 🚨 این تا روز ولادت امام حسن علیه‌السلام اجرایی است و بعد از آن، هزینه به 1500 برمیگردد. شماره کارت به نام ابوالقاسم یوسفی
6037997700381263
فیش واریزی را اینجا بفرستید👇 @ttafakor_mostafaa .
🚨داستان مهم در رابطه با تربیت فرزند داستان عاقبت تخم‌مرغ دزد که شتر دزد می‌شود. 🔻 آورده‌اند پسربچه‌ای بود که اصلاً نمی‌دانست دزدی یعنی چه و به چه کاری می‌گویند دزدی. این پسر بچه نیمرو و هر غذایی را که با تخم مرغ تهیه می‌شد، خیلی دوست داشت. یک روز که خیلی دلش می‌خواست نیمرو بخورد، به مادرش گفت: مامان برایم نیمرو درست کن، مادر گفت: بعدا درست می‌کنم. چون تخم‌مرغ‌هایمان تمام شده و باید منتظر بمانیم تا مرغمان تخم کند. پسر بچه که دوست نداشت به خاطر یک نیمروی ساده، دو روز صبر کند، از خانه بیرون رفت. همسایه آنها چندتا مرغ و خروس داشت که در مرغدانی از آنها نگهداری می‌کرد. پسربچه به طرف مرغدانی رفت و از لای نرده‌های مرغدانی، دو سه تا تخم مرغ برداشت و به طرف خانه‌شان به راه افتاد. اتفاقا ظهر بود و هوا گرم بود و همسایه‌ها در اتاق‌هایشان استراحت می‌کردند. هیچ‌کدام از همسایه‌ها آمدن و رفتن و پسربچه را ندیدند و هیچ‌کس متوجه تخم مرغ دزدی او نشد. پسربچه با خوشحالی به خانه برگشت. تخم مرغها را به مادرش داد و گفت: بگیر، مادر اینم تخم‌مرغ، حالا برام نیمرو درست می‌کنی؟ مادر گفت: ای وای! تخم‌مرغها را از کجا آوردی؟ پسر خندید و گفت: از توی مرغدانی همسایه. مادر به جای اینکه به بچه‌اش بگوید: چه‌کار بدی کرده‌ای، این کار دزدی است و باید تخم‌مرغها را به جای اول‌شان برگردانی، فکری کرد و گفت: کسی هم تو را دید؟ پسر گفت: نه مادر کسی مرا ندید. مادر با مهربانی گفت: باشد برایت نیمرو درست می‌کنم، اما یادت باشد که تو کار خوبی نکرده‌ای که از مرغدانی همسایه تخم مرغ برداشته‌ای. 🚨 پسرک فهمید همسایه‌ها نبایستی متوجه کارش می‌شدند. چند روز بعد، باز هم تخم‌مرغ نداشتند. پسرک این‌بار، پاورچین پاورچین به مرغدانی همسایه نزدیک شد و مراقب دور و اطراف بود که همسایه‌ها متوجه نشوند. به مرغدانی نزدیک شد، چندتا تخم‌مرغ برداشت و با سرعت به خانه‌شان برگشت. وقتی که تخم مرغها را به مادرش داد، مادر اعتراضی نکرد. فقط پرسید: همسایه‌ها تو را دیدند یا نه؟ و در ادامه با مهربانی گفت: پسرم کاری که کرده‌ای، کار خوبی نیست. چند دقیقه بعد، نیمرو حاضر شد و مادر و پسر مشغول خوردن نیمرو شدند. کم‌کم پسرک بزرگ شد. گاه‌وبیگاه، چیزی از این و آن می‌دزدید. چیزهایی را که دزدیده بود یا به خانه می‌آورد یا با دوستانش که مثل خودش بودند، حیف و میل می‌کرد. چند سال بعد پسرک دزد که دیگر جوان بلند بالایی شده بود، گرفتار شد. او به خانه‌ای رفته و شتری را دزدیده بود و صاحبخانه و اطرافیانش او را دستگیر کرده بودند. او که هرگز فکر نمی‌کرد گرفتار شود، تلاش زیادی کرد که از دست آنان فرار کند، اما هرچه بیشر تلاش کرد، بیشتر کتک خورد. بالاخره دزدِ کتک خورده و ناامید را نزد قاضی بردند. قاضی بعد از آنکه جرم دزد ثابت شد، گفت: طبق قانون باید انگشتان دست دزد، بریده شود. وقتی جلاد برای بریدن دست دزد آمد، دزد فریاد زد، دست نگه دارید، به من کمی فرصت بدهید، می‌خواهم مادرم را ببینم. به دستور قاضی، مادر دزد را آوردند. دزد گفت: اگر قرار است کسی مجازات شود، آن فرد مادر من است، چون او جلو دزدی‌های کوچک مرا نگرفت. او از من که فقط چند تا تخم مرغ دزدیده بودم، یک دزد حرفه‌ای ساخت. قاضی سکوت کرد. مادر به گناه خویش اعتراف کرد. دل قاضی به حال دزد بینوا سوخت و او را بخشید، اما دستور داد مادرش را به زندان بیندازند. از آن به بعد، هر وقت بخواهند بگویند: اگر جلوی خطاهای کوچک کسی گرفته نشود، او مرتکب خطاهای بزرگتر می‌شود، این ضرب المثل را بکار می‌برند: عاقبت، تخم مرغ دزد، شتر دزد می‌شود. 🚨 کوچک‌ترین رفتار و صحبت والدین، در عاقبت‌به‌خیری یا عاقبت‌به‌شری فرزند، اینکه انسان بزرگی شود یا سردرگم و بی‌ثمر، موثر است. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ | عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/3341746296Ce975069624
سلام. به درد کسانی می‌خورد که فعلا فرزند ندارن اما قصد فرزندآوری دارن و یا کسانی که بچه‌های زیر 12 سال دارن. 🚨 مهلت ثبت‌نام و استفاده از تا فردا شب که ولادت امام حسن علیه‌السلام است مسئول ثبت‌نام👇 @ttafakor_mostafaa .
. ⏳ 6 ساعت تا پایان مهلت برای ثبت‌نام در .
⏳ دو ساعت فرصت هست برای شرکت در به قیمت سال گذشته که همراه با است (کسانی که توانایی مالی دارن 990 و کسانی که توانایی مالی ندارن، 490 واریز کنند.) 🚨کسانی که بابت دوره تربیت فرزند هزینه واریز کردند، اما هنوز لینک دوره را دریافت نکردند، حتما زودتر پیام بدن👇 @ttafakor_mostafaa .
يكی از تجربه‌گران نزديک به مرگ می‌گفت: پدرم را در آنسوی عالم ديدم. آنجا در بهشت و نعمت های الهی بود، اما بعضی از ساعات روز، او را از جمع بهشتيان جدا كرده و مدتی در سختی بود! از پدر سوال كردم كه اين گرفتاری چيست؟ در جواب گفت: من برای دنيای بچه‌هايم خيلی زحمت كشيدم. اما برای آخرت و تربيت دينی آنها وقت نگذاشتم. ای کاش برای تربیت آنها کاری انجام می دادم. اين‌ سختی به‌ همين دليل‌ است. هر وقت آنها بی‌حيايی و گناه می‌كنند، من گرفتار می‌شوم. 📚به‌نقل از برشی از کتاب نسیمی از ملکوت | عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/3341746296Ce975069624 ‌‌‌‌‌‌‌
اندکی تفکر
#تربیت_فرزند 🚨 در مسائل تربیتی #عزّت‌نفس و #اندیشیدن، از مسائلی هستن که بود و نبودشان، بسیار مهم حی
. اینکه چه کار کنیم بچه‌هامون بار بیان و یا اینکه چه کار کنیم، داشته باشن، در دوره‌تربیت‌فرزند بیان میشه به ارزش یک میلیون و هفتصد هزار تومان، هدیه به کسانی داده می‌شود که در چله تفکر شرکت کنند و گزینه ۱ (۲۲۰۰) یا ۲ (۱۲٠٠) را برای واریزی‌انجام بدن .
🚨داستان مهم در رابطه با تربیت فرزند داستان عاقبت تخم‌مرغ دزد که شتر دزد می‌شود. 🔻 آورده‌اند پسربچه‌ای بود که اصلاً نمی‌دانست دزدی یعنی چه و به چه کاری می‌گویند دزدی. این پسر بچه نیمرو و هر غذایی را که با تخم مرغ تهیه می‌شد، خیلی دوست داشت. یک روز که خیلی دلش می‌خواست نیمرو بخورد، به مادرش گفت: مامان برایم نیمرو درست کن، مادر گفت: بعدا درست می‌کنم. چون تخم‌مرغ‌هایمان تمام شده و باید منتظر بمانیم تا مرغمان تخم کند. پسر بچه که دوست نداشت به خاطر یک نیمروی ساده، دو روز صبر کند، از خانه بیرون رفت. همسایه آنها چندتا مرغ و خروس داشت که در مرغدانی از آنها نگهداری می‌کرد. پسربچه به طرف مرغدانی رفت و از لای نرده‌های مرغدانی، دو سه تا تخم مرغ برداشت و به طرف خانه‌شان به راه افتاد. اتفاقا ظهر بود و هوا گرم بود و همسایه‌ها در اتاق‌هایشان استراحت می‌کردند. هیچ‌کدام از همسایه‌ها آمدن و رفتن و پسربچه را ندیدند و هیچ‌کس متوجه تخم مرغ دزدی او نشد. پسربچه با خوشحالی به خانه برگشت. تخم مرغها را به مادرش داد و گفت: بگیر، مادر اینم تخم‌مرغ، حالا برام نیمرو درست می‌کنی؟ مادر گفت: ای وای! تخم‌مرغها را از کجا آوردی؟ پسر خندید و گفت: از توی مرغدانی همسایه. مادر به جای اینکه به بچه‌اش بگوید: چه‌کار بدی کرده‌ای، این کار دزدی است و باید تخم‌مرغها را به جای اول‌شان برگردانی، فکری کرد و گفت: کسی هم تو را دید؟ پسر گفت: نه مادر کسی مرا ندید. مادر با مهربانی گفت: باشد برایت نیمرو درست می‌کنم، اما یادت باشد که تو کار خوبی نکرده‌ای که از مرغدانی همسایه تخم مرغ برداشته‌ای. 🚨 پسرک فهمید همسایه‌ها نبایستی متوجه کارش می‌شدند. چند روز بعد، باز هم تخم‌مرغ نداشتند. پسرک این‌بار، پاورچین پاورچین به مرغدانی همسایه نزدیک شد و مراقب دور و اطراف بود که همسایه‌ها متوجه نشوند. به مرغدانی نزدیک شد، چندتا تخم‌مرغ برداشت و با سرعت به خانه‌شان برگشت. وقتی که تخم مرغها را به مادرش داد، مادر اعتراضی نکرد. فقط پرسید: همسایه‌ها تو را دیدند یا نه؟ و در ادامه با مهربانی گفت: پسرم کاری که کرده‌ای، کار خوبی نیست. چند دقیقه بعد، نیمرو حاضر شد و مادر و پسر مشغول خوردن نیمرو شدند. کم‌کم پسرک بزرگ شد. گاه‌وبیگاه، چیزی از این و آن می‌دزدید. چیزهایی را که دزدیده بود یا به خانه می‌آورد یا با دوستانش که مثل خودش بودند، حیف و میل می‌کرد. چند سال بعد پسرک دزد که دیگر جوان بلند بالایی شده بود، گرفتار شد. او به خانه‌ای رفته و شتری را دزدیده بود و صاحبخانه و اطرافیانش او را دستگیر کرده بودند. او که هرگز فکر نمی‌کرد گرفتار شود، تلاش زیادی کرد که از دست آنان فرار کند، اما هرچه بیشر تلاش کرد، بیشتر کتک خورد. بالاخره دزدِ کتک خورده و ناامید را نزد قاضی بردند. قاضی بعد از آنکه جرم دزد ثابت شد، گفت: طبق قانون باید انگشتان دست دزد، بریده شود. وقتی جلاد برای بریدن دست دزد آمد، دزد فریاد زد، دست نگه دارید، به من کمی فرصت بدهید، می‌خواهم مادرم را ببینم. به دستور قاضی، مادر دزد را آوردند. دزد گفت: اگر قرار است کسی مجازات شود، آن فرد مادر من است، چون او جلو دزدی‌های کوچک مرا نگرفت. او از من که فقط چند تا تخم مرغ دزدیده بودم، یک دزد حرفه‌ای ساخت. قاضی سکوت کرد. مادر به گناه خویش اعتراف کرد. دل قاضی به حال دزد بینوا سوخت و او را بخشید، اما دستور داد مادرش را به زندان بیندازند. از آن به بعد، هر وقت بخواهند بگویند: اگر جلوی خطاهای کوچک کسی گرفته نشود، او مرتکب خطاهای بزرگتر می‌شود، این ضرب المثل را بکار می‌برند: عاقبت، تخم مرغ دزد، شتر دزد می‌شود. 🚨 کوچک‌ترین رفتار والدین، در عاقبت‌ به‌ خیری یا عاقبت‌به‌شری فرزند، اینکه انسان بزرگی شود یا سردرگم و بی‌ثمر، موثر است. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ | عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/3341746296Ce975069624
🚨 معجزۀ تشویق کردن  در نیمه‌های سال تحصیلی، معلم کلاس به مدت یک ماه، به دلیل مشکلاتش کلاس را ترک کرد و معلمی جدید موقتاً به جای او آمد. پس شروع به تدریس نمود و بعد، از چند دانش‌آموز، شروع به پرسش در مورد درس کرد. وقتی نوبت به یکی از دانش‌آموزان رسید و پاسخی اشتباه داد، بقیه دانش‌آموزان شروع به خندیدن کردند و او را مسخره می‌کردند. معلّم متوجّه شد که این دانش‌آموز از ضریب هوشی و اعتماد بنفسی پایین برخوردار است و همواره توسّط هم کلاسی‌هایش مورد تمسخر قرار می‌گیرد. زنگ آخر فرا رسید و وقتی دانش‌آموزان از کلاس خارج شدند، معلّم آن دانش‌آموز را فرا خواند و به او برگه‌ای داد که بیتی شعر روی آن نوشته شده بود و از او خواست، همان‌طور که نام خود را حفظ کرده، آن بیت شعر را حفظ کند و با هیچ‌کس در مورد این موضوع صحبت نکند.  در روز دوم، معلّم همان بیت شعر را روی تخته نوشت و به سرعت آن بیت شعر را پاک کرد و از بچّه‌ها خواست هرکس در آن زمان کوتاه توانسته شعر را حفظ کند، دستش را بالا ببرد.  هیچ‌کدام از دانش‌آموزان نتوانسته بود حفظ کند، تنها کسی که دست خود را بالا برد و شعر را خواند، همان دانش‌آموز دیروزی بود که مورد تمسخر بچّه‌ها بود. بچّه‌ها از این که او توانسته در این فرصت کوتاه شعر را حفظ کند، مات و مبهوت شدند. معلّم خواست برای او کف بزنند و تشویقش کنند.  در طول این یک ماه، معلّم جدید، هر روز همین کار را تکرار می‌کرد و از بچّه‌ها می‌خواست تشویقش کنند و او را مورد لطف و محبّت قرار می‌داد. کم‌کم نگاه هم‌کلاسی‌ها نسبت به آن دانش‌آموز تغییر کرد، دیگر کسی او را مسخره نمی‌کرد. آن دانش‌آموز خود نیز دارای اعتماد به نفس شد و احساس کرد دیگر آن شخصی که همواره معلّم سابقش "خنگ " می‌نامید، نیست.   به خاطر اعتماد بنفسی که آن معلّم دلسوز به او داد، دانش‌آموز تمام تلاش خود را می‌کرد که همواره آن احساس خوبِ برتر بودن و باهوش بودن و ارزشمند بودن در نظر دیگران را حفظ کند. دیگر نمی‌خواست مانند گذشته، موجودی بی‌اهمّیّت باشد، آن سال با معدّلی خوب قبول شد، به کلاس‌های بالاتر رفت، در کنکور شرکت کرد و وارد دانشگاه شد.  مدرک دکترای فوق تخصص پزشکی خود را گرفت و هم اکنون پدر پیوند کبد جهان است؛ او کسی نیست جز "دکتر علی ملک حسینی ". 🪴 پ.ن: این بحثِ بسیار مهمی است که والدین بشدت باید نسبت به آن توجه ویژه کنند. برخی والدین با سرزنش کردن بی‌جا، با بزرگ‌نمایی کردن نقص فرزندشون، کاری می‌کنند که او احساس حقارت و بی‌ثمر بودن می‌کند. نتیجه این می‌شود که استعدادهای فرزندشون را نابود می‌کنند و در آینده انسان موفقی نمی‌شود و همچنین این مدل بچه‌ها که زیاد و بی‌جا تحقیر شدن، بیشتر از بقیه، در معرض انجام گناهان مختلف (گناهان جنسی، موادّمخدر، دزدی، قتل و...) هستند. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ | عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/3341746296Ce975069624