#تفکر_خلّاق
یک مشکلی که اکنون خیلی به چشم میخورد اینست که به کودکان اجازه بزرگ شدن نمیدهیم!
از حدود سن یک و نیم سالگی کودکان علاقه زیادی دارند که در برخی از کارهای منزل مثل:
آب دادن به گلها، جارو کشیدن و کارهای ساده و با والدین همراهی کنند و اگر والدین به کودکان اجازه بدهدکه با آنها همراهی کند و کارها را بیاموزد، تفکر خلّاق در او رشد خواهد کرد.
#نکات_تربیتی
#کانال_اندکی_تفکر
🌷
@ttafakor
#عکس_مفهومی
تمام امکانات دنیا را هم که داشته باشی، ولی خلوت دلِ همراه با فکر مفید نداشته باشی، به لذّت آرامش واقعی نخواهی رسید و خیلی اوقات بیحوصله و کلافه هستی.
#نکات_تربیتی
#کانال_اندکی_تفکر
#مصطفی
🌷
@ttafakor
#نکات_تربیتی
انسان به کندی تغییر میکند.
به همان کندیای که بهار تبدیل به تابستان و تابستان تبدیل به پاییز و پاییز تبدیل به زمستان میشود؛ هرگز کسی نمیفهمد در کدام لحظه، بهار تبدیل به تابستان میشود.
این طور نیست یک روز صبح از خواب بیدار شویم و حس کنیم هوا گرم شده و بهار به تابستان تبدیل شده است.
پ.ن: یه نکته برای کمک به دل کسانی که #عشق ممنوعه یا یه طرفه دارند:
گاهی دل کندن به یکباره مشکل است و روح توان جدایی را ندارد، اما کم کم، امکان پذیره
#کانال_اندکی_تفکر
🌷
@ttafakor
#روایت
امام صادق علیهالسلام میفرمایند:
تا می توانید به حضرت زهرا سلاماللهعلیها توسل بجوئید؛ به اسم او استغاثه کنید و مولای خود فاطمه را صدا بزنید تا حاجتهای شما برطرف شود و به خواسته هایتان برسید.
به نقل از الأسرار الفاطميه، ص ۳۸
#کانال_اندکی_تفکر
🌷
@ttafakor
#نکات_تربیتی
اگر امروز مواظب لقمه غذایت نباشی،
فردا مجبوری مواظب👇
🔘 حجاب دخترت
🔘 غیرت پسرت
🔘 حیای همسرت
🔘 و ... باشی؛
🛑 زیرا لُقمه حرام
شروع کنندهٔ همه مصیبتهاست.
#کانال_اندکی_تفکر
🌷
@ttafakor
#نکات_تربیتی
سه اصل را اگر مراعات کنید، آسايش بر شما فزون خواهد شد:
۱. به وقت خوشحالى "قول" ندهید
۲. به وقت خشم "پاسخ" ندهید
۳. در هنگام غم "تصمیم" نگیرید
#کانال_اندکی_تفکر
🌷
@ttafakor
#نکات_تربیتی
ارتباط با جنس مخالف، نابود کنندهٔ عقل
گرم گرفتن با نامحرم، سبب سرد شدن با محارم (خواهر و برادر) و همسر میشه. وقتی محبتت را خرج جنس مخالف کنی، دیگه چه چیزی باقی میماند که خرج محارم و همسرت کنی؟
بعضیا را سراغ دارم که با نامحرم بسیار آروم و گرم هستند، اما با محرم و همسر خود، بسیار پرخاشگر هستند.
علت این پرخاشگری، ضعیف شدن #قدرت_تفکر است.
اگر کسی را خواستید بشناسید، ببینید ارتباطش با محارم و همسرش چگونه است؛ چون اینجا نمیتونه فیلم بازی کنه.
#گناه
#کانال_اندکی_تفکر
#مصطفی
🌷
@ttafakor
#عکس_مفهومی
وقتی اهل فکر نباشی،
یعنی هدفی هم نداری،
و وقتی هدف نداری،
باید برای اونی که هدف داره،
کار و تلاش کنی.
#کانال_اندکی_تفکر
#مصطفی
🌷
@ttafakor
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپ
🔞 بدن خودشه، دوست داره بیافته
آینده جامعهای که نهیازمنکر نمیکنه، همینه، جامعهای بیتفاوت و حیوانی🤦♂
#حجاب
#کانال_اندکی_تفکر
🌷
@ttafakor
#شخصیت_شناسی
هنگامی که در زندگی، اوج میگیری دوستانت میفهمند تو چه کسی بودی، اما هنگامی که در زندگی به زمین میخوری، آنوقت تو میفهمی که دوستانت چه کسانی بودند.
#کانال_اندکی_تفکر
🌷
@ttafakor
هدایت شده از اندکی تفکر
#داستان بسیار زیبا
نواختن برای خدا
در زمانهاى قديم، مردی ساز-زن و خوانندهای بود؛ بنام"برديا" که با مهارت تمام، همیشه در مجالس شادی و محافل عروسی مینواخت و وقتی برای رزرو نداشت.
بردیا چون به سن شصت سال رسید، روزی در دربار شاه مینواخت که خودش احساس کرد دستانش دیگر میلرزند و توان ادای نتها را به طور کامل ندارد و صدایش بدتر از دستانش، میلرزید و کم کم صدای ساز و صداى گلویش، ناهنجار میشود.
عذر او را خواستند و گفتند دیگر در مجالس نیاید. بردیا به خانه آمد، همسر و فرزندانش از این که دیگر نمیتوانست کار کند و برایژشان خرجی بیاورد، بسیار آشفته شدند.
بردیا سازش را که همدم لحظههای تنهاییش بود، برداشت و به کنار قبرستان شهر آمد. در دل شب، در پشت دیوار مخروبه قبرستان نشست و سازش را به دستان لرزانش گرفت و در حالی که در کل عمرش آهنگ غمی ننواخته بود، سازش را برای اولین بار، بر نت غم کوک کرد و این بار برای خدایش در تاریکی شب، فقط نواخت.
بردیا مینواخت و خدا خدا میگفت و گریه میکرد و بر گذر عمرش و بر بیوفایی دنیا اشک میریخت و از خدا طلب مرگ میکرد.
در دل شب، به ناگاه دست گرمی را بر شانههای خود حس کرد، سر برداشت تا ببیند کیست. شیخ سعید ابو الخیر را دید، در حالی که کیسهای پر از زر، در دستان شیخ بود. شیخ گفت: این کیسه زر را بگیر و ببر در بازار شهر، دکّانی بخر و کارى را شروع کن.
بردیا شوکه شد و گریه کرد و پرسید: ای شیخ! آیا صدای ناله من تا شهر میرسید که تو خود را به من رساندی؟ شیخ گفت هرگز؛ بلکه صدای ناله مخلوق را قبل از این که کسی بشنود، خالقش میشنود و خالقت مرا که در خواب بودم، بیدار کرد و امر فرمود کیسه زری برای تو در پشت قبرستان شهر بیاورم که مخلوقی مرا میخواند، برو و خواسته او را اجابت کن.
بردیا صورت در خاک مالید و گفت: خدایا عمری در جوانی و در شادابیام با دستان توانا سازهایی زدم براى مردم این شهر، اما چون دستانم لرزید، مرا از خود راندند و فقط یک بار برای تو زدم و خواندم؛ اما تو با دستان لرزان و صدای ناهنجار من، مرا خریدی و رهایم نکردی و مشتری صدای ناهنجار ساز و گلویم شدی و بالاترین دستمزد را پرداختی. تو تنها پشتیبان ما در این روزگار غریب و بیوفا هستی. به رحمت و بزرگیت سوگندت میدهیم که ما را هیچ وقت تنها نگذار و زیر بار منت ناکسان قرار نده.
#خدا
#توبه
#کانال_اندکی_تفکر
🌷
@ttafakor
سلام. ممنون سلامت باشید.
لینک ناشناس
https://abzarek.ir/service-p/msg/1372606
هدایت شده از اندکی تفکر
طغیان.m4a
25.45M
#صوت
چه کار کنم تا #نشاط داشته باشم؟
چه کارکنم تا رنج و غمها را کاهش بدم؟
#کانال_اندکی_تفکر
#مصطفی
🌷
@ttafakor
اندکی تفکر
#صوت چه کار کنم تا #نشاط داشته باشم؟ چه کارکنم تا رنج و غمها را کاهش بدم؟ #کانال_اندکی_تفکر #مصطف
این صوت👆، میتونه یه دگرگونی مثبت در طرز فکر، حال روحی و زندگیت ایجاد کنه.
#شخصیت_شناسی
قضاوت و پیشداوری دربارهٔ یک شخص، مشخص نمیکند او کیست؛
بلکه مشخص میکند، شما کیستید.
#کانال_اندکی_تفکر
🌷
@ttafakor
هدایت شده از اندکی تفکر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ابتدا کلیپ را ببین و سپس فکر کن چه کاری هست که اگر انجام بدی، تمام خوبیهات را از بین میبرد؟
#کانال_اندکی_تفکر
🌷
@ttafakor
#داستان
🌿 حرفهایت را از صافی رد کن
شخصی نزد همسایهاش رفت و گفت: گوش کن، میخواهم چیزی برایت تعریف کنم. دوستی به تازگی در مورد تو میگفت…، همسایه حرف او را قطع کرد و گفت: قبل از اینکه تعریف کنی، بگو آیا حرفت را از میان سه صافی گذراندهای یا نه؟
آن شخص گفت: کدام سه صافی؟ همسایه گفت: اول از میان صافی واقعیت. آیا مطمئنی چیزی که تعریف میکنی واقعیت دارد؟ شخص گفت: نه، من فقط آن را شنیدهام. شخصی آن را برایم تعریف کرده است. همسایه سری تکان داد و گفت: پس حتما آن را از میان صافی دوم، یعنی خوشحالی گذراندهای. یعنی چیزی را که میخواهی تعریف کنی، باعث خوشحالیام میشود؟ گفت: دوست عزیز، فکر نکنم تو را خوشحال کند. همسایه گفت: بسیار خب، پس اگر مرا خوشحال نمیکند، حتما از صافی سوم یعنی فایده، رد شده است؟ آیا چیزی که میخواهی تعریف کنی، برایم مفید است و به دردم میخورد؟ شخص گفت: نه، به هیچ وجه!همسایه گفت: پس اگر این حرف، نه واقعیت دارد، نه خوشحالکننده است و نه مفید، آن را پیش خود نگهدار و سعی کن خودت هم زود فراموشش کنی.
#کانال_اندکی_تفکر
🌷
@ttafakor
#داستان
با افشای راز خود، به خودتان خیانت نکنید
روزی از روزها در جنگلی سرسبز روباهی درصدد شکار یک خارپشت بود. روباه از خارهای خارپشت میترسید و نمیتوانست به خارپشت نزدیک شود.
خارپشت با کلاغ دوست بود. کلاغ هم به پوشش سخت خارپشت غبطه میخورد.
روزی کلاغ به خارپشت گفت: پوشش تو بسیار خوب است؛ حتی روباه هم نمیتواند تو را صید کند.
خارپشت با شنیدن تمجید کلاغ گفت: درسته، اما پوشش من نیز نقطهضعفی دارد.
هنگامی که بدنم را جمع میکنم، در شکم من یک سوراخ کوچک دیده میشود. اگر این سوراخ آسیب ببیند، تمام بدن من شروع به خارش خواهد کرد و قدرت دفاعی من کم خواهد شد.
کلاغ با شنیدن سخنان خارپشت بسیار تعجب کرد و در اندیشه نقطهضعف خارپشت بود.
خارپشت سپس به کلاغ گفت: این راز را فقط به تو گفتم. باید آن را حفظ کنی، زیرا اگر روباه این راز را بداند، مرا شکار خواهد کرد.
کلاغ سوگند خورد و گفت: راحت باش، تو دوست من هستی، چطور میتوانم به تو خیانت کنم؟
چندی بعد کلاغ به چنگ روباه افتاد.
زمانی که روباه میخواست کلاغ را بخورد، کلاغ به یاد خارپشت افتاد و به روباه گفت: شنیدهام که تو میخواهی مزه گوشت خارپشت را بچشی. اگر مرا آزاد کنی، راز خارپشت را به تو میگویم و تو میتوانی خارپشت را بگیری.
روباه با شنیدن حرفهای کلاغ او را آزاد کرد. سپس کلاغ راز خارپشت را به روباه گفت و روباه توانست با دانستن این راز خارپشت بینوا را شکار کند.
هنگامی که روباه خارپشت را در دهان گرفت، خارپشت با ناامیدی گفت: کلاغ، تو گفته بودی که راز من را حفظ میکنی؛ پس چرا به من خیانت کردی؟!
🚨 این داستان خیانت کلاغ نیست، بلکه خارپشت با افشای راز خود در واقع به خودش خیانت کرد. این تجربهای است برای همه ما انسانها که بدانیم رازی که برای دیگری افشا شد، روزی برای همه فاش خواهد شد. در واقع انسانها هستند که باید رازدار بوده و راز خود را نگه دارند تا کسی از آن مطلع نشود و آن را در معرض خطر و آسیب قرار ندهد.
#کانال_اندکی_تفکر
🌷
@ttafakor
#روایت
امیرالمؤمنین امام علی علیهالسلام:
هرگاه خردمند پیر شود، خرد او جوان گردد و هرگاه نادان پیر شود، نادانی او جوان گردد
به نقل از میزانالحکمه، ج۶
#کانال_اندکی_تفکر
🌷
@ttafakor
#داستان
ملانصرالدین و نکتهای نغز
ﺍﻫﺎﻟﯽ ﺭﻭﺳﺘﺎﯾﯽ ﺍﺯ ﻣﻼﻧﺼﺮﺍﻟﺪﯾﻦ ﺩﻋﻮﺕ ﻣﯽﮐﻨﻨﺪ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺭﻭستایشان ﺳﺨﻨﺮﺍﻧﯽ ﮐﻨﺪ. ﻣﻼ ﭘﺎﺳﺦ ﻣﯽﺩﻫﺪ ﮐﻪ ﺍﮔﺮ ﻧﻔﺮﯼ ﭘﻨﺞ ﺳﮑﻪ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺑﺪﻫﻨﺪ، ﺑﺮﺍﯼ ﺳﺨﻨﺮﺍﻧﯽ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺁﻣﺪ. ﺍﻫﺎﻟﯽ ﺭﻭﺳﺘﺎ ﮐﻨﺠﮑﺎو ﺍﺯ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﻣﻼ ﭼﻪ ﭼﯿﺰ ﺑﺎ ﺍﺭﺯﺷﯽ ﻣﯽﺧﻮﺍﻫﺪ ﺑﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﺑﮕﻮﯾﺪ، به هر ﺯﺣﻤﺘﯽ که شد، ﻧﻔﺮﯼ ﭘﻨﺞ ﺳﮑﻪ ﻓﺮﺍﻫﻢﮐﺮﺩﻩ و ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﻭﯼ ﺭﺳﺎندند.
ﺩﺭ ﺭﻭﺯ ﻣﻮﻋﻮﺩ، ﻣﻼ ﺩﺭ حالیکه ﺳﮑﻪﻫﺎ ﺩﺭ ﺟﯿﺒﺶ ﺻﺪﺍ ﻣﯽکرد، ﺑﻪ ﺑﺎﻻﯼ ﻣﻨﺒﺮ رفت ﻭ ﺳﺨﻨﺮﺍﻧﯽ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﺯﯾﺒﺎﯾﯽ کرد. ﺳﭙﺲ ﺍﺯ ﻣﻨﺒﺮ ﭘﺎﯾﯿﻦ ﺁﻣﺪ و به مردم گفت: ﺑﯿﺎﯾﯿﺪ ﺟﻠﻮ ﻭ ﭘﻮﻟﺘﺎﻥ ﺭﺍ ﭘﺲ ﺑﮕﯿﺮﯾﺪ!
ﺍﻫﺎﻟﯽ ﺭﻭﺳﺘﺎ که از این کار و حرف ملا، گیج و گنگ شده بودند، با تعجب گفتند: ﻣﻼ ﺍﯾﻦ ﺩﯾﮕﺮ ﭼﻪ مرامیست! ﺍﯾﻦ ﭘﺲ ﺩﺍﺩﻥ ﭼﻪ ﻣﻌﻨﯽ ﺩﺍﺭﺩ؟
ﻣﻼﻧﺼﺮﺍﻟﺪﯾﻦ ﻟﺒﺨﻨﺪی زد و گفت: من به این سکهها نیازی ندارم، چون کارشان را کردند! و یه ﻧﮑﺘﻪ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻣﺴﺌﻠﻪ ﺍﺳﺖ و آن اینکه ﺷﻤﺎ ﺑﻪ ﺩﻗﺖ ﺑﻪ ﺣﺮفهاﯾﻢ ﮔﻮﺵ ﺩﺍﺩﯾﺪ؛ چون برایش بهایی پرداخت کرده بودید.
#تلنگر
#کانال_اندکی_تفکر
🌷
@ttafakor
اندکی تفکر
#داستان ملانصرالدین و نکتهای نغز ﺍﻫﺎﻟﯽ ﺭﻭﺳﺘﺎﯾﯽ ﺍﺯ ﻣﻼﻧﺼﺮﺍﻟﺪﯾﻦ ﺩﻋﻮﺕ ﻣﯽﮐﻨﻨﺪ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺭﻭستایشان ﺳﺨﻨﺮﺍﻧ
واقعا هم همین طوره، و خودم تجربه کردم. معمولا کسانی را که رایگان در دورههامون ثبتنام کردیم، قدر دوره را نمیدانند.