eitaa logo
تاریخ تفکر تمدن
156 دنبال‌کننده
3.4هزار عکس
1.3هزار ویدیو
113 فایل
مطالب تاریخی، فرهنگی و اجتماعی آدرس کانال : @ttt1400 تبلیغ و تبادل نداریم. ارتباط با ادمین: @mohammaddostmr جیمیل : @gmail.com" rel="nofollow" target="_blank">mohammaddostmr@gmail.com کانال های دیگر ما: @sss1400 @ggg1400
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷چندواحد 🔹یکی از نزدیکان امام خمینی(ره) می گوید: روز ۱۲ بهمن ۵۷ هنگامی که امام از هواپیما پیاده شد، به هیچ وجه حاضر نشد جلوتر از برادر بزرگش راه برود... امام (ره) با همه محترمانه برخورد می کردند، در دوران زندگی شان تاکنون ندیدم یک مرتبه کسی را بلند صدا کنند، اسم کارگرشان را هم سبک صدا نمی زنند و با احترام نام می بردنند... 🔹یکی از مسئولین حکومتی برای انجام کاری اومده بود پیش امام خمینی (ره). ایشون میگه وقتی می خواستم به حضور امام خمینی (ره) برسم، من جلو رفتم و پدرم پشت سرم وارد اتاق شد. بعد از ورود، پدرم رو به امام(ره) معرفی کردم. امام خمینی نگاهی کردند و فرمودند: این آقا پدر شما هستند؟ گفتم: بله... فرمودند: پس چرا شما جلوتر ازایشان راه افتادی و وارد اتاق شدی؟!!!... 🔹یکی از نوادگان دختر حضرت امام (ره) از ایشون پرسیدند: آقا! ما چه کنیم که شوهرمان رفتارشون با ما مثل رفتار شما با خانم شود؟ حضرت امام فرمودند: شما هم فداکاری کنید... دکتر گفت: برو به امام بگو به خاطر این که کمتر دارو بخورید، باید این یک سیخ کباب را میل کنید. امام فرمود: نمی خورم. به دکتر که گفتم... گفت: به امام بگو برای این که فلان قرص را نخورید،کباب را بخورید. مطلب را به امام گفتم.او یک نگاهی به من کرد و فرمود: این میز را بخور. گفتم: بله آقا؟ فرمود: این میز را بخور. حاج احمد آقا و نوه امام (خانم اعرابی) هم بودند که زدند زیر خنده. خودد امام هم خندید و بعد گفتم: آقامن که نمی توانم میز را بخورم. امام فرمود: همان طور که تونمی توانی این میز را بخوری، من هم نمی توانم هر روز کباب بخورم... 📚منبع: برداشته هایی از سیره امام خمینی، محمد حسین رحیمیان 🔹حضرت امام روزی به آقا مصطفی می فرمایند تو که میگویی ایشان عارف بزرگی هستند بروید و به ایشان بگوئید که من در فلان تاریخ چه خوابی دیده ام؟... حاج آقا مصطفی می روند خدمت آیت الله کشمیری... آیت الله کشمیری در جواب سوال آقا مصطفی می فرمایند: که به پدرتان عرض کنید که شما خواب دیدید که فوت کرده اید و شما را در قبر می گذارند و زیر سر شما سنگی هست که شما را اذیت میکند، آقا امیرالمومنین (ع) می آیند و آن سنگ را بر می دارند و شما راحت میشوید... پس از این که آقا مصطفی صحبت های آیت الله کشمیری را بیان می کند در این موقع حضرت امام (ره) می فرمایند: بله! من همین خواب را دیده ام، حالا برگرد و تعبیرش را بپرس... آیت الله کشمیری می فرمایند: که این نجف به مانند قبر است، ایشان در مضیقه و تنگنا هستند و آن سنگ موانعی هست که در سر راه اهداف ایشان هست و آقا امیرالمومنین (ع) آن مشکلات را از سر راه ایشان بر می دارند و ایشان پیروز میشوند و بر می گردند به ایران و به اهداف شان می رسند... رحیم صفوی در توضیح ماجرای خواب امام خمینی(ره) و تعبیر آن توسط آیت الله کشمیری ادامه داد: آقا مصطفی میگویند که در اینجا از آیت الله کشمیری سوال کردم که من در آن پیروزی جایم کجاست؟... آیت الله کشمیری در پاسخ می فرمایند که شما در آن زمان نیستید... 🔹 شما جایز نیستید با این تلفن تماس بگیرید! خبر دادند حاج آقا مصطفی، پسر بزرگش شهید شده. خانواده خواستند، با تلفن منزل تماس بگیرند تهران. امام گفت: تلفن بیت از بیت المال است. شما کار شخصی دارید، جایز نیست با این تلفن تماس بگیرید! 🔸اگر همه عالم را بگردید، خسته ‏تر از من نمی ‏توانید پیدا کنید، لکن خدمت به اسلام و مسلمین از همه چیز مهمتر است امام خمینی
🌷چندواحد 🔹یکی از نزدیکان امام خمینی(ره) می گوید: روز ۱۲ بهمن ۵۷ هنگامی که امام از هواپیما پیاده شد، به هیچ وجه حاضر نشد جلوتر از برادر بزرگش راه برود... امام (ره) با همه محترمانه برخورد می کردند، در دوران زندگی شان تاکنون ندیدم یک مرتبه کسی را بلند صدا کنند، اسم کارگرشان را هم سبک صدا نمی زنند و با احترام نام می بردنند... 🔹یکی از مسئولین حکومتی برای انجام کاری اومده بود پیش امام خمینی (ره). ایشون میگه وقتی می خواستم به حضور امام خمینی (ره) برسم، من جلو رفتم و پدرم پشت سرم وارد اتاق شد. بعد از ورود، پدرم رو به امام(ره) معرفی کردم. امام خمینی نگاهی کردند و فرمودند: این آقا پدر شما هستند؟ گفتم: بله... فرمودند: پس چرا شما جلوتر ازایشان راه افتادی و وارد اتاق شدی؟!!!... 🔹یکی از نوادگان دختر حضرت امام (ره) از ایشون پرسیدند: آقا! ما چه کنیم که شوهرمان رفتارشون با ما مثل رفتار شما با خانم شود؟ حضرت امام فرمودند: شما هم فداکاری کنید... دکتر گفت: برو به امام بگو به خاطر این که کمتر دارو بخورید، باید این یک سیخ کباب را میل کنید. امام فرمود: نمی خورم. به دکتر که گفتم... گفت: به امام بگو برای این که فلان قرص را نخورید،کباب را بخورید. مطلب را به امام گفتم.او یک نگاهی به من کرد و فرمود: این میز را بخور. گفتم: بله آقا؟ فرمود: این میز را بخور. حاج احمد آقا و نوه امام (خانم اعرابی) هم بودند که زدند زیر خنده. خود امام هم خندید و بعد گفتم: آقامن که نمی توانم میز را بخورم. امام فرمود: همان طور که تونمی توانی این میز را بخوری، من هم نمی توانم هر روز کباب بخورم... 📚منبع: برداشته هایی از سیره امام خمینی، محمد حسین رحیمیان 🔹حضرت امام روزی به آقا مصطفی می فرمایند تو که میگویی ایشان عارف بزرگی هستند بروید و به ایشان بگوئید که من در فلان تاریخ چه خوابی دیده ام؟... حاج آقا مصطفی می روند خدمت آیت الله کشمیری... آیت الله کشمیری در جواب سوال آقا مصطفی می فرمایند: که به پدرتان عرض کنید که شما خواب دیدید که فوت کرده اید و شما را در قبر می گذارند و زیر سر شما سنگی هست که شما را اذیت میکند، آقا امیرالمومنین (ع) می آیند و آن سنگ را بر می دارند و شما راحت میشوید... پس از این که آقا مصطفی صحبت های آیت الله کشمیری را بیان می کند در این موقع حضرت امام (ره) می فرمایند: بله! من همین خواب را دیده ام، حالا برگرد و تعبیرش را بپرس... آیت الله کشمیری می فرمایند: که این نجف به مانند قبر است، ایشان در مضیقه و تنگنا هستند و آن سنگ موانعی هست که در سر راه اهداف ایشان هست و آقا امیرالمومنین (ع) آن مشکلات را از سر راه ایشان بر می دارند و ایشان پیروز میشوند و بر می گردند به ایران و به اهداف شان می رسند... رحیم صفوی در توضیح ماجرای خواب امام خمینی(ره) و تعبیر آن توسط آیت الله کشمیری ادامه داد: آقا مصطفی میگویند که در اینجا از آیت الله کشمیری سوال کردم که من در آن پیروزی جایم کجاست؟... آیت الله کشمیری در پاسخ می فرمایند که شما در آن زمان نیستید... 🔹 شما جایز نیستید با این تلفن تماس بگیرید! خبر دادند حاج آقا مصطفی، پسر بزرگش شهید شده. خانواده خواستند، با تلفن منزل تماس بگیرند تهران. امام گفت: تلفن بیت از بیت المال است. شما کار شخصی دارید، جایز نیست با این تلفن تماس بگیرید! 🔸اگر همه عالم را بگردید، خسته ‏تر از من نمی ‏توانید پیدا کنید، لکن خدمت به اسلام و مسلمین از همه چیز مهمتر است امام خمینی