❓سؤال:
در بعضی از هیأتهای مذهبی مصیبتهایی خوانده میشود که مستند به مقتل معتبری نیست... بلکه گاهی بعضی از امور برای مدّاح یا خطیب حسینی از راه الهام و مکاشفه مکشوف میشود، آیا نقل وقایع از این طریق صحیح است؟ تکلیف شنوندگان چیست؟
✅ پاسخ آیتالله #خامنهای:
نقل مطالب به صورت مزبور بدون این که مستند به روایتی باشد و یا در تاریخ ثابت شده باشد، وجه شرعی ندارد... تکلیف شنوندگان نهی از منکر است به شرطی که موضوع و شرایط آن نزد آنان ثابت شده باشد.
❓سؤال:
اگر #روضه بی اساس خوانده شد ما چه وظیفهای داریم؟
✅ پاسخ آیتالله #صافی:
اگر دروغی از ذاکرین بشنوید بر حسب وظیفه شرعی باید به عنوان نهی از منکر به خود گوینده تذکر دهید و همه مکلّفین این وظیفه را دارند.
🏴 #روضه حضرت #رقیه
دخترکی بود #چهارساله،
شبی از خواب بیدار شد و گفت:
پدرم #حسین(ع) کجاست؟
این ساعت او را به خواب دیدم که سخت پریشان بود.
#زنان و #کودکان جمله در #گریه افتادند و فغان کردند.
#یزید لعنت الله خواب بود و بیدار شد.
آن لعین، دستور داد سر پدر او را ببرند و در کنار او نهند.
ملاعین سر امام را آوردند و در کنار آن #دختر #چهار_ساله نهادند.
پرسید: این چیست؟
گفتند: سر پدر تو است.
آن دختر بترسید، فریاد برآورد، رنجور شد و در آن چند روز، جان به حق تسلیم کرد.
📚طبری، كامل بهایی، ج۲، ص۱۷۹
به نقل از کتاب الحاویه فی مذمات معاویه یا مثالب بنی امیه نوشته قاسم بن محمد مامونی.
📚 ابن فندق #بیهقی از علمای قرن ۶ در لباب الانساب و الالقاب و الاعقاب، ج۱، ص۲۳ نیز به وجود دختری برای امام #حسین(ع) به نام رقیه اشاره کرده است.
📚سیدبن طاوس، لهوف در ص۱۴۱ نیز به دختر امام حسین(ع) اشاره می کند.
📌نکته:
۱. در منابع اسم حضرت رقیه گاهی #فاطمه ذکر شده است.
۲. سن او ۴ساله ذکر شده است نه ۳ ساله.
📌 #روضه امام #حسین(ع) در قتلگاه
◀️امام حسين(ع) آنقدر جنگيد تا آن كه پيكر پاکش دهها #زخم برداشت و در حالي كه از نبرد، ناتوان شده بود، ايستاد تا اندکي بياسايد. در همان حال كه ايستاده بود، سنگي آمد و بر #پيشاني او خورد و #خون از پيشانياش جاري گشت.
◀️ #شمر در ميان سپاهيانش ندا داد: چرا ايستادهايد؟
دربارة او منتظر چه هستيد؟ تيرها او را از پا افکنده است، به او #حمله کنيد، مادرتان به عزايتان بنشيند!. به دنبال اين فرمان، از هر طرف به امام حمله کردند و زخم شمشيرها او را از پا درآورد.
◀️نخستين كسي كه سراغ امام حسين(ع) رفت، زُرْعَة بنشَريك تَميمي بود كه بر #دست_چپ او ضربهاي زد. عمرو بنطلحه جُعْفي هم از پشت سر بر شانة حضرت ضربه محكمي زد. سنان بنانس هم تيري بر گلوي حضرت زد.
صالح بنوَهَب يَزَني هم با #نيزه ضربتي بر پشت امام وارد کرد، بر اثر اين زخمها و ضربتها امام حسين(ع) از اسب بر زمين افتاد.
◀️امام برخاست و نشست و #تير از گلويش بيرون کشيد و دستانش را به هم وصل کرد و زير گلو گرفت و هر وقت پر از خون ميشد سر و محاسن خود را با آن آغشته ميکرد و ميفرمود: خدا را با اين وضع ملاقات ميکنم در حالي که حق من غصب شده است. آنگاه از اطراف امام پراکنده شدند در حاليکه او گاهي با صورت روي زمين ميافتاد و گاهي برميخاست.
در اين حال #سنان بناَنس به او نزديک شد و با نيزه ضربتي بر او زد که در اثر آن، امام نقش بر زمين شد. سنان به #خولي بنيزيد اصبحي گفت:
سر او را از بدن جدا کن!. خولي خواست اين کار را بکند امّا دچار سستي شد و لرزه بر اندامش افتاد. سنان به او گفت: خدا بازوانت را سست و دستانت را از بدن جدا کند. آنگاه از اسب فرود آمد و سر مبارک امام را از تن جدا کرد و آن را به خولي داد. اين در حالي بود که قبلاً زخمهاي متعددي با شمشير بر آن حضرت وارد شده بود.(1)
📚(1)طبري، تاريخ الامم و الملوک، ج 5، ص453.
📚ابناعثم، کتاب الفتوح، ج5، ص 118؛
📚شيخ مفيد، الارشاد، ج2، ص 112؛
📚ابناعثم، کتاب الفتوح، ج5، ص 118؛
📚خوارزمي، مقتلالحسين، ج2، ص35.
🏴 #روضه بعدازظهر #عاشورا
🏴 #آتش_زدن #خیمه
سپاه #دشمن بعد از #غارت خیمه ها به دستور #شمر، تصمیم گرفتند خیمه ها را آتش بزنند.
در این هنگام، #زنان- و #کودکان- با پای برهنه، در حالیکه #گریه و شیون می کردند بیرون آمدند و پا به فرار گذاشند.
آنان حتی قصد کشتن امام #سجاد(ع) داشتند، اما #بیماری حضرت مانع اقدام آنان گردید.
طبق بررسی اخبار، #عمربنسعد موافق حمله به خیام بود؛
زیرا وی #جنایات زیادی را در کربلا مرتکب گردید و طبق برخی اخبار وی دستور آتش زدن خیام را داده است.
📚ابن اعثم، الفتوح، ج5، ص120؛
📚ابن طاوس، لهوف، ص180؛
📚ابن نما حلی، مثیرالاحزان، ص77؛
📚صدوق، الامالی، ص190.
🏴 روضه حضرت #رقیه
متن اصلی #روضه دختر خردسال خاندان اهل بیت(ع) از کتاب کامل بهایی اثر عمادالدین #طبری از عالمان #شیعه است که آن را به سال 675 در اصفهان نوشته است.
«در حاويه آمد كه:
#زنان خاندان نبوت در حالت #اسيرى حال مردان كه در #كربلا شهيد شده بودند، بر پسران و دختران ايشان پوشيده میداشتند، و هر كودكى را وعدهها میدادند كه پدر تو به فلان سفر رفته است باز میآيد، تا ايشان را به خانه #يزيد آوردند،
دختركى بود #چهارساله، شبى از خواب بيدار شد و گفت پدر من #حسين(ع) كجاست؟
اين ساعت او را به خواب ديدم سخت پريشان، زنان و كودكان جمله در #گريه افتادند و فغان از ايشان برخاست.
يزيد خفته بود، از خواب بيدار شد، و حال تفحص كرد. خبر بردند كه حال چنين است.
آن #لعين در حال گفت كه بروند و سر پدر او را بياورند و در كنار او نهند. ملاعين سر بياورد و در كنار آن دختر چهارساله نهادند. پرسيد اين چيست:
ملاعين گفتند سر پدر تو است. آن دختر بترسيد و فرياد برآورد و رنجور شد و در آن چند روز جان به حق #تسليم كرد.»
📚حاویه نام کتابی است که عمادالدین این مطلب را از آن نقل کرده است.
📌 #روضه امام #حسین(ع) در #قتلگاه
◀️امام حسين(ع) آنقدر جنگيد تا آن كه پيكر پاکش دهها #زخم برداشت و در حالي كه از نبرد، ناتوان شده بود، ايستاد تا اندکي بياسايد. در همان حال كه ايستاده بود، سنگي آمد و بر #پيشاني او خورد و #خون از پيشانياش جاري گشت.
◀️ #شمر در ميان سپاهيانش ندا داد: چرا ايستادهايد؟
دربارة او منتظر چه هستيد؟ تيرها او را از پا افکنده است، به او #حمله کنيد، مادرتان به عزايتان بنشيند؛ به دنبال اين فرمان، از هر طرف به امام حمله کردند و زخم شمشيرها او را از پا درآورد.
◀️نخستين كسي كه سراغ امام حسين(ع) رفت، زُرْعَة بنشَريك تَميمي بود كه بر #دست_چپ او ضربهاي زد. عمرو بنطلحه جُعْفي هم از پشت سر بر شانة حضرت ضربه محكمي زد. سنان بنانس هم تيري بر گلوي حضرت زد.
صالح بنوَهَب يَزَني هم با #نيزه ضربتي بر پشت امام وارد کرد، بر اثر اين زخمها و ضربتها امام حسين(ع) از اسب بر زمين افتاد.
◀️امام برخاست و نشست و #تير از گلويش بيرون کشيد و دستانش را به هم وصل کرد و زير #گلو گرفت و هر وقت پر از #خون ميشد سر و محاسن خود را با آن آغشته ميکرد و ميفرمود:
خدا را با اين وضع ملاقات ميکنم در حالي که حق من غصب شده است. آنگاه از اطراف امام پراکنده شدند در حاليکه او گاهي با صورت روي زمين ميافتاد و گاهي برميخاست.
در اين حال #سنان بناَنس به او نزديک شد و با نيزه ضربتي بر او زد که در اثر آن، امام نقش بر زمين شد. سنان به #خولي بنيزيد اصبحي گفت:
سر او را از بدن جدا کن. #خولي خواست اين کار را بکند، امّا دچار سستي شد و لرزه بر اندامش افتاد. #سنان لعنت الله علیه به او گفت: خدا بازوانت را سست و دستانت را از بدن جدا کند. آنگاه از اسب فرود آمد و سر مبارک امام را از تن جدا کرد و آن را به خولي داد. اين در حالي بود که قبلاً زخمهاي متعددي با شمشير بر آن حضرت وارد شده بود.
📚طبري، تاريخ الامم و الملوک، ج 5، ص453.
📚ابناعثم، کتاب الفتوح، ج5، ص 118؛
📚شيخ مفيد، الارشاد، ج2، ص 112؛
📚ابناعثم، کتاب الفتوح، ج5، ص 118؛
📚خوارزمي، مقتلالحسين، ج2، ص35.
📚ر.ک. مقتل جامع سیدالشهدا علیه السلام.