Karimi-Shab 02 Moharam1398-003.mp3
7.27M
🌴نور میاد شور میاد
🌴حسین با ایل و تبار از راه دور میاد
🎤 #محمودکریمی
@vaghfeahlebeyt
▪▪▪▪▪
#سفینة_النجاة
#شماره_٢
🔹ورود عمر بن سعد ملعون به کربلا.
▪طبری و دیگران می نویسند؛ روز بعد از آمدن امام حسین "علیه السلام" به کربلا، عمر بن سعد با چهار هزار نفر به آنها پیوست. او قرار بود ابتدا به فرمان عبیدالله بن زیاد با چهار هزارنفر به سوی دسْتَبا برود و با دیلمیان که آنجا را تصرّف کرده بودند؛ مقابله کند.
▪ابن زیاد فرمان حکومت ری را برای او نوشت و دستور حرکتش داد و او در منطقه حمام اعین اردو زد که بحث آمدن حسین "علیه السلام" به کوفه پیش آمد، و ابن زیاد او را خواست و گفت: به سوی حسین برو که چون از کار او فارغ گشتیم به محل مأموريت خود برو.
▪عمر سعد گفت: خدایت رحمت کند اگر ممکن است مرا معاف دار!
▪عبیدالله گفت؛ آری ، بشرط آنکه فرمانمان را به ما بازگردانی !
▪عمر سعد با شنیدن این سخن گفت؛ امروز مهلتم بده تا بیندیشم! و رفت تا با خیرخواهان خود مشورت کند.
▪عمر بن سعد با هر که مشورت می نمود؛ او را از مقابله با حسین "علیه السلام" نهی میکرد.
▪در ادامه عبد الله بن یسار جهمی گوید: هنگامی که عمر سعد مأمور شد تا به سوی حسین "علیه السلام" برود نزد او رفتم. گفت: امیر دستورم داده به سوی حسین بروم و من نپذیرفتم به او گفتم خدا راهنمایت باشد و هدایتت کند آری، مکن و به سوی حسین مرو!
▪عبدالله گوید: از خانه او بیرون آمدم که یکی نزد من آمد و گفت: عمر سعد مردم را برای مقابله با حسین دعوت می کند! نزد او بازگشتم مرا که دید روی بر گردانید، دانستم که عزم رفتن دارد و از نزد او بیرون آمدم....
▪عمر سعد با چهار هزار نفر حرکت کرد و روز بعد از فرود حسین علیه السلام در نینوا به کربلا رسید.
@vaghfeahlebeyt
▪▪▪▪▪
#سفينة_النجاة
#شماره_٣
▪عمر بن سعد پس از آمدن به کربلا عزرة بن قیس را خواست و به او گفت؛ نزد حسین برو و بپرس برای چه آمده و چه میخواهد؟
عزره که از نویسندگان دعوت نامه به امام حسین علیه السلام بود ، حیا کرد و از رفتن عذر خواست.
▪عمر سعد این مأموريت را به دیگر سران سپاه که از دعوت کنندگان حسین علیه السلام بودند، عرضه کرد که آنها نیز بی میلی نشان دادند و نپذیرفتند.
▪سرانجام کثیربن عبدالله که مردی بی باک بود و از هیچ کاری ابا نداشت، برخاست و گفت؛ من به نزد حسین میروم و بخدا سوگند اگر بخواهی او را ترور می کنم.!
▪عمر سعد گفت: نمیخواهم او را ترور کنی ولی برو و از او بپرس برای چه به اینجا آمده؟
کثیربن عبدالله حرکت کرد و ابوثمامه ساعدی او را دید و به حسین علیه السلام عرضه داشت که ؛ یا اباعبدالله! خدا سلامتت بدارد که شرورترین و بی باک ترین و خون ریزترین فرد روی زمین به سوی تو می آید.
▪ابوثمامه برخاست و به سوی کثیر رفت و گفت: شمشیرت را تحویل بده.! او گفت ؛ نه بخدا سوگند که این بی حرمتی است. من تنها یک پیام آورم. اگر گوش کنید پیامم را به شما می رسانم و اگر نپذیرید باز میگردم.
▪ابوثمامه به او گفت : پس من قبضه شمشیرت را میگیرم و تو خواسته ات را بیان کن.
▪کثیر گفت : نه، بخدا سوگند. دستت به آن نمی رسد.
▪ابوثمامه: پیامت را به من بگو تا بجای تو ابلاغ کنم، چون تو بدکار و تبهکاری و من نمی گذارم به حسین علیه السلام نزدیک شوی !
راوی گوید: کثیر بن عبدالله در نهایت نزد عمر سعد بازگشت و ماجرا را بیان کرد.
@vaghfeahlebeyt
▪▪▪▪▪
#سفینة_النجاة
#شماره_۴
🔹بهره نجستنِ فرستاده ی عمرسعد از ارشادِ حبیب بن مظاهر.
🔹رسیدن به مقام عزت و کرامت در پرتوی یاری کردن امام علیه السلام در کلام حبیب بن مظاهر.
▪عمر سعد پس از بازگشت بدون نتیجه ی کثیربن عبدالله، قرة بن قيس را دوباره خواست و به او گفت: وای برتو ای قرة! به دیدار حسین برو و از او بپرس برای چه آمده و چه میخواهد؟
▪قره بن قیس حرکت کرد و چون چشم امام حسین علیه السلام به او افتاد، فرمودند: او را می شناسید؟
▪حبیب بن مظاهر گفت: آری؛ این مرد تمیمی و از تیره حنظله و از خواهرزاده ی ماست. من او را نیک رأي و خردمند میدانستم و باور نداشتم کارش به اینجا بکشد.!
▪قرة بن قیس آمد و رسید و بر حسین علیه السلام سلام کرد و پیام عمر سعد را به حضرت رسانید.
▪امام علیه السلام به او فرمود: مردم شهر شما ، همین شهر، به من نوشتند که به سوی ما بیا. اکنون اگر نمی خواهند و مرا نمی پسندند، بازمیگردم.
▪سپس حبیب بن مظاهر به قرة، فرستاده ی عمر سعد گفت: وای بر تو ای قرة بن قیس! کجا میروی؟ نزد این قوم ستمگر ؟ این مرد (امام حسین علیه السلام ) را یاری کن که خدا بوسیله پدرانش تو و ما را باهم #عزت و کرامت بخشد!
قرة گفت: نزد فرمانده ام میروم و پاسخ پیامش را می رسانم و تصمیم میگیرم.
▪قرة بن قیس نزد عمر سعد بازگشت و پیام امام علیه السلام را رسانید و عمر سعد به او گفت: امیدوارم که خداوند مرا از جنگ و قتال با حسین رهایی بخشد.
@vaghfeahlebeyt
⚫️ تغییر ماهیت جهاد
🔘 جنگ و جهاد زمان پيامبر اكرم صلىاللّهعليهوآلهوسلم، جنگ و جهاد در راه دين بود، ولى جنگ و جهاد در زمان خلفا، براى آن بود كه گنجينههاى كسرى و قيصر را بهدست آورند. لذا دين و دنيا برايشان جمع شده بود. و بدين خاطر بود كه هرگاه حضرت امير عليهالسلام مىخواستند لشگركشى كنند، چون اجازه نمىدادند اموال مسلمانى را كه با آنحضرت جنگيده بودند بگيرند، در آخر حكومتشان، مردم آنحضرت را اجابت نمىكردند.
🔘 جهاد در زمان حضرت امير عليهالسلام، مانند جهاد زمان پيامبر صلىاللّهعليهوآلهوسلم، جهاد در راه دين بود و دنيا در آن نبود. ولى مردم زمان خلفا، جهاد در راه دين را فراموش كرده بودند و جهاد براى احياى دين بدون دنيا، ديگر براى آنان مفهومى نداشت.
🔘 جهاد در زمان حضرت سيدالشهدا عليهالسلام نيز به همين معنا شده بود، يعنى جنگ براى دنيا و بهدست آوردن دنيا! و بدين سبب بود كه همه به آنحضرت مىگفتند: به «كوفه نرو!» ابنعباس، عبداللّهبنعمر و صحابه ديگر
🔘 و حتى برادر آنحضرت «عمربن على» كه در مدينه خدمت حضرت سيدالشهدا عليهالسلام رسيد، به ايشان عرض كرد: «يا أخى سمعت أخى الحسن ...» و نتوانست شنيده خود را بازگو كند و گريهاش گرفت! حضرت سيدالشهدا عليهالسلام برادر خود را در آغوش گرفتند و فرمودند: «برادر! تو خيال كردى برادرم حسن عليهالسلام از پدرش چيزى شنيده كه به شما گفته و به من نگفته است؟!» عمربن على در جواب گفت: «برادر! بيا تأويل كن و نرو تا اين كشتار نشود.»
🔘 حضرت نمىتوانستند به او بفهمانند كه بايد قيام كنند و كشته شوند و در قيام ايشان بهره دنيايى نباشد. نمىتوانستند به او بفرمايند: «ما بايد قيام كنيم و مانند زمان پيامبر صلىاللّهعليهوآلهوسلم كشته شويم تا دين خدا احيا شود..
📚نقش ائمه در احیای دین ؛ علامه عسکری
#شهید_احیای_دین
#احیای_معنای_جهاد
@vaghfeahlebeyt
✅ لزوم توجه ویژه به اخلاق در حوزه های علمیه
💠قال رسول الله (ص) :
انا ادیب الله و علی ادیبی
🔷 پیامبر گرامی اسلام فرمودند:
من تربیت شده خدا هستم و (حضرت) علی تربیت شده ی من...
🔵 #اخلاق برای حوزه های علمیه امری حیاتی است.
ما انسان ها نه #معصوم هستیم و نه #مربی_الهی بالای سرمان داریم لذا به #معلم احتیاج داریم.
معلمی که روش صحیح زندگی و #آدمیت را به ما بیاموزد و تعلیم دهد.
علامه عسکری می فرمودند: #مربی_اخلاقم
مرحوم #شیخ_مهدی_پایینشهری بود
و #آیت_الله_سیدمحمدتقی_خوانساری که روزها خدمتشان می رسیدیم و با #اخلاقشان تربیت می شدیم نه حرفشان.
📚 مرزدار مکتب اهل بیت ص۸۰-۸۱
@vaghfeahlebeyt
💠نکاتی در مورد لفظ وارداتی #روحانی از #علامه_عسکری
💠 حجت الاسلام و المسلمین پناهیان : علامه عسکری از اینکه روحانی نامیده میشد، بدش میآمد و عصبانی میشد؛ میگفت روحانی اسمی است که #مسیحی_ها تولید کردهاند، میگویند کشیش روحانی است، مردم #جسمانیاند، در #اسلام اینگونه نیست، ما هم روحانی هستیم و هم جسمانی و مردم هم همینطور هستند؛ علامه میگفتند بگویید #عالم_دین، اینگونه گفتن اثر دارد، اگر به او روحانی گفته شود، فقط در مورد روح حرف خواهد زد.
🔺 اطلاعات بیشتر در کتاب نقش ائمه در احیای دین؛ علامه عسکری
🔺سفارش کتاب؛ هماهنگی با
@mahdiyareazizam12
@vaghfeahlebeyt
#سفینة-النجاة
#شماره-۵
🔹مکاتبه عمر سعد به ابن زیاد لعنة الله عليهما و انتخاب راه شقاوت
◾عمر سعد به ابن زیاد نوشت! بسم الله الرحمن الرحیم. اما بعد...
من به محض رسیدن به حسین، نماینده ام را نزد او فرستادم و پرسیدم؛ برای چه آمده و چه میخواهد و چه می طلبد و او گفت: مردم این بلاد به من نامه نوشتند و نماینده های آنان نزد من آمدند و از من خواستند که بیایم و آمدم. اینک اگر مرا نمیخواهند و از پیامی که رسولانشان برای من آوردند، پشیمانند، من هم باز میگردم.
◾هنگامی که این نامه به ابن زیاد رسید ، گفت؛
اکنون که چنگال های ما به او آویخته امید رهایی دارد، ولی راه رهایی نیست.
ابن زیاد به عمر سعد نوشت؛ بسم الله الرحمن الرحیم. نامه ات را دریافتم و پیامت را فهمیدم. به حسین پیشنهاد کن تا خود و همه ی یارانش با یزید بن معاویه بیعت کنند. اگر چنین کرد تصمیم خود را میگیریم. والسلام.
◾عمر سعد با دیدن پاسخ ابن زیاد گفت ؛ احتمال میدادم که عبیدالله عافیت را نپذیرد.
@vaghfeahlebeyt