eitaa logo
گروه رسانه واج
547 دنبال‌کننده
955 عکس
716 ویدیو
7 فایل
📻📺رسانه واج(درگویش راژی یعنی صدا زدن) 🖇وابسته به خانه هنر(هُنروین) 🏘و مرکز پیش رشد ،نوآوری وصنایع خلاق شهر ابوزیدآباد و بخش کویرات 🏢پارک علم و فناوری دانشگاه کاشان 🏣با همکاری شهرداری ابوزیدآباد ارتباط با ادمین: @M_Njrzde6562 @Lizard_LeatherAd
مشاهده در ایتا
دانلود
📚 📙 کتاب فرنگیس خاطرات بانو فرنگیس حیدرپور ✍به قلم خانم مهناز فتاحی نام فرنگیس حیدرپور که می آید همه به یاد تبرش می افتیم که یک بعثی صدامی را از پا در آورد و یکی را به اسارت می گیرد و مجسمه ی این اقدام شجاعانه. اما وقتی کتاب فرنگیس را می خوانی می بینی فرنگیس مانند تمام زنان و مادران این سرزمین به شدت مادر است و زنی که در برابر حوادثی که به ناگاه سراغ او و هم ولایتی هایش می آید تسلیم نمی شود. حتی عقب‌ نشینی او از روستا در برابر خونخواران بعثی بخاطر ویژگی مادرانه اش است نه ترس و تسلیم او. ایشان با اقتدا به حضرت زینب کبری سلام الله علیها کودکان و زنان و سالخوردگان را به کوه و صخره می برد تا در برابر هجوم بمباران های صدامیان در امان باشند و این بارها و بارها انجام می شود. در تمام طول این حوادث عجیب وظیفه مادرانه و خواهرانه و دخترانه خود را فراموش نمی کند. باید کتاب را خواند و بر آنچه بر ایشان و خانواده و هم ولايتي هایش در طول هشت سال دفاع مقدس گذشته درس شجاعت و مقاومت آموخت. 📎شرح از آقای سعید عرب 🌐رسانه خبری واج @vaj_media✔️
📚 📘مرا با خودت ببر ✍نوشته مظفر سالاری مرا با خودت ببر" یک اثر رمانی پر از حوادث است، که در دوران حضرت امام جواد (ع) روایت می‌شود. این رمان به داستان عاشقانه‌ای در چارچوب دوره امام جواد (ع) پرداخته و ماجراهای سه شخصیت بزرگ از تشیع در آن زمان را روایت می‌کند. داستان اصلی این کتاب مربوط به جوانی به نام ابراهیم است که به دختری در دمشق علاقه‌مند می‌شود. ابراهیم با ارثی که از پدر فقیدش به دست آورده، کسب و کاری در شهر دمشق راه انداخته است. اما تمام تمرکز و انرژی او به سوی دختری به نام "آمال" معطوف می‌شود. او به گونه‌ای مشغول عشق و غرام می‌شود که حتی تصمیم دارد بهترین پیشنهاد کاری از طرف یکی از رفقای تجاری پدرش را رد کند. اما "آمال" در یک منطقه فقیر زندگی می‌کند، پدر و مادرش را از دست داده و با عموی خود که یک رباخوار است، زندگی می‌کند. او برای تأمین نیازهای زندگی‌اش از فروش دستی بهره می‌برد و تا حدی خود را تامین می‌کند تا از کمک عمویش جدا باشد. داستان "مرا با خودت ببر" در زمان امام جواد (ع) جریان دارد و انعکاس زندگی ایشان در آن به مخاطب جوانی ارائه می‌شود. این کتاب نه تنها داستان را روایت می‌کند، بلکه وضعیت اجتماعی و اقتصادی آن زمان را با دقت به تصویر می‌کشد. این رمان به گونه‌ای ساختاری را رقم می‌زند. 🌐رسانه خبری واج @vaj_media✔️
گروه رسانه واج
📚#معرفی_کتاب 📘مرا با خودت ببر ✍نوشته مظفر سالاری مرا با خودت ببر" یک اثر رمانی پر از حوادث است، ک
🔖 📘مرا با خودت ببر ✍نوشته مظفر سالاری اولین بار بود که آمال خانه‌شان را می‌دید. ابراهیم اتاق‌هایی را که تعمیر شده بود، نشانش داد. - تا چشم به هم بزنی، می بینی‌که زندگیمان را شروع کرده‌ایم! آمال دست و صورت مادر را بوسید و کلوچۀ بزرگ و مخصوصی را که داخل دستمالی بود، به او داد. - خیلی ضعیف شده‌اید! اگر از این کلوچه بخورید، حالتان بهتر می‌شود! برای شما درست کرده‌ام! مادر استقبالی نشان نداد و تشکر نکرد. پرسید: «مطمئنی که آن عفریته چیزی در خمیر این کلوچه نریخته است؟ » آمال سر تکان داد و لبخند زد. اگرچه مادر اکراه داشت، آمال موهایش را شانه زد و کمک کرد لباسش را عوض کند. - فردا زودتر می‌آیم و شما را به حمام می‌برم! مادر حرفی نزد. ابراهیم از چاه آب کشید و آمال لباس‌ها را در حیاط شست و روی بند انداخت. موقع رفتن، ابراهیم به او گفت: «کاش به آن خانه برنمی‌گشتی و همین جا می‌ماندی! » - اگر به حج رفته بودی، می‌ماندم، هرچند مادرت با من حرف نمی‌زد و بداخلاقی می‌کرد. فراموش نکن هنوز نامحرمیم! آمال که رفت، مادر کلوچه را که در سینی چوبی بود، از خود دور کرد. - من به این نان تیره رنگ لب نمی‌زنم. ابراهیم گوشه‌ای از آن را کند و در دهان گذاشت. - به به! خیلی خوشمزه است! آمال این کلوچۀ چاق و چلۀ زنجبیلی را برای شما درست کرده است! تکۀ دیگری کند و به دهان مادر نزدیک کرد. 🌐رسانه خبری واج @vaj_media✔️