eitaa logo
واجب فراموش شده 🇵🇸
1.1هزار دنبال‌کننده
9.9هزار عکس
3.6هزار ویدیو
118 فایل
💕 #خُداونـدا #بی_نگــاهِ لُطفــــِ #تــــُ هیچ ڪاری #بـــــِ سامان نمیرِسَــد 😍 نگــاهَـــت را از مــا نَــگـــیـر 🌸 ارتباط با مدیر کانال ↶ ↶ @man_yek_basiji_hastam 🌸 تبادلات ↶ ↶ @Sarbazeemam110
مشاهده در ایتا
دانلود
این #جمعه_ها بی تو تماشایی ندارد تا تو نیایی #عصر زیبایی ندارد دارم یقین روزی تو می آیی👤 وگرنه هجران بدون #وصل معنایی ندارد گر دل به امید #ظهورت خوش نباشد امروز ما امید فردایی ندارد😔 در #غیبت طولانی ات دریاب مارا شیعه بجز تو هیچ مولایی ندارد😭 تو ذوالفقار #انتقام اهلبیتی #زهرا🏴 به جزنام تو آوایی ندارد #اللهم_عجل_لولیک_الفرج💔 🌹🍃🌹🍃 @Vajebefaramushshode
🍂میدونم که چند وقته با ، به یادش اشک می‌ریزی و غصه میخوری.... 🍂میدونم منتظر انتقام کشور ازآمریکایی ... یه ... تا مرهمی بر زخم دلت باشه... اما ☝️مگه غیر از اینه که از انتقام از تفکر آمریکاییه❓ انتقام از تفکر غرب پرستیه❓ 🔺اگر محصّلی، نیت کن از این به بعد بهتر از قبل درس بخونی📖،امام زمان پارکاب درجه یک میخواداا☝️ 🔺اگه خانه داری...خونه ت رو دور کن از تجملات، از کالاهای خارجی، آهنگهای غربی، از غذاهای ناسالم، از یاد غیرخدا ... و تربیت فرزندان صالح و انقلابی ... ⬅️اینا راه انتقام توست... 👌 🔺اگر دانشجو یا طلبه ای... خوب مطالعه کن و تحقیق... بعد شروع کن به روشنگری... بخصوص الآن تا زمان انتخابات مجلس ... ❌کمک کن افرادی وارد مجلس بشن که ضد تفکر آمریکایی باشند... ✔️ اینجوری قطعاً انتقام خون رو تو این برهه از تاریخ انقلابمون خواهی گرفت. @Vajebefaramushshode
🛑یک انسان بیگناه را کشتند، هزاران انسان بیدار شد. یک را کشتند، کل کشورشان در آتش سوخت. 🌐ظلم بی پاسخ نمی ماند... خداوند از همه ظالمان میگیرد.. Killed an innocent man, Thousands woke up... Killed a divine man, All their country is in flames... Oppression would not go unheeded.. God would take revenge from all oppressors..Down with USA قتلوا إنساناً بريئاً.... فنهض الآف البشر... قتلوا رجلاً سماوياً ...فإحترق كل بلدهم بالنار.... الظلم لايبقى بلا جواب إن الله ينتقم من كل الظالمين ... الموت لأمريكا 🌹🍃🌹🍃 @Vajebefaramushshode
واجب فراموش شده 🇵🇸
❣﷽❣ 📚 #رمان 💥 #تنها_میان_داعش 2⃣#قسمت_دوم 💠 در تاریکی و تنهایی اتاق، خشکم زده و خیره به نام عدنان،
❣﷽❣ 📚 💥 3⃣ 💠 نزدیک شدنش را از پشت سر به وضوح حس می‌کردم که نفسم در سینه بند آمد و فقط زیر لب می‌گفتم تا نجاتم دهد. 💢با هر نفسی که با وحشت از سینه‌ام بیرون می‌آمد (علیه‌السلام) را صدا می‌زدم و دیگر می‌خواستم جیغ بزنم که با دستان نجاتم داد! 💠 به‌خدا امداد امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) بود که از حنجره حیدر سربرآورد! آوای مردانه و محکم حیدر بود که در این لحظات سخت تنهایی، پناهم داد :«چیکار داری اینجا؟» 💢از طنین صدایش، چرخیدم و دیدم عدنان زودتر از من، رو به حیدر چرخیده و میخکوب حضورش تنها نگاهش می‌کند. حیدر با چشمانی که از عصبانیت سرخ و درشت‌تر از همیشه شده بود، دوباره بازخواستش کرد :«بهت میگم اینجا چیکار داری؟؟؟» 💠 تنها حضور پسرعموی مهربانم که از کودکی همچون برادر بزرگترم همیشه حمایتم می‌کرد، می‌توانست دلم را اینطور قرص کند که دیگر نفسم بالا آمد و حالا نوبت عدنان بود که به لکنت بیفتد :«اومده بودم حاجی رو ببینم!» 💢حیدر قدمی به سمتش آمد، از بلندی قد هر دو مثل هم بودند، اما قامت چهارشانه حیدر طوری مقابلش را گرفته بود که اینبار راه گریز او بسته شد و خوبی بابت بستن راه من بود! 💠 از کنار عدنان با نگرانی نگاهم کرد و دیدن چشمان معصوم و وحشتزده‌ام کافی بود تا حُکمش را اجرا کند که با کف دست به سینه عدنان کوبید و فریاد کشید :«همنیجا مثِ سگ می‌کُشمت!!!» 💢ضرب دستش به‌ حّدی بود که عدنان قدمی عقب پرت شد. صورت سبزه‌اش از ترس و عصبانیت کبود شد و راه فراری نداشت که ذلیلانه دست به دامان حیدر شد :«ما با شما یه عمر معامله کردیم! حالا چرا مهمون‌کُشی می‌کنی؟؟؟» 💠 حیدر با هر دو دستش، یقه پیراهن عربی عدنان را گرفت و طوری کشید که من خط فشار یقه لباس را از پشت می‌دیدم که انگار گردنش را می‌بُرید و همزمان بر سرش فریاد زد :«بی‌غیرت! تو مهمونی یا دزد ؟؟؟» 💢از آتش غیرت و غضبی که به جان پسرعمویم افتاده و نزدیک بود کاری دستش بدهد، ترسیده بودم که با دلواپسی صدایش زدم :«حیدر تو رو خدا!» و نمی‌دانستم همین نگرانی خواهرانه‌، بهانه به دست آن حرامی می‌دهد که با دستان لاغر و استخوانی‌اش به دستان حیدر چنگ زد و پای مرا وسط کشید :«ما فقط داشتیم با هم حرف می‌زدیم!» 💠 نگاه حیدر به سمت چشمانم چرخید و من شهادت دادم :«دروغ میگه پسرعمو! اون دست از سرم برنمی‌داشت...» و اجازه نداد حرفم تمام شود که فریاد بعدی را سر من کشید :«برو تو خونه!» اگر بگویم حیدر تا آن روز اینطور سرم فریاد نکشیده بود، دروغ نگفته‌ام که همه ترس و وحشتم شبیه بغضی مظلومانه در گلویم ته‌نشین شد و ساکت شدم. 💢مبهوت پسرعموی مهربانم که بی‌رحمانه تنبیهم کرده بود، لحظاتی نگاهش کردم تا لحظه‌ای که روی چشمانم را پرده‌ای از اشک گرفت. دیگر تصویر صورت زیبایش پیش چشمانم محو شد که سرم را پایین انداختم، با قدم‌هایی کُند و کوتاه از کنارشان رد شدم و به سمت ساختمان رفتم. 💠 احساس می‌کردم دلم زیر و رو شده است؛ وحشت رفتار زشت و زننده عدنان که هنوز به جانم مانده بود و از آن سخت‌تر، که در چشمان حیدر پیدا شد و فرصت نداد از خودم دفاع کنم. 💢حیدر بزرگترین فرزند عمو بود و تکیه‌گاهی محکم برای همه خانواده، اما حالا احساس می‌کردم این تکیه‌گاه زیر پایم لرزیده و دیگر به این خواهر کوچکترش اعتماد ندارد. 💠 چند روزی حال دل من همین بود، وحشتزده از نامردی که می‌خواست آزارم دهد و دلشکسته از مردی که باورم نکرد! انگار حال دل حیدر هم بهتر از من نبود که همچون من از روبرو شدن‌مان فراری بود و هر بار سر سفره که همه دور هم جمع می‌شدیم، نگاهش را از چشمانم می‌گرفت و دل من بیشتر می‌شکست. 💢انگار فراموشش هم نمی‌شد که هر بار با هم روبرو می‌شدیم، گونه‌هایش بیشتر گل انداخته و نگاهش را بیشتر پنهان می‌کرد. من به کسی چیزی نگفتم و می‌دانستم او هم حرفی نزده که عمو هرازگاهی سراغ عدنان و حساب ابوسیف را می‌گرفت و حیدر به روی خودش نمی‌آورد از او چه دیده و با چه وضعی از خانه بیرونش کرده است. 💠 شب چهارمی بود که با این وضعیت دور یک سفره روی ایوان می‌نشستیم، من دیگر حتی در قلبم با او قهر کرده بودم که اصلا نگاهش نمی‌کردم و دست خودم نبود که دلم از همچنان می‌سوخت. 💢شام تقریباً تمام شده بود که حیدر از پشت پرده سکوت همه این شب‌ها بیرون آمد و رو به عمو کرد :«بابا! عدنان دیگه اینجا نمیاد.» شنیدن نام عدنان، قلبم را به دیوار سینه‌ام کوبید و بی‌اختیار سرم را بالا آورد. حیدر مستقیم به عمو نگاه می‌کرد و طوری مصمم حرف زد که فاتحه را خواندم. ظاهراً دیگر به نتیجه رسیده و می‌خواست قصه را فاش کند... ✍️نویسنده: 🍃🌹🍃🌹 @Vajebefaramushshode
واجب فراموش شده 🇵🇸
❣﷽❣ 📚 #رمان 💥 #تنها_میان_داعش 9⃣1⃣#قسمت_نوزدهم 💠 به محض فرود هلی‌کوپترها، عباس از پله‌های ایوان پا
❣﷽❣ 📚 💥 0⃣2⃣ 💠 از موقعیت اطرافم تنها هیاهوی مردم را می‌شنیدم و تلاش می‌کردم از زمین بلند شوم که صدای بعدی در سرم کوبیده شد و تمام تنم از ترس به زمین چسبید. یکی از مقام به سمت زائران دوید و فریاد کشید :«نمی‌بینید دارن با تانک اینجا رو می‌زنن؟ پخش شید!» 💢 بدن لمسم را به‌سختی از زمین کَندم و پیش از آنکه به کنار حیاط برسم، گلوله بعدی جای پایم را زد. او همچنان فریاد می‌زد تا از مقام فاصله بگیریم و ما می‌دویدیم که دیدم تویوتای عمو از انتهای کوچه به سمت مقام می‌آید. 💠 عباس پشت فرمان بود و مرا ندید، در شلوغی جمعیت به‌سرعت از کنارم رد شد و در محوطه مقابل مقام ترمز کشید. برادرم درست در آتش رفته بود که سراسیمه به سمت مقام برگشتم. 💢 رزمنده‌ای کنار در ایستاده و اجازه ورود به حیاط را نمی‌داد و من می‌ترسیدم عباس در برابر گلوله تانک شود که با نگاه نگرانم التماسش می‌کردم برگردد و او در یک چشم به هم زدن، گلوله‌های خمپاره را جا زد و با فریاد شلیک کرد. 💠 در سه گلوله تانک که به محوطه مقام زدند، با چند خمپاره داعشی‌ها را در هم کوبید، دوباره پشت فرمان پرید و به‌سرعت برگشت. چشمش که به من افتاد با دستپاچگی ماشین را متوقف کرد و همزمان که پیاده می‌شد، اعتراض کرد :«تو اینجا چیکار می‌کنی؟» 💢 تکیه‌ام را به دیوار داده بودم تا بتوانم سر پا بایستم و از نگاه خیره عباس تازه فهمیدم پیشانی‌ام شکسته است. با انگشتش خط را از کنار پیشانی تا زیر گونه‌ام پاک کرد و قلب نگاهش طوری برایم تپید که سدّ شکست و اشک از چشمانم جاری شد. 💠 فهمید چقدر ترسیده‌ام، به رزمنده‌ای که پشت بار تویوتا بود اشاره کرد ماشین را به خط مقدم ببرد و خودش مرا به خانه رساند. نمی‌خواستم بقیه با دیدن صورت خونی‌ام وحشت کنند که همانجا کنار حیاط صورتم را شستم و شنیدم عمو به عباس می‌گوید :«داعشی‌ها پیغام دادن اگه اسلحه‌ها رو تحویل بدیم، کاری بهمون ندارن.» 💢 خون در صورت عباس پاشید و با عصبانیت صدا بلند کرد :«واسه همین امروز مقام رو به توپ بستن؟» عمو صدای انفجارها را شنیده بود ولی نمی‌دانست مقام حضرت مورد حمله قرار گرفته و عباس بی‌توجه به نگرانی عمو، با صدایی که از غیرت و غضب می‌لرزید، ادامه داد :«خبر دارین با روستای بشیر چیکار کردن؟ داعش به اونا هم داده بود، اما وقتی تسلیم شدن ۷۰۰ نفر رو قتل عام کرد!» 💠 روستای بشیر فاصله زیادی با آمرلی نداشت و از بلایی که سرشان آمده بود، نفسم بند آمد و عباس حرفی زد که دنیا روی سرم خراب شد :«می‌دونین با دخترای بشیر چیکار کردن؟ تو بازار حراج‌شون کردن!» 💢دیگر رمقی به قدم‌هایم نمانده بود که همانجا پای دیوار زانو زدم، کابوس آن شب دوباره بر سرم خراب شد و همه تنم را تکان داد. اگر دست داعش به می‌رسید، با عدنان یا بی عدنان، سرنوشت ما هم همین بود، فروش در بازار موصل! 💢 صورت عباس از عصبانیت سرخ شده بود و پاسخ داعش را با داد و بیداد می‌داد :«این بی‌شرف‌ها فقط می‌خوان ما رو بشکنن! پاشون به شهر برسه به صغیر و کبیرمون رحم نمی‌کنن!» 💠 شاید می‌ترسید عمو خیال شدن داشته باشد که مردانه اعتراض کرد :«ما داریم با دست خالی باهاشون می‌جنگیم، اما نذاشتیم یه قدم جلو بیان! اومده اینجا تا ما تسلیم نشیم، اونوقت ما به امان داعش دل خوش کنیم؟» 💢اصلاً فرصت نمی‌داد عمو از خودش دفاع کند و دوباره خروشید :«همین غذا و دارویی که برامون میارن، بخاطر حاج قاسمِ که دولت رو راضی می‌کنه تو این جهنم هلی‌کوپتر بفرسته!» 💠 و دیگر نفس کم آورد که روبروی عمو نشست و برای مقاومت التماس کرد :«ما فقط باید چند روز دیگه کنیم! ارتش و نیروهای مردمی عملیات‌شون رو شروع کردن، میگن خیلی زود به آمرلی می‌رسن!» 💢 عمو تکیه‌اش را از پشتی برداشت، کمی جلو آمد و با غیرتی که گلویش را پُر کرده بود، سوال کرد :«فکر کردی من تسلیم میشم؟» و در برابر نگاه خیره عباس با قاطعیت داد :«اگه هیچکس برام نمونده باشه، با همین چوب دستی با داعش می‌جنگم!» 💠 ولی حتی شنیدن نام امان‌نامه حالش را به هم ریخته بود که بدون هیچ کلامی از مقابل عمو بلند شد و از روی ایوان پایین آمد. چند قدمی از ایوان فاصله گرفت و دلش نیامد حرفی نزند که به سمت عمو برگشت و با صدایی گرفته را گواه گرفت :«والله تا وقتی زنده باشم نمیذارم داعش از خاکریزها رد بشه.» و دیگر منتظر جواب عمو نشد که به سرعت طول حیاط را طی کرد و از در بیرون رفت... 🍃🌹🍃🌹 @Vajebefaramushshode
💢 ... بسم الله قاصم الجبارین 🔰ما جوانان ایرانی از مقتدر عزیزمان خواستاریم همانگونه که در پاسخ به حملات دواعش به اهواز مستقیما عوامل آن را موشکباران💥 کردید و همانطور که در پاسخ به اسلام سلیمانی عزیز🌷 پایگاه آمریکا را شخم زدید و همچنان پیگیر سیلی های بعدی بر پیکر شیاطین آمریکا هستید 🔰اینک مستقیما با موشکباران بخش های حساسی از چنان دردی را بر پیکر نجسشان قالب کنید که تسلای دل آزرده ما باشد👊 💢شما قبلا نشان دادید که با اسراییل هم اهل مماشات نیستید❌ ما خواهان ، هر چه بادا بادا ... 🌹🍃🌹🍃 @Vajebefaramushshode
✼بیا بیا گل زهرا، توست ✻صفاے از، صفاےمادرتوست ✼بیاکه باتن خونین💔هنوزمنتظراست ✻که تو تنها، دواے مادر توست 🏴 🍃🌹🍃🌹 @Vajebefaramushshode
اسرائیل شرّ مطلق است و اگر جنگی بین شیطان و اسـرائــیل رخ بـدهـد ما سمت شیطانیم... (امام موسی صدر) امروز است. 🇵🇸 دوستان عزیز به احترام مردم مظلوم فلسطین و غزه امروز تو کانال فعالیتی نداریم، فقط سعی می‌کنیم اخبار مرتبط و مهم تو همین حوزه رو به اطلاعتون برسونیم. میدونم این روزا هیچکی حالش خوب نیست، مخصوصا دیشب و امروز...😔 فقط میتونیم دعا کنیم 🤲 چون اعتقاد داریم قطعا رخ خواهد داد‌. پس آرام باشید. در عملیات نقطۀ عطف نابودی شد. را هیچ گاه فراموش نکنید. تزلزل و ترس همانی است که می‌خواهند. با خون ها هدر نمی‌روند،‌ جان تازه به روح رزمنده‌ها می‌دمند. پس منتظر باشید و همه با هم دعا کنیم و اَمَّن یُجیب بخوانیم تا خدا به مردم مظلوم فلسطین، مخصوصا مردم بی پناه غزه رحم کند به بچه های کوچیک و مظلوم و بی دفاعی که هر لحظه و هر ثانیه مثلِ گل پر پر میشن و رو زمین میفتن. به بچه هایی که پدر و مادر و خانوادشون رو از دست دادن و بی پناه و گشنه و تشنه آواره شدن... به پدرها و مادرهایی که بچه هاشون رو، جیگر گوشه هاشون رو با دست های خودشون کفن کردن و تو دل خاک گذاشتن... خدا خودش به حق شش ماهه امام حسین (ع) فرج آقامون رو برسونه و به همین زودی زود جواب قطره قطره ی خون های بی گناهی که بر زمین ریخته شده رو پس بگیره و با یک دست شدن جبهه مقاومت در منطقه و در رأس اون پشتیبانی از حماس، این غده سرطانی برای همیشه از روی زمین محو بشه الهی آمین...
🔰 سید محمود رضوی (تهیه کننده فیلم های ماجرای نیمروز و لاتاری) با اشاره به شخصیت های آن فیلم: جای کمال ها خالی است در جمهوری اسلامی برای گرفتن به ما بپیوندید👇 •❥🌼━┅┄┄ @Vajebefaramushshode
🔰 حال و هوای امروز خیلی از ماها برای مردم مظلوم و مراسم حاج قاسم در کرمان البته بدون سیگار به ما بپیوندید👇 •❥🌼━┅┄┄ @Vajebefaramushshode
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰 به خدا شرمم میاد این اسلحه دستمه و هیچ غلطی نمی تونم بکنم! دیالوگ: می‌خوام ده بار دیگه تکرار کنم که یادم نره، به خدا دختره هنوز پنج سالش نشده بود... به ما بپیوندید👇 •❥🌼━┅┄┄ @Vajebefaramushshode
💯👌🏻 توقع ما از یک پاسخ قوی به حمله رژیم صهیونیستی به کنسولگری ایران در دمشق چیــست!!؟ به ما بپیوندید👇 •❥🌼━┅┄┄ @Vajebefaramushshode
⁉️ آیا اسرائیل حضرت ولی‌عصر نابود می‌شود؟ 🔥 این روزها این سوال زیاد مطرح می‌شود که آیا نزدیک است یا اینکه آیا این اتفاق قرار است که قبل از شکل بگیرد؟ 📚 در اینجا قصد داریم فارغ از اینکه نتیجهٔ اتفاقات این روزها چه خواهد بود و به دور از هرگونه تطبیقی بین اتفاقات رقم‌خورده، از منظر و به این موضوع بپردازیم. 📖 در ابتدا نگاهی داریم به آیه ۵ ؛ در این آیه خداوند می‌فرماید: «فَإِذَا جَاءَ وَعْدُ أُولَاهُمَا بَعَثْنَا عَلَيْكُمْ عِبَادًا لَنَا أُولِي بَأْسٍ شَدِيدٍ فَجَاسُوا خِلَالَ الدِّيَارِ ۚ وَكَانَ وَعْدًا مَفْعُولًا؛ پس چون اول فرارسد بندگان سخت و خود را بر شما برانگیزیم تا آنجا که در درون خانه‌های شما نیز جست‌وجو کنند. و این وعده (انتقام خدا) حتمی است.» ⚔ در این آیه، خداوند به وعدهٔ از صهیونیست‌ها می‌پردازد و می‌گوید هر زمان وعدهٔ ما فرابرسد، بندگانی از خودمان را مبعوث می‌کنیم که انسان‌های بسیار قدرتمندی هستند و تک‌تک صهیونیست‌ها را از بیرون می‌کشند و انتقام می‌گیرند. و در انتها هم به حتمی‌بودن اشاره می‌کند. ❓‌تا اینجا مشخص شد که در صهیونیست‌ها شکی نیست، اما همچنان این سوال باقی‌ست که نابودی اسرائیلی‌ها در ، قبل از ظهور است یا بعد از ؟ 📖 در روایتی از که ذیل همین آیه آمده است، ایشان می‌فرمایند: «فِی قَوْلِهِ تَعَالَی... فَإِذا جاءَ وَعْدُ أُولاهُما (فَإِذَا جَاءَ نَصْرُ دَمِ الْحُسَیْنِ) بَعَثْنا عَلَیْکُمْ عِباداً لَنا أُولِی بَأْسٍ شَدِیدٍ فَجاسُوا خِلالَ الدِّیارِ (قَوْمٌ یَبْعَثُهُمُ اللَّهُ قَبْلَ خُرُوجِ الْقَائِمِ فَلَا یَدَعُونَ وَتْراً لآِلِ مُحَمَّدٍ إِلَّا قَتَلُوهُ وَ کانَ وَعْداً مَفْعُولًا خُرُوجُ الْقَائِمِ)؛ درمورد آیه: فَإِذا جاءَ وَعْدُ اولاهُما بَعَثْنا عَلَیْکُمْ عِباداً لَنا اوّلی بَأْسٍ شَدِیدٍ فَجاسُوا خِلالَ الدِّیارِ وَ کانَ وَعْداً مَفْعُولاً (حکایت از ریخته‌شدن خون حسین علیه السلام دارد.) و آیه: بَعَثْنا عَلَیْکُمْ عِباداً لَنا اوّلی بَأْسٍ شَدِیدٍ فَجاسُوا خِلالَ الدِّیارِ بر مردمی دلالت دارد که خداوند پیش از ظهور امام می‌فرستد و هیچ‌کس را که مسئول خونی در خاندان محمّد است وانگذارند مگر آنکه او را بکشند؛ و این وعده‌ای‌ست ؛ (الکافی، ج ۸، ص ۲۰۶ - بحارالأنوار، ج ۵۳، ص ۹۳ - تفسیر اهل بیت علیهم السلام، ج ۸، ص ۸۸) ☀️ با توجه به موارد گفته‌شده، می‌توان امیدوار بود که به امید خدا، نابودی و صهیونیست‌ها، قبل از ظهور شکل خواهد گرفت و چه‌بسا خود بر ظهور ایشان نیز باشد. به امید آن روز... 💙 به ما بپیوندید👇 •❥🌼━┅┄┄ @Vajebefaramushshod
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هر زمان که جوکها وخنده بازارتان درخصوص تجاوز دشمن به مام وطن تمام شد ❌ مطالبه کنید برای ‎ تا کی می‌خواهیم برخلاف مشی حضرت آقا مردم را با مخدر از واقعیت میدان دور نگهداریم؟! همین‌طور عمل کردیم که مردم ما به قدر مردم اسرائیلی این جنگ را باور نکرده‌اند باور کنیم یا نکنیم وارد عاشورا شدیم... سیدالشهدای مقاومت چند سالی بود که حضرت آقا را حسین زمان خطاب می‌کردند نفهمیدیم... انتخاب با ماست حسینی باشیم یا یزیدی... 💙 به ما بپیوندید👇 •❥🌼━┅┄┄ @Vajebefaramushshode
‌ســــــوخـــت حقیقی موشک‌ها🚀🚀🚀، فــــریـــاد مــلـــت مــــردم بــایــد بــا تـشـکـــر از اقـــدام قــــــوی مقابله پــدافـنـدی با اسرائیل و مـطـــالــبــه ، پشت مسئولین مؤمن را کنند! 💙 به ما بپیوندید👇 •❥🌼━┅┄┄ @Vajebefaramushshode
🖼 ✍وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ ذُكِّرَ بِآيَاتِ رَبِّهِ ثُمَّ أَعْرَضَ عَنْهَا إِنَّا مِنَ الْمُجْرِمِينَ مُنْتَقِمُونَ 🔸كيست ستمكارتر از آنكس كه آيات پروردگارش به او تذکر داده شود، آنگاه از آن روی برتابد؟ اینان مجرمانند و ما قطعا از مجرمان خواهیم گرفت. سوره مبارکه سجده | آیه ۲۲ ⬇️ کیفیت اصلی | نسخه انگلیسی | نسخه عبری | سایز استوری 💙 به ما بپیوندید👇 •❥🌼━┅┄┄ @Vajebefaramushshode