#سریع_القلم
🔴 میخ بعدی را چه کسی خواهد زد ؟‼️
🔹 در آستانه توافق برجام کارشناسان و حقوقدان های بسیاری سند برجام را از نظر حقوقی، معلّق و #فاقد_ضمانت های لازم میدانستند و صدالبته بر خلاف سخن امروز جناب روحانی که مدعی شدند « انتقاد از دولت بی هزینه و حتی توأم با جایزه و تشویق بوده است» انتقاد از برجام و دولت برای کارشناسان و منتقدان در آن زمان بسیار هم پرهزینه بود و از منتقدین با اعطای مدال های رنگارنگی از جمله بزدل، تندرو، ترسو، متوهم، بی شناسنامه ، عصرحجری، تازه انقلابی، کودک صفت، به جهنم و... تجلیل میشد!
🔸بگذریم از اینکه آن زمان گوش شنوایی نبود؛ اما اخیراً محمود سریع القلم مشاور ارشد سابق دولت که انگار آن روزها که آقایان به مردم وعده باغ گلابی، آفتاب تابان و فتح الفتوح میدادند قلمش شکسته بود و زبان در کام روزه ی سکوت گرفته بود و البته گاهی هم با #توجیه و حمایت از برجام روزه ی خود را افطار میکرد!، اکنون در یادداشتی نوشته است: چرا ترامپ به راحتی از #برجام خارج شد؟ ....چون به لحاظ حقوقی و سیاست داخلی آمریکا، برجام پایههای #سستی داشت و شکنندگی آن برای آمریکاشناسان #پرواضح بود!!!
🔸 ادعای اخیر جناب سریعالقلم از موضع آمریکاشناس و دانای کل و اینکه « شکنندگی برجام برای آمریکاشناسان پر واضح بود» درحالی است که وی در اوج مذاکرات، از موضع دفاع از رویه دولت روحانی به صداوسیما و منتقدان حمله کرده و گفته بود: «تربیت عقلی در خانواده و مدرسه بسیاری ضعیف است.... صداوسیمای ما هم متاسفانه به این جریان ( تفکر پوپولیستی) کمک میکند. از یک لبوفروش یا راننده تاکسی که تمام روز را سرگرم حل مشکلات معیشتیاش است، درباره جریان هستهای نظرخواهی میکند.»
🔹به نظر میرسد تاکتیک نخ نمای گارد اپوزسیون گرفتن و رنگ عوض کردن در آستانه ی هر انتخابات به دهان برخی از دوستان زیادی مزه کرده و در روزهای آتی بایست منتظر تماشای سریال "میخ کوبی بر تابوت برجام" توسط حامیان دیروز و سریع القلم ها و عبدی ها و....باشیم! ؛ به نظرتان میخ بعدی را که خواهد زد؟
✍ #محمدصادق_سلطانزاده_بشرویه «کارشناس زمانه»
❌ نتیجه انقلاب خمینی، پدیده آخوند کارمند نیست!
👈 از درک های تلخی که اخیرا بیشتر پیدا کرده ام تجلی پدیده بسیار منزجر کننده و تلخ #آخوند_کارمند است! یعنی آخوندی که باید وقف اسلام و مسلمین باشد ولی چنان کارمند بی تحرکی شده که برای تکان دادنش بولدوزر لازم است!
🤔 چه می شود که از دل انقلاب #خمینی کبیر که الحق بر هم زننده چهارچوب ها و رویه های #جهانی بود، بازگشت و #ارتجاع چنین تلخی بیرون می تراود که البته همه ظهورات حوزویان چنین نیست!؟
💠تامل در این سوال مهم برای کسانی که دغدغه عدم #انحراف انقلاب را دارند مهم می باشد. من در حد فهم خودم به این سوال پاسخ خواهد داد.
1⃣ اول اینکه اصل تامل بر لزوم تولید ساختارها و رویه های جدید در بسیاری وجود ندارد و اگر دارد هم #آمادگی فکری لازم برای این معنا در #عقول_متوسطه نیست فلذا به تکرار گذشته یا اساسا حتی #توجیه اینکه اصلا ساختارها و رویه ها تاثیری ندارند منجر می شود!
2⃣ دوم اینکه انقلاب لاجرم وارد جریانی از تصدی #قدرت شد که برای ابعاد مختلف آن فکری نکرده بود. گرچه برخی نهادهای موازی مانند جهاد سازندگی از دل نیازهای #واقعی آن جوشید ولی عمده بار انقلاب بر دوش همان اداراتی قرار گرفت که #نرم_افزار فکری جدیدی برای شان طراحی نشده بود و بعبارتی در آنها هنوز #انقلاب رخ نداده بود!
3⃣ سوم اینکه حتی رویه #اصلاحی نیز در کار نبود تا از #بروکراسی مولود دولت رانتیر نفتی بتدریج بکاهد به مساله واگذاری امور به #مردم روی بیاورد. شاید فضاهای #امنیتی اوایل انقلاب هم به حفظ این تمرکزگرایی دامن زده باشد ولی نتیجه همان روشی شد که در گذشته بود و حتی مساله #تبلیغ_دینی که نهادی ذاتا مردمی بوده را به دل ادارات کشاند!
4⃣ چهارم اینکه مزه قدرت و امکان اعمال بی چون و چرای نظرات خود و مدیریت اموال گسترده عمومی برای خیلی ها شیرین آمد و بتدریج حتی #سبک_زندگی شان تغییر کرد و در دهه هفتاد که تهدیدهای امنیتی - که منجر به محوریت امنیتی ها شده بود و متاسفانه باقی نیز ماند! - دفع شده و آماده تأملات عمیق تر بودیم دیگر حاضر به تغییر و اصلاح نبودند!
طبعا ضعف های ذاتی حوزه و عدم آمادگی برای درک لایه #فقه_حکومتی و... نیز در این ماجرا بی تاثیر نبودند و ما بتدریج به طبیعی بودن این امور #عادت کردیم!
📍 @komeilialireza
#محرم_مجازی
جامعه امام کُش
برای اینکه یک جامعه با سکوت یا همراهی خود به سمت "امام کُشی" حرکت کند و در این مسیر به خواص سیاسی مدد برساند علاوه بر سیاست تولید "ابهام" در اذهان جامعه به یک عنصر مهم دیگر نیاز است و آن چیزی نیست جز: توجیه جامعه
.
جامعه برای "امام کُشی" به استدلال و اقناع نیاز ندارد. جامعه فقط به یک "توجیه سطحی" محتاج است. توجیه اینکه اگر "من در قتل امام مشارکت داشته ام تقصیر و خطایی مرتکب نشده ام. اینجا صرفا جامعه با این سطح از #توجیه بدنبال آرام #ساختن_وجدان جمعی خود است
.
اما پرسش مهم تر این است؛ چه کسی و چگونه وظیفه تولید "توجیه" جامعه را بر عهده دارد؟ پاسخ روشن و صریح این است: صاحبان قدرت یا همان خواص
.
به تاریخ مراجعه کنیم:
معاویه این ایده را در جامعه مطرح کرد که ما همگی در دایره تسلیم تقدیر الهی قرار داریم و یزید حتی اگر واجد صلاحیت نباشد بهرحال بخشی از تقدیر الهی است. آیا میخواهید علیه تقدیر خدا قیام کنید؟
آیا اساسا امکان فرار از تغییر الهی وجود دارد؟ پس خلافت یزید را باید پذیرفت
.
#قدرت_سیاسی برای بقای خود تئوری تولید کرد. تئوری تقدیرگرایی!
.
معاویه میگفت: عمل و کوشش هیچ نفعى ندارد، چون همه کارها به دست خداوند است. حتی او خلافت خود و پسرش را بر همین اساس "توجیه" می کرد. معاویه گفته بود:
"خلافت من یکى از فرمان هاى خداست و از قضا و قدر پروردگار مى باشد"
مختصر تاریخ دمشق، ج 9، ص 89
در جای دیگر برای "توجیه" واگذاری قدرت به فرزند ناخلفش این چنین بیان داشت:
«إِنَّ أَمْرَ یَزِیدَ قَضاءٌ مِنَ الْقَضاءِ، وَ لَیْسَ لِلْعِبادِ الْخِیَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ»
ماجراى زمامدارى یزید قضاى حتمى است که بندگان در این ارتباط از خود اختیارى (در مخالفت) ندارند.
تاریخ یعقوبى، ج 2، ص 60
.
https://eitaa.com/Politicalhistory