eitaa logo
از واقعیت تا حقیقت
506 دنبال‌کننده
912 عکس
505 ویدیو
31 فایل
ارتباط با ادمین @fathi2016
مشاهده در ایتا
دانلود
دکور اتاق امام موسی کاظم علیه‌السلام چگونه بوده‌است؟؟ ظالم کسی‌ست که ظلم می کند،مُنظَلِم هم به کسی می‌گویند که ظلم آن ظالم را می پذیرد. حالا فکرش را بکنید اکثریت یک جامعه‌ای مُنظَلِم باشند. بعد خب اگر در این میان کسی بخواهد جلوی آن ظالم بایستد، یک‌تنه که زورش نمی‌رسد. در نتیجه او هم مورد ظلم قرار می‌گیرد. به این شخص هم می‌گویند مظلوم. پس تفاوت مظلوم و منظلم در ظلم پذیری است که یکی زور را می پذیرد و دیگری با تمام توانش قصد مقابله با آن را دارد، حتی اگر نتواند تمامی ظلم را از بین ببرد. آن‌گونه که ما امامان خویش را شناخته‌ایم، متاسفانه چهره‌ای منظلم از آنان در ذهن‌مان ترسیم کرده‌است. و این ظلمی آشکار است. و شاید در حق هیچ امامی به‌اندازه موسی بن جعفر علیهما السلام، این جفا را روا نداشته‌ایم. و پندارمان این بوده که ایشان فقط در زندان بوده‌اند و هیچ کاری جز عبادت فردی در گوشه‌ی سیاه‌چاله‌‌ی هارون‌الرشید نداشته‌اند. حال آن‌که با مطالعه دقیق‌تر در می‌یابیم که حضرت مظلوم هستند اما در عین حال مقتدر هم هستند. یعنی اگر قرار باشد امام را طوری بپنداریم که مثلا العیاذبالله منظلم باشند اصلاً چه معنی دارد که ایشان تمام عمرشان را در زندان باشند، بعد به شهادت هم برسند؟ اصلا مگر ایشان در زندان چه خطری برای حکومت دارند؟ آن هم حکومت کسی هم‌چون هارون‌الرشید که آن‌قدر از شیعیان و علویان به شهادت رسانده‌بود که تاریخ درباره اش می گوید؛ تَقطُرُ مِن سَیفِهِ الدَّم؛ یعنی خون از شمشیرش می‌چکید. هارون‌الرشید قدرت‌مندترین خلیفه عباسی و حاکم مطلق سرزمین‌های اسلامی بوده‌است. چرا چنین شخصی باید از جانب یک زندانی احساس خطر کند؟ خوب بگذارد او در زندان بماند دیگر! چرا باید دستش را به خون فرزند رسول‌خدا صلی‌الله علیه و اله وسلم آلوده کند؟ همه علویان که به شهادت رسیده‌اند، یک مرد زندانی تنها و بی یار چه‌کاری از دستش برمی‌آید مگر؟ (امام ۳۴ سال امامت داشته‌اند، که ۱۴ سالش را در زندان بوده‌اند. ۷ سال منقطع و ۷سال پشت‌سر هم که با شهادت ایشان پایان یافت.) اما اینکه امامی در حصر هم آن‌قدر خطرناک باشد که هارون الرشید اقدام به قتلش بکند، نشان می‌دهد که حضرت در زندان هم هم‌چنان مبارزه سیاسی‌اش را ادامه می دهد. مجال شرح تمام مبارزات علنی و غیرعلنی و خطابه‌های شجاعانه‌ی حضرت نیست. فقط این نقل تاریخی را می‌گویم که خود به‌تنهایی بیان‌گر اوج مبارزه علنی ایشان است که گفته‌اند در اتاق ایشان فقط سه‌چیز وجود داشته؛ یک جلد قران، شمشیری آخته که از جایی آویزان بوده (حتی روی زمین هم نبوده که تصور شود بی‌کار افتاده‌است) و زرهی آماده. *تعدد فرزندان حضرت هم دقیقاً یک نوع مبارزه بوده‌است، یعنی وقتی هارون می‌خواهد نسل علی را از زمین پاک کند، نسل حضرت ان‌قدر بابرکت هست که بیش‌تر سادات از نسل ایشان هستند، نورچشمی‌های این سلاله‌‌ی پاک هم به ما ایرانی‌ها رسیده و برکت کشورمان از فرزندان ایشان است؛ امام رضا علیه‌السلام که ولی نعمت ماست، حضرت معصومه سلام‌الله‌علیها، حضرت احمدبن موسی (شاه چراغ)، حضرت صالح‌بن موسی (امام‌زاده صالح) و ایضاً امام روح‌الله الموسوی الخمینی... 🆔 @vaqeiattahaqiqat
تهمت زدن عادت طاغوتیان است. فرعون به موسی علیه‌السلام می‌گفت‌ جادوگر ابوجهل به رسول‌الله صلی‌الله علیه و اله و سلم نسبت جنون می‌داده. یزیدیان حسین علیه‌السلام را خارجی می‌خواندند. و امروز ترامپ به سپاهیان حسین می‌گوید تروریست. مگر سپاه امروز چه هدیه‌ای می‌توانست بگیرد که بهتر از این باشد؟؟ ولی نه موسی خم به ابرو آورد. نه رسول‌الله صلی الله علیه و آله و سلم از هدفش کوتاه امد. نه حسین علیه‌السلام دست از هدف کشید. و نه پاسداران انقلاب اسلامی تا روز قیام قائم عجل الله فرجه‌الشریف از پا خواهند نشست. تهران و دمشق و سامرا و خوزستان و گومیشان و ‌کربلا و یمن هم ندارد. هر جاه نهضت امام روح‌الله خون بخواهد هستند. جان بخواهد، هستند. ایثار بخواهد. حتی لازم باشد، آن‌ها برای این نهضت حسینی ، عَمَلِگی هم می‌کنند. 🆔 @vaqeiattahaqiqat
در جشن‌های شعبان، گاهی امام سجاد علیه‌السلام، مورد کم‌مهری ما قرار می‌گیرد. و کم‌تر به ایشان پرداخته می‌شود. اینک کوتاه می‌گویم از آن حضرت؛ پر کاهی باشد پیش‌کش به یک اَبَر کهکشان. عاشورا را به طوفان نوح تشبیه کرده‌اند، و روایات می‌گوید تعداد انگشت‌شماری ایمان سالم به‌در بردند بعد از عاشورا. یعنی همه وجدان‌ها و روح‌ها در آن طوفان بلا غرق شدند و هلاکت نصیب‌شان شد. مگر آن‌کسانی که به کشتی نوح رسیدند. و بی‌شک کشتی نجاتِ عصر عاشورا، علی‌بن الحسین علیهماالسلام است. و اصلا حضور اوست که حسین را آسوده‌خاطر می‌کند تا ماموریت الهی‌اش بی پایان نماند. و همین است که زینب کبری سلام الله علیها، جانش را سپر بلای امام زمانش می‌کند. آن زیبایی هم که عصر عاشورا در نظر عمه‌ی سادات جلوه کرده بود، تجلی خداوند در یادگار برادر است. و او مردی‌ست که باید امانت الهی پدرش را در میان یک امتِ امام‌کُش، حفظ کند. و همین‌که امروز من و شما شیعه‌ایم یعنی او خیلی خوب کارش را انجام داده. ما برای یا حسین گفتن‌های‌مان، قطعاا زیر دِین علی‌ابن‌الحسین هستیم. السلام علی‌الحسین و علی علی ابن الحسین 🆔 @vaqeiattahaqiqat
اَلسَّلامُ عَلیَ اَهلِ لا اِلهَ الَّا الله مِن اَهلِ لا اِلهَ الَّا الله یا اَهلِ لا اِلهَ... صدا می‌پیچد توی گوشم، سر می‌چرخانم و همه جا را نگاه می‌کنم. اهالی لا اله الا الله ایستاده‌اند رو به شهر و دارند زیارت اهل قبور می‌خوانند برای آن بیرونی‌ها. این‌جا قبرستان نیست، این‌جا باغ زندگی‌ست. و آن بیرون گورستانِ قبرهای متحرک. این‌جا که قدم می‌زنم، توی قلبم حس می‌کنم تَپِش‌ها سنگین‌تر از همیشه است. انگار یکی از اهالی سنگ برداشته و دارد روی سنگِ قلبم می‌زند و برایم فاتحه می‌خواند. چه‌خوب نامی برای این‌جا گذاشته‌اند؛ بهشتِ زهرا!! سلام‌الله علیها چه‌خوب گفته آقا سید مرتضای آوینی؛ گمان ما این‌ست که ما مانده‌ایم و شهدا رفته‌اند، اما حقیقت آن‌ست که شهدا مانده‌اند و زمان ما را با خود برده‌است. انگار آن انتظاری که بهترین اعمال امت نبوی صلی‌الله علیه و آله وسلم بوده، فقط این‌جا معنا می‌یابد. و این زیارتِ پیش از نیمه‌ی شعبان عجیب دل‌چسب است. 🆔 @vaqeiattahaqiqat
توضیح در پست زیر👇👇👇
از دور که می‌بینمش، می‌شناسمش. به خواهرم می‌گویم آقای داودآبادی‌ست، نویسنده کتاب‌های فراوان در حوزه دفاع مقدس و یاد خیلی از خاطراتش که قبلا خوانده‌ام می‌افتم. یاد وقتی که نوشته بود حسرت مبارزه با صهیونیست‌ها بر دلش مانده. و این آرزو را در سفری به جنوب لبنان برآورده کرده‌بود. وقتی که همراه کودکان لبنانی سنگ به سربازان صهیونیست زده‌بود. برای خواهرم و همسرش تعریف می‌کنم آقای داودآبادی جایی نوشته بود: با هر کسی عکس دارم شهید شده و من مانده‌ام. بعد هم حسین‌آقا (همسر خواهرم) با ایشان عکسی می‌اندازد و من می‌گویم: حسین‌آقا حالا نوبت شهادت شماست. در راه برگشت، توی اتوبان بهشت زهرا سلام‌الله علیها هستیم که یک‌باره اتفاقی عجیب در ماشین جلویی می‌افتد، دو مرد زنی را خِفت کرده‌اند و انگار یکی قصد دارد زن را خفه کند... ماشین‌ها بی‌تفاوت از کنارش رد می‌شوند. سریع شماره‌ی پلیس را می‌گیرم و پلاک ماشین را گزارش می‌کنم. ولی شاید تا پلیس برسد دیر بشود. همه ماشین‌ها هم که رد می‌شوند می‌روند. آن ماشین هم که در حال حرکت است. تنها کسی که آن ماشین را متوقف می‌کند همین حسین‌آقای ماست که بالاتر گفتم. ما را توی ماشین می‌گذارد و سراغ آن ماشین می‌رود. آن دو مرد بدون این‌که پیاده شوند چیزی می‌گویند و در می‌روند. من و خواهرم توی ماشین نشسته‌ایم و فقط نگاه می‌کنیم. حسین‌اقا برمی‌گردد توی ماشین و به تعقیب آن ماشین ادامه می‌دهد. دو مردی که توی آن ماشین کذایی بودند زن را کاری ندارند ولی همچنان فضای متشنج ماشین پیداست. از آینه‌ی جلو ماشین پلیس پیدا می‌شود که خدا را شکر زود خودش را رسانده. می‌پیچیم توی فرعی و مسیر خودمان را می‌رویم. کمی که از اضطراب‌مان کم می‌شود حسین‌آقا می‌گوید: اگر پلیس نمی‌رسید و اگر لازم بود جانم را هم برای دفاع از آن زن می‌گذاشتم. می‌گویم: آن‌وقت می‌شدید شهید نهی‌از منکر. خب بالاخره عکس با آقای داودآبادی کار خودش را کرد!!! تا نزدیکی‌‌های شهادت رفته‌بودیدها!! 🆔 @vaqeiattahaqiqat
عکس باز شود. 🆔 @vaqeiattahaqiqat
جمعه پیش رفته‌بودیم قم، برگشتنی بین راه نگه‌داشته‌بودند برای عصرانه. عصرانه‌ای در چند قدمی بهشت معصومه سلام‌الله‌علیها. قبل از عصرانه سری به گل‌زار شهدای فاطمیون زدیم. همین‌جور که داشتم بین مزار شهدا قدم می‌زدم و نوشته‌های روی آن‌ها را می‌خواندم، یک‌باره دیدم از یک‌جایی به بعد نوشته‌ی روی مزار شهدا ترکیبی از یک اسم و حسین بود. اولش فکر کردم شاید از یک خانواده باشند. بعد دیدم نام پدرهاشان فرق می‌کند. دقیق‌تر که شدم دیدم یکی و دوتا و سه‌تا هم نیست، شاید اسم‌های چهل_پنجاه‌تایی‌شان همین‌جوری بود. برایم سوال شده‌بود و کنجکاو شده‌بودم که این یعنی چه؟ یک‌باره نگاهم به یک روحانی افتاد که داشت میان همین مزارها قدم می‌زد و کنار هر شهید تاملی می‌کرد. انگار که می‌شناختِ‌شان. رفتم جلو و سِرِّ این مساله را جویا شدم. گفت؛ این‌ها زینبیون‌َ‌ند، شهدایِ مدافعِ حرمِ پاکستانی. گفت:شیعیان پاکستان آن‌قدر عاشق ارباب شهید هستند که همه‌ی بچه‌های‌شان را با پس‌وند یا پیش‌وند حسین نام‌گذاری می‌کنند. دیوانه‌ی دیوانه‌گی‌شان شدم. این‌بار نگاهِ کنجکاوم جایش را به نگاهِ تشنه داده‌بود. که می‌خواست از روی همین اسم‌ها خودش را از عشق سیراب کند؛ عاشق حسین اقتدار حسین اقبال حسین انتظار حسین جاوید حسین شفیق حسین شهادت حسین عادل حسین ...حسین ...حسین حسین... چه‌قدر پاکَ‌ند این اسامی. چه‌خوب که این سرزمین را پاکِستان می‌خوانند؛ سرزمینِ پاک‌ها... 🆔 @vaqeiattahaqiqat
در اعمال شب‌های ماه مبارک رمضان، قرائت دعای افتتاح وارد شده‌است. این دعا از ناحیه‌ی مقدسه‌ی حضرت صاحب‌الزمان عجل‌الله تعالی فرجه‌الشریف روایت شده و به دست ما رسیده‌است. یعنی خود حضرت یادمان داده‌اند که در شب‌های رمضانِ عصرِ غیبت چگونه دعا بخوانیم. در فرازی از این دعا، در توصیف حکومت جهانی حضرت می‌خوانیم؛ اَللّهُمَّ اِنّا نَرْغَبُ اِلَیْکَ فى دَوْلَةٍ کَریمَةٍ؛ تُعِزُّ بِهَا الاِْسْلامَ وَاَهْلَهُ ، وَتُذِلُّ بِهَا النِّفاقَ وَاَهْلَهُ خداوندا ما به‌سوی تو رغبت داریم برای دولتی کریمه که توسط آن، اسلام عزت می‌یابد و نفاق ذلیل می‌گردد. و در دعای ندبه می‌خوانیم؛ أَیْنَ مُعِزُّ الْأَوْلِیاءِ، وَ مُذِلُّ الْأَعْداءِ؟ کجاست عزت بخش دوستان و خوارکننده‌ی دشمنان؟ و در زیارت آن‌حضرت می‌خوانیم؛ اَللهُمَّ وَ اَعِزَّ بِهِ الدّین خداوندا به‌واسطه‌ی او دین را عزیز گردان و نیز؛ اَلسَّلامُ عَلى مُعِزِّ الاَوْلِياءِ وَمُذِلِّ الاَعْداءِ سلام بر عزیزکننده‌ی دوستان و خوارکننده‌ی دشمنان و نیز در زیارت ایشان که از امام رضا علیه‌السلام روایت شده‌است؛ وَ ذَلِّلْ بِهِ الْجَبَّارِينَ ... وَ أَعِزَّ بِهِ الْمُؤْمِنِينَ به‌واسطه‌ی او زورگویان را خوار کن... و مومنین را توسط او عزیز گردان. و این ویژگی در دعاهای مربوط به ایشان آن‌قدر پرتکرار است که گویی مهم‌ترین ویژگی حکومت ان حضرت همین دوگانه‌ی است. ما که لب تشنگان آن دولت کریمه هستیم ولی خب دل‌خوشیم که هر وقت مثل امروز، آقاجان ما در مقابل تهدیدهای توخالی سران امریکا و اسرائیل و ال سعود، موضع مقتدرانه‌ای می‌گیرند، نفس کشیدن در آن دولت کریمه‌ را مزه مزه می‌کنیم. که اگر توفیق زیارت گلستان را نداریم، به بویی از یک شاخه گل محمدی سرخوشیم. خدایا خدایا تا انقلاب مهدی حتی کنار مهدی خامنه‌ای نگه‌دار آمین یا رب‌العالمین به‌برکت صلوات بر محمد و ال محمد 🆔 @vaqeiattahaqiqat
حضرت رسول صلی الله علیه و اله و سلم به دختر بزرگ‌وارشان فرمودند: همانا بطن مادرت جایگاهِ امامت بود. 🆔 @vaqeiattahaqiqat
هیچ مذهبی را سراغ ندارم که پیروانش، یک ماه، هر روز سه وعده دور هم جمع شوند و از خدا برای تمامی فقرای جهان ثروت بخواهند. و برای همه اسرا آزادی بخواهند. و برای تمامی برهنگان لباس طلب کنند و برای جمیع گرسنگان عالم غذا بطلند و ... هیچ ‌کس نمی‌تواند ادعا کند ‌که مذهبی در جهان این‌قدر به‌فکر یکایک نیازمندان عالم باشد. آن‌هم همه نیازمندان؛ بدون توجه به دین و نژاد و زبان و... البته اسلام کاملا واقع‌بینانه در فکر حل مشکل همه نیازمندان عالم هم هست. و ناگفته پیداست که بدون رفع موانع ظلم هرگز نمی‌توان قدمی در کمک به مظلومین برداشت. همین است که همین اسلام، مرگ بر امریکا و مرگ بر اسرائیل را هم توصیه می‌کند. چون تا مرگ اینان فرا نرسد، سعادت آنان رقم نخواهد خورد. البته آن‌ها که خویشتنِ خویش را فراموش کرده‌اند و میمون و اورانگوتان و گوریل را اجداد خود می‌دانند، هرگز در مقابل منطق حق سر خم نمی‌کنند. آن‌ها نیاز بشر را فقط در شکم و پایین‌تر از آن‌می‌بینند. و نمی‌فهمند که تغییر از سوءِ حال به حُسنِ حال یعنی چه؟ اینان را به‌خودشان واگذاریم تا در جهلشان بمیرند. *وَلَا تَكُونُوا كَالَّذِينَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنْسَاهُمْ أَنْفُسَهُمْ ۚ أُولَٰٓئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ و مانند كسانی مباشید كه خدا را فراموش كردند، پس خدا هم آنان را دچار خودفراموشی كرد؛ اینان بدكار و نافرمان‌اند(حشر/۱۹) خداوندا ما را از ایشان قرار مده به برکت صلوات بر محمد و ال محمد
تا رسول خدا صلی الله علیه و اله و سلم بود، هیچ کس به اندازه‌ی علی آماده‌ی ایثار نبود. هر قدر که آن دیگری‌ها خواستند حرمت امر رسول خدا شکسته شود، علی یک‌تنه کم‌کاری همه را جبران کرد تا رسول خدا و دین خدا پابرجا بماند. که خودش فرمود؛ "هر کینه‌ای که قریش از رسول خدا بر دل داشت (و جرئت اظهار و فرصت ابراز آن را نیافت) پس از رحلت آن حضرت، همه را بر من آشکار ساخت و تا توانست بر من ستم کرد و پس از من بر فرزندانم ظاهر خواهند ساخت... آیا پاداش کسی که در طاعت خدا و رسول او بوده است، باید چنین داده شود؟!" (شرح نهج البلاغه، ج ۲۰، ص ۳۲۸ ) و بعدها هم هیچ‌کس به اندازه‌ی او برای ماندنِ دین خدا صبر پیشه نکرد. بیست‌وپنج سال که نه، سی‌سال ، خارِ در چشم و استخوانِ در گلو را تحمل کرد. علی تمام روزهای بی پیامبر را این‌طور گذراند. حتی آن‌وقتی که خودش حکومت را به‌دست گرفت. چون آن جماعتِ دنیا طلب، از او فقط عدالت اقتصادی می‌خواستند.فکرش را بکنید که مغیره راست راست در شهر راه می‌رفت و علی فقط تحمل می‌کرد. و این داشت علی را ذره ذره می‌کشت. ابن ملجم فقط یکی از قاتلین علی بود که کار را یک‌سره کرد. قاتلین علی بسیارند، آن‌قدر که می‌گوییم اَللهُمَّ العَن قَتَلَةَ اَمیرِالمومِنین همان روزها که علی سپربلای پیغمبر بود، خیلی‌ها داشتند برای ابن ملجم شمشیر تیز می‌کردند و قطره‌قطره زهرآلودش می‌کردند. آن‌روزِ نحس هم قصدشان علی بود ولی فاطمه تنِ خود را ، پهلوی خود را و حتی جنین خود را سپربلا کرد. و این ۳۰سال داشت علی را می‌کشت، این‌که فاطمه جانش را فدای او کرده. من فکر می‌کنم ۳۰ سال، علی فقط از دردهای فاطمه برای چاه می‌گفت. علی اگر می‌خواست از مردم کوفه با کسی درددل کند که در خانه‌اش یار داشت. اما درد مادر را که نمی‌شود به بچه‌ها گفت... علی هر روز سر در چاه اگر می‌برد، از دردی می‌گفت که این را به زانو درآورده بود... او یادش بود که همین مردمان، با زهرایش چه کردند، همین بود که نخواست مثل زهرا، مزارش فاش باشد. تا صد سال بعد البته علی‌شناس‌ها زیاد شدند، و مزار علی را نشان دادند. اما هنوز ولی‌شناسان کم‌اند، همین است که مزار زهرا هنوز پنهان است. همسر علی، روی از ولی‌ناشناسان پوشانده، خواه در اولین روزهای پس از شهادت پدرش باشند، خواه در قرن۱۵ هجری... 🆔 @vaqeiattahaqiqat