.🕊🌹🕊🥀🕊🌹🕊
#خاطرات_آزادگان
#آزاده_سرافراز
#منصور_قشقائی
#قسمت_سیزدهم
همین کار را هم کردم، خودم هم پشت سربازها راه افتادم. یکدفعه دیدم که سربازها پا روی من میگذارند و برمی گردند. گفتم چه شده؟ گفتند: عودی شهید شد.ای بابا! چطور عودی شهید شد. دیدیم که عودی را روی دست میآورند. تیر درست به قلبش خورده و شهید شده بود. سربازها ترسیده بودند و به هیچ عنوان تکان نمیخوردند. من که سالهای سال در جنگ بودم، میدانستم اگر تا صبح اینجا بمانیم، یا عراقیها ما را میکشند و یا اسیر میکنند و راهی برای برگشت نداریم. به ملت گفتم: باید هر طوری شده، دو نفری تپه را فتح کنیم. گفت: مگر میشود؟! گفتم: به امید خدا. به سربازها گفتم: خشاب چندتا اسلحه را پر کنید و فقط تا جایی که من میگویم بیاورید و به من بدهید. نیمی از کانال را رفتیم و در تیررس آن دسته رسیدیم و دیدیم عراقیها آنجا هستند. من شروع به تیراندازی به سمت بعثیها کردم. به صورت رگباری تیراندازی میکردم که بفهمند ما آنجا هستیم. بعثیها ترسیده بودند و شروع کردند به فرار از بالای تپه. من هم یکی یکی آنها را میزدم، تیر میخوردند و پشت تپه میافتادند. تعدادی هم نارنجک همراهم بود، یکی یکی ضامن نارنجکها را میکشیدم و پرت میکردم.
#یاد_باد
#آن_روزگاران
#یاد_باد
💠کانال_ما_رابه_اشتراک_
بگذارید👇👇
@varasteghan
.🌹🌴🥀🕊🥀🌴🌹
#خاطرات_رزمندگان
#شهید_زنده
#حسین_یوسفی
#قسمت_سیزدهم
در مرحله دوم این عملیات که در سال 64 انجام گرفت من مسئولیت گروهان امداد را در تیپ 57 حضرت ابوالفضل(ع) رسته تعاون رزمی بر عهده داشتم. پس از شناسایی منطقه عملیاتی قرار شد در قسمت غربی منطقه کردستان عراق وارد عمل شویم. عملیات ساعت دوازده و نیم شب در حالی که برف به شدت میبارید، شروع شد. رزمندگان ما در ساعات اولیه تعدادی از نیروهای دشمن را به اسارت خود درآوردند و تعدادی از ارتفاعات مهم و استراتژیک را از دشمن گرفتند. یک هفته بعد از فتح ارتفاعات کردستان، خبرنگاران خارجی به آن منطقه آمدند تا گزارش تهیه کنند. آنها از ارتفاعات آزاد شده به دست رزمندگان ایرانی متعجب شده بودند و میگفتند: «صدام گفته که ایران هیچیک ارتفاعات ما را تصرف نکرده است. اما ما خودمان شاهدیم که رزمندگان ایرانی موفق به این کار شدهاند».
#یاد_باد
#آن_روزگاران
#یاد_باد
💠ماراه شهدا را ادامه میدهیم👇👇
@varasteghan
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀
گذری بر زندگی
#حر_انقلاب_اسلامی
#شهید_والامقام
#شاهرخ_ضرغام
#قسمت_سیزدهم
🍁در پس هيکل درشت و ظاهر خشني که #شاهرخ داشت ، باطني متفاوت وجود داشت که او را از بسياري از هم رديفانش جدا ميساخت . هيچ گاه نديدم که در محرّم و صفر لب به نجاست هاي کاباره بزند . ماه رمضان را هميشه روزه ميگرفت و نماز ميخوند . به سادات بسيار احترام ميگذاشت .
🍁يکي از دوســتاش ميگفت : پدرش به لقمه حلال بســيار اهميت ميداد . مادرش هم بسيار انسان مقيدي بود . اينها بي تأثير در اخلاق و رفتار شاهرخ نبود . قلبي بسيار رئوف و مهربان داشت . هيچ فقيري را دست خالي رد نميکرد . فراموش نمي کنم يکبار زمســتان بسيار ســردي بود . با هم در حال بازگشت به خانه بوديم .
🍁 پيرمردی مشــغول گدائي بود و از سرما ميلرزيد . #شاهرخ فوري کاپشن گران قيمت خودش را در آورد و به مرد فقير داد . بعد هم دسته اي اسکناس بهش داد . پيرمرد از خوشحالي مرتب ميگفت : جوون ، خدا عاقبت به خيرت کنه !
#ادامه_دارد...
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀