eitaa logo
๛ وارستگی ๛
1.2هزار دنبال‌کننده
202 عکس
49 ویدیو
17 فایل
❖ وارستگی ๛ گلاسنهایت ๛ رهایی ๛ انقطاع ❖ ادمین: @alirooholamin (نقل مطالب، با ذکر لینک کانال بلامانع است) برچسب‌ها: عرفان | فلسفه | آوینی | انقلاب اسلامی | هایدگر | نیچه | گادامر | فردید | داوری اردکانی | فوکو | کانت | هگل | دکارت | هرمنوتیک | ملاصدرا
مشاهده در ایتا
دانلود
๛ وارستگی ๛
‌ ‌ ▪️ یادداشت نخست (بخش اول) ▪️ ۲۵ خرداد ۱۴۰۳ 🔸 روزهای اخیر و در جریان جنگ #غزه، تصویری از سربازی
‌ ‌ ▪️ یادداشت نخست (بخش دوم) ▪️ ۳۰ خرداد ۱۴۰۳ 🔸 قدما گفته‌اند هر علمی از سه بخش تشکیل یافته است؛ موضوع و مسایل و مبادی. گاه به‌جای مبادی از مطالب یا نتایج نام می‌برند. لکن، نتایج خارج از است و وقتی مقدمات را به درستی بیان و توضیح کرده باشیم، نتایج یا مطالب آشکار می‌شود و به همین جهت، در کتب منطقی می‌خوانیم که از دو مقدمه فراهم آمده است و نتیجه را جزو قیاس نمی‌دانند. 🔹 به‌یاد داشته باشیم در شیوه ارتباط و پیوند مقدمات با نتایج دست‌کم پنج قول بیان شده است؛ مانند علیت و معدیت و تولیدی بودن و ... . پی بردن به این نسبت‌ها، کار عقل یا حدس است. مهم تهیه و توضیح درست و دقیق مقدمات است. 🔸 مسایل یک علم ویژگی‌هایی دارد و بی شک با آنها آشنا هستیم. لکن، یا مسایل فلسفی محل کلام است. برای نمونه می‌دانیم که موضوع مسایلِ دانش از موضوعِ دانش جدا نیست گرچه در نسبت آنها اتفاق قول وجود ندارد. اما مسایل فلسفی گذشته از ویژگی‌هایی که برای آنها و در کتب منطقی-فلسفی آورداند، خصلتی دارند که آنها را از مسایل سایر علوم جدا می‌کند. 🔹 به بیان دیگر،‌ مسایل علوم آنگونه که در دانش آمده است مختص به یک دانش نیست و هر علمی اگر علمی حقیقی باشد (یعنی، علمی باشد که بتوانیم برای مسایل آن اقامه کنیم) همان ویژگی‌ها را دارد. لکن، روحی یا طبیعتی بر مسایل حاکم است که در منطق از آن‌ها نمی‌گویند. 🔸 ارسطو در از دشواری‌های مسایل فلسفی بحث می‌کند. همانطور که می‌دانیم مسایل را آپوریا می‌خواند و آپوریا در زبان یونانی دشواری‌ها و معضلات را می‌گویند؛ هزارتو (Maze). 🔹 در هزارتو، انسان سردرگم می‌شود؛ زیرا، از آغاز به فکرِ خروج است؛ در هزارتو، می‌کوشیم به سرعت و با تعجیل راهی برای خروج بیابیم؛ زیرا، وضعیتی که در آن گرفتار آمده‌ایم، مطلوب نیست؛ آزاردهنده است. خروج از وضعیتِ هزارتو، پیش‌از ورود در آن حاضر است؛ می‌نماید که چنین خروجی بنحو ماتقدم در مسایل فلسفی حضور دارد. این آگاهی به خروج، از کجا آمده است؟ 🔸 به‌یاد داریم که و ارسطو را در عبور از شگفتی‌ و می‌دیدند؛ نقطه عزیمت فلسفه را حال و حیرت (παθος) یا شگفتی (ταοζομεναι) می‌دانستند. 🔹 در دوره جدید و به قول ، همین حیرت است که جای خود را به شک(دکارت) می‌دهد. از این‌جا روشن می‌شود که آگاهی از خروج، امری ماتقدم نیست. مقدم بر این آگاهی، آگاهی دیگری وجود دارد. وقتی آگاهی یا علم را به یقین تعریف می‌کنیم عبور از حیرت یا شک ضرور می‌شود. 🔸 هایدگر باور دارد که در یونان وجود داشت و در دوره جدید و از به‌بعد سوبژکتیویته. سوبژکتیویسم یعنی، حقیقت یا دانش را بدانیم. اما یقین را آگاهی انسان بدانیم یعنی، انسان به آگاهی و النهایه خودآگاهی برسد. 🔹 به‌بیان دیگر،‌ منوط است به یقین انسان و یقین کسب نمی‌شود مگر در و با آگاهی انسان. در نتیجه، آگاهی یقینی، حقیقت است. این را سوبژکتیویته می‌خوانیم. در سوبژکتیویسم اما گرچه حقیقت است لکن، دخلی به آگاهی انسان ندارد. قوام یقین یا حقیقت به آگاهی انسان نیست. 🔸 بیان قابل نقد است. سوبژکتیویته از یونان وجود دارد و دخلی به دوره‌های جدید ندارد. در یونان نیز یقین را در آگاهی انسان بنا می‌کنیم. آنچه مقوم متافیزیک است سوبژکتیویته است؛ چه در یونان و ایران و چه در اروپا. بله، شدت و ضعف دارد. اگر قبول کردیم که سوبژکتیویته مقوم متافیزیک است، جایی برای اینگونه تمایزات نمی‌ماند. 🔹 مضاف آنکه، چطور می‌شود که در دوره جدید سوبژکتیویته پیدا شده است؟ آیا چیزی که سابقه‌ای در تاریخ متافیزیک ندارد، به یک بار از مقومات متافیزیک شود؟ سوبژکتیویته اگر مقوم متافیزیک است که هست پس، در تمامی ادوار متافیزیک حضور دارد. ادامه دارد... (لینک بخش قبلی یادداشت) 🔺 @varastegi_ir ๛ وارَستِگی ‌ ‌ ‌ ‌✍🏻 سیدمحمدتقی چاوشی ‌ ‌ ‌ ‌
๛ وارستگی ๛
‌ ‌ 💠 قرب نوافل بودن غرب در کلام فردید 🔍 https://varastegi.ir/2970 🔸 استاد فردید: من یک سوال دارم :
ادامه مطلب قبل... 🔸 میبدی: ومنظور شما این است که روی به حق داشتن و پشت به خلق همان قرب فرائض است . 🔹 فردید: احسنت... و اما روی به خلق داشتن و پشت به حق داشتن هم قرب نوافل. البته قرب نوافل و فرائض به تعبیرات دیگری هم بیان شده مانند : مشاهده " " و " " . 🔸 میبدی – همین جا یک نتیجه گیری میکنیم که فلسفه یونان و بدنبال آن تاریخ فلسفه چیزی جز قرب نوافل نیست . یعنی حق همواره غائب و خلق ظاهر بوده است. 🔹 فردید – بله از تا . از هگل تا . از مارکس تا ....وقتی ما در قرب نوافل هستیم معنایش این است که خلق را در حق می بینیم . پس حق آینه میشود و "صورت" منعکس در آینه، " خلق" است . در قرب فرائض "خلق" آینه میشود و صورت حق در این آینه مشهود و معلوم میگردد . یعنی خلق غائب میشود ، پنهان میشود و حق ظاهر و آشکار میگردد.... 🔸 میبدی – پس به تعبیر شما در قرب نوافل حق حکم آلت و وسیله را دارد و در قرب فرائض برعکس خلق است که حکم آلت و وسیله را پیدا میکند. 🔹 فردید - ....پس ملاحظه میفرمائید که این "" که پس از هگل مورد بحث قرار گرفت و سپس از جانب مارکس و مارکسیستها و همینطور از طرف در فلسفه ، از طرف در و از طرف در مذهب نو تحصلی() و از جانب . و ، و در و از سوی دست چپی های نوخاسته مطرح گردید همه و همه به قرب نوافل تعلق دارد..... آنهم با غفلت تام و تمام از قرب فرائض . آزادی بدان معنی که امروزجهان ما کم و بیش از آن دفاع میکند چیزی جز اصرار در قرب نوافل نیست و قرب نوافل یعنی پشت کردن به حق ، دفاع از مطلق . 🔸 بنده در گفتگوی قبلی از نقل قولی کردم . عرض کردم بایزید گفته است من سی سال خود را در حق میدیدم. اینک حق را در خودم می بینم. معنی این جمله این است که من سی سال در قرب نوافل بودم و اینه بود، یعنی غائب بود. یعنی نهان بود. یعنی حضور نداشت و من که از خلق بودم، خودم را در این آینه مشاهده میکردم: یعنی در حق میدیدم: 《فکر خود و رای خود در مذهب رندان نیست / کفر است در این مذهب خودبینی و خودرائی》 اکنون پس از سی سال " گشت " عظیمی برای من دست داده است که خود را درحق می بینم . من آینه شدم. پنهان شدم و حق بدون واسطه برای من ظهور کرد. 🔹 در سیر تفکر غرب اینک قرب نوافل به حد نهائی خود رسیده است. اگزیستانسیالیسم ژان پل سارتر نمونه بارز آن است با فقدان و ذکر و فکر. بنده با ساحت دوم یعنی ساحت خودآگاهی فلسفی است که از قرب فرائض دفاع میکنم ، آنهم بنام ساحت سوم یعنی . 🔺 @varastegi_ir ๛ وارَستِگی 🔍 https://varastegi.ir/2970 ‌ ‌ ‌ ‌