هدایت شده از گسترده ایران 🇮🇷
قدمهای تند و بلند برمیداشتم تا هرچه زودتر، به خیابان برسم.
از دیدن هیبت و صورت غریب و #ترسناک مرد، وحشت به دلم چنگ انداخت.
به #نزدیکیاش که رسیدم، در حرکتی تند و غافلگیر کننده، جلوی راهم قرار گرفت.
-کجا میری این موقع شب #فرشتهکوچولو؟
+آقا برید کنار، حال برادرم خوب نیست!
-باشه! تو فقط کیفت رو بده من.
قدمی به عقب برداشتم و طی حرکتی تند و #ناگهانی، به پشت چرخیدم و با تمام توان شروع به دویدن کردم.
ناگهان، بازویم محکم گرفته شد و #پرشتاب به عقب کشیده شدم....😱🔥❌
https://eitaa.com/joinchat/1381434669C75c71fa9df