4_5965112917287242850.mp3
3.97M
📻تند خوانی جزء سیزدهم قرآن کریم (۳۲ دقیقه)
#ماه_رمضان
#بهار_قرآن ♡
4_5882098268971730819.mp3
3.84M
📻تند خوانی جزء چهاردهم قرآن کریم (۳۲ دقیقه)
#ماه_رمضان ♡
#بهار_قرآن
IMG_20230406_123408_024_۰۶۰۴۲۰۲۳.m4a
41.08M
صوت کامل قسمت دخترم...
تجربهگر: آقای علیرضا غلامی
#زندگی_پس_از_زندگی
از دست ندید👌🏻👌🏻
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 پیام شهید مدافع حرم بابک نوری:
ما اینجا هستیم تا داعشی های تکفیری وارد خاک ما نشن، ما اینجا هستیم تا از ناموس خودمون دفاع کنیم، از اعتقادات خودمون دفاع کنیم، شما هم نگید مدافع بشار، ما مدافع حرمیم، ما مدافعان ناموس کشورمونیم...
شادی ارواح مطهر شهدا ، صلوات
4_510286602036052766.mp3
3.95M
تندخوانی جزء شانزدهم قرآن کریم
#ماه_رمضان
#بهار_قرآن
AUD-20210430-WA0001.mp3
3.8M
📻تند خوانی جزء هفدهم قرآن کریم (31 دقیقه)
#ماه_رمضان
#بهار_قرآن
4_5895296381349792430.mp3
4.16M
تند خوانی جزء هجدهم قرآن کریم (34 دقیقه)
#ماه_رمضان ♡
#بهار_قرآن
4_5902266129723688764.mp3
3.95M
📻تند خوانی جزء بیستم قرآن کریم (32 دقیقه)
#ماه_رمضان ♡
#بهار_قرآن
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥لحظاتی شیرین از زندگی یک خانواده شیعه
▪️یا قاهر العدو
و یا والی الولی
یا مظهر العجایب
یا مرتضی علی(ع)
4_5904517929537374563.mp3
4.04M
📻تند خوانی جزء بیست و یکم قرآن کریم (33 دقیقه)
#ماه_رمضان
#بهار_قرآن
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شعر ناصرالدین شاه قاجار
و خواب امیرالمؤمنین ع
21.64M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥معجزه قرآنی در کاشان
☑️ثنا نظری ۷ ساله دختری که از سه سالگی حافظ کل قرآن مجید به پنج زبان جهان گردیده امروز مهمان کاشانی ها و امام جمعه محترم شهرستان کاشان بود.
🍃🌺🍃 @mina_foroozesh
دوستانش گفتن:
#شب_قدر سال قبل تو#هیئت گفتن: به یکی نیازه که بچه های کوچیک رو از دم در ببره تا مهدکودک هیئت.
همه گفتیم ما میخوایم #قرآن سربگیریم وقبول نکردیم.
اما #آرمان قبول کرد وکل شب احیا فقط دم در وایساده بود وبچه هارو تامهدکودک میبرد!
راه های عاقبت بخیری فقط اونایی نیست که مافکرمیکنیم!
#شهید_آرمان_علی_وردی
4_5915737595295303773.mp3
4.01M
📻تند خوانی جزء بیست و پنجم قرآن کریم (33 دقیقه)
#ماه_رمضان
#بهار_قرآن
4_5917824172012078936.mp3
3.99M
📻تند خوانی جزء بیست و ششم قرآن کریم (33 دقیقه)
#ماه_رمضان
#بهار_قرآن
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یا الله...
یا الله....
لیلة القدر ۲۷ رمضان در مسجدالاقصی
آزادی قدس شریف، انشاءالله
#ماه_رمضان
از آیت الله العظمی سید شهابالدین مرعشی نجفی(ره) نقل شده: بعد از مرگِ آیت الله حائری، شبی او را در خواب دیدم.
کنجکاو شدم که بدانم در آن طرف مرز زندگی دنیایی چه خبر است!
پرسیدم: آقای حائری اوضاعتان چطور است؟
آقای حائری که راضی و خوشحال به نظر میآمد، شروع کرد به تعریف کردن..
ایشان گفتند: وقتی از خیلی مراحل گذشتیم، همین که بدنِ مرا در درون قبر گذاشتند، روحم به آهستگی و سبکی از بدنم خارج شد و از آن فاصله گرفت؛ دُرُست مثل این که لباسی را از تنت درآوری.
کم کم دیگر بدن خودم را از بیرون و به طور کامل میدیدم. خودم هم مات و مبهوت شده بودم! این بود که رفتم و یک گوشهای نشستم و زانوی غم و تنهایی در بغل گرفتم.
ناگهان متوجه شدم از پایینِ پاهایم، صداهایی وحشتناک میآید!
به زیر پاهایم نگاهی انداختم، از مردمی که مرا تشیع و تدفین کرده بودند خبری نبود!
بیابانی بود برهوت با افقی بیانتها و فضایی سرد و سنگین!
دو نفر داشتند از دور دست به من نزدیک میشدند و تمام وجودشان از آتش بود!
آتشی که زبانه میکِشید و مانع از آن میشد که بتوانم چشمانشان را تشخیص دهم.
انگار داشتند باهم حرف میزدند و مرا به یکدیگر نشان میدادند.
ترس تمام وجودم را فرا گرفت و بدنم شروع به لرزیدن کرد.. خواستم فریاد بزنم ولی صدایم در نمیآمد! تنها دهانم باز و بسته میشد و داشت نفسم بند میآمد.
بدجوری احساس بیکسی و غربت کردم!
گفتم خدایا به فریادم برس، خدایا نجاتم بده، در این جا جز تو کسی را ندارم..
همین که این افکار را از ذهنم گذرانیدم، متوجه صدایی از پشت سرم شدم..
صدایی دلنواز، آرامشبخش و روحافزا و زیباتر از هر موسیقیِ دلنشین✨
سرم را که بالا کردم و به پشت سرم نگریستم، نوری را دیدم که از آن بالا بالاهایِ دور دست به سوی من میآمد.
هر چقدر آن نور به من نزدیکتر میشد، آن دو نفرِ آتشین عقبتر و عقبتر میرفتند.. تا این که بالاخره ناپدید گشتند.
نفس راحتی کِشیدم و نگاهِ دیگری به بالای سرم انداختم.
آقایی را دیدم از جنس نور
ابهت و عظمت آقا مرا گرفته بود
نمیتوانستم حرفی بزنم و تشکر کنم
اما خودِ آقا که گلِ لبخند بر لبانِ زیبایش شکوفا بود سر حرف را باز کرد و پرسید:
آقای حائری، ترسیدی؟
من هم به حرف آمدم و گفتم: بله آقا ترسیدم.
اگر یک لحظه دیرتر تشریف آورده بودید، حتما زَهره تَرک میشدم و خدا میداند چه بلایی بر سر من میآوردند.
راستی، نفرمودید شما چه کسی هستید؟
آقا که لبخند بر لب داشت و با نگاهی سرشار از عطوفت، مهربانی و قدرشناسی به من مینگریستند، فرمودند: من #علی_بن_موسی_الرضا(علیه السلام) هستم.
#آقای_حائری!
شما ۷۰ مرتبه به زیارت من آمدید؛ من هم ۷۰ مرتبه به بازدیدت خواهم آمد. این اولین مرتبهاش بود؛ ۶۹ بار دیگر هم خواهم آمد.