هدایت شده از طنزیم
💥 بالاخره #شیرازه_کتاب، ماهنامه اختصاصی کتاب و کتابخوانی منتشر شد.
این شماره که قرار بود عیدغدیر به دست کتابخوانها و کتابدوستها برسد با اندکی تأخیر الان رسیده ولی رسیدهها. شیرین، آبدار و خواندنی. نوشتهها جدی هستند اما نمک دارند و درباره طنز نوشته شدهاند. بفرمایید تا از دهن نیفتاده.
فهرست برخی عناوین به ترتیب الفبا:
✅این موش و گربه مال کیست؟ (درباره عبیدزاکانی و طنزش) / فرزانه زینلی
✅حال بد کتاب طنز در کتابخوانها / فروغ زال
✅دَ قلم که ای همه سال فارسی گپ زنه (طنز فارسی در #افغانستان) / راضیه یگانه
✅زیان ما را اُفتاده است (نگاهی به نوشتههای جدی درباره طنز) / بهزاد توفیقفر
✅طنز در میقات (طنز در آثار جلال آل احمد) / محمد کوره پز
✅طنزپرداز باید عالم باشه ( درباره رساله عقایدالنساء) / ابراهیم کاظمی مقدم
✅مردان احتشام الدوله، زنان استرآباد (نگاهی به دو کتاب طنز دوره قاجار) / فرزانه صنیعی
✅نویسنده مرموز (درباره خسروشاهانی و آثارش) / رامین زارعی
✅جراحی کتاب با کارد میوه خوری (درباره #ممیزی #کتاب طنز) / بهزاد توفیقفر
✅یادی از مرحومه مغفوره رُزیتاخاتون / نرگس داشادیان
و...
✅مصاحبه اختصاصی جدی با #محمدرضا_شهبازی
و در بخش #کافه_شیرازه یازده متن کوتاه خوشگل درباره خاطرات خواندن و خریدن و خوراندن! کتاب طنز از نویسندگان جوان و خوشذوق هم هست.
🔴 برای تهیه نسخه الکترونیک مجلۀ «شیرازه کتاب» از طریق نرمافزار طاقچه
https://taaghche.com/book/163638
اقدام کنید و برای خرید نسخه چاپی به شمارۀ 09053597495 پیامک بزنید.
💵 قیمتش هم اندازه یک ساندویچ فلافل سه قرصه است!
وطنز
بداههی آئینی شاعران راهراه، شب اول محرم، منسوب به جناب مسلم بن عقیل 👇👇👇
بداههی آئینی شاعران راهراه، شب اول محرم، منسوب به جناب مسلم بن عقیل
🖤🌴🖤🌴🖤🌴🖤🌴
کاشکی باد برای تو خبر میآورد!
کوفه اینجاست، همینجا که ندارد یک مرد!
خم هر کوچه کمینگاه نفاق است! نیا!
آتش فتنه در این معرکه داغ است! نیا!
غم تو مانده در این قلب برافروختهام
من غریبم ولی از غربت تو سوختهام!
چشم این قوم، گل فاطمه!، شور است! نیا!
کوفی و عهد؟ چه این فاصله دور است! نیا!
کر و کورند و گرفتار تبِ سیم و زرند
اثر نان حرام است چنین بیخبرند!
داغ پیمانشکنی خورده به پیشانیشان
کفر میبارد از آیین مسلمانیشان!
دلشان سنگ شد از کینهی صفّین و حنین
گوش جانم شده پر از «أنا مظلوم حسین»
جان مسلم به فدای تو چو قابل باشد!
ترسم این قوم به انکار تو قائل باشد!
حق در این شهرِ پر از فتنه فراموش شده
شعلهی عشق در این معرکه خاموش شده
نگران تواَم و جان علیاکبرِ تو!
من اگر یکّه و تنهام، فدای سرِ تو
لبِ من گرچه تَرَک خورد، چه از این بهتر؟...
که شوم من به فدای گلِ روی اصغر
کوچه در کوچه دل آشوب تواَم! وای حسین!
بام تا بام اسیری حرم! وای حسین!
چه بگویم که شود شرح رثای تو حسین؟
جان عالم همه بادا بهفدای تو حسین!
با تو عمری ست که این قلبِ خراب، آباد است
بندبندم همه از عشق تو در فریاد است
🖤🌴🖤🌴🖤🌴🖤🌴
✍بداههسرایان:
ناهید رفیعی، لیلا تندرو، مهدی امامرضایی، احمد رفیعی وردنجانی، مرضیه قاسمعلی، طاهره ابراهیمنژاد، محمد صبوریان
◾️وطنز | بهترین شعرهای طنز ◾️
🆔بله: ble.ir/vatanz 🇮🇷
🆔ایتا: eitaa.com/vatanz_ir 🇮🇷
🆔تلگرام: t.me/vatanz_ir 🇮🇷
وطنز
بداههی آئینی شاعران راهراه، شب دوم محرم، رسیدن کاروان اباعبدالله به کربلا 👇👇👇
بداههی آئینی شاعران راهراه، شب دوم محرم، رسیدن کاروان اباعبدالله به کربلا
🏴🌴🏴🌴🏴🌴🏴🌴
کاروان میرسد از راه و زمین میافتد
کولهباری که از آئینه و مهتاب پر است!
موج در موج فرات است که برمیخیزد
مشک بر شانهی ابری است که از آب پر است!
حضرت عشق به صحرای بلا آمده است
لشکر کوچک او آمده مشتاق از راه
هرکه مجنون حسین است بگوید: یاعشق!
هرکه دارد هوس کربوبلا بسم الله!
زد صدا قافلهسالار که اتراق کنید
در دل تنگ رقیه شده آشوب بهپا
تا که گهوارهی اصغر به تلاطم افتاد
گفت ارباب: همینجاست، همان دشت بلا!
گرد هم آمده امروز جهانی از عشق
به تماشا بنشین تا که ببینی آن را
دور لیلای دو چشمان حسینم جمعاند
دیده بگشا که ببینی صف مجنونان را
آسمان مات زمین است چه ماهی دارد!
مهر او در دلش انگار که بوده ازلی
خوش نشسته است کنار قمر خود خورشید
ای خوشا شوکت منظومهی اولاد علی!
یک جوان خم شده و گشته رکاب ناقه
ایستاده دگری در همه حال آماده
همهی اهل حرم قصد طوافش دارند
نور چشمان و عموزاده، برادرزاده
طفلی آرام در آغوش پدر خوابیده
طفل دیگر به سر دوش عمو گشته سوار
مثل پروانه عمو گرد حرم میگردد
چشم بد دور از این قصهی دل با دلدار!
علیِ اکبر لیلاست! تماشا دارد!
عطر او وه که گرفته است همهی صحرا را
اشبه الناس به پیغمبرمان آمده است
نشود کاش علی قسمتش ارباً اربا!
چشم امید رقیه ست به دستان عمو
که در این غائله چون سرو پدیدار شده
ماه در هالهی غم سر به گریبان دارد
قمر قافلهی عشق علمدار شده!
کاروان میرسد از راه، خدا! کاری کن!
نشود ختم به گمگشتن طفلان سفرش!
نکند زینب او هروله با خون جگر!
نکشد کار دوباره به تماشای سرش!
بوی خون میدهد این بادیه خاکش انگار
بیقرار است دل زینب از آشوب فرات
دارد اما به علمداری عباس قرار
وای از آن روز که عباس نباشد! هیهات!
ضربان دل زینب که بههممیریزد
شیشهی عمر برادر به زمین میافتد!
وای اگر عمهی سادات پریشان بشود
از رکاب دل ارباب نگین میافتد!
حزن میبارد از این خاک سراسر تشویش
میزبان جام عطش بر کف و عصیان در چشم
زن و فرزند از این وادی پرهمهمه دور!
باد آشفته سر و بادیه طوفان در چشم!
🏴🌴🏴🌴🏴🌴🏴🌴
✍بداههسرایان:
احمد رفیعی وردنجانی، سیدمحمد صفایی نویسی، زهرا آراسته نیا، ناهید رفیعی، مرضیه قاسمعلی، طاهره ابراهیم نژاد، فرشته پناهی، محمدباقر منصور سمائی، لیلا تندرو، الهه جاودانی، فریبا رییسی
◾️وطنز | بهترین شعرهای طنز ◾️
🆔بله: ble.ir/vatanz 🇮🇷
🆔ایتا: eitaa.com/vatanz_ir 🇮🇷
🆔تلگرام: t.me/vatanz_ir 🇮🇷
وطنز
بداههی آئینی شاعران راهراه، شب سوم محرم، منسوب به حضرت رقیه (س) 👇👇👇
بداههی آئینی شاعران راهراه، شب سوم محرم، منسوب به حضرت رقیه (س)
🖤🌴🖤🌴🖤🌴🖤🌴
کوفیان نامه نوشتید برای پدرم
یک نفر نیست ز جمعیتتان دور و برم!
عمه میگفت که مهمان شماییم! چرا
در پریشانی ما هلهله کردید شما؟!
نامه دادید بیا منتظر روی توایم
نامه دادید که سرباز سر کوی توایم
عهد خود را چهقدَر زود شکستید شما
پشت کردید به آئینهی تابان خدا
چه جفاها که به بابای غریبم کردید!
یک جهان درد و مصیبت سر ما آوردید
چشم ناپاک شما مایهی شرم است! مگر
میشود باز کنم سفرهی دل پیش پدر؟
تا نشانش بدهم پاره شده پیرهنم
تا ببیند که کبود است تمام بدنم
دل من ریخت، عمو رفت، ولی بازنگشت
پر شد از کرکس و کفتار سراسر، این دشت
لشکری گرگصفت، غرق تماشا ماندهست
دستهای عمویم در دل صحرا ماندهست
آه ای کاش عمو زود بیاید از راه!
در دل شام سیه سر بزند حضرت ماه!
تا بگویم که نبوده است، چه بر ما رفته
تا ببیند اثر خار که در پا رفته
عمه جان گفت: به قربان قد و بالایت
من بمیرم که پر از خار شده پاهایت
گریهام باعث برهم زدن خواب شماست؟
آنچه با دختر ماتمزده کردید رواست؟
سهم ما گرچه از این بزم غم و درد شده!
عوضش زود علی اصغرمان مرد شده!
میکشد ناز مرا عمه بهجای پدرم!
کرده خاموش خودش پیرهن شعلهورم
پدرم رفت، ولی عمه به جایش اینجاست!
یک تنه جای عمو، جای علی و باباست
عمه گفته است ندیدیم به جز زیبایی!
نیست در دست شما جز سند رسوایی!
من در آغوش گرفتم سر بابایم را
او مرا گرم در آغوش گرفته حالا
🖤🌴🖤🌴🖤🌴🖤🌴
✍بداههسرایان:
ناهید رفیعی، سید محمد صفایی، احمد رفیعی وردنجانی، لیلا تندرو، فرشته پناهی، سوده سلامت، مهدی امامرضایی
◾️وطنز | بهترین شعرهای طنز ◾️
🆔بله: ble.ir/vatanz 🇮🇷
🆔ایتا: eitaa.com/vatanz_ir 🇮🇷
🆔تلگرام: t.me/vatanz_ir 🇮🇷
وطنز
بداههی آئینی شاعران راهراه، شب چهارم محرم، منسوب به جناب حرّ بن یزید ریاحی 👇👇👇
بداههی آئینی شاعران راهراه، شب چهارم محرم، منسوب به جناب حرّ بن یزید ریاحی
🏴🌴🏴🌴🏴🌴🏴🌴
فکری به حال درد پریشانیام نما!
با یک نگاه، لایق مهمانیام نما!
من موج سرشکستهی دریای غیرتم
موسای نیل حادثه! طوفانی ام نما!
حّرم ولی اسیر هوا و هوس شدم
فکری برای بیسروسامانیام نما!
من آب را به روی حرم بستهام ولی
ای ابر تشنه کام! تو بارانیام نما!
قلب تو را شکستم و شرمندهی تو اَم!
آقا! نظر به خیمهی ویرانیام نما!
با دست خالی آمدهام، شرمسار و خوار
دل را بگیر و خرج مسلمانیام نما!
تقصیر کردهام سر خود را بهپای تو
در پیش پای قافله قربانیام نما!
نزد کریم آمدهام با امید لطف
یک جرعه عشق و معرفت ارزانیام نما!
ای آفتابِ حُسن! فدایت شوم حسین!
در انعکاس آینه، نورانیام نما!
تاریک و بیفروغم و در راه ماندهام!
ای ماه بیبدیل! چراغانیام نما!
پیمانهنوش عشق تو را آب، چاره نیست
سیراب از حقایق روحانیام نما!
آنکس که با تو نیست کجا جان به در بَرَد؟
وارسته از اسارت شیطانیام نما!
«من را ز جام بادهی گلگون خراب کن»
جاوید کن به خویش و مرا فانیام نما!
رویم سیاه و چشم امیدم به دستِ تو
رحمی به حال شرم و پشیمانیام نما!
مُهرِ خطاست خورده به پیشانیام حسین!
آقا نگاهِ عفو به پیشانیام نما!
خیرم به دست توست، صلاحم به دست تو،
مولای من هر آنچه که میدانیام نما!
قسمت نشد که مطلع شعرت شوم حسین!
حالا بیا و مقطع پایانیام نما!
🏴🌴🏴🌴🏴🌴🏴🌴
✍بداههسرایان:
ناهید رفیعی، سیدمحمّد صفایی نویسی، احمد رفیعی وردنجانی، زهرا آراستهنیا، محمدباقر منصور سمائی، لیلا تندرو، محمدعلی کمالی مقدم، فریبا رئیسی، مرضیه قاسمعلی، محمد صبوریان
◾️وطنز | بهترین شعرهای طنز ◾️
🆔بله: ble.ir/vatanz 🇮🇷
🆔ایتا: eitaa.com/vatanz_ir 🇮🇷
🆔تلگرام: t.me/vatanz_ir 🇮🇷
وطنز
بداههی آئینی شاعران راهراه، شب پنجم محرم، بزرگداشت اصحاب امام حسین (ع) 👇👇👇
بداههی آئینی شاعران راهراه، شب پنجم محرم، بزرگداشت اصحاب امام حسین (ع)
🖤🌴🖤🌴🖤🌴🖤🌴
از صبح ازل عشق تو در ما جریان داشت!
پیغام تو را از نفس باد شنیدیم
از دعوت تو تا دل ما فاصله کم بود!
این فاصله را با سر آشفته دویدیم!
ما زنده به آنیم که در بند تو باشیم
موجیم که در بحر وجودت بخروشیم
در مکتب ما ترس ز سیلاب بلا نیست
زیرا که در این بزم، همه خانهبهدوشیم
برداشتهای بیعت از این جمع، حسینم!
از ما مگر آقا تو بهجز عشق چه دیدی؟
ما بر سر عهدیم و گواه است لب ما!
لبیکِ لب تشنهی ما را که شنیدی!
هر قطرهی خون مُهر وفاداریمان است
«ما زنده به آنیم که آرام نگیریم»
صدبار اگر جان به بدن بازبیاید
صدبار به امید رضای تو بمیریم
امروز که ما را تو به یاری طلبیدی،
نه فرصت جاماندن و نه وقت درنگ است!
در معرکهی جنگ میان حق و باطل،
یار پسر فاطمه بودن چه قشنگ است!
لبیک به خورشید، به آئینه، به باران،
لبیک به لبخند گل فاطمه گفتیم
هیهات که یک لحظه تَرَکناک حسینا!
صدبار اگر کربوبلا پای تو افتیم!
جانها بهفدای علیِ اکبرتان باد!
قربان لب خشک علیاصغر بیشیر!
مائیم همه جان به کف آماده پیکار
داریم به دل شور و به لب نعرهی تکبیر!
صد شکر که در لشکر تو جای گرفتیم!
صد شکر به ما داده خداوند سعادت!
والله که شیرین تر از این عشق نباشد!
والله که زیباست در این راه شهادت!
دست و سر و پا و همهی آنچه که داریم
مولای جهان! جان جهان! پیشکش تو!
صدبار اگر جان طلبی باک نداریم
صدبار همه هستیمان پیشکش تو!
شرمنده شدیم از سر ناقابلیِ جان
هیهات! نداریم از این تحفه گرانتر
ایکاش که بودیم همه عالم و آدم!
تا ما بسپاریم به جای همگی سر!
تصویر تماشاییِ پروانه و شمع است،
نقشی که بر این دایره ترسیم نمودیم
از بذل سر و جان ابداً باک نداریم،
ما مُهجهی خود را به تو تقدیم نمودیم
در بند تو هر دل که شد از طالع نیکوست
بیچاره کسی شد که دلش در کفِ غیر است
هرکس بشود همقدمت، حضرت ارباب!
در سایهی تو، عاقبتش ختم بهخیر است!
در غربت تو بس بود اینکه چو منی را
بهر چو تویی نوکر دربار بخوانند
کاری بکن ای دوست! که در روز جزا هم
ما را به غلامان تو منسوب بدانند
جان و تنمان باد به قربان تو مولا!
خوشدل به ولاییم و گرفتار شماییم
ما میثم تمّارِ تو بر دار جنونیم
«ما در ره عشق تو خریدار بلاییم»!
در خیمهی تو جمع شده خیر دو دنیا
ما در دو جهان غیر تو دلدار نداریم
شستیم به عشقت همگی دست ز دنیا
چون با احدی غیر تو ما کار نداریم!
در خیمهی احسان تو عمری ست مقیمیم!
هیهات که تنها بگذاریم شما را!
در مدرسه و مکتب تو یاد گرفتیم
آیین ادب داشتن و رسم وفا را!
از لذت یک عمر، به عشق تو گذشتیم
آری! ز می عشق تو شوریده و مستیم
صد بار اگر جان بسپاریم، دوباره
آمادهی جان دادنِ در راه تو هستیم
ما را ز خروشندگی بحر چه باک است!
وقتی که تو نوحی چه غم از نعرهی طوفان!
تا قافلهسالار تویی، ما غممان نیست
گر در ره جانانه از این تن برود جان!
لیلا چو تویی غایت عاشق شدن این است
مجنون شدن از روز ازل رسم زمین است
در عاشقی اصلاً سخن جنس و زبان نیست!
فانی شدنِ این همه در عشق یقین است
خاموش چو شد خیمه و برداشته بیعت
خاموش نشد در دل ما نور هدایت
هیهات که دست از تو نداریم و در این راه
با شوق نماییم تن و جان به فدایت!
🖤🌴🖤🌴🖤🌴🖤🌴
✍بداههسرایان:
سیدمحمد صفایی نویسی، احمد رفیعی وردنجانی، مهدی امامرضائی، محمدعلی کمالی، فریبا رئیسی، ناهید رفیعی، محمود حسنی مقدس، سوده سلامت، طاهره ابراهیمنژاد، مرضیه قاسمعلی، یاسر پناهی فکور، لیلا تندرو، محمد عظامی، زهره محمدزاده، نرگس هاشمورزی
◾️وطنز | بهترین شعرهای طنز ◾️
🆔بله: ble.ir/vatanz 🇮🇷
🆔ایتا: eitaa.com/vatanz_ir 🇮🇷
🆔تلگرام: t.me/vatanz_ir 🇮🇷
بابا سلام! رفتی و ما را کتک زدند
عمه سوار یک شتر بیجهاز شد
موی مرا کشیده و سیلی به من زدند
رفتی، زبان شمر و سنان هم دراز شد
دندان من شکسته، بماند برای چه!
بابا نپرس از من و از گوشوارهام
تنها مرا نگاه کن و قصه را بخوان
از چهرهی تکیده و از گوش پارهام
تو روی نیزه بودی و من گم شدم پدر
ترسیدم از تهاجم اسبان بیمهار
بابا کشید مرد عرب معجر مرا
لرزیدم از نگاه غضبناک آن سوار
از بس که سخت بوده سفر بیتو و عمو
آزرده و ملولم و زخمی و خستهام
من هم شبیه مادرمان بعد میخ و در
دلتنگ و قدخمیده و پهلوشکستهام
سر را گذار بر سر زانوی دخترت
امشب شدهست نوبت من مادری کنم
با بوسه و نوازش و شیرینزبانیام
حالا که آمدی، ز تو من دلبری کنم
از بس زده است بوسه به رگهای سرخ تو
خون میچکد ز گونه و لبهای دخترت
دارم هزار قصه برایت از این سفر
دیگر نمیشوم به خدا دور از بَرت
✍ناهید رفیعی
◾️وطنز | بهترین شعرهای طنز ◾️
🆔بله: ble.ir/vatanz 🇮🇷
🆔ایتا: eitaa.com/vatanz_ir 🇮🇷
🆔تلگرام: t.me/vatanz_ir 🇮🇷