eitaa logo
وطنز
730 دنبال‌کننده
2.7هزار عکس
388 ویدیو
19 فایل
🌝خوشا آنانکه خنده کارشان بی شکر پاشیده بر اشعارشان بی خوشا آنان که دائم در «وطنز»ند و «طنز» آمیزه با آثارشان بی🌝 . 🇮🇷وطنز؛ پایگاه شعر و ترانه طنز 📝😂 . 📌 ارتباط با مدیریت و ارسال شعر @vatanz_admin 📌 تبلیغات: https://ble.ir/tanzym_tabligh
مشاهده در ایتا
دانلود
بداهه‌ی آئینی شاعران راه‌راه، شب دوم محرم، رسیدن کاروان اباعبدالله به کربلا 👇👇👇
وطنز
بداهه‌ی آئینی شاعران راه‌راه، شب دوم محرم، رسیدن کاروان اباعبدالله به کربلا 👇👇👇
بداهه‌ی آئینی شاعران راه‌راه، شب دوم محرم، رسیدن کاروان اباعبدالله به کربلا 🏴🌴🏴🌴🏴🌴🏴🌴 کاروان می‌رسد از راه و زمین می‌افتد کوله‌باری که از آئینه و مهتاب پر است! موج در موج فرات است که برمی‌خیزد مشک بر شانه‌ی ابری است که از آب پر است! حضرت عشق به صحرای بلا آمده است لشکر کوچک او آمده مشتاق از راه هرکه مجنون حسین است بگوید: یاعشق! هرکه دارد هوس کرب‌وبلا بسم الله! زد صدا قافله‌سالار که اتراق کنید در دل تنگ رقیه شده آشوب به‌پا تا که گهواره‌ی اصغر به تلاطم افتاد گفت ارباب: همینجاست، همان دشت بلا! گرد هم آمده امروز جهانی از عشق به تماشا بنشین تا که ببینی آن را دور لیلای دو چشمان حسینم جمع‌اند دیده بگشا که ببینی صف مجنونان را آسمان مات زمین است چه ماهی دارد! مهر او در دلش انگار که بوده ازلی خوش نشسته است کنار قمر خود خورشید ای خوشا شوکت منظومه‌ی اولاد علی! یک جوان خم شده و گشته رکاب ناقه ایستاده دگری در همه حال آماده همه‌ی اهل حرم قصد طوافش دارند نور چشمان و عموزاده، برادرزاده طفلی آرام در آغوش پدر خوابیده طفل دیگر به سر دوش عمو گشته سوار مثل پروانه عمو گرد حرم می‌گردد چشم بد دور از این قصه‌ی دل با دلدار! علیِ اکبر لیلاست! تماشا دارد! عطر او وه که گرفته است همه‌ی صحرا را اشبه الناس به پیغمبرمان آمده است نشود کاش علی قسمتش ارباً اربا! چشم امید رقیه ست به دستان عمو که در این غائله چون سرو پدیدار شده ماه در هاله‌ی غم سر به گریبان دارد قمر قافله‌ی عشق علمدار شده! کاروان می‌رسد از راه، خدا! کاری کن! نشود ختم به گم‌گشتن طفلان سفرش! نکند زینب او هروله با خون جگر! نکشد کار دوباره به تماشای سرش! بوی خون می‌دهد این بادیه خاکش انگار بیقرار است دل زینب از آشوب فرات دارد اما به علمداری عباس قرار وای از آن روز که عباس نباشد! هیهات! ضربان دل زینب که به‌هم‌می‌ریزد شیشه‌ی عمر برادر به زمین می‌افتد! وای اگر عمه‌ی سادات پریشان بشود از رکاب دل ارباب نگین می‌افتد! حزن می‌بارد از این خاک سراسر تشویش میزبان جام عطش بر کف و عصیان در چشم زن و فرزند از این وادی پر‌همهمه دور! باد آشفته سر و بادیه طوفان در چشم! 🏴🌴🏴🌴🏴🌴🏴🌴 ✍بداهه‌سرایان: احمد رفیعی وردنجانی، سیدمحمد صفایی نویسی، زهرا آراسته نیا، ناهید رفیعی، مرضیه قاسمعلی، طاهره ابراهیم نژاد، فرشته پناهی، محمدباقر منصور سمائی، لیلا تندرو، الهه جاودانی، فریبا رییسی ◾️وطنز | بهترین شعرهای طنز ◾️ 🆔بله: ble.ir/vatanz 🇮🇷 🆔ایتا: eitaa.com/vatanz_ir 🇮🇷 🆔تلگرام: t.me/vatanz_ir 🇮🇷
بداهه‌ی آئینی شاعران راه‌راه، شب سوم محرم، منسوب به حضرت رقیه (س) 👇👇👇
وطنز
بداهه‌ی آئینی شاعران راه‌راه، شب سوم محرم، منسوب به حضرت رقیه (س) 👇👇👇
بداهه‌ی آئینی شاعران راه‌راه، شب سوم محرم، منسوب به حضرت رقیه (س) 🖤🌴🖤🌴🖤🌴🖤🌴 کوفیان نامه نوشتید برای پدرم یک نفر نیست ز جمعیتتان دور و برم! عمه می‌گفت که مهمان شماییم! چرا در پریشانی ما هلهله کردید شما؟! نامه دادید بیا منتظر روی توایم نامه دادید که سرباز سر کوی توایم عهد خود را چه‌قدَر زود شکستید شما پشت کردید به آئینه‌ی تابان خدا چه جفاها که به بابای غریبم کردید! یک جهان درد و مصیبت سر ما آوردید چشم ناپاک شما مایه‌ی شرم است! مگر می‌شود باز کنم سفره‌ی دل پیش پدر؟ تا نشانش بدهم پاره شده پیرهنم تا ببیند که کبود است تمام بدنم دل من ریخت، عمو رفت، ولی بازنگشت پر شد از کرکس و کفتار سراسر، این دشت لشکری گرگ‌صفت، غرق تماشا مانده‌ست دستهای عمویم در دل صحرا مانده‌ست آه ای کاش عمو زود بیاید از راه! در دل شام سیه سر بزند حضرت ماه! تا بگویم که نبوده است، چه بر ما رفته تا ببیند اثر خار که در پا رفته عمه جان گفت: به قربان قد و بالایت من بمیرم که پر از خار شده پاهایت گریه‌‌ام باعث برهم زدن خواب شماست؟ آنچه با دختر ماتم‌زده کردید رواست؟ سهم ما گرچه از این بزم غم و درد شده! عوضش زود علی اصغرمان مرد شده! می‌کشد ناز مرا عمه به‌جای پدرم! کرده خاموش خودش پیرهن شعله‌ورم پدرم رفت، ولی عمه به جایش اینجاست! یک تنه جای عمو، جای علی و باباست عمه گفته است ندیدیم به جز زیبایی! نیست در دست شما جز سند رسوایی! من در آغوش گرفتم سر بابایم را او ‌مرا گرم در آغوش گرفته حالا 🖤🌴🖤🌴🖤🌴🖤🌴 ✍بداهه‌سرایان: ناهید رفیعی، سید محمد صفایی، احمد رفیعی وردنجانی، لیلا تندرو، فرشته پناهی، سوده سلامت، مهدی امام‌رضایی ◾️وطنز | بهترین شعرهای طنز ◾️ 🆔بله: ble.ir/vatanz 🇮🇷 🆔ایتا: eitaa.com/vatanz_ir 🇮🇷 🆔تلگرام: t.me/vatanz_ir 🇮🇷
بداهه‌ی آئینی شاعران راه‌راه، شب چهارم محرم، منسوب به جناب حرّ بن یزید ریاحی 👇👇👇
وطنز
بداهه‌ی آئینی شاعران راه‌راه، شب چهارم محرم، منسوب به جناب حرّ بن یزید ریاحی 👇👇👇
بداهه‌ی آئینی شاعران راه‌راه، شب چهارم محرم، منسوب به جناب حرّ بن یزید ریاحی 🏴🌴🏴🌴🏴🌴🏴🌴 فکری به حال درد پریشانی‌ام نما! با یک نگاه، لایق مهمانی‌ام نما! من موج سرشکسته‌ی دریای غیرتم موسای نیل حادثه! طوفانی ام نما! حّرم ولی اسیر هوا و هوس شدم فکری برای بی‌سر‌و‌سامانی‌ام نما! من آب را به روی حرم بسته‌ام ولی ای ابر تشنه کام! تو بارانی‌ام نما! قلب تو را شکستم و شرمنده‌ی تو اَم! آقا! نظر به خیمه‌ی ویرانی‌ام نما! با دست خالی آمده‌ام، شرمسار و خوار دل را بگیر و خرج مسلمانی‌ام نما! تقصیر کرده‌ام سر خود را به‌پای تو در پیش پای قافله قربانی‌ام نما! نزد کریم آمده‌ام با امید لطف یک جرعه عشق و معرفت ارزانی‌ام نما! ای آفتابِ حُسن! فدایت شوم حسین! در انعکاس آینه، نورانی‌ام نما! تاریک و بی‌فروغم و در راه‌ مانده‌ام! ای ماه بی‌بدیل! چراغانی‌ام نما! پیمانه‌نوش عشق تو را آب، چاره نیست سیراب از حقایق روحانی‌ام نما! آنکس که با تو نیست کجا جان به در بَرَد؟ وارسته از اسارت شیطانی‌ام نما! «من را ز جام باده‌ی گلگون خراب کن» جاوید کن به خویش و مرا فانی‌ام نما! رویم سیاه و چشم امیدم به دستِ تو رحمی به حال شرم و پشیمانی‌ام نما! مُهرِ خطاست خورده به پیشانی‌ام حسین! آقا نگاهِ عفو به پیشانی‌ام نما! خیرم به دست توست، صلاحم به دست تو، مولای من هر آنچه که می‌دانی‌ام نما! قسمت نشد که مطلع شعرت شوم حسین! حالا بیا و مقطع پایانی‌ام نما! 🏴🌴🏴🌴🏴🌴🏴🌴 ✍بداهه‌سرایان: ناهید رفیعی، سیدمحمّد صفایی نویسی، احمد رفیعی وردنجانی، زهرا آراسته‌نیا، محمدباقر منصور سمائی، لیلا تندرو، محمدعلی کمالی مقدم، فریبا رئیسی، مرضیه قاسمعلی، محمد صبوریان ◾️وطنز | بهترین شعرهای طنز ◾️ 🆔بله: ble.ir/vatanz 🇮🇷 🆔ایتا: eitaa.com/vatanz_ir 🇮🇷 🆔تلگرام: t.me/vatanz_ir 🇮🇷
بداهه‌ی آئینی شاعران راه‌راه، شب پنجم محرم، بزرگداشت اصحاب امام حسین (ع) 👇👇👇
وطنز
بداهه‌ی آئینی شاعران راه‌راه، شب پنجم محرم، بزرگداشت اصحاب امام حسین (ع) 👇👇👇
بداهه‌ی آئینی شاعران راه‌راه، شب پنجم محرم، بزرگداشت اصحاب امام حسین (ع) 🖤🌴🖤🌴🖤🌴🖤🌴 از صبح ازل عشق تو در ما جریان داشت! پیغام تو را از نفس باد شنیدیم از دعوت تو تا دل ما فاصله کم بود! این فاصله را با سر آشفته دویدیم! ما زنده به آنیم که در بند تو باشیم موجیم که در بحر وجودت بخروشیم در مکتب ما ترس ز سیلاب بلا نیست زیرا که در این بزم، همه خانه‌به‌دوشیم برداشته‌ای بیعت از این جمع، حسینم! از ما مگر آقا تو به‌جز عشق چه دیدی؟ ما بر سر عهدیم و گواه است لب ما! لبیکِ لب تشنه‌ی ما را که شنیدی! هر قطره‌ی خون مُهر وفاداریمان است «ما زنده به آنیم که آرام نگیریم» صدبار اگر جان به بدن بازبیاید صدبار به امید رضای تو بمیریم امروز که ما را تو به یاری طلبیدی، نه فرصت جاماندن و نه وقت درنگ است! در معرکه‌ی جنگ میان حق و باطل، یار پسر فاطمه بودن چه قشنگ است! لبیک به خورشید، به آئینه، به باران، لبیک به لبخند گل فاطمه گفتیم هیهات که یک لحظه تَرَکناک حسینا! صدبار اگر کرب‌و‌بلا پای تو افتیم! جانها به‌فدای علیِ اکبرتان باد! قربان لب خشک علی‌اصغر بی‌شیر! مائیم همه جان به کف آماده پیکار داریم به دل شور و به لب نعره‌ی تکبیر! صد شکر که در لشکر تو جای گرفتیم! صد شکر به ما داده خداوند سعادت! والله که شیرین تر از این عشق نباشد! والله که زیباست در این راه شهادت! دست و سر و پا و همه‌ی آنچه که داریم مولای جهان! جان جهان! پیشکش تو! صدبار اگر جان طلبی باک نداریم صدبار همه هستیمان پیشکش تو! شرمنده شدیم از سر ناقابلیِ جان هیهات! نداریم از این تحفه‌ گرانتر ای‌‌کاش که بودیم همه‌ عالم و آدم! تا ما بسپاریم به جای همگی سر! تصویر تماشاییِ پروانه و شمع است، نقشی که بر این دایره ترسیم نمودیم از بذل سر و جان ابداً باک نداریم، ما مُهجه‌ی خود را به تو تقدیم نمودیم در بند تو هر دل که شد از طالع نیکو‌ست بیچاره کسی شد که دلش در کفِ غیر است هرکس بشود هم‌قدمت، حضرت ارباب! در سایه‌ی تو، عاقبتش ختم به‌خیر است! در غربت تو بس بود اینکه چو منی را بهر چو تویی نوکر دربار بخوانند کاری بکن ای دوست! که در روز جزا هم ما را به غلامان تو منسوب بدانند جان و تنمان باد به قربان تو مولا! خوش‌دل به ولاییم و گرفتار شماییم ما میثم تمّارِ تو بر دار جنونیم «ما در ره عشق تو خریدار بلاییم»! در خیمه‌ی تو جمع شده خیر دو دنیا ما در دو جهان غیر تو دلدار نداریم شستیم به عشقت همگی دست ز دنیا چون با احدی غیر تو ما کار نداریم! در خیمه‌ی احسان تو عمری ست مقیمیم! هیهات که تنها بگذاریم شما را! در مدرسه و مکتب تو یاد گرفتیم آیین ادب داشتن و رسم وفا را! از لذت یک عمر، به عشق تو گذشتیم آری! ز می عشق تو شوریده و مستیم صد بار اگر جان بسپاریم، دوباره آماده‌ی جان دادنِ در راه تو هستیم ما را ز خروشندگی بحر چه باک است! وقتی که تو نوحی چه غم از نعره‌ی طوفان! تا قافله‌سالار تویی، ما غممان نیست گر در ره جانانه از این تن برود جان! لیلا چو تویی غایت عاشق شدن این است مجنون شدن از روز ازل رسم زمین است در عاشقی اصلاً سخن جنس و زبان نیست! فانی شدنِ این همه در عشق یقین است خاموش چو شد خیمه و برداشته بیعت خاموش نشد در دل ما نور هدایت هیهات که دست از تو نداریم و در این راه با شوق نماییم تن و جان به فدایت! 🖤🌴🖤🌴🖤🌴🖤🌴 ✍بداهه‌سرایان: سیدمحمد صفایی نویسی، احمد رفیعی وردنجانی، مهدی امام‌رضائی، محمدعلی کمالی، فریبا رئیسی، ناهید رفیعی، محمود حسنی مقدس، سوده سلامت، طاهره ابراهیم‌نژاد، مرضیه قاسمعلی، یاسر پناهی فکور، لیلا تندرو، محمد عظامی، زهره محمدزاده، نرگس هاشم‌ورزی ◾️وطنز | بهترین شعرهای طنز ◾️ 🆔بله: ble.ir/vatanz 🇮🇷 🆔ایتا: eitaa.com/vatanz_ir 🇮🇷 🆔تلگرام: t.me/vatanz_ir 🇮🇷
بابا سلام! رفتی و ما را کتک زدند عمه سوار یک شتر بی‌جهاز شد موی مرا کشیده و سیلی به من زدند رفتی، زبان شمر و سنان هم دراز شد دندان من شکسته، بماند برای چه! بابا نپرس از من و از گوشواره‌ام تنها مرا نگاه کن و قصه را بخوان از چهره‌ی تکیده و از گوش پاره‌ام تو روی نیزه بودی و من گم شدم پدر ترسیدم از تهاجم اسبان بی‌مهار بابا کشید مرد عرب معجر مرا لرزیدم از نگاه غضبناک آن سوار از بس که سخت بوده سفر بی‌‌تو و عمو آزرده و ملولم و زخمی و خسته‌ام من هم شبیه مادرمان بعد میخ و در دلتنگ و قدخمیده و پهلوشکسته‌ام سر را گذار بر سر زانوی دخترت امشب شده‌ست نوبت من مادری کنم با بوسه و نوازش و شیرین‌زبانی‌ام حالا که آمدی، ز تو من دلبری کنم از بس زده است بوسه به رگهای سرخ تو خون می‌چکد ز گونه و لبهای دخترت دارم هزار قصه برایت از این سفر دیگر نمی‌شوم به خدا دور از بَرت ✍ناهید رفیعی ◾️وطنز | بهترین شعرهای طنز ◾️ 🆔بله: ble.ir/vatanz 🇮🇷 🆔ایتا: eitaa.com/vatanz_ir 🇮🇷 🆔تلگرام: t.me/vatanz_ir 🇮🇷
بداهه‌ی آئینی شاعران راه‌راه، شب ششم محرم، منسوب به حضرت قاسم ابن الحسن (ع) 👇👇👇
وطنز
بداهه‌ی آئینی شاعران راه‌راه، شب ششم محرم، منسوب به حضرت قاسم ابن الحسن (ع) 👇👇👇
بداهه‌ی آئینی شاعران راه‌راه، شب ششم محرم، منسوب به حضرت قاسم ابن الحسن (ع) 🏴🌴🏴🌴🏴🌴🏴🌴 ای روح ابر! با لب عطشان رجز بخوان! لب واکن و ببار! چو باران رجز بخوان! ای ترجمان بغض فروخورده‌ی پدر! با خطبه‌های آتش و طوفان رجز بخوان! تفسیر آیه‌های جهاد است رزم تو آئینه‌ی مجسّم قرآن! رجز بخوان! مرگ است در نگاه تو، احلی من العسل! بالا بلند، حضرت انسان! رجز بخوان! پیش عمو بزن قدم ای نونهال عشق! رو کن به سمت لشکر شیطان، رجز بخوان! بشکن، به هم بریز سپاه سقیفه را، با آیه‌های سوره‌ی فرقان رجز بخوان! ای برق چشمهای تو تأثیر صاعقه! در گوش کافرانِ رجزخوان، رجز بخوان! روشن کن آسمان و زمین را به نور خویش! ای آفتاب روشن ایمان! رجز بخوان! دلتنگی و دو چشم ترت می‌کشد مرا وقتش رسیده جان عموجان، رجز بخوان! تفسیر پاره‌پاره‌ی آیات آسمان! در زیر دست و پای سواران رجز بخوان! این لشکر از زمان حسن (ع) صف کشیده‌‌است با صوت مجتبی، تو به میدان رجز بخوان! در نوجوانی‌ات شده‌ای مرد، مرحبا! ای مرکب تو کوکب و کیوان! رجز بخوان! تیغت به خاک می‌کشد و راه می‌روی در گوش ریگهای بیابان رجز بخوان! دریای غیرتی و شجاعت، چو مجتبی خود را به غافلان بِشِناسان، رجز بخوان! جانم فدای فرّ و شکوهت! به نام حق یک یاعلی بخوان و دُرافشان رجز بخوان! با سنگ، نورِ آینه تکثیر می‌شود ای دشت با تو آینه‌بندان! رجز بخوان! با اینکه مهره‌مهره‌ چو تسبیحِ پاره‌ای! هرگز نرفت روضه به پایان، رجز بخوان! مثل پدر تو بغض خودت را فرو مخور! توفنده، بی‌امان و خروشان رجز بخوان! آموزگار مدرسه‌ی عشق، قاسمم! ای سر نهاده بر سر پیمان! رجز بخوان! مردان این قبیله‌ی شر را ز رزم خود کردی تو سرشکسته و حیران، رجز بخوان! تا دودمان ظلمت شب را دهی به باد ای قرص ماه روشن و تابان! رجز بخوان! چون نافذ است لحن تو،‌ وجدان خفته را بیدار کن ز خواب زمستان، رجز بخوان! بیمی که نیست در تو از این لشکر عظیم پیوسته و صریح و نمایان رجز بخوان! پیچیده بوی فاطمه در خاک این دیار ای نور چشم فاطمه! غُرّان رجز بخوان! اصلاً رجز بخوان که دلم تنگ مجتبی‌ست؛ با شرح شأن و شیوه‌ی ایشان رجز بخوان! قاسم، عمو، تو غیرت این خانواده‌ای! در موج خون، شقایق غلتان! رجز بخوان! آتش نزن به جان عمو با سکوت خود این جان خسته را تو نسوزان، رجز بخوان! هی دست‌و‌پا نزن به برم، صید خوش خرام! سر را عمو گرفته به دامان، رجز بخوان! خوانِ بلاست کرب و بلا و تو میهمان یابن‌الحسن بیا و بر این خوان رجز بخوان! مانده در انتظار قیامت جهان، بیا! برگرد و با شکوه فراوان رجز بخوان! 🏴🌴🏴🌴🏴🌴🏴🌴 ✍بداهه‌سرایان: ناهید رفیعی، سید محمد صفایی نویسی، احمد رفیعی وردنجانی، سوده سلامت، مرضیه قاسمعلی، مهدی امام‌رضایی، محمدعلی کمالی، محمد عظامی، لیلا تندرو، میناگودرزی، محمدباقر منصور سمائی، فریبا رئیسی ◾️وطنز | بهترین شعرهای طنز ◾️ 🆔بله: ble.ir/vatanz 🇮🇷 🆔ایتا: eitaa.com/vatanz_ir 🇮🇷 🆔تلگرام: t.me/vatanz_ir 🇮🇷
بداهه‌ی آئینی شاعران راه‌راه، شب هفتم محرم، منسوب به حضرت علی اصغر (ع) 👇👇👇