حرمله کمان برداشته...
طفل شیرخوار هل من مبارز میخواند
مادری با چشمان فرزندش وداع میکند
شاید امشب آخرین دیدارشان باشد
روزگار را ببین بازهم فتوا داده اند که تشنه بکشیدشان ثوابش بیشتر است
تاریخ هم مانده است چه بنویسد:
پدر پسر را دلداری میدهد یا پسر پدر را
پدر، من خوبم! تو آرام باش
و آغوشی از جنس پدری که غم دارد...
چشم های شمر را نظاره کن
چشم علمدار را دور دیده
و امتداد چشمهایش به خیمهگاه میرسد
به صدای رجز خوانی هایش گوش بسپار ؛
مادر است
به بالای نعش جوانش رجز خوان شده است
این حیات ماست که با کربلا آغشته شده است
ظلمِ ظالم همیشه مقابل مظلوم پا می کوبد
و این نگاه ماست
که بر سرخی پرچم حزب الله است
و بازهم این خون است که پیروز است
به قلم وِداد
#غزه
#فلسطین