eitaa logo
ولایت
87 دنبال‌کننده
5.4هزار عکس
1.7هزار ویدیو
52 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
6.58M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⁉️ ۱۲۵ میلیون کشته و شعار آزادی استاد حسن عباسی 🌍 eitaa.com/shakhes1 ایتا 🌍http://sapp.ir/shakhes.1 سروش
ائمه عليهم السّلام ريشه هر گونه خير و نيكى مى باشند - ائمه عليهم السّلام ريشه هر گونه خير و نيكى مى باشند ابن مسكان از امام صادق عليه السّلام روايت كرده كه فرمود: ما ريشه هر گونه خير و خوبى هستيم و همه نيكيها از شاخه هاى ماست، و از جمله نيكيهاست يكتاپرستى و نماز و روزه و فرو خوردن خشم و چشم پوشى از تبهكار و مهربانى به كم توشه و دلجويى از همسايه و اعتراف به فضيلت اهل فضل، و دشمنان مايند ريشه هر شر و تباهى و از شاخه آنهاست زشتى و هرزگى. از آنهاست دروغ و بخل و سخن چينى و بريدن از خويشاوندان و رباخوارى و بناحق خوردن مال يتيم و تجاوز به حقوقى كه خداوند تعيين كرده و ارتكاب كارهاى پنهان و پيداى پليد و زنا و دزدى و كارهاى زشتى مانند اينها، و لذا دروغ مى گويد هر كه گمان مى كند كه با ماست ليكن به شاخه هاى ديگرى جز ما چنگ مى افكند. بهشت کافی ص 302
 [ حديث در قناعت و پارسايى [۳۳۸] هشام بن سالم مى گويد: از امام صادق عليه السّلام شنيدم كه به حمران بن اعين مى فرمود: اى حمران! به كسى بنگر كه در قدرت، دون توست، و به كسى منگر كه در قدرت، فوق توست كه اين شيوه براى تو در آنچه روزيت شده قانع كننده تر است و شايسته است كه تو را سزاوار نعمت بيشترى از سوى پروردگارت گرداند، و بدان كه عمل اندك پيوسته همراه با يقين نزد خداوند والانام برتر است از عمل فراوان بدور از يقين. و بدان كه هيچ گونه پارسايى فايده مندتر از دورى كردن از محرّمات الهى و دست شستن از آزار مؤمنان و غيبت كردن ايشان نيست، و هيچ زندگانى اى گواراتر از خوش اخلاقى نيست، و هيچ مالى سودمندتر از قناعت ورزى در همان مال اندك نيست كه كفايت زندگى مى كند، و هيچ جهلى زيانبارتر از خود محورى نباشد.بهشت کافی ( ترجمه روضه الکافی ) - حديث در قناعت و پارسايى - صفحه۳۰۳] 
- حديث در بيان مصداق «مردم» و «اشتباه مردم» و «نسناس» - مصداق «مردم» و «اشتباه مردم» و «نسناس» [۳۳۹] سعيد بن مسيّب مى گويد: از حضرت على بن الحسين عليه السّلام شنيدم كه فرمود: مردى خدمت امير المؤمنين عليه السّلام آمد و عرض كرد: اگر براستى عالم هستى، مرا از مردم و اشباه مردم و نسناس آگاه گردان. امير المؤمنين عليه السّلام فرمود: اى حسين! پاسخ اين مرد را بده. امام حسين عليه السّلام فرمود: اما اينكه گفتى ناس [مردم] كيانند؟ ماييم آن مردم و لذا خداوند سبحان در قرآن مى فرمايد: ثُمَّ أَفِيضُوا مِنْ حَيْثُ أَفاضَ النَّاسُ... «۱» و رسول خدا آن كسى بود كه مردم را كوچ مى داد. و اما اينكه از اشباه مردم پرسيدى، پس ايشان شيعيان مايند و هم آنها دوستان ما هستند و از مايند، و از همين رو ابراهيم فرمود: ... فَمَنْ تَبِعَنِي فَإِنَّهُ مِنِّي... «۲». و اما اينكه از نسناس پرسيدى، ايشان اكثريت مردمند.  [بهشت کافی ( ترجمه روضه الکافی ) _________________________ _ (۱) «پس از همان جا كه مردم كوچ كنند شما هم كوچ كنيد» (سوره بقره/ آيه ۱۹۹). (۲) «هر كه از من پيروى كند از من است» (سوره ابراهيم/ آيه ۳۶) و با دست خود اشاره به گروه مردم كرد و سپس فرمود: إِنْ هُمْ إِلَّا كَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبِيلًا «۱».
چرا ازمرگ بترسیم  امام علیه السّلام چنین فرمود: «من از سوی خدا سپر محکمی دارم که مرا از حوادث حفظ می‌کند، و هنگامی که اجلم فرا رسد این سپر الهی از من دور می‌شود، و مرا تسلیم حوادث می‌کند، در آن هنگام نه تیر خطا می‌رود و نه زخم بهبودی می‌یابد (ولی امروز وحشتی ندارم) (و إنّ علیّ من اللّه جنّة حصینة، فإذا جاء یومی انفرجت عنّی و أسلمتنی، فحینئذ لا یطیش السّهم و لا یبرأ الکلم . این تعبیر، اشاره به یک واقعیت است و آن اینکه تا اجل نهایی انسان فرا نرسد از دنیا نمی رود، بنابراین تعیین اجل از سوی خداوند، به این مفهوم است که اراده او بر این قرار گرفته که فلان کس، تا فلان زمان باقی بماند و بی شک هیچ چیز در برابر اراده حقّ مقاومت نخواهد کرد. لذا مسأله اجل الهی را می‌توان یک سپر محکم در برابر حوادث دانست. شبیه همین معنا کرارا در«نهج البلاغه»در کلمات قصار آمده است، در یک جا می‌فرماید: «إنّ الأجل جنّة حصینة، سرآمد زندگی (که از سوی خدا تعیین شده) سپر محکمی است! ». و در جای دیگر می‌فرماید: «کفی بالأجل حارسا، سرآمد قطعی زندگی، برای پاسداری انسان کافی است (یعنی تا عمر به پایان نرسد هیچ حادثه ای او را از پای درنمی آورد » بلکه این معنا را از آیه یازده سوره«رعد»نیز می‌توان استفاده کرد، آنجا که می‌فرماید: «لَهُ مُعَقِّباتٌ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ یَحْفَظُونَهُ مِنْ أَمْرِ اللّهِ»، برای انسان مأمورانی هستند پی در پی، که از پیش رو و از پشت سر، او را از حوادث مختلف حفظ می‌کنند»..  [بهشت کافی ( ترجمه روضه الکافی ) - در بيان كمال حقيقت ايمان - صفحه۳۱۱
[ فضيلت بندگان خيّر خداوند ابو عبيد مداينى از امام باقر عليه السّلام روايت مى كند كه فرمود: همانا خداى عزّ و جلّ را بندگانى است با بركت و گشاده خوى. ايشان روزگار خويش سپرى مى كنند و مردمان نيز در پرتو وجود آنها زندگى خود را به سر مى برند. ايشان در ميان بندگان خدا چونان باران هستند. و در برابر، خداوند عزّ و جلّ را بندگانى است كه از رحمت حق بدور و از خير و بركت بى بهره هستند، نه خويش زندگى خوشى دارند و نه مردم در پناهشان زندگى را بخوبى سپرى مى كنند، اينان در برابر بندگان خدا چونان ملخ هستند كه بر چيزى وارد نمى شوند مگر آنكه نابودش مى سازند.بهشت کافی ( ترجمه روضه الکافی ) - فضيلت بندگان خيّر خداوند - صفحه۳۰۷] 
  در بيان كمال حقيقت ايمان ابان بن تغلب و گروهى ديگر مى گويند: در محضر امام صادق عليه السّلام نشسته بوديم كه حضرت فرمود: هيچ بنده اى سزامند ايمان حقيقى نگردد تا آنكه مرگ نزد او محبوبتر از زندگى باشد و بيمارى دوست داشتنى تر از تندرستى، و كم توشه گى بهتر از بى نيازى، آيا شما همچنين هستيد؟ گفتند: قربانت گرديم نه بخدا قسم، و همگى شرمنده شدند و نوميدى به دلشان رخنه كرد، پس چون امام عليه السّلام نوميدى را، در ژرفاى دل ايشان دريافت فرمود: آيا كسى از شما مى خواهد هر چه آرزو دارد در اين جهان عمر كند و پس از آن بر غير اين عقيده بميرد يا اينكه هم اكنون بر اين عقيده بميرد؟ گفتند: بلكه هر يك از ما بر عقيده اى كه دارد بميرد بهتر است. امام عليه السّلام فرمود: پس روشن شد كه مرگ نزد شما محبوبتر از زندگى است. سپس فرمود: آيا هيچ يك از شما دوست دارد به آنچه مى خواهد زنده بماند و هيچ يك از اين بيماريها و دردها به پيكر او ره نيابد يا با داشتن اين عقيده بميرد؟ گفتند: نه، اى فرزند رسول خدا! بدين ترتيب روشن شد كه بيمارى نيز، در نزد شما دوست داشتنى تر از تندرستى است. سپس فرمود: آيا هيچ يك از شما دوست دارد كه تمام آنچه خورشيد بر آن پرتو مى افكند از آن او باشد ولى بر اين آيين نباشد؟ همه گفتند: نه، اى فرزند رسول خدا! فرمود: پس مى بينم كه تهيدستى، نزد شما بهتر از بى نيازى است. بهشت كافى / ترجمه روضه كافى، ص: ۲۹
هدایت شده از ره توشه مبلغین
💠حبه های زغال حبه های زغال را اول کمی شعله می دهند و بعد در آتش گردان گذاشته و با شدت چرخانده و به حرکت در می آورند. حرکت هر چه بیشتر باشد نور و روشنایی هم بیشتر خواهد شد٬ و سرانجام هم شعله خواهد کشید.اما اگر حرکت در کار نباشد همان شعله هم کم کم روبه خاموشی می گذارد. انسان ها هم همین طور هستند. یعنی خداوند ابتدا شعله ای از فطرت در نهادد آن ها قرار داده است ٬ حال اگر اهل حرکت و تلاش و کوشش باشند و به قول عرفا٬ اهل سیر و سلوک باشند٬ آن فطرت نیز فروغ بیشتری خواهد یافت و در حقیقت هر چه پیش روند موهبت و لطف حق را بیشتر نصیب می برند. از این رو امام (ره) می فرمود: « ناکرده سلوک موهبت یعنی چه» یعنی تو که اهل تلاش و کوشش و سیر و سلوک نیستی چه توقعی داری که الطاف الهی را نصیب ببری؟ 📚کتاب سلوک باران – حجت الاسلام محمد رضا رنجبر کانال ره توشه مبلغین @mobaleqin20
پیروزی وشکست  نخست این که می‌فرماید: «آنها، در امر باطل خود، متّحدند و شما، در امر حقّتان، پراکنده اید، (باجتماعهم علی باطلهم، و تفرّقکم عن حقّکم). اتّحاد، همه جا، مایه پیروزی است به خصوص اگر طرفداران حق، متّحد باشند، امّا چه دردناک است که طرفداران حق، پراکنده باشند و حامیان باطل، متّحد! با این که باطل، سرچشمه پراکندگی، و حق، کانون وحدت و اتّحاد است. آری، برای پیروزی، در هر کار اجتماعی، قبل از هر چیز، اتفاق و وحدت لازم است و پراکندگی و اختلاف، سمّ مهلک و کشنده ای است. [پیام امام امیرالمومنین علیه السلام: شرح تازه و جامعی بر نهج البلاغه - خرابی کار از کجاست؟ - جلد ۲، صفحه ۸۹] 
سعادت وشقاوت جامع وافراد «أ ما دین یجمعکم و لا حمیّة تحمشکم»؟ [۱] در واقع هر یک از این دو می‌توانست دوای درد جانکاه آنها باشد، زیرا داشتن یک دین که حلقه اتصالی است در میان اقوام و گروههای به ظاهر مختلف و متفاوت کافی است که همه را دور یک هدف جمع کند و انسجام را-که یک شرط اصلی پیروزی است-فراهم سازد. و هرگاه چنین دینی در میان آنها وجود نداشته باشد و یا ضعیف و فاقد کارایی گردد، حد اقل غیرت اجتماعی و علاقه به حفظ آب و خاک و دفاع از حریم قوم و ملّت ایجاب می‌کند که آنها در برابر دشمن متّحد شوند و به حرکت در آیند، ولی مردم کوفه و عراق در آن زمان با نهایت تأسّف، فاقد هر دو اصل بوده اند و نه دین محکمی داشته اند و نه غیرت اجتماعی کافی. [پیام امام امیرالمومنین علیه السلام: شرح تازه و جامعی بر نهج البلاغه - شرح و تفسیر - جلد ۲، صفحه ۴۱۹
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
  اولین خونی که بر زمین ریخت خداوند به آدم علیه السلام وحی کرد که می‌خواهم در زمین دانشمندی که به وسیله آن آیین من شناسانده شود وجود داشته باشد و قرار است چنین عالمی از نسل تو باشد، لذا اسم اعظم و میراث نبوت و آنچه را که به تو آموختم و هر چه که مردم بدان احتیاج دارند، همه را به هابیل بسپار. آدم علیه السلام نیز این فرمان خدا را انجام داد. وقتی قابیل از ماجرا باخبر شد، سخت غضبناک گشت. به نزد پدر آمد و گفت: - پدر جان! مگر من از هابیل بزرگتر نبودم و در منصب جانشینی شایسته تر از او نیستم؟ آدم علیه السلام فرمود: - فرزندم! این کار دست من نیست، خداوند امر نموده، و او هر کس را بخواهد به این منصب می‌رساند. اگر چه تو فرزند بزرگتر من هستی، اما خداوند او را به این مقام انتخاب فرمود و اگر سخنانم را باور نداری و قصد داری یقین پیدا کنی، هر یک از شما قربانی به پیشگاه خدا تقدیم کنید قربانی هر کدام پذیرفته شد، او لایق تر از دیگری است. رمز پذیرش قربانی آن بود که آتش از آسمان می‌آمد، قربانی را می سوزاند. قابیل چون کشاورز بود مقداری گندم نامرغوب برای قربانی خویش آماده ساخت و هابیل که دامداری داشت گوسفندی از میان گوسفندهای چاق و فربه برای قربانی اش برگزید. در یک جا در کنار هم قرار دادند و هر کدام امیدوار بودند که در این مسابقه پیروز شوند. سرانجام قربانی هابیل قبول شد و آتش به نشانه قبولی گوسفند را سوزاند و قربانی قابیل مورد قبول واقع نشد. شیطان به نزد قابیل آمد و به وی گفت چون تو با هابیل برادر هستی، این پیش آمد فعلا مهم نیست، اما بعدها که از شما نسلی به وجود می‌آید، فرزندان هابیل به فرزندان تو فخر خواهند فروخت و به آنان می‌گویند ما فرزندان کسی هستیم که قربانی او پذیرفته شد، ولی قربانی پدرت قبول نگردید، چنانچه هابیل را بکشی، پدرت به ناچار منصب جانشینی را به تو واگذار می‌کند. پس از وسوسه شیطان (خودخواهی و حسد کار خود را کرد، عاطفه برادری، و ترس از خدا، و رعایت حقوق پدر و مادری، هیچ کدام نتوانست جلوی طوفان کینه و خودخواهی قابیل را بگیرد) بلافاصله اقدام به قتل برادرش هابیل نمود و عاقبت او را کشت! [۱]کجاست غدیر وآیه اکمال دین وکجاسقیفه که باید جانشین پیامبر از طرف خدا انتخاب شود......... [۱]: بحار: ج ۱۱، ص ۲۲۹.